نام پژوهشگر: رضا صمیم
رضا صمیم وحید قاسمی
فضای تولید و مصرف فرهنگی در ایران به عنوان کشوری در حال گذار، فضایی متکثر و ناهمگون است. این تکثر و ناهمگونی، خود مسئله مندیِ این فضا را سبب می گردد. مسئله مند بودن این فضا، که در این تحقیق به عنوان خرده فضایی اجتماعی مفهوم پردازی شده است، علاوه بر این تکثر، ناشی از تقابل های غیر سازنده فرهنگ های سنتی و متجدد نیز می باشد. در این فضا، گاه گفتمان های در ستیز، اسباب عدم پویاییِ تعاملات را فراهم آورده و آنرا به فضایی «بی ریخت» تبدیل می نمایند. یکی از نمونه های اصلی فضای پرچالش تولید و مصرف فرهنگی، فضای تولید و مصرف موسیقی مردم پسند در ایران است. مسئله ی این فضا با توجه به آنکه نگاه سیاست گذاری فرهنگیِ جمهوری اسلامی ایران در بسیاری موارد به موسیقی به مثابه پدیده ای مسئله مند است، دو چندان می گردد. در سیاست های فرهنگی نظام جمهوری اسلامی گونه های موسیقی متعلق به خرده فرهنگ های غربی که موسیقی مردم پسند می تواند نماینده ی کامل آن به حساب آید کمتر پذیرفته شده و همواره تعاملات درون فضای و تولید مصرف آن، برای فضای اجتماعی کلی مسائلی را ایجاد می نموده است. حل این مسائل، مدیریت آن و کنترلِ چالش ها و ستیزهای آن، جز با شناخت عمیق و توصیف دقیق عناصر، روابط و ساختار فضای تولید و مصرف موسیقی مردم پسند امکان پذیر نیست. در این جهت، نشان دادنِ شکلِ تقابل های ایدئولوژیکِ تولید کنندگان و مصرف کنندگانِ گونه های متفاوت موسیقی مردم پسند از طریق کند و کاو معنای ذهنی این تولید کنندگان و مصرف کنندگان به عنوان کنش گران فرهنگی ای که مثابه سوژه در جریان تولید و مصرف شان برساخت می شوند، ضروری است. این تحقیق با پیروی از الگویِ تحقیق ترکیبی در میانِ تولید کنندگان و مصرف کنندگانِ فعال برخی گونه های ایرانی و غربی موسیقی مردم پسند در شهر تهران به عنوان نمونه آرمانیِ شهری با ساختارهای فرهنگی مختلط صورت گرفته است. در این تحقیق، ابتدا مطالعه ای پیمایشی در میان نمونه ای از جوانان تهران در جهت شناخت اولویت های گونه های مورد مطالعه از نظر میزان گرایش موسیقایی آنها صورت پذیرفته و سپس به روش گروه های متمرکز، از 4 گروه، که هرکدام نماینده تولید کنندگان و مصرف کنندگان گونه های مورد مطالعه بودند داده هایی کیفی جمع آوری شده است. این داده ها با روش تحلیل تماتیک (موضوعی) بررسی شده و در انتها این نتیجه بدست آمده که تولیدکنندگان و مصرف کنندگان گونه ایرانی به عنوانِ سوژه هایی «اصالت زدا»، «نوستالژیک» و «تساهل گرا» بر ساخت می شوند و تولید کنندگان و مصرف کنندگان گونه غربی به عنوان سوژه هایی «اصالت گرا»، «سنت گریز»، «انحصار طلب» و «جهانی گرا» برساخت می گردند که خود نشان دهنده ی تفاوتِ سوبژکتیویته ی این دو گروه است.
محمدامین اسپروز رضا صمیم
پدیده ی موسیقی خیابانی، دارای ماهیتی دوسویه است؛ از یک سو موسیقی است و از این منظر هنری ناب محسوب می شود و از سوی دیگر متعلق به فضای عمومی شهر است پس امری اجتماعی به حساب می آید. موسیقی و نوازندگی خیابانی در شهر تهران همواره وجود داشته است، حال آنکه چند سالی است، که در خیابان های شهر شاهد نوازندگانی هستیم که با آنچه در گذشته بوده است، تفاوت هایی دارند. در این گونه ی نوظهور، موسیقی و سازهایی دیده می شود، که نیاز به مهارت حرفه ای در عرصه ی موسیقی دارند. این گونه ی نوظهور، که در این پژوهش گونه ی متأخر نامیده شده است، در مشاهدات اولیه، تفاوت هایی با گونه ی متقدم که پیش تر موجود بوده است دارد. پژوهش حاضر، در راستای پاسخگویی به این پرسش شکل گرفته است که آیا میان موسیقی و نوازندگی خیابانیِ گونه ی متقدم و گونه ی متأخر نسبتی وجود دارد؟ به عبارت دیگر، آیا گونه ی متأخر این پدیده، گونه ی تحول یافته ی نوازندگی خیابانی به شیوه ی گذشته است؟ در این پژوهش به منظور شناخت شرایط وجودی گونه ی متأخر و رابطه ی ماهوی آن با گونه ی متقدم، ابتدا با پیروی از الگوی داستان زندگی داده هایی کیفی از طریق مصاحبه و مشاهده جمع آوری و در آخر با استفاده از تحلیل تأملی مورد تفسیر قرارگرفته است. نتایج نشان می دهد تفاوت هایی بنیادین میان این دو گونه وجود دارد و همین نشان می دهد نمی توان گونه ی متأخر را نوع تحول یافته ی گونه ی متقدم دانست. سعی در منحصربه فرد بودگی، توجه به مخاطب و محتوای موسیقایی، داشتن تجربه ی حرفه ای در زمینه ی موسیقی و مقاومت در مقابل ترحم دیگران در گونه ی متأخر همگی خصوصیاتی هستند که تفاوت های بنیادین میان این دو گونه از موسیقی و نوازندگی خیابانی در شهر تهران را نشان می دهد.
سمیرا پهلوانی رضا صمیم
در این تحقیق بر اساس فرآیند شکل گیری انسان به مثابه سوژه در ساختار اجتماعی، و ورودش به وضعیت سوژه بودگی، تلاش داشتیم به این پرسش اصلی پاسخ گوییم که آیا تحلیل نقاشی دختران آسیب دیده اجتماعی می تواند فرآیند سوژه بودگی آنها را توصیف کند؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسش، ابتدا وضعیت شکل گیری سوژه ها را از طریق تحلیل نشانه شناسی نقاشی ها آغاز نموده ایم و در کنار آن به بررسی سرگذشت و بیوگرافی آنها پرداخته ایم. در حقیقت در این پژوهش ابتدا روش نشانه شناسی را برای تحلیل آثار هنری به کار گرفته ایم و سپس از روش مطالعه موردی کیفی جهت مطالعه بر روی دختران آسیب دیده اجتماعی بهره برده ایم. هنر، با توجه به آنکه محصول کنش خلاقه هنرمند به مثابه سوژه است عرصه ای با اهمیت برای این منظور به حساب می آید. دختران آسیب دیده اجتماعی ای که به کنش خلاقه در هنر می پردازند با توجه به آنکه از یک سو محرومیت هایی مضاعف را در زندگی تجربه کرده اند و از سوی دیگر به مدد کار خلاقه تلاش می کنند از هویت برساخت شده شان بگریزند موارد مناسبی برای تحقیق در مورد سوژگی اند. تحلیل نشانه شناسانه نقاشی های موردهایی که برای مطالعه برگزیده شده بودند نشان داد که آنها خود را در سه سطح به مثابه سوژه بر می سازند.