نام پژوهشگر: زهرا ملایی

بررسی نقش جایگاه خداشناسی فطری از دیدگاه حکمت متعالیه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده علوم انسانی 1390
  زهرا ملایی   مریم خوشدل روحانی

در مباحث مربوط به معرفت دینی و خداشناسی، شناخت فطری و راه یابی از طریق درون یکی از راه های قابل توجه است. از جمله راههای خداشناسی تعلیماتی است که از طریق براهین عقلی و بیانات شرایع به بشر رسیده است. باید توجه داشت که در عین حال انسان هایی وجود دارد که قادر به درک مبانی استدلال عقلانی و قبول بیانات شرایع نمی باشند.لذا برای این عده مسیری دیگر در همان معرفت و ارتباط با ذات خداوند از طریق فطرت انسانی است، مهیا گردیده است. خداشناسی و خداجویی در فطرت انسان همگام با آفرینش وی سرشته است و حتی براهین فلسفی مانند برهان صدیقین، برهان وجودی، و... به گونه ای ریشه در فطرت خداشناسی انسان دارند. هم? انسانها این شناخت را در عمق جان و وجدان خویش دارند ولی به سبب عوامل گوناگون محیطی، اجتماعی، فرهنگی و موانع مختلف دنیایی وضوح و روشنی آن را از یاد برده اند. علم به این آگاهی فطری یا خداشناسی فطری نیازمند تلنگرهایی است که که باید پیوسته از سوی دین پژوهان و فیلسوفان انجام گیرد تا تجلی آن همواره محفوظ باقی بماند. پژوهش حاضر ضمن بررسی مبادی و مسائل کلی فطرت و تبیین بینش خاص قرآن درباره آن، به بحث از فطرت الهی در انسان از دیدگاه برخی از حکمای متعالیه می پردازد. این فیلسوفان برهان هایی را از طریق فطرت بر اثبات وجود خداوند تبیین کرده اند که برخی مبتنی بر ادراکات فطری وبرخی مبتنی بر گرایشهای فطری است. در این تحقیق تکی? خاصی به آراء ملاصدرا و حکمای متعالیه معاصر درباره خداشناسی فطری شده است.ملاصدرا با تکیه بر فقر وجودی ممکنات، و همچنین از طریق گرایش عشق به کمال طلبی و امید داشتن در شدائد بر اثبات فطری بودن شناخت خداوند برهان اقامه کرده است.علامه طباطبایی نیز از طریق علم حضوری ممکنات و ربط وجودی ایشان و استناد به آی? میثاق و نیز از طریق گرایش امید در سختیها، برهانی را بر اثبات فطری بودن وجود خداوند اقامه کرده است. آیت الله شاه آبادی نیز با ارائه برهان فطرت عشق به نظری? جدیدی درزمینه فطرت دست یافته است. امام خمینی نیز که شاگرد ایشان می باشد، صرفاً از طریق گرایش عشق به کمال مطلق و انزجار از نقص به اثبات فطری بودن وجود خداوند می پردازد. واژگان کلیدی: خداشناسی، فطرت، حکمت متعالیه، ملاصدرا، علامه طباطبایی، آیت الله شاه آبادی، امام خمینی .

بررسی نقش تعدیل کنندگی موانع فرهنگی در رابطه بین نوآوری سازمانی و تفکرباز مورد مطالعه:(مناطق سیزده گانه شهرداری مشهد)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - پژوهشکده اقتصاد 1391
  زهرا ملایی   محمد لگزیان

چکیده فرهنگ سازمانی از جمله مهمترین عناصر کلیدی سازمان ها شناخته شده است، که می تواند موجب ارتقاء یا مانعی بر سر راه نوآوری در سازمان ها باشد. بعبارت دیگر وجود موانع فرهنگی همچون: کمبود آموزش، کمبود آزادی، عدم تحمل شکست و عدم سازگاری با فرهنگ می تواند موجب کاهش انگیزه برای داشتن تفکرباز در سازمان و به دنبال آن کاهش نوآوری سازمانی گردد. تحقیق حاضر نیز به تبیین نقش تعدیل گری موانع فرهنگی در رابطه بین نوآوری سازمانی و تفکرباز پرداخته است. در این راستا، مناطق سیزده گانه شهرداری مشهد به عنوان جامعه مورد مطالعه انتخاب گردید که با مشارکت 208 نفر از کارکنان این مناطق در قالب نمونه آماری انجام پذیرفت. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه استاندارد مگلن و همکارانش (2010) استفاده به عمل آمد و و پس از تعیین پایایی از طریق آلفای کرونباخ و روایی آن به روش محتوایی، از نرم افزار اس پی اس اس برای اثرات مستقیم و غیرمستقیم در قالب معادلات رگرسیونی و بطور مشخص مدل رگرسیون سلسله مراتبی برای تحلیل داده ها استفاده گردید. نتایج حاکی از آن است که نقش تعدیل گری موانع فرهنگی بر رابطه بین نوآوری سازمانی و تفکرباز مورد تایید است، این یافته بدان معناست که شناسایی موانع فرهنگی و تلاش برای رفع این موانع از سوی سازمان ها می تواند از کارکردی مثبت بر عملکرد سازمان ها برخوردار باشد به نحوی که به طور معناداری نوآوری سازمانی را در سازمان تحت تاثیر خود قرار می دهد و تاثیر تفکر باز بر نوآوری سازمانی را حداکثر می گرداند. کلید واژه ها: فرهنگ سازمانی، نوآوری سازمانی، تفکرباز، رگرسیون سلسله مراتبی

تحلیل پوششی داده ها به روش ترسیمی
thesis دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده علوم پایه 1389
  زهرا ملایی   مهدی طلوع

چکیده ندارد.