نام پژوهشگر: روشنک خدابخش
سمیه نافذ روشنک خدابخش
مالتیپل اسکلروزیس شایع ترین اختلال تحلیل برنده غلاف میلین در سلسله اعصاب مرکزی است. این بیماری در سنین اولیه جوانی با تخریب موضعی یا تکه تکه میلین در سلسله اعصاب مرکزی شروع می شود و با دوره های نامنظم بهبود و عود علائم همراه است. امرزوه ثابت شده است که عوامل پسیکولوژیک نقش بسزایی در بروز بیماریهای صعب العلاجی مانند سرطان ، بیماری عروق کرونر قلب و مالتیپل اسکلروزیس دارد. در این پژوهش ابعاد پنجگانه شخصیتی(براساس مدل پنج عاملی) در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس و مقایسه آن با افراد سالم مورد بررسی قرار گرفت. این تحقیق از نوع تحقیق علّی- مقایسه ای است. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس استان اصفهان در سال 1388 می باشد. نمونه شامل 50 زن بیمار و 50 مرد بیمار بود که به صورت نمونه گیری در دسترس از انجمن ام اس اصفهان و کلینیک ام اس اصفهان انتخاب شدند. گروه کنترل نیز شامل 50 زن سالم و 50 مرد سالم بود که با صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه neo-ffi و پرسشنامه محقق ساخته دربرگیرنده ویژگیهای دموگرافیک بود. نتایج تحلیل واریانس دو عاملی(2*2) نشان داد مردان سالم در بُعد روان رنجورخویی پایین تر از مردان بیمار و زنان سالم و بیمار بودند. همچنین برونگرایی و گشودگی در افراد سالم بالاتر از افراد بیمار بود و در بعد گشودگی زنان بالاتر از مردان قرار داشتند. امّا در بعد برونگرایی بین زنان و مردان تفاوتی وجود نداشت. همچنین میزان زضایتمندی در بیماران بالاتر از افراد سالم بود و در این زمینه تفاوت جنسیتی مشاهده نشد و وظیفه شناسی هم در زنان و مردان سالم و بیمار تفاوتی نداشت. با استفاده ازt-test وابسته این نتیجه به دست آمد که بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس، قبل از ابتلا به بیماری در بعد روان رنجورخویی بالاتر و در ابعاد برونگرایی و گشودگی پایین تر افراد سالم قرار داشتند. درضمن بیماران بعد از تشخیص بیماری نیز در بعد روان رنجورخویی بالاتر و در بعد برونگرایی و گشودگی پایین تر از افراد سالم قرار داشتند. یافته دیگری که در این پژوهش با استفاده از t-testوابسته به دست آمد این بود که بُعد روان رنجورخویی و وظیفه شناسی بعد از ابتلا به بیماری بدون تغییر مانده و ابعاد برونگرایی و گشودگی کاهش یافته و بعد رضایتمندی افزایش یافته است که این نتیجه می تواند تأثیر بیماری بر ابعاد شخصیتی را نشان دهد.
زهره حاتمی مهرداد مظاهری
به منظور بررسی مقایسه ای ارتباط بین باورهای غیر منطقی و ویژگی های شخصیت در دو گروه بالینی و سالم، نمونه ای متشکل از 100 نفر از مراجعین سرپایی بالینی و 100 نفر از دانشجویان دختر و پسر ساکن در خوابگاه دانشگاه سیستان و بلوچستان در سال تحصیلی 88- 87 انتخاب و از آنها خواسته شد پرسشنامه های باورهای غیر منطقی جونز و ویژگی های شخصیت نئو را تکمیل نمایند. تحلیل داده ها بوسیله آمار توصیفی و استنباطی (آماره مجذور کا) انجام شد. نتایج بدست آمده نشان داد که: در "گروه بالینی" بین ویژگی های شخصیت و باورهای غیر منطقی ذیل ارتباط معناداری وجود داشت: نوروزگرایی و باورهای غیر منطقی درماندگی برای تغییر، نگرانی زیاد توأم با اضطراب و وابستگی به دیگران- برونگرایی و باورهای غیر منطقی درماندگی برای تغییر، درماندگی واکنشی و اجتناب از مشکل- توافق و باورهای غیر منطقی بی مسئولیتی عاطفی، درماندگی واکنشی و اجتناب از مشکل - وجدانی بودن و باور غیر منطقی درماندگی واکنشی. از طرف دیگر بین ویژگی شخصیت گشودگی و هیچ یک از باورهای غیر منطقی ارتباط معنادار یافت نشد. در "گروه سالم" بین ویژگی های شخصیت و باورهای غیر منطقی ذیل ارتباط معنادار وجود داشت: نوروزگرایی و باورهای غیر منطقی توقع تأیید گرفتن از دیگران، کمال گرایی، بی مسئولیتی عاطفی، درماندگی برای تغییر، نگرانی زیاد توأم با اضطراب، درماندگی واکنشی، انتظار بیش از حد از خود و اجتناب از مشکل- برونگرایی و باورهای غیر منطقی توقع تأیید گرفتن از دیگران، بی مسئولیتی عاطفی و اجتناب از مشکل- توافق و باورهای غیر منطقی کمال گرایی، درماندگی برای تغییر و اجتناب از مشکل- وجدانی بودن و باورهای غیر منطقی کمال گرایی و اجتناب از مشکل- گشودگی و باور غیر منطقی اجتناب از مشکل. در دو گروه از نظر ویژگی های شخصیت و باورهای غیر منطقی تفاوت معناداری بدست نیامد. نتایج نشان دهنده این است که بین باورهای غیر منطقی و ویژگی های شخصیت ارتباط معنادار وجود دارد و افراد با ویژگی های شخصیت متفاوت، افکار غیر منطقی متفاوتی دارند.
فاطمه امیرشاهی روشنک خدابخش
وجود یک جامعه سالم وابسته به تشکیل خانواده های پایدار، پویا و با نشاط است. یکی از شرایط محیط ایمنی بخش، وجود یک خانواده مستحکم، گرم، صمیمی و دارای احترام متقابل است؛ به گونه ای که راحتی و آسایش همسران و اعضای خانواده را در پی داشته باشد. از طرفی دیگر، استواری و استحکام خانواده به ازدواج و رابط? زناشوئی پایدار و بنیادین بستگی دارد. این پژوهش تلاشی است جهت بررسی روابط میان صفات شخصیتی و رضایت زناشوئی. در این پژوهش شخصیت با استفاده از مدل پنج عاملی مورد بررسی قرار گرفت؛ که شامل پنج مقیاس می باشد: 1- روان نژندی(n) 2- برونگرایی(e) 3- دلپذیری(a) 4- انعطاف پذیری(o) 5- مسئولیت پذیری(c). در این نمونه گیری 164 نفر ( 82 زوج ) را انتخاب کردیم. به منظور ارزیابی شخصیت از پرسشنامه شخصیت neo (60 سوالی ) و جهت ارزیابی رضایت زناشوئی از پرسشنامه enrich ( 47 سوالی ) استفاده نمودیم. برخی از نتایج بدست آمده از تجزیه و تحلیل 9 فرضیه و 5 سوال بدین قرار است: بین ویژگیهای روان نزندی، برونگرایی، انعطاف پذیری، مسئولیت پذیری و رضایت زناشوئی رابطه مثبت وجود دارد. اما بین بعد دلپذیری شخصیت و رضایت زناشوئی رابطه ای بدست نیامد. در تجزیه و تحلیل رگرسیون چندگانه، بعد شخصیتی برونگرایی در مرد و بعد شخصیتی دلپذیری در زن روی هم 27/0 از واریانس رضایت زناشوئی را پیش بینی می کنند. این تجزیه و تحلیل به صورت جداگانه برای زنان و مردان انجام شد. در این پژوهش نقش جنسیت وتأثیر آن بر رضایت زناشوئی مورد ارزیابی قرار گرفته است. ماهمچنین نقش برخی متغیرهای دموگرافیک از جمله: تحصیلات، درآمد ماهیانه، ازدواج فامیلی و غیر فامیلی را نیز مورد بررسی قراردادیم و در نهایت تعدادی پیشنهاد کاربردی و پژوهشی ارائه گردید. کلید واژه: شخصیت، رضایت زناشوئی.
صدیقه فلاح زاده ابرقویی روشنک خدابخش
عود، تهدیدی همیشگی به دنبال درمان اعتیاد است. از این رو انجام مداخلات درمانی غیر دارویی، جهت تسریع روند بهبودی معتادان تحت درمان، امری ضروری است. لذا این پژوهش با هدف بررسی تآثیر آموزش مهارتهای زندگی بر عود معتادان تحت درمان mmt انجام شد تا شاید بتواند گام کوچکی در راستای توسعه این نوع مداخلات داشته باشد. پژوهش حاضر، یک تحقیق نیمه تجربی است، با نمونه ای متشکل از 60 نفر از مردانی که در کلینیک درمان و بازتوانی سرپایی ترک اعتیاد، تحت درمان نگهدارنده قرار داشتند. ابزار این پژوهش تست استاندارد شده مورفین است که در مراکز ترک اعتیاد جهت سنجش عود افراد تحت درمان، به کار برده می شود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از دو روش آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمون آماری t مستقل، t وابسته و تجزیه و تحلیل واریانس) استفاده شده است. نتایجی که در این پژوهش ارائه می شود، حاکی از این است که با استفاده از مداخله آموزشی مهارتهای زندگی، میزان عود، بعد از ارائه آموزش در گروه آزمایش، نسبت به گروه گواه، که آموزشی دریافت نکرده اند، کاهش یافته است. این نتیجه با مقایسه میزان عود گروه آزمایش قبل و بعد از آموزش مهارت های زندگی نیز تأیید شد. همچنین در این پژوهش، تأثیر متغیرهای دیگری از قبیل سن، تحصیلات، وضعیت اشتغال، سن شروع اعتیاد و وضعیت تأهل نیز بر میزان عود اعتیاد، بررسی شد که نتایج بدست آمده نشان داد که این عوامل تأثیری بر میزان عود معتادان تحت درمان ندارند.
مرضیه مهاجر بادکوبه مهرداد مظاهری
پژوهش حاضر به بررسی اندازه گیری احساس شادکامی در دانش آموزان مقطع راهنمایی شهر گرگان پرداخته است. برای نیل به هدف 765 نفر از دانش آموزان مقطع راهنمایی شهر گرگان(376 دختر و 389 پسر) که در سال 90 – 89 مشغول به تحصیل بوده اند به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه مقیاس چند بعدی رضایت از زندگی دانش آموزان(mslss) بر روی آنها به مورد اجراء گذاشته شد. نتایج جمع آوری و تحلیل داده ها، ضمن توصیف میزان رضایتمندی از زندگی و ابعاد مختلف آن و همچنین ارائه هنجارهای اولیه برای دانش آموزان مورد بررسی به تفکیک جنسیت و پایه تحصیلی، نشان می دهد که : در سطح اطمینان 95% در دانش آموزان پایه اول و سوم بین نمرات خرده مقیاس های خانواده و محیط زندگی تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین در سطح اطمینان 99% در دانش آموزان پایه دوم و سوم بین نمره خرده مقیاس خانواده، در دانش آموزان پایه اول و دوم بین نمره خرده مقیاس دوستان و در دانش آموزان پایه اول و سوم بین نمره خرده مقیاس خود تفاوت معنی داری وجود دارد. تفاوت میانگین نمره کل آزمون در دانش آموزان پایه اول و سوم (p=0.01) و دانش آموزان پایه دوم و سوم (p=00.05) معنی دار بدست آمد. بیشترین و کمترین میزان رضایتمندی گروه نمونه به ترتیب مربوط به مقیاس خانواده و دوستان بوده است. پژوهش حاضر نشان داد که میزان رضایتمندی پسرها بیشتر از دانش آموزان دختر می باشد.
نیلوفر کلانی روشنک خدابخش
رسیدن به رضایت از زندگی هدف نهایی بشر است و این مهم با عوامل بسیاری ارتباط دارد،هدف مطالعه حاضر بررسی رابطه عوامل شخصیتی برونگرایی و درونگرایی بر سطح رضایت از زندگی بوده است.در این مطالعه 224 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران و الزهرا از هر دو جنس در دروه کارشناسی از رشته های پزشکی و مهندسی و هنر و علوم انسانی به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند.پرسشنامه های پنج عاملی نئو(فرم کوتاه) و شخصیت آیزنگ و رضایت از زندگی داینر برای اندازه گیری متغیرها استفاده شد.با توجه به نتایج اماری و همبستگی پیرسون رابطه رضایت از زندگی با برونگرایی در سطح:1%? با ازمون نئو معنادار بود امادرازمون آیزنگ رابطه رضایت از زندگی و برونگرایی بدست امده معنادار نمی باشد .سپس با استفاده از رگرسیون،رابطه رضایت از زندگی با فقط دو مقیاس از شاخص برونگرایی ازمون نئو،یعنی هیجانات مثبت و فعالیت،تایید شد.و با استفاده از رگرسیون نشان داده شد 17 درصد واریانس رضایت از زندگی را برونگرایی پیش بینی می کند.به نظر می رسد بروز هیجانات مثبت چون شادی و فعالیت با بالا بردن سطح رضایت از زندگی رابطه دارد اما رضایت از زندگی با مفهوم کلی برونگرایی رابطه ندارد. کلید واژه ها: رضایت از زندگی،شخصیت ،برونگرایی،درونگرایی،دانشجویان رشته های مختلف.
ازاده نعمتی روشنک خدابخش
هدف از پژوهش حاضر، بررسی طرحواره های ناسازگار اولیه در افراد همجنس گرا/ دو جنس گرا و مقایسه آن با گروه دگرجنس گرا بوده است. به این منظور، نمونه ای متشکل از 61 نفر همجنس گرا و 14 نفر دو جنس گرا از چندین شهر ایران از طریق نمونه گیری در دسترس ( گلوله برفی) انتخاب شده و به پرسشنامه فرم کوتاه طرحواره یانگ، پرسشنامه محقق ساخته و برگه اطلاعات جمعیت شناختی پاسخ دادند. گروه مقایسه (کنترل) متشکل از 75 فرد دگرجنس گرا بود که بر اساس سن، جنس و تحصیلات با گروه مطالعه همتا شده بودند. نتایج نشان داد افراد همجنس گرا در طرحواره هایی مانند بی اعتمادی ، نقص و شرم و ایثار و افراد دو جنس گرا در طرحواره هایی مانند محرومیت هیجانی، بازداری هیجانی و انزوای اجتماعی به طور معنادار نمرات بالاتری از افراد دگرجنس گرا کسب می کنند. طرحواره استحقاق در هردو گروه همجنس گرا و دو جنس گرا بالاتر از گروه کنترل بود. روند تحولی متمایز این افراد را در تعامل با نگرش های اجتماعی منفی نسبت به آنان، می توان در برافراشتگی برخی طرحواره ها در این گروه ، دخیل دانست. مطالعه حاضر می تواند حاوی تلویحات بالینی قابل توجهی برای متخصصان بهداشت روان در برخورد با چنین مراجعانی باشد.
لیلا ترابیان فریده عامری
بی وفایی و بی تعهدی نسبت به همسر عامل از همگسیختگی ساختار خانواده و نیز زایلکننده کارکرد مثبت این ساختار است، اما اطلاعات کمی از ویژگیهای افراد مستعد و عوامل زمینه ساز خیانت وجود دارد . طرح پژوهش علی مقایسه ای می باشد ، هدف از این پژوهش مقایسه تفاوت ویژگیهای شخصیت و سبک دلبستگی زنان خیانت دیده ، مردان بی وفا در مقایسه با همسران عادی (بدون چنین تجاربی) می باشد . بدین منظور 397 ( زن و مرد ) برای مطالعه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده از پرسشنامه های (شخصیت neo ،60 سوالی و سبک دلبستگی بزرگسالان raas ) استفاده شده است. داده های بدست آمده از طریق روش تحلیل واریانس یک راهه ، آزمون تی مستقل مورد بررسی قرار گرفته است . نتایج پژوهش نشان داده است که زنان خیانت دیده (دادگاه ) میزان نوروتیک بالاتر ، زنان خیانت دیده ( مراکز مشاوره )وجدان گرایی بالاتری نسبت به زنان عادی داشته اند . میزان اضطراب و اجتناب دلبستگی در زنان مراکز مشاوره و زنان دادگاه تفاوت معناداری نشان می دهد . مردان بی وفا میزان نوروتیک بالاتر ، وجدان گرایی پائین تر ، میزان اضطراب کمتر و اجتناب دلبستگی بیشتر نسبت به مردان عادی داشته اند .
سمیرا خدایی روشنک خدابخش
این پژوهش، با هدف بررسی اختلالات شخصیت، بیماری های جسمانی و ویژگی های جمعیت شناختی در بیماران اسکیزوفرنیا و اختلال دوقطبی انجام شد. روشی که در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفت، روش پس رویدادی است. نمونه شامل 186 بیمار زن و مرد مبتلا به بیماری اسکیزوفرنیا و اختلال دوقطبی بود که به روش نمونه گیری دردسترس از بین بیماران بستری در 9 مرکز نگهداری و توانبخشی بیماران روانی مزمن شهرهای کرج، محمدشهر، هشگرد و رشت انتخاب شدند. برای بررسی اختلالات شخصیت از پرسشنامه ی mcmi-3 استفاده شد. ویژگی های جمعیت شناختی به وسیله ی ابزار محقق ساخته در دو گروه مورد ارزیابی قرار گرفتند و با بررسی پرونده های پزشکی هر دو گروه بیمار و مشاوره با پزشک هر مرکز، بیماری های جسمانی ارزیابی شدند. در بررسی ویژگی های جمعیت شناختی بین دوگروه بیماران اسکیزوفرنیا و دوقطبی تفاوت معنی داری یافت نشد. با تأکید بر میزان t بدست آمده (3.45) و با توجه به این که سطح معنی داری کمتر از 001/0 است، می توان مطرح نمود که تفاوت معنی داری بین سنبیماران دوقطبی و اسکیزوفرنیا در گروه نمونه در سطح (001/0= ) وجود دارد و این بدان معنا است که سنبیماران دوقطبی در گروه نمونه به طور معناداری کمتر از سن بیماران اسکیزوفرنیا است. همچنین دو گروه از لحاظ اختلالات شخصیت مقایسه شدند، میانگین نمرات اختلال شخصیت اسکیزوئید در بیماران اسکیزوفرنیا نسبت به بیماران دوقطبی و میانگین نمرات اختلال شخصیت نمایشی در بیماران دوقطبی نسبت به بیماران اسکیزوفرنیا بیشتر بود. بین بیماری های جسمانی دو گروه نیز تفاوت معنی داری وجود نداشت. بنابراین تحلیل نتایج نشان داد که بین بیماران اسکیزوفرنیا و اختلال دوقطبی تفاوت معناداری در متغیرهای اختلال شخصیت، ویژگی های دموگرافیک و بیماری های جسمانی وجود ندارد. کلید واژه ها: اختلال شخصیت، بیماری های جسمانی، ویژگی های دموگرافیک، اسکیزوفرنیا، اختلال دوقطبی ?
رباب حامدی مهرانگیز پیوسته گر
بررسی نقش سبک دلبستگی، تمایز یافتگی خود، رویدادهای استرس زای زندگی و طرحواره های ناسازگار اولیه در روابط با غیر هم جنس در دو بخش کمی و کیفی انجام شد. برای بخش کمی 400 نفر از دانشجویان دختر و پسر دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای مرحله ای انتخاب شدند و برای قسمت کیفی 10 نفر از دانشجویان این دو دانشگاه که با شکایت اصلی مشکل در رابطه با غیر هم جنس به مرکز مشاوره دانشگاه مراجعه کرده بودند مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده های قسمت کمی با استفاده از ابزارهای سبک دلبستگی هازان وشیور، تمایز یافتگی اسکورن و دندی، طرحواره های ناسازگار یانگ و پرسشنامه های محقق ساخته برای رویدادهای استرس زای زندگی و مشکلات ارتباط با غیر هم جنس گردآوری شد. اعتبار و روایی پرسش نامه ها با استفاده از ملاک های روان سنجی به دست آمد. یافته های بخش کمی نشان داد بین سبک دلبستگی و مشکلات ارتباطی رابطه معنادار وجود دارد. تمایز یافتگی خود نیز با میزان مشکلات ارتباط با غیر هم جنس رابطه معنادار داشت. از میان خرده مقیاس های تمایز یافتگی: واکنش هیجانی، بریدگی عاطفی و آمیختگی با این نوع مشکلات رابطه معنادار، ولی بین موقعیت من و مشکلات ارتباطی رابطه معناداری مشاهده نشد. همه طرحواره های ناسازگار بجز معیارهای سرسختانه با این گونه مشکلات رابطه داشت و در میان انواع رویدادهای استرس زای زندگی فقط بین مشکلات آموزشی و مشکلات ارتباطی رابطه معنادار مشاهده شد. هم چنین نتایج نشان داد که از نظر میزان مشکلات با غیر جنس بین دختر و پسر تفاوتی وجود نداشت، در حالی که از نظر علت جذابیت غیر هم جنس، در همه ابعاد مطرح شده تفاوت دیده شد. در مورد علت عدم ارتباط (درافرادی که با غیر هم جنس رابطه نداشتند) ، فقط در عامل خجالتی بودن بین دختر و پسر تفاوت مشاهده شد. یافته های بخش کیفی علاوه بر این که تایید کننده نتایج کمی بود نشان داد که افرادی که با جنس مخالف مشکل داشتند احساس منفی نسبت به خود داشتند و نسبت به غیر هم جنس بدبین بودند که در پسرها بدبینی همراه با احساس برتری نسبت به دختران بود. فضای خانوادگی اغلب شرکت کننده ها اغلب متشنج، رابطه با مادر نامطلوب و با پدر تا حدی نامطلوب بود. الگوی رفتاری آنها در رابطه با غیر هم جنس ناکارآمد و همراه با اجتناب یا کنترل گری بود. اکثر آنها تحت تاثیر مشکلات عاطفی خانواده قرار می گرفتند و در شرایط استرس زا نمی توانستند هیجان های خود را کنترل کنند. از نظر میزان هماهنگی با ارزشهای خانواده، نیمی از شرکت کنندگان یکسان و بقیه متفاوت بودند. به طور کلی پژوهش نشان داد که سبک دلبستگی ناایمن، تمایز یافتگی خود( بالا بودن میزان واکنش عاطفی، بریدگی هیجانی و آمیختگی با دیگران) طرحواره های ناسازگار و مشکلات آموزشی با مشکلات در روابط عاطفی با غیر هم جنس رابطه معنادار دارد.
زهرا کربلایی مهریزی اعظم فرح بیجاری
هدف از این پژوهش بررسی و مقایسه تمایز یافتگی و انسجام خود در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، افراد مبتلا به اختلال دوقطبی و افراد بهنجار در چارچوب نظری رویکرد روان پویشی می باشد. پژوهش از نوع پس رویدادی (علی– مقایسه ای) می باشد. به منظور بررسی فرضیات پژوهش، 30 نفر از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، 27 نفر فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی از درمانگاه ها و بیمارستان های امام حسین (ع)، طالقانی و لقمان استان تهرانبه روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند.افراد بهنجار نیز به تعداد 30 نفر نیز از جمعیت عمومی استان تهران انتخاب شدند. برای ارزیابی تمایز یافتگی از پرسش نامه 45 سوالی تمایز یافتگی خود (اسکورون و فریدلندر، 1998)و برای ارزیابی انسجام خود از پرسش نامه 12 سوالی خودشناسی انسجامی (قربانی، 1385) استفاده شد.به منظور تجزیه و تحلیل داده ها آزمون تحلیل واریانس یک راهه به کار گرفته شد.نتیجه به دست آمده از این پژوهش نشان داد که انسجام خود بین هر سه گروه افراد از نظر آماری تفاوت معناداری دارد. تمایز یافتگی خود بین دو گروه افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و افراد دو قطبی تفاوت معناداری نشان نداد ولی این مولفه بین دو گروه اختلال شخصیت مرزی و بهنجار تفاوت معناداری در دو خرده مقیاس گریز عاطفی و هم آمیختگی با دیگران نشان داد. در یک نتیجه گیری کلی می توان گفت که افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی مشکلات بیشتری در تمایز یافتگی و انسجام خود و در مجموع هسته خود، نسبت به افراد مبتلا به اختلال دوقطبی دارند و این دو اختلال بیشتر متفاوتند تا مشابه.
آیدا فرشام روشنک خدابخش
در زمینه ی بررسی کارکردهای عصب روانشناختی بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت اسکیزوتایپی با یکدیگر پژوهشی صورت نگرفته است. اطلاعات درباره ی فرایندهای عصب شناختی در این اختلالات می تواند به مفهوم پردازی از الگوی شخصیت مرزی و اسکیزوتایپی هم در چهارچوب سبک-های شناختی و هم شرایط رفتاری که بیماری از آن ناشی می شود,کمک کند. با توجه به ارتباط صفات مرزی و اسکیزوتایپی و وجود ویژگی های تشخیصی مشترک در هر دو اختلال, چنین فرض شد که افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت اسکیزوتایپی نقایص مشابهی در مجموعه عملکردهای عصب شناختی نشان می دهند. برای بررسی این فرض نیمرخ عصب روانشناختی حافظه و هیجان در این بیماران مقایسه شد. در پژوهش حاضر 20 نفر از افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی, 16 نفر از افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی و 20 نفر از افراد سالم در مجموعه ارزیابی های عصب شناختی بررسی شدند. نتایج تحلیل واریانس یک راهه نشان داد که افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی تفاوت معناداری با گروه سالم در ابعاد حافظه ی رویدادی, حافظه ی معنایی و بازشناسی هیجانی چهره دارند. این نتایج نشان دهنده ی نقص این دو اختلال در حوزه هایی از حافظه و هیجان است. به علاوه نتایج پژوهش حاکی از آن است که افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و اسکیزوتایپی با توجه به نقص هایی در کارکردهای حافظه ی معنایی و هیجان نفرت و عملکرد بدون نقص در سایر کارکردهای عصب شناختی می توانند با نیمرخ عصب شناختی مشابهی در حیطه ی حافظه و هیجان توصیف شوند. همچنین این بیماران در حوزه ی حافظه رویدادی و سایر هیجان های چهره ای تفاوت هایی با یکدیگر دارند.
سیده فاطمه وزیری مهرانگیز پیوسته گر
چکیده: بارداری یک دوران حساس در طول زندگی زنان تلقی می شود که با تغییرات فیزیکی و روانی بسیاری همراه است. به طور کلی بارداری خود دوره ای پر استرس است و میزان تاثیرپذیری زن باردار نسبت به استرس های متفاوت زندگی در این دوره افزایش پیدا می کند. همچنین مطالعات بیشماری عوارض سوء اضطراب و استرس را بر سلامت جسمی و ذهنی مادران و فرزندانشان نشان داده اند. لذا به کاربردن درمان های کاهش اضطرابی مناسب برای دوران بارداری اهمیت زیادی دارند. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر ذهن آگاهی بر کاهش اضطراب بارداری زنان باردار انجام گرفته است. نمونه: 30 سی خانم باردار دارای اضطراب بالا از میان 120 خانم باردار انتخاب شدند و همه افراد نمونه اولین بارداری خود را تجربه می کردند. حدود 60درصد از افراد نمونه دارای وضعیت اقتصادی متوسط و تحصیلات در مقطع کارشناسی با میانگین سنی 23سال بودند. روش: ابزار تحقیق، پرسش نامه سنجش اضطراب کمبریج و مقیاس اضطراب بک بود که بر روی دو گروه (کنترل و آزمایشی) از زنان باردار شهر اهواز اجرا گردید. داده های حاصله از طریق تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: نتایج پژوهش حاضر حاکی از تفاوت معنادار میان اضطراب بین دو گروه آزمایشی و کنترل بوده است. گروه آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری اضطراب کمتری داشتند. کلید واژه ها: ذهن آگاهی، اضطراب بارداری
غزال جلالی زهرا درویزه
چکیده این تحقیق به بررسی و مقایسه رابطه ویژگی های شخصیتی و عوامل اقتصادی-اجتماعی و فرهنگی زنان خیانت کار و زنان عادی پرداخته است. جامعه آماری در این پژوهش کلیه زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره واقع در شهرستان بودند. که از میان آنها نمونه شامل 29 نفر از زنان مراجعه کننده به مراکز ذکر شده در شهرستان دلیجان که مشکل خیانت داشتند و به طور داوطلبانه انتخاب شدند. و همچنین 29نفر از زنان شاغل که در مراکز دولتی شهرستان دلیجان مشغول به کار بودند به طور تصادفی انتخاب شدند. هر دو گروه از نظر سنی 18 تا 38 سال داشتند. ابزار این پژوهش شامل پرسشنامه شخصیتی 5 عاملی نئوneo و پرسشنامه مشخصات دموگرافیک شامل وضعیت اقتصادی، تحصیلی ،اجتماعی و فرهنگی است، برای جمع آوری اطلاعات در دو گروه استفاده شد. نتایج کمی توسط آزمون tمستقل و آزمون خی 2 مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش عبارتند از : میزان نوروز گرایی میان زنان خیانت کار و زنان معمولی تفاوت معنی داری داشت. و زنان خیانت کار نسبت به زنان معمولی میزان نوروزگرایی بیشتری داشنتد. میزان برون گرایی در میان زنان عادی و زنان خیانت کار تفاوت معنی داری داشت و زنان خیانت کار میزان برون گرایی بیشتری داشتند. همچنین میزان انعطاف پذیری میان این دو گروه تفاوت معنی داری داشت و زنان خیانت کار میزان انعطاف پذیری بیشتری نسبت به زنان معمولی داشتند. میان بعد وجدان گرایی در دو گروه تفاوت معنی داری وجود داشت و گروه زنان عادی از میزان وجدان گرایی بالاتری نسبت به زنان خیانت کار برخوردار بودند.میان بعد دلپذیر بون بین زنان عادی و خیانت کار تفاوت معنی داری وجود داشت، و زنان عادی میزان بالاتری از دلپذیری را داشتند. میان سطح اقتصادی دو گروه زنان عادی و زنان خیانت کار تفاوت معنی داری وجود داشت و زنان عادی نسبت به زنان خیانت کار از سطح اقتصادی بالاتری برخوردار بودند. میان سطح اجتماعی فرهنگی زنان عادی و زنان خیانت کار هم تفاوت معنی داری وجود داشت به این معنی که سطح تحصیلات زنان عادی بالاتر و هم چنین در میزان استفاده ار رسانه های جمعی و استفاده از مواد(الکل دخانیات مواد مخدر) ارتباطات خانوادگی و نوع تفریحات و سرگرمیها هم تفاوت معنی داری بین دو گروه مشاهده شد. زنان عادی نسبت به زنان خیانت کار از سطح اجتماعی و فرهنگی بالاتری برخوردار بودند. یافته های این تحقیق، نیاز به ارائه برنامه های آموزشی خاص در رابطه با عوامل اثر گذار بر خیانت زناشوئی به منظور کنترلشیوع این مشکل در جامعه را پیشنهاد میکند. کلید واژه:ویژگی های شخصیتی، عوامل اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی ،خیانت
مژگان پریشان فریده عامری
پژوهش حاضر با هدف بررسی بین طرحواره های ناسازگار اولیه زنان زندانی با سابقه سوءمصرف مواد و زنان زندانی با سابقه رابطه نامشروع جنسی انجام گردیده است. پژوهش حاضر ازلحاظ هدف کاربردی، از نظر موقعیت میدانی، از نظر روش علی-مقایسه ای و از نظر زمانی، گذشته نگرمی باشد، دراین پژوهش نمونه آماری 66 نفر بوده ؛ زنان باسابقه سوءمصرف مواد (40 نفر) و زنان با سابقه رابطه جنسی نامشروع (26 نفر). روش گردآوری این پژوهش از طریق بررسی پرونده، مصاحبه سازمان یافته و پرسشنامه طرحواره یانگ - فرم کوتاه((ysq-sfبوده است.اطلاعات بدست آمده از پرسشنامه توسط نرم افزارspss،و با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیری برای آزمون معناداری تفاوت نیمرخ طرحواره های ناسازگار اولیه دوگروه،مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاکی از آن بود که مجرمان زن باسابقه سوءمصرف مواد، بطور کلی و در همه پروفایل طرحواره های ناسازگار اولیه، نمرات بالاتری نسبت به مجرمان زن باسابقه روابط جنسی نامشروع دارند. درگروه زنان زندانی سوءمصرف مواد، بالاترین میانگین ها به ترتیب در طرحواره های ناسازگاری، بی اعتمادی/بدرفتاری، رهاشدگی، انزوای اجتماعی و استحقاق مشاهده شد.
شهره شاهنگیان روشنک خدابخش
در چند دهه گذشته، درمان ها در خصوص بیماری های مزمن جسمانی از جمله سرطان، از نگاه صرف به بعد جسمانی و درمان های دارویی به سوی درمان های چند بعدی جسمانی-روان شناختی تغییر جهت داده است. از سوی دیگر اخیرا در مدل های روان درمانی پرداختن به جنبه های روانشناختی مثبت انسان، توجهی روز افزون کسب کرده است. با توجه به اینکه درمان مثبت نگر نیز بر پرورش هیجان های مثبت، توانمندی ها و فضیلت ها تاکید دارد، از این روش جهت اثربخشی بر افسردگی و توانمندی های منش افراد مبتلا به بیماری سرطان بهره گرفته شد. جامعه آماری، تمامی بیماران مبتلا به بیماری سرطان مراجعه کننده به بیمارستان شهدای تجریش بود. روش نمونه گیری، در دسترس و شامل ?? نفر بوده که در نهایت ?? پرسش نامه مورد تحلیل قرار گرفت. در بخش مداخله، تعداد افراد ?? نفر که ?? نفر در گروه آموزشی مثبت نگر، و ?? نفردر گروه کنترل بودند. با استفاده از روش نیمه تجربی(پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل)، این فرضیه ها مورد آزمون قرار گرفتند: ?)درمان مثبت نگر موجب کاهش افسردگی بیماران مبتلا به سرطان می شود. ?)درمان مثبت نگر موجب افزایش توانمندی های منش بیماران مبتلا به سرطان می شود. ?)درمان مثبت نگر موجب افزایش سطح زندگی معنامند افراد مبتلا به سرطان می شود. ?)درمان مثبت نگر اثربخشی ای بر افزایش سطح زندگی لذتمند افراد مبتلا به سرطان دارد. ?)درمان مثبت نگر اثربخشی بر افزایش سطح زندگی متعهدانه افراد مبتلا به سرطان دارد. ?)میزان اثربخشی درمان مثبت نگر بر اساس متغیر جنسیت در افراد مبتلا به سرطان متفاوت است. ?)میزان اثربخشی درمان مثبت نگر بر اساس متغیر میزان تحصیلات در افراد مبتلا به سرطان متفاوت است. از ابزار پرسشنامه شادکامی-افسردگی(روان درمانی مثبت) و مقیاس توانمندی ها و فضایل منش(فرم کوتاه) استفاده شد. برای تعیین اثر مداخله آموزشی، از تحلیل واریانس استفاده شد. نتایج نشان داد درمان مثبت نگر در کاهش افسردگی، افزایش توانمندی های منش، افزایش سطح زندگی معنامند، زندگی لذت بخش و زندگی متعهدانه افراد مبتلا به سرطان اثربخش بوده است. همچنین عدم تفاوت معنادار میزان اثربخشی درمان مثبت نگر بر اساس متغیر جنسیت و میزان تحصیلات نشان داده شد.
کبری نصرتی روشنک خدابخش
عنوان پایان نامه: سوگیری حافظه آشکار و ضمنی (مثبت و منفی) با شرایط آسان و دشوار و ادراک پیامد مخاطره آمیز در دانشجویان افسرده، مضطرب، افسرده، ترکیبی و سالم دانشگاه های الزهراء تهران نام و نام خانوادگی : کبری نصرتی رشته تحصیلی: دکتری روان شناسی عمومی استاد راهنما: خانم دکتر زهره خسروی استاد مشاور: خانم دکتر زهرا درویزه و خانم دکتر روشنک خدابخش تاریخ دفاع: خرداد 88 چکیده پژوهش هدف از تحقیق حاضر بررسی سوگیری حافظه آشکار و ضمنی در دانشجویان افسرده، مضطرب، اختلال ترکیبی و سالم است. جامعه پژوهش دانشجویان دانشگاه های الزهرا و تهران است. ابتدا400 نفرآزمودنی از بین دانشجویان دانشگاه های الزهرا و تهران به صورت تصادفی انتخاب شدند. آنگاه آزمون های حافظه آشکار و ضمنی ازطریق به کارگیری تکلیف یادآوری آزاد بر حسب شرایط آسان و دشوار در مورد کلمات با بار عاطفی مثبت، بار عاطفی منفی و کلمات تهدید کننده(ادراک پیامد مخاطره) به اجرا درآمد. از روش نمونه گیری خوشه ای و روش تحقیق علی- مقایسه ای استفاده شد و نتایج مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. یادآوری آزمودنی های گروه افسرده وگروه سالم در حافظه ضمنی هم در شرایط آسان وهم در شرایط دشوار درباره کلمات با بار عاطفی مثبت با یکدیگر تفاوت معنادار داشت. (05/0>(p آزمودنی های افسرده لغات با بار عاطفی منفی را در حافظه ضمنی در شرایط آسان و دشوار بیش از آزمودنی های مضطرب و آزمودنی های دارای اختلال ترکیبی یادآوری نمودند(05/0> .(p در مورد یادآوری کلمات تهدیدکننده(ادراک پیامد مخاطره)در حافظه ضمنی تحت شرایط آسان و دشوار گروه مضطرب با سه گروه افسرده، اختلال ترکیبی و سالم تفاوت معنادار داشت(001/0> .(p دانشجویان افسرده، مضطرب و اختلال ترکیبی در مقایسه با افراد سالم در حافظه آشکار درباره یادآوری کلمات با بار عاطفی مثبت در شرایط آسان یادآوری کمتری داشتند(05/0> .(p. دانشجویان زن مضطرب در مقایسه با دانشجویان مرد مضطرب در حافظه ضمنی لغات تهدیدکننده (ادراک پیامد مخاطره) را تحت شرایط آسان بیشتر یادآوری می کردند.در ضمن، دانشجویان مبتلا به اختلال ترکیبی در حافظه ضمنی لغات تهدیدکننده(مرتبط با ادراک پیامد مخاطره) را تحت شرایط دشوارکمتر به خاطر می آورند. کلمات کلیدی: سوگیری حافظه، حافظه آشکار و ضمنی، ادراک پیامد مخاطره آمیز.
محبوبه عباسیان روشنک خدابخش
هدف این پژوهش بررسی طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک دلبستگی در نوجوانان بزهکار و عادی والدینشان بود. نمونه متشکل از 100 نوجوان بزهکار(75 پسر و 25 دختر)و 100نوجوان عادی(65 پسر و 35 دختر) و والدینشان بود. ابزار مورد استفاده پرسشنامه طرحواره ناسازگار اولیه یانگ(ems) و پرسشنامه سبک دلبستگی کولینز و رید بود. نتایج نشان داد که در تمام عوامل طرحواره های ناسازگار اولیه به جز عامل معیارهای سرسختانه بین دو گروه نوجوانان بزهکار و عادی تفاوت معناداری وجود داشت. تفاوت بین دختران و پسران تنها در عامل ایثار بود که میزان این متغیر در پسران به طور معناداری بیش از دختران است. همچنین نتایج بررسی میان طرحواره های ناسازگار نوجوانان و نوع سبک دلبستگی(ایمن، اجتنابی، و اضطرابی) نشان داد که میان عوامل محرومیت هیجانی، انزوای اجتماعی، شکست، وابستگی – بی کفایتی، اطاعت و استحقاق و ایمن بودن رابطه منفی معنی داری وجود داشت. و نیز بین متغیرهای بی اعتمادی – بد رفتاری ،انزوای اجتماعی ، شکست ،وابستگی – بی کفایتی، آسیب پذیری به ضرر یا بیماری، گرفتاری – در دام افتادگی، اطاعت، ایثار و استحقاق و اضطرابی بودن همبستگی مثبت و معناداری وجود داشت. تحلیل نتایج میان نوع سبک دلبستگی والدین و عوامل طرحواره های ناسازگار در نوجوانان نشان داد که زمانی که مادر ایمن/پدر نا ایمن است میزان عامل محرومیت هیجانی بیش از زمانی است که هر دو ایمن هستند. زمانی که مادر ایمن/پدر ناایمن، مادر نا ایمن/پدر ایمن و هر دو نا ایمن هستند عامل بی اعتمادی – بد رفتاری و وابستگی – بی کفایتی بیشتر از زمانی است که هر دو ایمن هستند. عامل انزوای اجتماعی، شکست، و خویشتن داری و خود انظباطی نا کافی زمانی که هر دو والد نا ایمن هستند به طور معناداری بیش از زمانی است که هر دو ایمن هستند. همچنین زمانی که مادر نا ایمن/پدر ایمن و هر دو والد نا ایمن هستند عامل گرفتاری – در دام افتادگی و اطاعت طرحواره ناسازگار به طور معناداری بیش از زمانی است که هر دو ایمن هستند. و نیز میزان متغیر بازداری هیجانی در گروه بزهکار زمانی که والدین هر دو ایمن، مادر نا ایمن/پدر ایمن و هر دو نا ایمن بودند به طور معناداری بیشتر از گروه عادی – هر دو ایمن – بدست آمد. همچنین نتایج نشان داد که بین والدین دو گروه از نظر عوامل طرحواره های ناسازگار اولیه تفاوت معنادار وجود دارد. میان نوع سبک دلبستگی و وضعیت نوجوانان(بزهکار/عادی) رابطه معناداری وجود ندارد.