نام پژوهشگر: علی افشاری

مقایسه کنترل فرومونی و تلفیقی روی شدت و توزیع مکانی ابریشم باف ناجور (lymantria dispar) در استان گلستان (مطالعه موردی: پارک جنگلی دلند).
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده جنگلداری و مهندسی چوب و کاغذ 1389
  گودرز حاجی زاده   محمدرضا کاوسی

ابریشم باف ناجور، l.)) lymantria dispar، یکی از مهمترین آفت درختان جنگلی در سراسر دنیا است. این تحقیق با هدف بررسی مقایسه کنترل فرومونی و تلفیقی روی شدت و توزیع مکانی ابریشم باف ناجور در سال 1386 در پارک جنگلی دلند صورت گرفت. برای بررسی اثر روش های کنترل، در مهار جمعیت ابریشم باف ناجور، منطقه مورد مطالعه به دو بخش تقسیم گردید. در بخش غربی پارک، تمام مشخصات مربوط به دستجات تخم ثبت شد و دسته های تخم مستقر روی تنه درختان به روش مکانیکی نابود گردیدند. همزمان در بخش شرقی پارک، مشخصات مربوط به دستجات تخم ثبت شدند و هیچ کنترلی در این بخش از پارک صورت نگرفت. برای اجرای برنامه های پیش آگاهی و کنترل، 8 تله فرومونی سفید رنگ در ارتفاع 5/1 متری از سطح زمین روی تنه درختان نصب گردید. تله ها در فاصله 100 متری از حاشیه داخل جنگل، در جهت باد غالب منطقه و به فاصله 100 تا 150 متری از یکدیگر قرار گرفتند. سپس با شروع تخم ریزی حشره، دستجات تخم به منظور ارزیابی برنامه های کنترل اعمال شده، شمارش گردید. همچنین در این تحقیق تاثیر فاکتورهای گونه درخت میزبان و ارتفاع تخم ریزی روی برخی از پارامترهای زیستی ابریشم باف ناجور بررسی شد. نتایج نشان داد که اثر ارتفاع تخم ریزی روی پارامترهای زیستی مورد مطالعه در سطح احتمال یک درصد معنی دار بود، ولی اثر گونه درخت میزبان روی صفت های اندازه گیری شده و نیز اثرات متقابل دو فاکتور، غیرمعنی دار بود. بیشترین میزان تخم ریزی روی تنه درختان میزبان و در جهت جغرافیایی جنوبی مشاهده شد. فراوانی درختان آلوده، در کلاسه قطری 90-80 سانتی متری بیشتر بود. همچنین، اثر وضعیت جوی، ساعات مختلف شبانه روز و اثرات متقابل دو فاکتور روی تعداد حشرات به دام افتاده در تله های فرومونی، در سطح احتمال یک درصد معنی دار بود. بررسی مقایسه میانگین اثرات متقابل فاکتورها نشان داد، در وضعیت های جوی صاف و ابری، در ساعات مختلف شبانه روز اختلاف معنی داری بین حشرات به دام افتاده در تله های فرومونی وجود داشت. نتایج وضعیت پراکنش درختان آلوده روی طبقات مختلف فاصله از جاده نشان داد، بیشترین میزان آلودگی به ترتیب در فواصل 50-0 و 100-50 متری دیده شد. بیشترین و کمترین میزان آلودگی به ترتیب در تیپ های انجیلی- آزاد- بلوط، و زربین وجود داشت. الگوی مکانی ابریشم باف- ناجور بر اساس شاخص هایt- square و distance index dispersion، از نوع خوشه ای بود. نتایج این تحقیقق نشان داد که تعداد دستجات تخم، بعد از انجام برنامه های کنترل، به طور قابل ملاحظه ای کاهش یافت.

مطالع فون و تنوع زیستی سخت بالپوشان خانواده یcarabidae در بوم سامانه های باغی و زراعی شهرستان آزادشهر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان 1389
  مریم رضایی   علی افشاری

سوسک‏های خانواده‏ی carabidae با داشتن بیش از 40 هزار گونه‏ی شناخته شده در دنیا، یکی از مهم‏ترین گروه‏های شکارگرهای عمومی‏خوار در بوم‏سامانه‏های کشاورزی به شمار می‏روند. به دلیل شکارگر بودن اغلب این سوسک ها و نقش آن‏ها در تنظیم جمعیت آفات و افزایش تنوع زیستی در بوم‏سامانه‏های کشاورزی، شناسایی گونه های غالب، بررسی روند تغییرات فصلی و برآورد تنوع آن‏ها در بوم‏سامانه‏های کشاورزی، به استفاده‏ی مطلوب‏تر از این سوسک‏ها در کاهش جمعیت آفات کمک زیادی خواهد کرد. در طی این بررسی که در دو فصل زراعی 1388 و 1389 در شهرستان آزادشهر انجام گرفت، با استفاده از تله‏های گودالی و نوری، فون و روند تغییرات فصلی جامعه‏ی سوسک های carabidae و گونه‏ی غالب آن در مزارع گندم، کلزا، گوجه فرنگی، باقلا و سویا و باغات هلو، زیتون و مخلوط هلو- زیتون مورد بررسی قرار گرفت و با استفاده از سه شاخص مارگالوف، سیمسون و شانون- ویور، تنوع زیستی آن‏ها برآورد گردید. در مجموع، 50 گونه متعلق به 13 زیرخانواده، 20 قبیله و 35 جنس جمع‏آوری شدند که از میان آن‏ها، دو گونه‏‏ی paratachys turkestanicus و notiophilus danieli برای اولین بار از ایران گزارش می‏شوند. سوسک‏های این خانواده از غنای گونه‏ای بالایی در منطقه برخوردار بودند و تعداد 31، 24، 22، 19، 18، 18، 12 و 12 گونه به ترتیب از باغات مخلوط هلو- زیتون، مزارع کلزا، مزارع گندم، باغات هلو، مزارع گوجه‏فرنگی، مزارع باقلا، مزارع سویا و باغات زیتون جمع‏آوری و شناسایی شدند. گونه‏های غالب در این بوم‏سامانه‏ها به ترتیب عبارت بودند از: harpalus rufipes، harpalus distinguendus، agonum dorsale، harpalus rufipes، poecilus cupreus، agonum dorsale، harpalus rufipes وcalathus peltatus. در این بوم‏سامانه‏ها، مقدار شاخص سیمسون به ترتیب، 14/3، 93/4، 14/10، 57/2، 21/4، 15/6، 12/6 و 7/3 و مقدار شانون- ویور به ترتیب 58/1، 16/2، 58/2، 52/1، 80/1، 95/1، 2 و 58/1 برآورد شدند. بیش ترین (24/1±524/9) و کم ترین (12/0±450/0) میانگین تعداد سوسک‏های به دام افتاده در هر تله به ترتیب به بخش‏های مرکزی باغات مخلوط هلو- زیتون و حاشیه ‏های مزارع سویا مربوط بودند. به طور کلی، سوسک‏های زمینی از تنوع بالایی در این منطقه برخوردار بودند و مطالعه زیست‏شناسی و رفتارهای تغذیه‏ای و غذایابی آن‏ها می‏تواند به حفاظت بهتر آن‏ها در مزارع و باغات کمک نماید.

اثر غلظت قند و دفعات تغذیه بر برخی از ویژگیهای زیستی زنبور پارازیتویید habrobracon hebetor (hym., braconidae)در شرایط آزمایشگاهی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان 1390
  حدیث خباز صابر   محسن یزدانیان

زنبور پارازیتویید habrobracon hebetor (hym., braconidae) یک پارازیتویید خارجی همه جازی است که به عنوان یکی از مهم ترین عوامل کنترل بیولوژیک، علیه بسیاری از بالپولکداران آفت کاربرد دارد. حشرات کامل این پارازیتویید به منابع قندی به عنوان منبع انرژی نیاز دارند. در این تحقیق، اثر غلظت های قندی و دفعات تغذیه بر طول عمر و باروری این زنبور بررسی شد. اثر دو فاکتور ترکیب قندی گلوکز- فروکتوز- ساکارز با نسبت 1:1:1 در غلظت های 0، 10، 30، 50 و 70 درصد و دفعات تغذیه (عدم تغذیه، تغذیه از آب، تغذیه فقط در روز اول، و تغذیه های هر روز یک-بار، هر دو روز یک بار، هر سه روز یک بار و هر چهار روز یک بار) مورد آزمون قرار گرفت. بیش ترین طول عمر حشرات نر و ماده در نبود لاروهای میزبان، به ترتیب با تغذیه از غلظت های 50، 30 و 70 درصد (به ترتیب با میانگین های 76/34، 1/31 و 6/27 روز برای حشرات نر و 23/43، 56/39 و 76/39 روز برای حشرات ماده) به دست آمد. در حضور لاروهای میزبان، در طول عمر حشرات ماده با تغذیه از غلظت های مختلف تفاوتی مشاهده نشد. در آزمون مقایسه ی حضور و عدم حضور میزبان، بیش ترین طول عمر در غلظت های 50، 30 و 70 درصد در نبود میزبان به دست آمد. در آزمایش مربوط به تاثیر دفعات تغذیه بر طول عمر حشرات کامل در نبود میزبان، تغذیه ی هر روزه ی حشرات ماده و تغذیه های هر روزه، هر دو روز یک بار و هر سه روز یک بار حشرات نر از ترکیب قندی 30 درصد، به ترتیب با میانگین های 56/39، 1/31، 24 و 73/20 روز بیش ترین طول عمر را ایجاد کردند. در حضور میزبان هم بین میانگین های طول عمر تفاوت معنی داری مشاهده نشد. در آزمون مقایسه ی حضور و عدم حضور میزبان نیز تغذیه ی هر روزه در نبود میزبان، وتغذیه ی هر روزه و هر چهار روز یک بار در حضور میزبان، بیش ترین طول عمر را ایجاد کردند. در آزمایش های مربوط به تولید نتاج، تغذیه های حشرات ماده به ترتیب از غلظت های 50، 30 و 70 درصد ترکیب قندی بالاترین تولید مثل را به ترتیب با میانگین های 5/105، 65/94 و 85/77 عدد زنبور کامل خارج شده دارا بودند. در آزمایش مربوط به تاثیر دفعات تغذیه نیز تغذیه ی هر روزه ی حشرات ماده از غلظت 30 درصد ترکیب قندی بالاترین تولید نتاج را به همراه داشت.

رهیافتی از تکرار به فرم در ردیف موسیقی ایرانی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر - دانشکده موسیقی 1390
  علی افشاری   محمود بالنده

مطالعه ای که پیش روست "رهیافتی از تکرار به فرم در ردیف موسیقی ایرانی" نام دارد و با نگاهی از زاویه ی تکرار به مقوله ی فرم در موسیقی ردیف می پردازد. فصل اول(ردیف و دستگاه) موضوع جبر و آزادی در ردیف و موسیقی دستگاهی را مطرح می کند و به بیان این مساله میگذرد که ملودی هایی که در ردیف منجمد و متعین نمود یافته اند، در دستگاه به صورتی مجرد عرضه می شوند. فصل دوم (فرم) تعریف واحدی از مقوله ی فرم به خوانندگان رساله ارائه می کند و پس از آن به تعریف اجزای تشکیل دهنده ی ملودی که منجر به فرم در موسیقی می شوند، می پردازد. این اجزا عبارتند از: هسته ی مرکزی، فیگور ملودی، جمله، پریود و گروه جملات. در فصل سوم(فرم در موسیقی سازی) انواع روش های بسط ملودی در موسیقی سازی تشریح می شوند و پس از آن با شناسایی قسمت های سه گانه ی گوشه، انواع فرم های رایج در ردیف موسیقی دستگاهی ایران( از دیدگاه دکتر مسعودیه) معرفی میشوند. فصل چهارم (تاثیرات غزل فارس بر سیستم تفکر دستگاهی) تاثیرات و ارتباط راز آمیز ردیف را با فرم غنایی غزل تشریح می کند و به چگونگی تاثیر پذیری ردیف از فرم غزل اشاراتی می کند. فصل پنجم (از تکرار به فرم) پس از معرفی دلایل تکرار در ردیف موسیقی دستگاهی و انواع تکرار از زاویه ی فرم، روشی عملی برای مطالعه ی فرم از زاویه ی تکرار به دست می دهد. در فصل ششم دستگاه شور ردیف میرزا عبدالله به عنوان نمونه مورد مطالعه قرار گرفته است و فرم گوشه های این دستگاه بطور خلاصه و تصویری تحلیل شده اند. هدف از این طرح پرداختن به نقاط تاریک فرم در موسیقی ردیف از نقطه نظر تکرار و نزدیک شدن به پاسخ سوالاتی است که کشف پاسخ آنها هویت فرم در موسیقی ردیف را روشن خواهد ساخت. این سوالات را می توان به این ترتیب مطرح کرد: آیا از ردیف موسیقی دستگاهی می توان فرم استنتاج کرد؟ آیا نگاه به مقوله ی فرم در ردیف از زاویه ی هسته ی مرکزی می تواند نتیجه ی واقعی در پی داشته باشد؟ آنالیز فرم در ردیف از زاویه ی "ملودی مدل" و "تکرار" کدامیک به برداشت صحیح تری از فرم در این موسیقی خواهد انجامید؟ این رساله تلاشی برای پاسخگویی به سوالات فوق و آزمودن یکی از روش های یاد شده ی آنالیز فرم در ردیف است.

بررسی تاثیر دو آفت کش کلرپایریفوس (دورسبان) و آبامکتین (ورتیمک) بر روی برخی از پارامترهای زیستی کفشدوزک cryptolaemus montrouzieri mulsant در شرایط آزمایشگاهی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده کشاورزی گنبد 1390
  وحیده مصطفی لو   علی افشاری

یکی از اهداف اصلی کشاورزی پایدار، حفاظت از دشمنان طبیعی ساکن در بوم سامانه های کشاورزی می باشد و استفاده از سموم شیمیایی کم خطر از جمله ابزارهای مهم برای رسیدن به این هدف بزرگ به شمار می رود. به دلیل اهمیت عوامل بیولوژیک در کنترل شپشک های آردآلود، در سال های اخیر کفشدوزک (coleoptera: coccinellidae)cryptolaemus montrouzieri mulsant به عنوان یک شکارگر کارامد جهت پرورش و رهاسازی در باغات مرکبات شمال کشور مورد توجه قرار گرفته است. این تحقیق با هدف بررسی تاثیر دزهای مختلف آفت کش های کلرپایریفوس+ روغن، آبامکتین و کلرپایریفوس+ آبامکتین + روغن روی فراسنجه‏های مختلف نشوونمایی و تولیدمثلی کفشدوزک c. montrouzieri در شرایط آزمایشگاهی انجام گرفت. هر کدام از آفت کش های ذکر شده در سه دز 25، 50 و 100 درصد دز توصیه شده در باغ‏های مرکبات مورد استفاده قرار گرفتند. به عبارت دیگر، کلرپایریفوس با دزهای 500، 1000 و 2000 پی.پی.ام و آبامکتین در سه دز 50، 100 و 200 پی.پی.ام تهیه گردیدند. میزان روغن استفاده شده نیز یک درصد بود. دزهای تهیه شده‏ی آفت کش ها به سه روش تماس موضعی (در مورد تخم‏ها فرو بردن آن‏ها در محلول آفت‏کش)، تماس با باقیمانده های سموم و تغذیه از طعمه‏های سم پاشی شده در اختیار تخم ها، لاروهای سن چهارم و کفشدوزک‏های ماده قرار گرفتند و فراسنجه‏هایی مانند درصد تفریخ تخم ها، طول دوره های لاروی و شفیرگی، درصد زنده مانی لاروها و حشرات کامل، میانگین تخم‏گذاری روزانه‏ی کفشدوزک‏های ماده و وزن لاروهای سن چهارم و شفیره ها اندازه گیری شدند. نتایج نشان دادند که در اثر فرو بردن تخم ها در درون محلول کلرپایریفوس+ آبامکتین 50 و 100درصد، میانگین درصد تفریخ آن‏ها به شدت کاهش یافت. همچنین، فروبردن تخم‏ها در درون محلول کلرپایریفوس یا کلرپایریفوس+آبامکتین 50 و 100 درصد، درصد زنده مانی لاروهای سن اول را نیز به شکل چشمگیری کاهش داد. در این روش، تیمارهای کلرپایریفوس 100 درصد و کلرپایریفوس+ آبامکتین 100 درصد، بیش ترین میانگین طول دوره ی لاروی را بر جای گذاشتند و تیمار کلرپایریفوس+ آبامکتین 100 درصد کم ترین وزن شفیره را با میانگین 84/9 میلی گرم به خود اختصاص داد که اختلاف آن با تیمارهای کلرپایریفوس+ آبامکتین 25 و 50 درصد غیرمعنی دار بود. در اثر تماس موضعی لاروهای سن چهارم کفشدوزک با کلرپایریفوس 100 درصد و کلرپایریفوس+ آبامکتین 100 درصد یا تغذیه‏ی آن‏ها از طعمه‏های سم‏پاشی شده با این دزها، درصد زنده مانی آن ها تا 50 درصد کاهش یافت. همچنین، در اثر تماس موضعی لاروهای سن چهارم با کلرپایریفوس+ آبامکتین 100 درصد، دوره ی شفیرگی آن‏ها تا هفت روز ادامه یافت که اختلاف آن با شاهد در سطح احتمال یک درصد معنی دار بود. در میان تمام تیمارها و روش‏های در معرض قرارگیری، بیش ترین میانگین وزن شفیره ها (48/12 میلی‏گرم) در تیمار شاهد و کم ترین میانگین آن (76/10 میلی‏گرم) در لاروهای سن چهارم تغذیه شده با طعمه‏های سم‏پاشی شده با کلرپایریفوس+ آبامکتین 100 درصد مشاهده شد. در روزهای اول و دوم تماس موضعی کفشدوزک‏های ماده با کلرپایریفوس و کلرپایریفوس+ آبامکتین 100 درصد، درصد زنده مانی آن‏ها به طور نسبی کاهش یافت، ولی تماس موضعی کفشدوزک‏های ماده با آبامکتین بر درصد زنده مانی آن‏ها تاثیر سویی نداشت. در نهایت، در اثر تغذیه ی کفشدوزک‏های ماده از شپشک‏های آردآلود سم‏پاشی شده با کلرپایریفوس 50 و 100 درصد و کلرپایریفوس+ آبامکتین 100 درصد، میانگین تخم گذاری روزانه و درصد تفریخ تخم های آن ها کاهش قابل ملاحظه ای یافت. به طور کلی، کاربرد دزهای توصیه شده‏ی آفت‏کش کلرپایریفوس یا مخلوط آن با آبامکتِین بر فراسنجه‏های زیستی و تولیدمثلی کفشدوزک کریپتولموس اثرات منفی قابل ملاحظه‏ای بر جای گذاشت و بنابراین، توصیه می‏شود که با انتخاب دز یا زمان کاربرد مناسب، استفاده از این آفت‏کش‏ها در باغ‏های مرکبات با فعالیت کفشدوزک کریپتولموس سازگار گردد.

عوامل موثر بر توزیع مکانی برخی از عناصر سنگین خاک های سطحی اطراف زنجان و تغییرات پروفیلی آن ها
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان - دانشکده کشاورزی 1391
  علی افشاری   حسین خادمی

فلزات سنگین از مهم ترین عوامل آلوده کننده محیط زیست به ویژه در مناطق با فعالیت های انسانی بالا می باشند. وجود فلزات سنگین در اتمسفر، خاک و آب مشکلاتی برای تمام موجودات زنده ایجاد می نماید. این پژوهش با هدف بررسی تغییرات مکانی غلظت کل عناصر سرب (pb)، روی (zn)، مس (cu)، کادمیم (cd)، کروم (cr)، کبالت (co)، نیکل (ni)، منگنز (mn) و آهن (fe)، تعیین عوامل موثر بر پراکنش آن ها، تأثیر کاربری اراضی بر پذیرفتاری مغناطیسی و انباشت فلزات سنگین و تغییرات عمقی فلزات سنگین در خاک های اطراف شهر زنجان انجام گردید. منطقه ای با مساحتی بالغ بر 2000 کیلومترمربع بخشی از اراضی مرکزی استان زنجان انتخاب گردید. تعداد 241 نمونه مرکب خاک سطحی از عمق 10-0 سانتی متری از منطقه مطالعاتی جمع آوری شد. موقعیت نقاط توسط دستگاه gps تعیین و کاربری و نوع زمین-شناسی محل نیز شناسایی و ثبت گردید. هم چنین برای بررسی تغییرات عمقی عناصر سنگین و تأثیر مواد مادری بر آزادسازی و کنترل مقدار عناصر سنگین در خاک تعداد 15 پروفیل با متوسط عمق 2 متر بر روی مواد مادری غالب منطقه مطالعاتی حفر شد و از سنگ های غالب منطقه (غیرهوازده) برای تعیین مقدار عناصر نمونه های مرکب برداشته شد. پس از آماده سازی نمونه های خاک و سنگ، غلظت کل عناصر سرب، روی، کادمیم، مس، نیکل، کروم، کبالت، منگنز و آهن در نمونه ها توسط اسید نیتریک 5 نرمال عصاره گیری و با استفاده از دستگاه جذب اتمی تعیین شد. نقشه پراکنش مکانی پارامترهای مورد مطالعه با روش کریجینگ ترسیم شد. برخی از ویژگی های خاک شامل ph، قابلیت هدایت الکتریکی، بافت، ماده آلی، آهک و ظرفیت تبادل کاتیونی نیز در نمونه ها تعیین شد. هم چنین پذیرفتاری مغناطیسی نمونه های خاک اندازه گیری شد. پراکنش مکانی فلزات سنگین نشان داد که غلظت سرب، روی، مس و کادمیم در خاک های اطراف شهر زنجان، سلطانیه و کارخانجات صنعتی بالاترین مقدار را دارند و با فاصله از این مراکز از آلودگی این عناصر کاسته شده و در فواصل خیلی دورتر به مقدار تقریباً ثابتی می رسند. پراکنش مکانی بقیه فلزات سنگین، عمدتاً تحت تأثیر ماده مادری است. هم چنین نتایج نشان داد که نوع کاربری بر غلظت عناصر تأثیر می گذارد. عناصر سرب، روی، کادمیم و مس در کاربری شهری بالاترین غلظت را دارند، در حالی که کنترل کننده کروم، کبالت و نیکل در خاک مواد مادری است. عناصر منگنز و آهن تحت تأثیر دو عامل مشترک لیتوژنیکی و آنتروپوژنیکی در منطقه می باشند. نتایج تجزیه عامل ها و آنالیز خوشه ای هم کاملاً مطابق با این امر بود. پذیرفتاری مغناطیسی در فرکانس بالا و پایین ( و ) در کاربری شهری بیشترین مقدار را دارد که نشان دهنده تأثیر فعالیت های آنتروپوژنیک می باشد. پذیرفتاری مغناطیسی وابسته به فرکانس ( ) در کاربری هایی که کمتر تحت تأثیر فعالیت های مستقیم انسانی هستند، مقدار بالایی داشت که نشان می دهد عوامل خاکسازی در این پارامتر تأثیر بیشتری دارند. پذیرفتاری مغناطیسی در فرکانس بالا و پایین همبستگی مثبت و معنی داری با سرب، روی، کادمیم و شن نشان داد، در حالی که با کروم، کبالت، نیکل و مقدار سیلت و رس همبستگی منفی دارد. نتایج تجزیه سنگ ها نشان داد که مواد مادری آذرین (گرانیت، آندزیت، بازالت و پورفیریت) بیشترین مقدار سرب، روی، مس، منگنز و آهن را دارند. شیل-ها دارای غلظت بالای کروم، نیکل، کبالت و آهن می باشند. در پروفیل های با مواد مادری متفاوت، روند تغییرات عناصر سنگین با عمق متفاوت می باشد. در تمامی این پروفیل ها غلظت عناصر در افق سطحی بالاست که می تواند ناشی از بالا بودن فرآیندهای خاکسازی، فرونشست های جوی، فعالیت های کشاورزی و در برخی موارد استخراج عناصر سنگین توسط گیاه از خاک های عمقی و تجمع آن در خاک سطحی باشد.

مطالعه نقش تامین مالی خارج از ترازنامه ای بر معیارهای سودآوری، نقدینگی و شاخص رشد، شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده اقتصاد 1390
  علی افشاری   علی اسماعیل زاده مقری

باتوجه به اینکه یکی از وظایف عمده و مهم شرکت ها تصمیمات تامین مالی است ، شرکت ها درصدد هستند با اتخاذ تصمیمات مناسب و مقتضی در این رابطه به مناسب ترین ترکیب مالی دست یابند، چرا که درحال حاضر دستیابی به ساختار مالی بهینه به جهت اثرات عمده آن بر روی ارزش شرکت و سایر جنبه ها از اهمیت خاصی برخوردار است . هدف از انجام این پژوهش این است که نشان دهیم چگونه از طریق تامین مالی خارج از ترازنامه می توان به مشکلات مربوط به تامین سرمایه و هزینه سرمایه و ریسک های موجود فائق آئیم .این شیوه از تامین مالی زمانی استفاده می شود که شرکت می خواهد ضمن تحصیل دارائی ، آن دارائی و شیوه تامین مالی را که معمولا از طریق بدهی هاست را در ترازنامه نشان ندهد. روش تحقیق از نوع تحقیق علی یا پس از وقوع خواهد بود.در این پژوهش از روش توصیفی –همبستگی استفاده شده است و برای گردآوری اطلاعات از روش کتابخانه ای و میدانی استفاده می شود و بر اساس اطلاعات مشاهده شده و بااستدلال وتکنیک های آماری ارتباط بین تامین مالی خارج از ترازنامه و نسبت های سودآوری و اهرمی در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران دردوره پژوهش ،مورد بررسی و نتایج حاصل از نمونه به کل جامعه تعمیم داده می شود . یافته های تحقیق نشان می دهد که شرکت هایی که از تامین مالی خارج از ترازنامه ای برای تامین مالی خود استفاده می نمایند تغییر چندانی در معیارهای سود آوری و نقدینگی و رشد آن ها رخ نخواهد داد . این گونه تامین مالی هیچگونه تاثیر با اهمیت و به سزایی بر عملکرد مالی این شرکت ها نخواهد داشت.

جمع آوری و شناسایی کنه های خاکزی خانواده های ascidae و laelapidae (acari: mesostigmataدر شهرستان گرگان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده فنی –کشاورزی گیاه پزشکی 1391
  ثمانه ملک شاهکویی   علیرضا نعمتی

کنه‏های میان‏استیگما در مهار زیستی بندپایان خاکزی و افزایش تنوع زیستی بوم‏نظام‏های خاکی از اهمیت زیادی برخوردار هستند. به منظور جمع‏آوری و شناسایی کنه‏های خاکزیِ خانواده‏‏های ascidae و laelapidae در شهرستان گرگان، طی سال‏های 1389 و 1390 از خاک مناطق مختلف این شهرستان نمونه‏برداری به عمل آمد و کنه‏های موجود در نمونه‏ها با استفاده از قیف برلز استخراج گردیدند. در این بررسی، در مجموع 27 گونه از 14 جنس جمع‏آوری و شناسایی شدند که از میان آن‏ها، سه گونه برای فون ایران، شش گونه برای فون دنیا و بیش‏تر گونه‏ها برای فون شهرستان گرگان جدید بودند. گونه‏های جدید برای فون ایران و دنیا به ترتیب با یک و دو ستاره مشخص شده‏اند. فهرست گونه‏های شناسایی شده به شرح زیر می‏باشد: خانواده‏ی ascidae arctoseius cetratus (sellnick), a. semiscissus (berlese), a. venustulus (berlese), a. pulvisculus (berlese)*, zerconopsis michaeli evans & hyatt, zerconopsis remiger (kramer)*, antennoseius borrusicus sellnick*, asca aphidioides (linnaeus), gamasellodes bicolor (berlese) خانواده‏ی laelapidae androlaelaps casalis (berlese), cosmolaelaps luttegiensis shcherbak, c. vacua michael, gaeolaelaps aculeifer (canestrini), g. kargi costa, g. minor (costa), g. postreticulatus xu & liang, g. n. sp.1**, g. n. sp.2**, g. n. sp.3**, gymnolaelaps n. sp.**, hypoaspis larviculus joharchi & halliday, laelaspis missouriensis (ewing), l. n. sp.**, penumolaelaps karawaiewi (berlese), p. lubrica voights & oudmans, ololaelaps mooiensis ryke, pseudoparasitus n.sp. **

بررسی اثر سه حشره کش با منشا زیستی (سیرینول، پالیزین و تنداکسیر) روی حشرات کامل شپشه ی برنج، sitophilus oryzae (col.; curculionidae)، بر روی گندم، جو و برنج در شرایط آزمایشگاهی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده تولیدات گیاهی و دامی 1391
  سمیرا فوجردی   محسن یزدانیان

در این بررسی، اثر حشره کشی سه نوع فرمولاسیون با منشا زیستی به نام های تجاری سیرینول، پالیزین و تنداکسیر با دزهای 3000، 5000، 7000 و 10000 پی پی ام علیه شپشه ی برنج، sitophilus oryzae، روی گندم، جو و برنج مورد ارزیابی قرار گرفت. آزمایش ها در دمای 2 ± 26 درجه ی سانتی گراد، رطوبت نسبی 5 ± 65 درصد و تاریکی انجام شدند. میزان مرگ و میر حشرات کامل پس از 7 و 14 روز شمارش شد. برای ارزیابی تولید نتاج، پس از 14 روز، حشرات مرده و زنده حذف و به مدت 45 روز دیگر در انکوباتور و شرایط آزمایشگاهی فوق قرار داده شدند و پس از آن، تعداد حشرات کامل ظاهر شده شمارش گردید. میزان مرگ و میر حشرات کامل روی هر محصول به نوع سم، دز مصرفی و زمان درمعرض گذاری بستگی داشت. نتایج بررسی ها روی گندم نشان دادند که بیش ترین میانگین مرگ و میر در گندم (48/71 درصد)، در دز 10000 پی پی ام، در تیمار پالیزین و زمان درمعرض گذاری 14 روز و کم ترین میانگین تولید نتاج (5/32 حشره ی کامل)، در غلظت 3000 پی پی ام در فرمولاسیون سیرینول مشاهده شد. نتایج بررسی ها روی برنج نشان دادند که بیش ترین میانگین مرگ و میر در برنج (91/69 درصد) در غلظت 10000 پی پی ام از فرمولاسیون پالیزین و پس از گذشت 14 روز بود. کم ترین میانگین تولید نتاج (25/70 حشره ی کامل) در غلظت 7000 پی پی ام در فرمولاسیون سیرینول مشاهده گردید. نتایج بررسی ها روی جو نشان دادند که بیش ترین میانگین مرگ و میر در جو (75/78 درصد) در غلظت 10000 پی پی ام از فرمولاسیون پالیزین و پس از گذشت 14 روز و کم ترین میانگین تولید نتاج نیز (5/89 حشره ی کامل) در غلظت 3000 پی پی ام از فرمولاسیون سیرینول دیده شد. نتایج بررسی حاضر حاکی از این بودند که با افزایش دز مصرفی و زمان درمعرض گذاری، میزان مرگ و میر شپشه ی برنج افزایش و میزان تولید نتاج آن کاهش یافت. اثر حشره کشی نوع فرمولاسیون و دز بسته به نوع غله متفاوت بود. تولید نتاج نیز روی هر سه غله تقریبا مشابه بود.

تاثیر چند رژیم غذایی مصنوعی بر نشوونما و تولیدمثل مگس میوه ی مدیترانه ای ceratitis capitata (wiedemann) (dip; tephritidae)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده کشاورزی 1391
  زکیه احمدی شورکایی   شعبانعلی مافی پاشاکلایی

مگس میوه ی مدیترانه ای، ceratitis capitata (wiedemann) یکی از مخرب‏ترین آفات محصولات باغی در سطح جهان به شمار می‏رود که در سال‏های اخیر، طغیان آن در باغ‏های مرکبات شمال ایران گزارش شده است. به دلیل اهمیت استفاده از رژیم‏های‏ غذایی مناسب در پرورش انبوه و مطالعات زیست‏شناختی و رفتارشناختی این آفت، در این پژوهش، تاثیر سه رژیم غذایی لاروی و چهار رژیم غذایی حشرات کامل بر نشوونما و تولیدمثل آن مورد ارزیابی قرار گرفت. لاروها در شرایط آزمایشگاهی (دمای 2±25 درجه‏ی سلسیوس، رطوبت نسبی 5±60 درصد و دوره‏ی نوری13 ساعت روشنایی و 11 ساعت تاریکی)، روی سه رژیم غذایی مصنوعی شامل: (1) سبوس گندم+ شکر+ مخمر آبجو+ اسید هیدروکلریک+ بنزوات سدیم+ آب مقطر، (2) جوانه‏ی گندم+ سبوس گندم+ شکر+ مخمر آبجو+ کازئین+ اسید آسکوربیک+ اسید سوربیک+ آب مقطر و (3) پروتیئن سویا+ شکر+ بنزوات سدیم+ اسید هیدروکلریک+ آب مقطر پرورش یافتند. سپس، حشرات کامل ظاهر شده با چهار رژیم غذایی مختلف شامل (1) محلول آب عسل 10 درصد، (2) پروتئین هیدرولیزه و شکر به نسبت 1 به 3، (3) مخمر و شکر به نسبت 1 به 3 و (4) مخمر، شکر و میوه‏ی موز به نسبت 1: 3: 6 تغذیه شدند. آزمایش‏ها در قالب طرح کاملاً تصادفی و با 50 تکرار انجام شدند و داده‏های به دست آمده با استفاده از نرم‏افزار sas و آزمون lsd مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. بر اساس نتایج به دست آمده، کوتاه‏ترین طول دوره‏ی لاروی (07/0±7/6 روز)، بیش‏ترین درصد زنده‏مانی لاروها (61/2±3/69 درصد)، بیش‏ترین وزن شفیره‏ها (007/0±67/9 میلی‏گرم) و بیش‏ترین وزن حشرات ماده (2/0±3/7 میلی‏گرم)، در رژیم غذایی شماره‏ی 2 (با پایه‏ی جوانه‏ی گندم) به دست آمدند، هر چند که با مقادیر به دست آمده از رژیم غذایی شماره‏ی 1 (با پایه‏ی سبوس گندم)، تفاوت معنی‏داری نداشتند. بیش‏ترین درصد ظهور حشرات کامل (67/0±9/89 درصد) در رژیم غذایی شماره‏ی 1 به دست آمد و اختلاف آن با رژیم غذایی شماره‏ی 2 معنی‏دار نبود. رژیم غذایی شماره‏ی 3 که ترکیب اصلی آن پروتئین سویا و فاقد مخمر آبجو بود، بر بسیاری از فراسنجه‏های نشوونمایی مگس میوه‏ی مدیترانه‏ای تاثیر منفی گذاشت، به طوری که طولانی‏‏ترین دوره‏ی لاروی (11/0±54/7 روز)، کم‏ترین درصد زنده‏مانی لاروها (3/1±60 درصد)، کم‏ترین درصد ظهور حشرات کامل (85/0±84/79 درصد) و کم‏ترین وزن شفیره‏ها (06/0±98/8 میلی‏گرم) به این رژیم غذایی اختصاص داشتند. همچنین، نتایج مربوط به تاثیر رژیم‏های غذایی حشرات کامل نشان دادند که مگس‏هایی که در دوره‏ی لاروی از رژیم‏های غذایی حاوی سبوس یا جوانه‏ی گندم به علاوه‏ی مخمر آبجو و در دوره‏ی حشره‏ی کامل از مخلوط مخمر+شکر تغذیه نموده بودند، از بیش‏ترین طول دوره‏ی تخمریزی (85/0±75/23روز)، بیش‏ترین میانگین زادآوری (9/5±16/115 عدد تخم به ازای هر فرد ماده در طول عمر) و بیش‏ترین درصد تفریخ تخم (64/2±1/78 درصد) برخوردار بودند. به عنوان یک نتیجه‏گیری کلی، استفاده از رژیم‏های غذایی بر پایه‏ی جوانه‏ یا سبوس گندم برای پرورش انبوه لاروها و مخلوط مخمر+ شکر به منظور تغذیه‏ی حشرات کامل مگس میوه‏ی مدیترانه‏ای توصیه می‏شود.

شناسایی مورچه های مرتبط با شپشک ها در باغات مرکبات ساری و بهشهر و بر همکنش های گونه ی غالب آن ها با کفشدوزک (rodolia cardinalis (mulsant در شرایط آزمایشگاه.
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده کشاورزی 1391
  معصومه غلامی   علی افشاری

چکیده مورچه‏ها با حمایت از شپشک‏ها در مقابل دشمنان طبیعی، می‏توانند برنامه‏های کنترل بیولوژیک آن‏ها را مختل ‏نمایند. طی سال‏های 1389 و 1390 با نمونه‏برداری از باغات مرکبات شهرستان‏های ساری و بهشهر، فون و فراوانی نسبی مورچه‏هایِ همراه با شپشک‏ها مورد مطالعه قرار گرفت. همچنین، تاثیر تراکم‏های مختلف کاست کارگر گونه‏ی santschi lasius turcicus بر میزان تغذیه و فراسنجه‏های واکنش تابعی حشرات ماده و لاروهای سن سوم کفشدوزک استرالیایی در شرایط باغ بررسی شد. در این بررسی در مجموع، چهارده گونه مورچه از یازده جنس و سه زیرخانواده به شرح زیر جمع‏آوری و شناسایی شدند که از میان آن‏ها، گونه‏ی formica clara forel برای فون مورچه‏های ایران و تمام گونه‏ها (به استثنای formica persica و tapinoma eraticum) برای فون استان مازندران گزارش جدید محسوب می‏شوند. همچنین، بر اساس درصدهای فراوانی در طول فصل، گونه‏ی santschi lasius turcicus به عنوان گونه‏ی غالب در باغات مرکبات این مناطق معرفی گردید. الف) زیرخانواده‏ی formicinae lasius neglectus van loon, boomsma & andr?sfalvy، lasius turcicus santschi ،lasius alienus (foerster)، formica clara forel، formica persica seifert & schultz، lepisiota bipartita (smith)، lepisiota semenovi (ruzsky)، plagiolepis taurica santschi، camponotus kopetdaghensis dlussky & zabelin ب) زیرخانواده‏ی myrmicinae tetramorium caespitum (l.)، messor denticulatus santschi، pheidole pallidula (nylander)، crematogaster schmidti (mayr) ج) زیرخانواده‏ی dolichoderinae tapinoma erraticum (latreille) همچنین، نتایج این مطالعه نشان دادند که با افزایش تراکم‏ مورچه‏ی l. turcicus از صفر به ده عدد در برگ، میانگین تغذیه‏ی روزانه‏ی کفشدوزک‏های ماده از 22/3 به 78/1 عدد پوره‏ی سن سوم شپشک و میانگین تغذیه‏ی لاروهای سن سوم کفشدوزک از 89/3 به 55/1 عدد پوره‏ کاهش یافت. به علاوه، فراسنجه‏های واکنش تابعی کفشدوزک استرالیایی نیز تحت تاثیر حضور مورچه‏ی l. turcicus قرار گرفتند، به طوری که با افزایش تراکم مورچه از صفر به 10 عدد در برگ، قدرت جستجوگری (a) لاروهای سن سوم کفشدوزک از 07/0±143/0 به 0005/0±009/0 و قدرت جستجوگری کفشدوزک‏های ماده از 004/0±0905/0 به 00007/0±0002/0 کاهش یافت. نتایج این پژوهش، حاکی از تاثیر منفی مورچه‏ی l. turcicus بر کنترل بیولوژیک شپشک استرالیایی توسط کفشدوزک استرالیایی بودند و لذا، به منظور افزایش جمعیت و میزان فعالیت این کفشدوزک، کنترل این مورچه در باغات مرکبات شمال کشور توصیه می‏گردد. واژگان کلیدی: شپشک استرالیایی، کفشدوزک استرالیایی، فون، مازندران، مرکبات، مورچه، واکنش تابعی abstract ants (hymenoptera: formicidae) can interfere with biological control programs of the scale insects through protecting them against natural enemies. in order to investigate the fauna and relative frequency of the scale insects-associated ants, a sampling plan was conducted at citrus orchards of sari and behshahr counties, northern iran, during 2010 and 2011. moreover, the effect of different densities of worker caste of lasius turcicus santschi on feeding and functional response of female and third larval instar ladybirds was investigated on third nymphal instars of cottony cushion scale under orchard condition. a total of 14 species belonging to 10 genera, and 3 subfamilies were collected and identified. among them, one species, formica clara forel, and almost all species were new records for ant fauna of iran and mazandaran province, respectively. according to relative frequency, l. turcius was the dominant species in citrus orchards of this region. the list of the identified ant species was as follows: subfamily formicinae lasius neglectus van loon, boomsma & andr?sfalvy, lasius turcicus santschi, lasius alienus (foerster), formica clara forel, formica persica seifert & schultz, lepisiota bipartite (smith), lepisiota semenovi (ruzsky), tapinoma erraticum (latreille), plagiolepis taurica santschi, camponotus kopetdaghensis dlussky & zabelin. subfamily myrmicinae tetramorium caespitum (l.), messor denticulatus santschi, pheidole pallidula (nylander), crematogaster schmidti (mayr). subfamily dolichoderinae tapinoma erraticum (latreille) the results of this study also revealed that mean daily feeding of females and third larval instars of ladybird decreased from 3.22 to 1.78 and 3.89 to 1.55 scales, respectively while ant density increased from zero to 10 individuals per leaf. meanwhile, the functional response parameters of ladybird affected by ant activity. the rate of searching efficiency (a) for third larval instars of ladybird decreased from 0.143±0.07 to 0.009±0.0005 and for female ladybirds decreased from 0.0905±0.004 to 0.0002±0.0007. in conclusion, the results of this study demonstrated the interference of l. turcicus with biological control of the cottony cushion scale and therefore its control is recommended to enhance rodalia cardinalis population and activity. key words: ants, citrus, fauna, functional response, icerya purchasi, mazandaran, rodalia cardinalis

جمع آوری و شناسایی کنه های میان استیگمای کودزی در شهرستان کرمان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده تولیدات گیاهی و دامی 1391
  الهام ارجمندی   شهروز کاظمی

به منظور بررسی فون کنه های میان استیگمای کودزی در شهرستان کرمان، طی سال های 1390 تا 1391 از کودهای گاوی، گوسفندی و مرغی در مناطق مختلف این شهرستان نمونه‏برداری به عمل آمد. در این پژوهش در مجموع، 36 گونه متعلق به 23 جنس و 14 خانواده جمع‏آوری و به شرح زیر شناسایی شدند که از این تعداد، دو گونه برای فون کنه های دنیا و دو گونه برای فون کنه های ایران جدید می باشند و به ترتیب با یک و دو ستاره مشخص شده اند. laelapidae gaeolaelaps kargi )costa, 1968(,gaeolaelaps nolli (karg, 1962), pneumolaelaps lubrica (voigts & oudemans, 1904), pneumolaelaps sclerotarsus )costa, 1968(, pneumolaelaps asperatus (berlese, 1904), androlaelaps casalis (berlese, 1887), androlaelaps sp.nov.*, laelaspis vitzthumi (womersley, 1956), euandrolaelaps karawaiewi (berlese, 1903), gymnolaelaps myrmecophila (berlese, 1892), dermanyssidae dermanyssus gallinae de geer, 1778 macrochelidae macrocheles merdarius (berlese, 1889), macrocheles glaber (j. müller, 1860), macrocheles muscaedomesticae (scopoli, 1772), macrocheles sp. nov.* eviphididae scarabaspis inexpectatus (oudemans, 1903), alliphis halleri (g. & r. canestrini, 1881) digamasellidae dendrolaelaps sp. ologamasidae gamasiphis lanceolatus karg, 1987 halolaelapidae halolaelaps sexclavatus (oudemans, 1902) ascidae antennoseius bacatus athias-henriot, 1961 ameroseiidae ameroseius pavidus (c.l. koch, 1839), ameroseius lidiae bregetova et al., 1977, ameroseius eumorphus** bregetova et al., 1977, sertytimpanum aegyptiacus nasr & abou-awad, 1986 melicharidae proctolaelaps pygmaeus (müller, 1859) parasitidae parasitus fimetorum (berlese, 1903), parasitus consanguineus oudemans & voigts, 1904, parasitus mycophilus karg, 1971, parasitus hyalinus (willman, 1949), cornigamasus lunaris (berlese, 1882) trachytidae trachytes baloghi** hirschmann & zirngiebl-nicol, 1969 trematuridae trichouropoda patavina (g. canestrini, 1885), nenteria stylifera berlese, 1904 urodynichidae uroobovella marginata (c.l. koch, 1839), uroobovella difoveolata hirschmann & zirngiebl-nicol, 1969

بررسی اثرات دزهای کشنده و زیرکشنده‏ ی حشره‏ کش‏های ایندوکساکارب و لوفنورون بر فراسنجه‏ های زیستی زنبور trichogramma brassicae bezdenko (hym.? trichogrammatidae) در شرایط آزمایشگاهی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده تولیدات گیاهی و دامی 1391
  ملیحه گرزالدین   علی افشاری

حفاظت از دشمنان طبیعی یکی از اهداف اصلی کشاورزی پایدار می باشد و استفاده از آفت‏کش‏های کم خطر یکی از ابزارهای مهم برای رسیدن به این هدف به شمار می رود. به دلیل اهمیت زنبورtrichogramma brassicae bezde. در کنترل بیولوژیک آفات بالپولکدار بویژه کرم غوزه‏ی پنبه در بوم‏سامانه‏های کشاورزی ایران، در این تحقیق، تاثیر دزهای مختلف دو حشره‏کش ایندوکساکارب و لوفنورون بر نشو و نما و تولیدمثل این زنبور در شرایط آزمایشگاه (دمای 1±25 درجه‏ی سلسیوس، رطوبت نسبی 10±70 درصد و دوره‏ی نوری 16 ساعت روشنایی به 8 ساعت تاریکی) مورد مطالعه قرار گرفت. هر کدام از حشره‏کش‏ها در چهار دز 100، 75، 50 و 25 درصد دز توصیه شده در مزارع، یعنی غلظت‏های 1000، 750، 500 و 250 پی.پی. ام تهیه شدند و به سه روش آغشته کردن غذای حشرات کامل (آب عسل) به حشره‏کش، فرو بردن تخم های پارازیته شده‏ی میزبان (در مرحله‏ی پیش‏شفیرگی زنبور) درون محلول حشره‏کش و قرار دادن حشرات کامل در معرض باقیمانده ی حشره‏کش‏ها در اختیار زنبور قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که هر دو حشره‏کش در مقایسه با شاهد موجب افزایش معنی‏دار مرگ و میر و کاهش معنی‏دار طول عمر، قدرت پارازیتیسم و درصد ظهور زنبورهای ماده شدند و با افزایش دز، اثرات کشنده و زیرکشنده‏ی آن‏ها نیز شدیدتر شد. در هر دو حشره‏کش، میزان مرگ و میر زنبورهای ماده در اثر تغذیه از غذای آغشته به حشره‏کش از مرگ و میر ناشی از قرار گرفتن در معرض باقیمانده‏های سمی به مراتب بیش‏تر بود. بیش‏ترین میزان مرگ و میر (6±5/52 درصد)، کوتاه‏ترین طول عمر (1/0±72/1 روز) و کم‏ترین قدرت پارازیتیسم (97/0±7/14درصد) زنبورهای ماده، در تغذیه از آب عسل آغشته به دز توصیه شده‏ی ایندوکساکارب مشاهده گردید. همچنین، مقایسه‏ی اثرات دو حشره‏کش نشان داد که بین مرگ و میر ناشی از دزهای توصیه شده‏ی ایندکساکارب و لوفنورون اختلاف معنی‏دار وجود نداشت اما در روش تغذیه از غذای آغشته به حشره‏کش، شدت تاثیر لوفنورون بر طول عمر و قدرت پارازیتیسم زنبورهای ماده از ایندوکساکارب به طور معنی‏دار کمتر بود. فرو بردن تخم‏های پارازیته شده‏ی میزبان (در مرحله‏ی پیش‏شفیرگی پارازیتویید) درون دزهای توصیه شده‏ی ایندوکساکارب و لوفنورون، بر زنده‏مانی پیش‏شفیره‏ها تاثیر منفی داشت و خروج حشرات کامل را به ترتیب 7/19 و 3/19 درصد کاهش داد. بر اساس استانداردهای سازمان بین‏المللی کنترل بیولوژیک، در روش تغذیه از غذای آغشته به سم این دو حشره‏کش در گروه "اندکی مضر" و در روش تماس با باقیمانده‏های سمی در گروه "بی‏ضرر" طبقه‏بندی شدند. بنابراین، ایندوکساکارب و لوفنورون را می‏توان به عنوان دو حشره‏کش تقریباً سازگار با برنامه‏های کنترل بیولوژیک آفات بالپولکدار توسط زنبور t. brassicae، توصیه نمود.

تأثیر پرورش انبوه طی چندین نسل متوالی بر برخی فراسنجه های زیستی زنبور پارازیتوییدhabrabracon hebetor say hym.; braconidae) ( در شرایط اینسکتاریوم
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده تولیدات گیاهی و دامی 1391
  قدیر مومنیان   محمد حسن سرایلو

چکیده زنبور پارازیتویید habrabracon hebetor یکی از عوامل مهم مهار زیستی آفات در برنامه های مدیریتی است. در تحقیق حاضر اثر چند نسل متوالی پرورش روی برخی از فراسنجه های زیستی زنبور براکون در اینسکتاریوم در شرایط دمایی 2±28 درجه ی سلسیوس، رطوبت نسبی 5±65 درصد و دوره ی نوری (l: d) 8 : 16 ساعت مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش در قالب طرح کاملاً تصادفی با 25 تکرار انجام گرفت. فراسنجه هایی از قبیل، طول عمر زنبورهای کامل نر و ماده، نرخ فلج شدن لاروهای میزبان، میانگین پارازیتیسم روزانه ی زنبورهای ماده، میانگین زادآوری روزانه به ازای هر فرد ماده، میانگین باروری تخم ها، طول دوره ی تخم گذاری، نسبت جنسی نتاج ، درصد تلفات مراحل نارس و طول عمر مراحل نارس، مورد بررسی قرار گرفتند. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار spss نرمال و به وسیله ی نرم افزار sas تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان دادند که نسل های متوالی پرورش روی فراسنجه های زیستی زنبور تأثیر دارند. میانگین طول عمر حشرات کامل ماده در طول نسل های پرورشی، 86/17 روز و نسل نهم با میانگین 88/21 روز بیشترین طول عمر را داشت که با نسل های اول، دوم و ششم در سطح احتمال پنج درصد اختلاف معنی داری داشت، در حالی که میانگین طول عمر حشرات نر 43/14 روز برآورد شد. میانگین فلج شدن لاروها 89/7 عدد لارو در روز بود. میانگین پارازیتیسم 05/3 عدد، لارو در روز محاسبه شد که نسل پنجم با میانگین 98/3 عدد لارو در روز بیشترین مقدار را داشت که با نسل های ششم، هشتم و دهم در سطح احتمال پنج درصد اختلاف معنی داری را نشان داد. میانگین زاداوری 74/11 عدد تخم به ازای هر فرد ماده در روز محاسبه شد. نسل پنجم با بیشترین میانگین (24/14 عدد) با نسل های هشتم و دهم در سطح احتمال یک درصد اختلاف معنی دار داشت. میانگین درصد تفریخ تخم ها 49/79 درصد و طول دوره ی تخمریزی، 37/14 روز محاسبه شد. میانگین نسبت جنسی نتاج در نسل های متوالی 50/58 درصد محاسبه گردید که نسل هفتم با میانگین 68/66 درصد بیشترین میزان را داشت که فقط با نسل های دوم و نهم در سطح احتمال پنج درصد اختلاف معنی داری داشت. میانگین درصد تلفات مراحل نارس تخم 01/22، لارو 53/1، شفیره 02/6 درصد محاسبه گردید. میانگین درصد خروج شفیره ها 95/93 درصد و میانگین طول عمر مراحل نارس 85/10 روز محاسبه شد. در نهایت نتایج نشان داد که پرورش انبوه در نسل های متوالی روی فراسنجه های زیستی زنبور براکون تأثیر داشت و نسل پنجم نسبت به سایر نسل ها بالاترین کیفیت را داشت.

طراحی وآزمون الگویی از روابط بین عوامل فردی، گروهی و سازمانی باخلاقیت سازمانی با میانجیگری انگیزش درونی و خود اثربخشی خلاق در کارکنان شرکت ملی مناطق نفت خیزجنوب (منطقه آغاجاری)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1392
  علی افشاری   عبدازهرا نعامی

هدف از انجام پژوهش حاضر، طراحی وآزمون الگویی از روابط بین عوامل فردی،گروهی وسازمانی با خلاقیت سازمانی در کارکنان شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب (منطقه آغاجاری) بود. روش تحقیق از نظر شیوه گردآوری اطلاعات، توصیفی (همبستگی) و از نظر هدف، کاربردی بوده است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کارکنان ستادی شرکت بهره وری نفت و گاز آغاجاری به تعداد 2800 نفر بوده و حجم نمونه با توجه به تعداد متغیرهای مکنون 300 نفر برآورد گردید که این تعداد به شیوه طبقه ای ساده از بین جامعه آماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، شامل پرسشنامه هایی نظیر؛ پرسشنامه باز بودن به تجربه (neo-ffi)، پرسشنامه شخصیت فراکنشی (pps)، پرسشنامه جو گروهی (tci)، مشارکت در تصمیم گیری گروهی(pdm)، پرسشنامه بازتاب تیمی (trq)، پرسشنامه چند عاملی رهبری (gtl)، پرسشنامه ساختار سازمانی (iabc)، پرسشنامه جوسازمانی خلاقیت (ccq)، پرسشنامه خود اثربخشی خلاق (cse)، پرسشنامه انگیزش درونی (imi) و پرسشنامه خلاقیت سازمانی (ecq) بودند. جهت آزمون الگوی پیشنهادی، از روش الگویابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارamose.20 وspss.20 استفاده شد. نتایج حکایت از عدم معنی داری مسیرهای مستقیم شخصیت فراکنشی به خوداثربخشی خلاق، ساختارسازمانی به خلاقیت سازمانی، بازبودن به تجربه به خلاقیت سازمانی، بازتاب تیمی به خلاقیت سازمانی، رهبری تحولی به خلاقیت سازمانی و جو سازمانی خلاقانه به خلاقیت سازمانی بود. با حذف مسیرهای غیر معنی دار و همبسته کردن خطاهای دو مسیر، الگو اصلاح شد و تمامی مسیرهای غیر مستقیم معنی دار شدند. شاخص های برازندگی الگویابی معادلات ساختاری، برازش مناسب الگوی اصلاح شده را نشان می دهند.

بررسی تغییرات ویژگی‏های کیفی زنبورtrichogramma brassicae bezdenko طی چند نسل پرورش پیاپی در شرایط آزمایشگاه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده علوم کشاورزی 1392
  غزال چراغعلی   علی افشاری

زنبور trichogramma brassicae bezdenko همه‏ساله در اینسکتاریوم‎های دولتی و خصوصی استان گلستان پرورش می‎یابد و به منظور کنترل جمعیت کرم غوزه‎ی پنبه (helicoverpa armigera hübner) در سطح مزارع گوجه‎فرنگی، پنبه و سویا رهاسازی می‎گردد. با توجه به اهمیت کنترل کیفیت در بهینه‏سازی برنامه‏های پرورش انبوه، این پژوهش با هدف ارزیابی تغییرات ویژگی‏های کیفی این زنبور در طول 20 نسل پرورش روی تخم شب‎پره‎ی مدیترانه‎ای آرد، anagasta kuhniella (zeller) انجام گردید. تمام مراحل پرورش و نیز انجام آزمایش‎ها در دمای 2±25 درجه‎ی سلسیوس، رطوبت نسبی 5±60 درصد و دوره‎ی نوری 16 ساعت روشنایی به 8 ساعت تاریکی انجام گرفتند. نتایج نشان دادند که در نتیجه‏ی پرورش متوالی زنبور t. brassicae به مدت 20 نسل در شرایط آزمایشگاه، درصد خروج حشرات کامل، نسبت زنبورهای ماده، طول عمر حشرت کامل نر و ماده و میانگین روزانه‏ی پارازیتیسم به شکل معنی‏دار تحت تاثیر قرار گرفتند. درصد خروج حشرات کامل و نسبت جنسی در مقایسه با طول عمر و زادآوری زنبورهای ماده از دامنه‏ی تغییرات محدودتری برخوردار بودند و میانگین آن‏ها در تمام نسل‏ها از استانداردهای iobc بالاتر بود. در مقابل، میانگین طول عمر زنبورهای ماده در هیچکدام از نسل‏ها به استاندارد iobc نرسیدند و میانگین زادآوری (قدرت پارازیتیسم) نیز در یک حالت بینابین قرار گرفت و در 11 نسل، استاندارد iobc را به دست آورد. الگوی تغییرات ویژگی‏های کیفی زنبور در طول بیست نسل معمولاً یک حالت سینوسی داشت: در نسل‏های ابتدایی (5 تا 7 نسل اول) مقادیر آن‏ها به تدریج افزایش یافتند اما پس از چند نسل، با کاهش محسوس مواجه شدند و دوباره در چند نسل آخر، مقادیر آن‏ها شروع به افزایش نمودند. بیش‎ترین میانگین طول عمر حشرات کامل ماده (14/1±26/12روز) در نسل‏ 17 مشاهده شد که با میانگین نسل هفتم (28/1±92/11روز) اختلاف معنی‏دار نداشت. در مقابل، کم‏ترین میانگین طول عمر زنبورهای ماده (34/0±86/2 روز) به نسل اول تعلق داشت. بیش‎ترین و کم‏ترین میانگین روزانه‏ی پارازیتیسم (به ترتیب 41/1±53/13 و 52/0±07/3 عدد تخم به ازای هر فرد ماده) به ترتیب در نسل‏های 7 و 11 مشاهده شدند. میانگین درصد ظهور حشرات کامل از نسل اول تا نسل 8 به تدریج افزایش یافت و در این نسل به اوج خود (42/0±31/98 درصد) رسید. میانگین درصد زنبورهای ماده (نسبت جنسی) نیز در نسل 8 در بیش‏ترین مقدار خود (57/1±31/71 درصد) قرار داشت. با توجه به الگوی تغییرات مشاهده شده در ویژگی‏های زیستی و تولیدمثلی این زنبور، احتمال وقوع دو پدیده‏ی "سازگاری با محیط‏های بسته" و "خویش‏آمیزی" در پرورش انبوه این گونه وجود دارد و برای جلوگیری از وقوع آن‏ها اقداماتی مانند متنوع ساختن شرایط محیطی پرورش و تقویت ژنتیکی جمعیت از طریق وارد کردن افراد وحشی به کلنی، توصیه می‏گردند.

تاثیر ذخیره‎سازی در سرما بر نشو و نما و تولیدمثل زنبور trichogramma brassicae bezd. (hym.; trichogrammatidae) در شرایط آزمایشگاهی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده علوم کشاورزی 1392
  سپیده درزی   علی افشاری

زنبور trichogramma brassicae bezdenko به عنوان فراوان‏ترین گونه‏ی استان‏های شمالی ایران، همه??ساله در اینسکتاریوم?های استان گلستان پرورش می?یابد و به منظور کنترل آفت helicoverpa armigera (hübner) در مزارع مختلف مانند پنبه، گوجه‏فرنگی و سویا رهاسازی می‎گردد. به منظور در اختیار داشتن تعداد کافی از این زنبور و رهاسازی آن در زمان?های دلخواه، صاحبان اینسکتاریوم‏ها مجبور به ذخیره?سازی آن در شرایط یخچال هستند. با توجه به اثرات منفی احتمالی سرما بر کیفیت این زنبور، در این پژوهش، تاثیر مدت‏زمان‏های مختلف ذخیره‏سازی در یخچال بر نشوونما و تولیدمثل آن مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور، تخم?های شب?پره?ی مدیترانه?ای آرد (anagasta kuehniella zeller) شش روز پس از پارازیته شدن توسط زنبور که تقریباً با مرحله?ی پیش?شفیرگی زنبور در درون آن‏ها مصادف می‏باشد، برای مدت زمان‏های مختلف شامل صفر (شاهد)، 7، 14، 21، 30، 45 و 60 روز درون یخچال (دمای1±5 درجه‎ی سلسیوس و تاریکی مطلق) نگهداری شدند. پس از سپری شدن هر مدت زمان، تخم?های پارازیته شده از یخچال خارج شدند و پس از قرار گرفتن در شرایط اتاق، طول عمر زنبورهای کامل نر و ماده، میانگین روزانه‎ی پارازیتیسم، درصد خروج حشرات کامل و نسبت زنبورهای ماده اندازه?گیری و مقایسه گردیدند. داده?های حاصل با استفاده از نرم?افزار sas تجزیه واریانس شدند و میانگین فراسنجه‏ها با استفاده از آزمون lsd در سطوح احتمال یک و پنج درصد مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که طول مدت ذخیره‏سازی در یخچال بر تمام فراسنجه‏های اندازه‏گیری شده‏ی زنبور تاثیر معنی‏دار گذاشت. بیش?ترین میانگین طول عمر حشرات کامل نر و ماده به ترتیب 51/0±88/4 و 01/1±96/9 روز بود که به ترتیب در تیمار‎های 7 روز و شاهد مشاهده شدند. در مقابل، کوتاه‏ترین طول عمر حشرات کامل نر و ماده به ترتیب 12/0±46/1 و 27/0±82/1 روز بودند که هر دو در تیمار 60 روز محاسبه شدند. بیش?ترین میانگین پارازیتیسم روزانه (71/0±26/12 عدد تخم در روز) و درصد خروج حشرات کامل (97/0±49/94 درصد) در تیمار‎ 21 روز مشاهده شدند که با تیمار شاهد اختلاف معنی‏دار نداشتند. در مقابل، کم?ترین میانگین پارازیتیسم روزانه (55/0±1/2 عدد تخم در روز) و درصد خروج حشرات کامل (2/2±98/68 درصد) به ترتیب به تیمارهای 45 و 60 روز تعلق داشتند. بیش‏ترین (81/1±92/70 درصد) و کم‏ترین (32/1±46/58 درصد) نسبت افراد ماده به ترتیب به تیمارهای 60 روز و شاهد تعلق داشتند. بر اساس نتایج این پژوهش، ذخیره?سازی بلندمدتِ (45 و 60 روز) پیش?شفیره?های زنبور t. brassicae در شرایط یخچال توصیه نمی?گردد، اما تا 21 روز می?توان بدون کاهش چشمگیر در فراسنجه‏های نشوونمایی و تولیدمثلی زنبور، آن? را در شرایط یخچال ذخیره‏ نمود.???

تاثیر ذخیره‏ سازی در سرما بر نشوونما و تولیدمثل زنبور bracon hebetor say (hymenoptera: braconidae) در شرایط آزمایشگاه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده کشاورزی 1392
  الهام حمزه پور چناری   علی افشاری

زنبور say (hymenoptera: braconidae) bracon hebetor یکی از مهم‏ترین پارازیتوئیدهای خارجی لاروهای بالپـولکـداران آفت در شـرایط مـزرعه و انبار می‏بـاشد. در استـان گلسـتان، این زنبور همه ساله در تعداد زیادی از اینسکتاریوم‏ها پـرورش می‏یابـد و به منظـور کنترل آفات مختلف به ویژه کرم‏ غوزه‏ی پنبه، helicoverpa armigera (hübner) در سطح مزارع مختلف رهاسازی می‏گردد. به منظور در اختیار داشتن تعداد کافی از این زنبور و رهاسازی آن در زمان‏های مورد نیاز، صاحبان اینسکتاریوم‏ها مجبور به ذخیره‏سازی آن در شرایط یخچال هستند. بنابراین، این پژوهش با هدف ارزیابی تاثیر مدت‏زمان‏های مختلف ذخیره‏سازی حشرات کامل بر ویژگی‏های زیستی و تولیدمثلی آن‏ها اجرا گردید. به این منظور، حشرات کامل یک‏روزه برای هفت مدت زمان‏ مختلف شامل صفر (شاهد)، 7، 14، 21، 30، 45 و 60 روز در یخچال (دمای پنج درجه‏ی سلسیوس و تاریکی مطلق) نگهداری شدند. پس از سپری شدن هر مدت زمان، زنبورها از یخچال خارج شدند و مرگ‏ومیر، طول عمر و زادآوری زنبورهای مادری و نیز طول دوره‏ی نشوونما و نسبت جنسی نتاج نسل اول برآورد گردید. تمام آزمایش‏ها در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام شدند و داده‏های به دست آمده با استفاده از نرم‏افزار sas و آزمون lsd مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که ذخیره‏سازی در یخچال بر زنده‏مانی، طول عمر و طول دوره‏ی تخم‏گذاری زنبورهای مادری تاثیر معنی‏دار گذاشت اما تاثیر آن بر زادآوری، اندازه‏ی دسته‏ی تخم، طول دوره‏ی نشوونمای مراحل نارس و نسبت جنسی معنی‏دار نبود. با افزایش طول مدت ذخیره‏سازی در یخچال، درصد مرگ‏ومیر حشرات کامل نر و ماده افزایش یافت. بیش‏ترین (100 درصد) و کم‏ترین (4/1 درصد) میزان مرگ‏ومیر زنبورهای نر به ترتیب در تیمارهای 60 روز و شاهد مشاهده شدند. مرگ‏ومیر زنبورهای ماده نیز در تیمار 60 روز به بیش‏ترین مقدار خود (14/97 درصد) رسید در حالی که تیمارهای شاهد و هفت روز کم‏ترین تاثیر را بر زنده‏مانی زنبورهای ماده بر جای گذاشتند. با افزایش طول مدت ذخیره‏سازی در یخچال، طول عمر حشرات کامل نر و ماده نیز افزایش یافت. بیش‏ترین میانگین طول عمر زنبورهای نر (37/20 روز) و ماده (87/29 روز) به ترتیب در تیمارهای 2 هفته و 30 روز ثبت شدند در حالی‏که کم‏ترین طول عمر زنبورهای نر (7/4 روز) و ماده (7/16 روز) در تیمار شاهد به دست آمدند. میانگین زادآوری زنبورهای ماده از 59/8 عدد تخم به ازای هر زنبور ماده در روز در تیمار شاهد تا 46/11 عدد تخم به ازای هر زنبور ماده در روز در تیمار 2 هفته نوسان داشت اما مقادیر این فراسنجه در تمامی تیمارها در یک سطح آماری قرار گرفتند. همچنین، در تمامی تیمارها نسبت افراد ماده از افراد نر بیش‏تر بود و میانگین درصد افراد ماده در نتاج نسل اول از 44/61 درصد در تیمار 30 روز تا 12/71 درصد در تیمار 7 روز نوسان داشت. بر اساس نتایج این پژوهش، حشرات ماده‏ی این زنبور را می‏توان تا 14 روز با کم‏ترین تلفات (9 درصد) در شرایط یخچال ذخیره نمود. با این وجود، اگر هدف از ذخیره‏سازی فقط حفظ کلنی باشد (نه فروش به کشاورزان جهت رهاسازی در مزارع)، حشرات کامل این زنبور را به مدت یک ماه هم می‏توان در شرایط یخچال نگهداری کرد. نتایج این پژوهش می‏تواند برای صاحبان اینسکتاریوم‏ها و مراکز تحقیقاتی مفید واقع شود.??

مقایسه‎ی نشوونما و تولیدمثل مگس میوه‎ی مدیترانه‎ای (wiedmann)(diptera: tephritidae) ceratitis capitata روی چند گیاه میزبان در شرایط آزمایشگاهی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده علوم کشاورزی 1392
  راضیه نوری   شعبانعلی مافی پاشاکلایی

مگس میوه‏ی مدیترانه ای، ceratitis capitata (wiedemann)، یکی از مخرب‏ترین آفات درختان میوه در دنیا به شمار می‏رود که در سال‏های اخیر، طغیان آن در بیش‎تر باغ‏های میوه‎ی شمال کشور گزارش شده است. در این تحقیق، مقادیر تعدادی از فراسنجه‎های مهم نشو و نمایی و تولیدمثلی این مگس شامل طول دوره‎ی لاروی و شفیرگی، درصد تفریخ تخم‏ها، درصد خروج حشرات کامل، درصد افراد ماده، طول دوره‏ی پیش از تخم‏گذاری، میانگین‏ روزانه‏ی تخم‏گذاری (در دو آزمون انتخابی و غیرانتخابی) و مجموع تخم‏های گذاشته شده طی ده روز روی شش میزبان گیاهی مختلف (شامل خرمالو، نارنگی اُنشو، پرتقال تامسون، سیب زرد لبنانی، سیب قرمز و هلو) در شرایط آزمایشگاهی (دمای 2±26 درجه‎ی سلسیوس، رطوبت نسبی 5±70 درصد و دوره‎ی نوری 12 ساعت روشنایی به مدت 12 ساعت تاریکی) بررسی شدند. تمام آزمایش‏ها در قالب طرح کاملاً تصادفی اجرا گردیدند، داده‏های به دست آمده با استفاده از نرم‏افزار sas تجزیه‏ی واریانس شدند و میانگین‏ فراسنجه‏ها با استفاده از آزمون چنددامنه‏ای دانکن مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که تمام فراسنجه‎های مورد بررسی (به جز درصد ظهور حشرات کامل و درصد افراد ماده) به طور معنی‏دار تحت تاثیر نوع میزبان گیاهی قرار گرفتند. طولانی‏ترین و کوتاه‏ترین دوره‏ی لاروی به ترتیب در میوه‏های سیب قرمز (1/68±24/08 روز) و پرتقال تامسون (0/33±8/92 روز) مشاهده شدند، در حالی که طولانی‏ترین و کوتاه‏ترین دوره‏ی شفیرگی به ترتیب به میوه‏های خرمالو (0/59±13/84 روز) و هلو (0/29±7/76 روز) تعلق داشتند. بر اساس نتایج آزمون غیرانتخابی، بیش‎ترین و کم‎ترین میانگین تخم‏گذاری به ترتیب روی میوه‏های خرمالو (0/68±6/94 عدد تخم به ازای هر فرد ماده در روز) و پرتقال تامسون (بدون تخم‏گذاری) مشاهده شدند. در آزمون انتخابی، میانگین روزانه‎ی تخم‎‏گذاری مگس‏های ماده روی میوه‏های هلو، سیب قرمز و سیب زرد لبنانی به ترتیب 0/74±4/74 ،0/32±1/52 و 0/21±0/56عدد تخم به ازای هر فرد ماده محاسبه گردید که از این نظر، دو میزبان سیب زرد لبنانی و سیب قرمز با یکدیگر اختلاف معنی‎دار نداشتند اما اختلاف آن‏ها با هلو معنی‎دار بود. بیش‏ترین درصد تفریخ تخم‏ها در میوه‏های نارنگی اُنشو (5/04±93/65 درصد) مشاهده شد که با میوه‏های سیب زرد و قرمز اختلاف معنی‏دار نداشت. در مقابل، کم‏ترین میزان تفریخ تخم‏ها (10/72±67/49 درصد) به میوه‏های پرتقال تامسون تعلق داشت که اختلاف آن با میوه‏های خرمالو و هلو معنی‏دار نبود. به طور کلی، از میان شش میوه‏ی مورد بررسی در این پژوهش، میوه‏های هلو به دلیل بالا بودن میانگین تخم‏گذاری روزانه و درصد تفریخ تخم‏ها و نیز کوتاه بودن دوره‎ی نشو و نمای لاروی و شفیرگی، مناسب‎ترین میزبان برای مگس میوه‎ی مدیترانه‎ای تشخیص داده شد. در مقابل، میانگین تخم‏گذاری روزانه و درصد تفریخ تخم‏ها در میوه‏های پرتقال تامسون نسبت به میزبان‏های دیگر بسیار پایین‏تر بودند، بنابراین با وجود کوتاه بودن طول دوره‏ی لاروی، میوه‏های این گیاه برای این مگس میزبان مناسبی محسوب نمی‎شوند. میوه‎های سیب زرد لبنانی و سیب قرمز نیز به دلیل کم‏بودن میانگین روزانه‏ی تخم‏گذاری و طولانی بودن دوره‎ی نشو و نمای لاروی روی آن‏ها برای این حشره میزبان‎های مناسبی به شمار نمی‏روند. نتایج به دست آمده از این پژوهش می‏توانند در مدیریت تلفیقی مگس میوه‏ی مدیترانه‏ای در باغ‏های میوه مورد استفاده قرار گیرند.

کارایی حشره کشی ترکیب گرد خنثی- اسانس گیاهی علیه حشرات کامل سرخرطومی برنج (sitophilus oryzae (col.; curculionidaeدر شرایط آزمایشگاهی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده تولیدات گیاهی و دامی 1393
  ملیحه ریحانی   علی افشاری

کارایی حشره کشی خاک های دیاتومه و اسانس ها و عصاره های گیاهی علیه آفات انباری، توسط پژوهش گران زیادی مورد بررسی قرار گرفته است. ایده ی استفاده ی ترکیبی از خاک های دیاتومه و سایر عوامل حشره کش نیز موضوع پژوهش¬های زیادی بوده است. در پژوهش حاضر، اثر ترکیبی خاک دیاتومه- اسانس گیاهی برای اولین بار روی حشرات کامل سرخرطومی برنج، sitophilus oryzae، مورد بررسی قرار گرفت. اثر حشره¬کشی خاک دیاتومه¬ی سایان و کائولن فراوری شده¬ی سپیدان (در پنج دز 125/0، 25/0، 5/0، 1 و 5/1 گرم بر کیلوگرم) در ترکیب با چهار غلظت برآورد شده ی lc0، lc10، lc20 و lc50 فرمولاسیون دارویی گیاهی ام جی (به ترتیب معادل صفر، 1267، 1790 و 3451 میکرولیتر بر لیتر هوا) در شرایط آزمایشگاهی (دمای 2 ± 26 درجه ی سلسیوس، رطوبت نسبی 5± 65 درصد و 16:8 l:d) در چهار تکرار بررسی شد. مرگ و میر حشرات کامل بر روی گندم پس از گذشت 24، 48 و 72 ساعت محاسبه شد. برای ارزیابی تولید نتاج، حشرات کامل مرده و زنده پس از 72 ساعت از نمونه¬ها حذف و نمونه¬ها به مدت 45 و 90 روز دیگر در همان شرایط آزمایشگاهی قرار داده شدند. سپس، تعداد حشرات کامل ظاهر شده (به تفکیک زنده و مرده) شمارش گردید. اثر فاکتورهای دز، غلظت اسانس و زمان درمعرض¬گذاری روی مرگ و میر کاملا معنی دار بود. هم در مورد سایان و هم در مورد سپیدان، ترکیب lc0 اسانس گیاهی با دزهای مختلف آن دو (معادل استفاده ی انفرادی از سایان و سپیدان)، حتی پس از 72 ساعت نیز مرگ و میر قابل توجهی را ایجاد نکرد به طوری که میزان آن در دز بالای 5/1 گرم بر کیلوگرم در مورد سایان از 66/16 درصد و در مورد سپیدان از 6/6 درصد تجاوز نکرد. استفاده ی ترکیبی از غلظت های مختلف اسانس گیاهی و دزهای مختلف دو فرمولاسیون پودری حتی ظرف 24 ساعت باعث افزایش معنی دار میزان مرگ و میر شد. این افزایش طی 48 و به ویژه 72 ساعت بسیار قابل توجه بود و در مورد هر دو فرمولاسیون پودری از حدود 80 درصد در ترکیب lc10 با دز 125/0 گرم بر کیلوگرم طی 48 ساعت به حدود 100 درصد در ترکیب تیماری lc50- 5/1 گرم بر کیلوگرم رسید. بررسی تولید نتاج نیز نشان داد که در هیچ یک از ترکیب¬های تیماری حاوی اسانس ام جی نتاجی تولید نشد و تنها در اثر استفاده ی انفرادی از سایان و سپیدان تولید نتاج صورت گرفت. نتایج این تحقیق، افزایش قابل توجه اثر حشره کشی فرمولاسیون های سایان و سپیدان و نیز رفع اثر تاخیری آن دو (کاهش زمان درمعرض گذاری از حدود بیش از 14 روز به حدود 72 ساعت) را در ترکیب با اسانس گیاهی نشان دادند.

تاثیر ذخیره‎سازی در سرما بر برخی از فراسنجه های زیستی زنبور trichogramma brassicae bezdenko (hym.; trichogrammatidae) در شرایط آزمایشگاه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده منابع طبیعی گرگان 1383
  ناهید نوری   علی افشاری

زنبور trichogramma brassicae bezdenko به عنوان گونه‏ی فراوان در استان‏های شمالی ایران، همه‏ساله در اینسکتاریوم‏های دولتی و خصوصی استان گلستان پرورش می‏یابد و به منظور کنترل کرم غوزه‏ی پنبه (helicoverpa armigera hubner) در سطح مزارع پنبه، گوجه‏فرنگی و سویا رهاسازی می‏گردد. عدم دسترسی به تعداد کافی از این زنبور در زمان‎های رهاسازی و دشواری نگه داری از کلنی جهت استمرار فرایند پرورش، از مهم‎ترین مشکلات موجود در پرورش انبوه این زنبور به شمار می‏روند. ذخیره‎سازی در شرایط یخچال یکی از راه‏های پیشنهاد شده برای حل این مشکلات می‏باشد که هم‏ اکنون در اینسکتاریوم‏های استان گلستان مورد استفاده قرار می‏گیرد. از سوی دیگر، این احتمال وجود دارد که نگه داری در شرایط یخچال طول عمر و قدرت پارازیتیسم این زنبور را تحت تاثیر قرار دهد. به همین دلیل، در این تحقیق، تاثیر مدت زمان‏های مختلف نگه داری تخم‏های پارازیته شده‏ی بیدغلات در یخچال (دمای پنج درجه‏ی سلسیوس) بر طول عمر و قدرت پارازیتیسم این زنبور مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت. براساس نتایج این تحقیق می‏توان مناسب‏ترین مدت زمان را برای نگه داری در یخچال به پرورش‏دهندگان این زنبور پیشنهاد نمود.

تاثیر تغذیه و جفت‏گیری بر کارایی ذخیره‏ سازی زنبور (bracon hebetor say (hym.; braconidae در سرما
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده تولیدات گیاهی و دامی 1393
  اکرم علی آبادی   علی افشاری

زنبور (say) bracon hebetor یکی از مهم‏ترین پارازیتوییدهای خارجی لاروهای بالپولکداران آفت در شرایط مزرعه و انبار می‏باشد. این زنبور همه ساله در تعداد زیادی از انسکتاریوم‏های استان گلستان پرورش می‏یابد و به منظور کنترل آفات مختلف به ویژه helicoverpa armigera (hübner) در سطح مزارع مختلف رهاسازی می‏‏شود. به منظور در اختیار داشتن تعداد کافی از این زنبور و رهاسازی آن در زمان‏های مورد نیاز، صاحبان انسکتاریوم‏ها مجبور به ذخیره‏سازی آن در شرایط یخچال هستند. با توجه به اهمیت افزایش کارآیی ذخیره‏سازی این زنبور در انسکتاریوم‏های تجاری، این پژوهش با هدف ارزیابی تاثیر دو عامل وضعیت تغذیه و وضعیت جفتگیری بر ویژگی‏های زیستی و تولیدمثلی آن در دو مدت زمان ذخیره‏سازی 7 و 14 روز انجام گردید. تاثیر عامل وضعیت تغذیه در سه سطح بدون تغذیه، یک بار تغذیه پیش از آغاز ذخیره‏سازی و دو بار تغذیه (پیش از آغاز و در حین ذخیره‏سازی) و تاثیر عامل جفتگیری در دو سطح "جفتگیری" و "عدم جفتگیری" بررسی شد. تمام داده‏ها به شکل فاکتوریل بر پایه‏ی طرح کاملاً تصادفی و با استفاده از نرم‏افزار sas تجزیه‏ی واریانس شدند و میانگین فراسنجه‏ها با استفاده از آزمون lsd مقایسه گردید. نتایج این پژوهش نشان دادند که تغذیه‏ی حشرات کامل زنبور b. hebetor‏ از مواد قندی پیش از آغاز ذخیره‏سازی در یخچال موجب بهبود اغلب ویژگی‏های زیستی و تولیدمثلی آن (بویژه درصد زنده‏مانی و میانگین تخمگذاری روزانه) در مقایسه با زنبورهای گرسنه شد. همچنین، نتایج تعداد دفعات تغذیه (یک بار تغذیه در مقابل دو بار تغذیه) نشان داد که انجام تغذیه‏ی نوبت دوم در حین ذخیره‏سازی بر مقادیر اغلب فراسنجه‏های مورد بررسیِ زنبور تاثیر معنی‏دار نداشت و تنها میانگین تخم‏گذاری روزانه و طول عمر زنبورهای نر را به طور معنی‏داری افزایش داد. جفت‏گیری زنبور b. hebetor پیش از ذخیره‏‏سازی آن در یخچال، اغلب موجب ارتقای فراسنجه‏های زیستی و تولیدمثلی شد به طوری که زنبورهای جفتگیری کرده در مقایسه با زنبورهای جفتگیری نکرده، مرگ و میر کم‏تری را پس از خروج از یخچال تجربه کردند و ماده‏های زنده‏ مانده‏ از طول عمر و میانگین تخمگذاری بالاتری برخوردار بودند. با افزایش طول مدت ذخیره‏سازی از یک هفته به دو هفته، برخی از ویژگی‏های کیفی زنبور کاهش یافتند به طوری که درصد مرگ و میر و طول عمر زنبورهای نر افزایش، دوره‏ی نشوونمای مراحل نارس طولانی‏تر و میانگین تخمگذاری روزانه کاهش یافت اما مقادیر سایر ویژگی‏ها (بویژه درصد مرگ و میر و طول عمر زنبورهای ماده) تغییر معنی‏داری نداشت. بر اساس نتایج این پژوهش توصیه می‏گردد از حشرات کاملِ جفتگیری کرده به منظور ذخیره‏سازی این زنبور استفاده شود و حشرات کامل پیش از ذخیره‏سازی حداقل یکبار با آب‏عسل تغذیه شوند.

تاثیر پرورش مداوم زنبور trichogramma brassicae bezdenko (hym.; trichogrammatidae) روی تخم بید غلات، sitotroga cerealella (oliv.) بر نشو و نما و پارازیتیسم آن در شرایط انسکتاریوم
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده تولیدات گیاهی و دامی 1393
  فائزه مسگران   علی افشاری

زنبور trichogramma brassicae bezdenko همه‏ ساله در انسکتاریوم‎های دولتی و خصوصی استان گلستان پرورش می‎یابد و به منظور کنترل جمعیت کرم غوزه‎ی پنبه، helicoverpa armigera (hübner) و کرم ساقه‎خوار برنج، chilo suppressalis (walker)در سطح مزارع گوجه‎فرنگی، پنبه، سویا و برنج رهاسازی می‎‏شود. با توجه به اهمیت کنترل کیفیت در بهینه‏ سازی برنامه‏ های پرورش انبوه، در این پژوهش تغییرات ویژگی‏های این زنبور طی 20 نسل پرورش روی تخم بید غلات، sitotrogacerealella (olivier) بررسی شد.

بررسی فونستیک و رده بندی زنبورهای گرده افشان خانواده‏ی andrenidae(hymenoptera: apoidea) در شهرستان گرگان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده کشاورزی 1394
  صفورا اله وردی   احمد ندیمی

طی دو سال بررسی فونستیک، (94-1393) زنبورهای گرده افشان این خانواده در اکوسیستم های طبیعی و کشاورزی شهرستان گرگان از روی گل های تیره های گیاهی مختلفی جمع آوری شدند. در نتیجه این بررسی، تعداد 28 گونه زنبور متعلق به دو زیرخانواده، دو قبیله، دو جنس و 18 زیرجنس به شرح زیر جمع آوری و شناسایی گردید که از این تعداد، چهار زیرجنس cnemidandrena، lepidandrena، parandrena و platygalandrena و 13 گونه که با ستاره مشخص شده اند برای اولین بار از ایران گزارش می شوند. تمامی گونه ها پس از شناسایی اولیه به تایید متخصصان خارجی رسیدند. subfamily: andreninae tribe: andrenini andrena (campylogaster) lateralis (morawitz, 1876); andrena (chlorandrena) panurgimorpha (mavromoustakis, 1957); andrena (cnemidandrena) fuscipes (kirby, 1802)*; andrena (holandrena) forsterell (osytshnjuk, 1978); andrena (holandrena)labialis (kirby, 1802); andrena (hoplandrena) ferox (smith, 1847)*; andrena (lepidandrena) curvungula (thomson, 1870)*; andrena (lepidandrena) pandellei (pérez, 1895)*; andrena (melanapis) fuscosa (erichson, 1835); andrena (melandrena) albopunctata (rossi, 1792); andrena (melandrena) morio (brullé, 1832); andrena (melandrena) nitida (müller, 1776); andrena (melandrena) vaga (panzer, 1799)*; andrena (micrandrena) falsifica (perkins, 1915)*; andrena (micrandrena) agenta (warncke, 1965)*; andrena (micrandrena) rugulosa (stoeckhert, 1935); andrena (micrandrena) semilaevis (pérez, 1903)*; andrena (nobandrena) flavobila (warncke, 1965)*; andrena (notandrena) azerbaidshanica (lebedev, 1932)*; andrena (parandrena) sericata (imhoff, 1868)*; andrena (plastandrena) pilipes (fabricius, 1781); andrena (plastandrena) tibialis (kirby, 1802); andrena (platygalandrena) tecta (radoszkowski, 1876)*; andrena (simandrena) transitoria (morawitz, 1871); andrena (truncandrena) derbentina (morawitz, 1886); andrena (zonandrena) flavipes (panzer, 1799); andrena (zonandrena) gravida (imhoff, 1832)*. subfamily: panurginae tribe: melitturgini melitturga (melitturga) clavicornis (latreille, 1808).

بررسی شیوع نزدیک بینی در بین دانش آموزان تیزهوش سنین 18-14 سال در شهرستان قزوین
thesis وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی - دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی استان قزوین - دانشکده پزشکی 1386
  علی افشاری   محمد خلج

چکیده ندارد.

تاثیر چهار غذای مختلف بر برخی از شاخص های زیستی بالتوری سبز,chrysoperla carnea (steph) (neur.,chrysopidae) در شرایط آزمایشگاهی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده علوم کشاورزی 1388
  مرتضی بری دیزج   محمدحسن سرایلو

در این تحقیق تأثیر چهار غذای مختلف (تخم بید غلات، لاشه‏ی حشرات کامل بید غلات، شته‏ی سبز پنبه و شپشک آردآلود مرکبات) در قالب یک طرح کاملا تصادفی و در شرایط آزمایشگاهی بر برخی از شاخص‏های زیستی بالتوری سبز مورد بررسی قرار گرفت. تخم های بالتوری سبز از مزارع گوجه‏فرنگی و کدوی اطراف گرگان جمع آوری شدند و بعد از تفریخ به منظور خالص‏سازی، 5 نسل متوالی روی تخم شب‏پره‏ی مدیترانه ای آرد پرورش یافتند. لاروهای به دست آمده به صورت انفرادی و در دمای 2 ± 26 درجه‏ی سانتیگراد، رطوبت نسبی 5 ± 60 درصد و دوره‏ی نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی نگهداری و با طعمه‏های مورد نظر تغذیه شدند. حشرات کامل نیز به صورت یک نر و یک ماده در داخل لوله های پولیکا با غذای مصنوعی شامل مخلوطی از مخمر و ساکارز تغذیه گردیدند. نتایج نشان داد که تغذیه از تخم بید غلات و شته‏ی سبز پنبه در مقایسه با لاشه‏ی حشرات کامل و شپشک آرد‏آلود مرکبات باعث کاهش طول دوره‏ی لاروی و شفیرگی، افزایش وزن لاروها و شفیره ها و نیز کاهش میزان مرگ و میر لاروها گردید و لذا، جهت پرورش بالتوری سبز مناسب‏تر تشخیص داده شدند. نوع طعمه ی مورد استفاده در دوره ی لاروی، بر شاخص های زیستی حشرات کامل تأثیر معنی داری نداشت. نامطلوب بودن حشرات کامل بید غلات از نظر فیزیکی (مانند وجود فلس روی بدن) و یا چسبناک بودن سطح بدن پوره های شپشک آردآلود مرکبات باعث عدم توانایی لاروها در تغذیه از آنها شد و در نتیجه، دوره‏ی لاروی شکارگر طولانی تر گردید و میزان مرگ و میر آنها افزایش یافت و لذا به عنوان غذای مناسب برای پرورش انبوه شکارگر تشخیص داده نشد.