نام پژوهشگر: نیما ترینه
نیما ترینه امین نواختی مقدم
ژان فرانسوا لیوتار به دلیل انتقاد و بی اعتبار ساختن کلان روایت ها و یا فراروایت های حقیقت در اندیشه ی مدرن مشهور است، دست آورد وی جایگزینیِ پلورالیسم وخرده روایت های غیرتمرکزگرا به جای فراروایت هاست. نقد و بی اعتبار کردن فراروایت ها یا کلان روایت ها در اندیشه ی ژان فرانسوا لیوتار از اهمیّت ویژّهای برخوردار است به طوری که ردّ این فراروایت ها یِ کلّی و جایگزینی خرده روایت ها به جای آن، مبنای کار لیوتار را تشکیل می دهد. لیوتار تحت تأثّیر وضعیّت جوامع سرمایه داریِ معاصر، ماهیّت و کارکرد علم و دانش را متفاوت با دوران گذشته دانسته و بر اساس این دیدگاهِ جدید و همچنین تحت تأثیر نظریّه ی بازی زبانیِ ویتگنشتاین و نظریّه های گفتمانی، اندیشه ی مدرن و فراروایت های آن را یک بازی زبانیِ خاصّ تلقی کرده که به عنوان فراروایت هایی سلطه گر در صدد تفسیرِ حقیقت و سرکوب انسان ها برآمده اند. در واقع در اندیشه ی لیوتار، علم و اندیشه ی مدرن با توسل به فراروایت های متافیزیکی مانند ایده ی رهایی بخشیِ بشریت و حرکت رو به پیشرفتِ علم در تاریخ، حقیقت را به نام و به نفع خود شکل می دهد و با این کار درصدد تأمین مشروعیت خویش برمی آید. اما وی اظهار می دارد که در دورانِ کنونی(پست مدرن) علم به کالایی برای سودآوری تبدیل شده و ایده ی آزادیِ انسان نیز به سرکوب ختم شده است به همین خاطر دیگر ما به این فراروایت ها اعتقادی نداریم. وی با جایگزین کردن خرده روایت ها به جای کلان روایت ها معتقد است که حقیقت واحدی نمی تواند وجود داشته باشد و هر یک از بازی های زبانی می تواند با توجّه به قواعد بازی خود، حقیقت را تفسیر کند. پیامد این طرز تفکّر در اندیشه های لیوتار منجر به نسبی گرایی و در نهایت یک دیدگاه بیش از حدّ تکثّرگرا در حوزه ی سیاست شده است که مطابق با آن، هر فرهنگ و جامعه ای از حقّ تفسیر حقیقت بهره مند شده و می تواند در ساخت و تفسیر حقیقت نقش داشته باشد. در واقع پذیرفتن چنین طرز تفکری، آثاری از جمله سیاستِ پراگماتیستی و کارکردی را در پی خواهد داشت.