نام پژوهشگر: نیکتا انتظام

هم معنایی بافتی در سطح افعال زبان فارسی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1391
  نیکتا انتظام   کورش صفوی

در رساله ی حاضر به بررسی انواع هم معنایی بافتی در سطح افعال زبان فارسی پرداخته می شود. در این رفتار زبانی، گروهی از افعال زبان فارسی بر حسب بافت، ارزش معنایی قطعی خود را از دست می دهند و با خنثی شدن تقابل معناییشان با افعال دیگر به جای آن ها و همچنین در مفهوم آن ها کاربرد می یابند. تحقیق حاضر سعی بر آن دارد تا معلوم کند درک هم معنایی بافتی بر اساس چه فرایند یا فرایندهایی صورت می پذیرد.پرسش هایی که پژوهش بر اساس آن ها پیش می رود به این قرار هستند: الف: اهل زبان به هنگاه جایگزینی افعال و کاربرد هم معنی آن ها در بافت از چه فرایند یا فرایندهایی بهره می گیرند؟ ب: الگوی حاکم بر جایگزینی افعال در بافت و انتقال مفهومی ثابت چیست؟ و بر طبق این پرسش ها فرضیه های زیر ارائه شده اند: الف: اهل زبان به هنگام جایگزینی افعال و کاربرد ه معنی آن ها در بافت به نوعی شباهت میان فعل های جایگزین توجه دارند و در اصل به نوعی فرایند "استعاره سازی" پایبندند. ب: اهل زبان از الگویی شناختی برای جایگزینی افعال در بافت بهره می گیرند که به نظر می رسد که نوعی " استعاره ی مفهومی" به حساب آید. از آنجا که فرض بر آنقرار داده شده است که در تولید چنین ویژگی زبانی فرایندهای ذهنی دخیل هستند برای تحلیل داده ها از مفاهیم زبان شناسی شناختی و مشخصاً معنی شناسی شناختی استفاده شده است و به این منظور فصل سوم رساله تماماً به معرفی این مفاهیم اختصاص دارد.داده های این تحقیق پنجاه نمونه از هم معنایی بافتی در سطح افعال هستند که از ضبط ده ساعت گفتگوی اینترنتی با جوانان دانشجوی بین بیست تا سی سال به دست آمده است. تعداد این آزمودنی ها نیز از نظر جنسیت با یکدیگر برابر بوده است. پس از بررسی و تحلیل داده ها مشخص شد عملکرد هم معنایی بافتی در سطح افعال زبان فارسی بر حسب یک اصل یا قاعده ی مشخص قابل تبیین نیست و به نظر می رسد که بر طبق سلیقه و به کمک ابزارهای مختلفی که در معنی شناسی شناختی معرفی شده اند دست هر پژوهشگری باز است که به تبیینی مبتنی بر سلیقه دست یابد. این در حالی است که بر اساس تحلیل های نگارنده درصد قابل توجهی از افعال فارسی، به هنگام وقوع در شرایط هم معنایی بافتی، دست کم از نظر نگارنده، از منظر شناختی و مشخصاً از طریق استعاره ی شناختی قابل توجیه هستند.