نام پژوهشگر: محمد میرجلیلی
محمدرضا میرحسینی محمد میرجلیلی
نظر به اهمیت حذف رنگ از پساب واحدهای نساجی، استفاده از روش آماری مناسب برای طراحی آزمایش ها و کسب مدل های بهینه جهت دستیابی به پسابی که از نظر شرایط زیست محیطی و میزان رنگ باقی مانده در حالت استانداردی باشد، ضروری می باشد. بطوریکه در این پژوهش به بررسی میزان تاثیر هریک از روشهای فراصوت ، الکترو شیمی و مواد اکسید کننده در رنگبری از پساب محتوای رنگ راکتیو و ارائه شرایط بهینه در حضور سه روش ذکر شده پرداخته می شود
فهیمه عظیمی دخت محمود معین الدین
هدف از این پژوهش بررسی ارتباط بین ساختار سیستم های حسابداری بهای تمام شده و خصوصیات کیفی اطلاعات حسابداری از طریق یک چارچوب یکپارچه طراحی و استفاده سیستم بهای تمام شده است. در این چارچوب، ساختار سیستم حسابداری بهای تمام شده در قالب وجود اطلاعات مشروح ، توانایی تطابق هزینه ها با رفتار، دامنه و میزان محاسبه انحرافات و فراوانی فراهم نمودن اطلاعات بها، توصیف شده است. کیفیت اطلاعات بها، مفید بودن خود را از طریق کاربران در ابعاد مربوط بودن، ، قابلیت اتکا ، بهنگام بودن و مناسبت اطلاعات جهت تصمیم گیری بیان می کند. به منظور بررسی ارتباطات موجود، داده ها از 47 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران از طریق بررسی پرسشنامه ای، جمع آوری شده اند. نوآوری این مطالعه از توسعه یک چارچوب یکپارچه ای که هم خصوصیات ساختار سیستم های بهای تمام شده و هم خصوصیات اثربخشی اطلاعات بهای تمام شده را در بر می گیرد، قابل توجه است. یافته های تجربی بیانگر این است که تنها دو بعد از ویژگی های ساختار سیستم های حسابداری بهای تمام شده ، به لحاظ آماری تاثیر مثبت با اهمیتی را بر ابعاد کیفیت اطلاعات حسابداری نشان می دهند. محقق معتقد است که نتایج این پژوهش کاربردهای بااهمیتی برای محققان و حرفه ای ها در ارتباط با طراحی و نیز ارزیابی سیستم های بهای تمام شده دارد.
محمدرضا بلانیان محمود معین الدین
با توجه به تغییرات سریع امروزی و وجود رقابت اقتصادی، تمامی کشورها از جمله کشورهای در حال توسعه ای مانند ایران باید با بازآفرینی ساز و کارهای اقتصادی، تداوم حیات اقتصادی خودرا بیمه کنند.در این راستا و به منظورتغییروضعیت، ازسیستم اقتصادی متمرکز به سوی سیستم اقتصادی بازار محور،مکانیزم هاوکنترلهای مدیریتی درراستای استراتژی های سازمانی اهمیت ویژه ای دارند.این پژوهش به بررسی شواهدی از رابطه احتمالی بین استراتژی کسب کار ،سیستم کنترل مدیریت وکارایی عملکرد درنمونه ای از شرکت های فعال در سطح شهر یزد در سال 92 پرداخته است.برای این منظور تعداد116 شرکت انتخاب وباانجام نظرسنجی ازآنها به بررسی نقش استراتژی کسب وکار وسیستم کنترل مدیریت در کارایی عملکرد این شرکت ها و نیز اثر تعدیل کننده سیستم کنترل مدیریت بر رابطه استراتژی شرکت وکارایی عملکرد پرداخته شده است نتایج بدست آمده که بوسیله تجزیه وتحلیل مدلهای رگرسیونی وآزمونهای همبستگی بین متغیرهای مورد مطالعه صورت گرفته است حاکی از آن است که کارایی عملکرد درشرکت هایی که منطبق با استراتژی تمایز هستند رابطه مستقیم ومعنی داری با ارزش استراتژی شرکت داشته ولی کارایی عملکرد درمورد شرکت هایی که منطبق با استراتژی رهبری هزینه اند رابطه معکوس با ارزش استراتژی شرکت ها دارد.از سوی دیگر میزان استفاده از عوامل سیستم کنترل مدیریت مالی وغیر مالی هردو رابطه مستقیم معنی داری با کارایی عملکرد شرکت های مورد مطالعه داشته اند که این رابطه در مورد عوامل غیر مالی بیشتر بوده است.همچنین میزان استفاده از سیستم کنترل مدیریت مبتنی بر عوامل مالی رابطه مثبت معنی داری بین استراتژی رهبری هزینه وعملکرد شرکت ها برقرار نموده است .بعلاوه میزان استفاده از سیستم کنترل مدیریت مبتنی بر عوامل غیر مالی رابطه مثبت معنی داری بین استراتژی تمایز وعملکرد شرکت هابرقرار می نماید.بطورکلی نتایج این تحقیق نشان می دهد که برای رسیدن به کارایی عملکرد بهتر ومزیت رقابتی،شرکت ها نه تنها باید استراتژی مناسب داشته باشند بلکه آنها باید اطمینان حاصل کرده که چنین استراتژی با سیستم کنترل مدیریت خود هم ترازومتناسب باشد.
مهران قدیرزاده محمد میرجلیلی
در این تحقیق سعی گردید تاثیرگذاری ترکیبی خواص پارچه ها با ساختار متفاوت مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. خواص فیزیکی پارچه های تاری پودی و حلقوی در پوشاک موضوعی است که از دیرباز در خیلی از تحقیق ها مورد بازبینی قرار می گیرد، اما در ترکیب که شاید موضوع مورد توجهی باشد این خواص به صورت متفاوتی تغییر می یابد و می توان با استفاده از پارچه های چند لایه، پارچه هایی با استفاده های بیشتر صنعتی یا خانگی ایجاد نمود. این تحقیق را با مطالعه اولیه روی پارچه های تاری پودی و حلقوی به صورت جداگانه آغاز کرده و سپس نمونه های مختلف پارچه های تلفیقی (پارچه های تاری پودی و حلقوی) را تهیه کرده و آزمایش های لازم را روی آن ها انجام دادیم و با استفاده از نرم افزار spssآنها راآنالیز کرده و به نتایج قابل توجهی رسیدیم. در ترکیب پارچه ها پارامترهایی نظیر تراکم بافت تاثیر مستقیم و ضخامت پارچه و نفوذ پذیری هوا و سختی خمشی تاثیر نسبی بر روی کاسه اندازی پارچه دارند و استحکام تار و پود در برابر کشیدگی تاثیر چندانی بر روی کاسه اندازی پارچه ندارد.
ستار فرهمندیان محمد میرجلیلی
آلیاژسازی و تهیه نانوکامپوزیت ها از اصلی ترین روش ها برای جبران کمبود خواص مختلف مواد پلیمری می باشد. در این پروژه ارتقای خواص مکانیکی و حرارتی و همچنین بررسی خواص رئولوژیکی در اثر تهیه آلیاژ مد نظر بود. این مطالعه بر اساس تهیه آلیاژ از ماده زیست تخریب پذیر نشاسته و پلیمر پلی پروپیلن صورت گرفت. نشاسته ترموپلاستیک با افزودن 30% وزنی گلیسرین به نشاسته تهیه شد و آلیاژها در مقادیر 10، 20 و 30% وزنی نشاسته ترموپلاستیک تهیه شدند. آلیاژسازی کاهش خواص مکانیکی را نسبت به پلی پروپیلن خالص در پی داشت. در آزمون رئومتری نشانه هایی از ضعف سطح مشترک و برهم کنش ضعیف دو فاز مشاهده شد. این نتایج در مشاهدات مربوط به مورفولوژی هم دیده شد. همچنین تهیه آلیاژ باعث مقاومت حرارتی اجزا نسبت به نمونه خالص آن اجزاشد.
حسین حلی ساز مجتبی کوشا
در این پروژه خواص فیزیکی و مکانیکی نانوکامپوزیت های پلی پروپیلن در حضور همزمان نانورس و نانولوله کربنی مورد بررسی قرار گرفته است. نانوکامپوزیت ها با ترکیب درصدهای مختلف از روش اختلاط مذاب تهیه شده اند. پراکنش نانوذرات در بستر ماتریس با استفاده از آزمون های sem و edxa مورد بررسی قرار گرفته است. برای بررسی اثر قطبیت نانورس از دو نوع نانو رس قطبی و غیرقطبی استفاده گردید. تصاویر نقشه یابی edxa نشان دادند که نانورس غیرقطبی پراکنش مناسبتری در ماتریس پلی پروپیلن دارد که علت به ساختار غیرقطبی پلی پروپیلن مرتبط شده است. برای بررسی اثر نانورس روی بلورینگی نانوکامپوزیت ها از آزمون xrd استفاده شده است. نتایج این آزمون نشان دادند که میزان بلورینگی نانوکامپوزیت های حاوی نانورس غیرقطبی، بیشتر از نانورس قطبی بود که می تواند ناشی از پراکنش بهتر این نانوذرات در ماتریس باشد. نانورس های غیرقطبی در ماتریس پلی پروپیلن، به عنوان نقاط هسته گذاری عمل کرده و میزان بلورینگی را افزایش داده و اندازه بلورها را کوچکتر نمودند. نتایج آزمون های خواص مکانیکی نشان دادند که افزودن نانولوله کربنی منجر به کاهش ازدیاد طول در نقطه پارگی برای پلی پروپیلن می شود. مدول و استحکام نهائی برای نانوکامپوزیتی که به طور همزمان حاوی نانولوله کربنی و نانورس بود، تفاوت قابل توجهی با پلی پروپیلن خالص نداشت در حالی که کاهش ازدیاد طول در نقطه شکست را که یک ضعف برای نانوکامپوزیت های پلی پروپیلن با نانولوله کربنی به حساب می آید، اصلاح نمود.