نام پژوهشگر: مختار ملک پور
نسرین بهمنی مختار ملک پور
بررسی صوت شناختی آواهای زبان از موضوعات مورد توجه شاخه زبانشناسی آکوستیک یا زبانشناسی آزمایشگاهی است که می تواند به متخصصین صوت شناسی و گفتار درمانی به منظور بررسی آسیب شناختی صوت بیماران کمک کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی صوت بیماران متاثر از دیزآرتری و مقایسه ی آنها با یکدیگر و با افراد سالم، سعی بر نشان دادن اختلافات و تشابهات صوت سازی این بیماران بر روی طیف نگاشت های صوتی داشت. به منظور بررسی آسیب شناختی این افراد از لحاظ ویژگی های زنجیری و زبر زنجیری صوت، 3 بیمار مبتلا به دیزآرتری اسپاستیک (با اختصار"د.الف")، دیزآرتری آتاکسیک (با اختصار "د.ت") و کم حرکتی (با اختصار "د.پ") که از لحاظ جنس و سن همگن بودند، مقایسه شدند. ویژگی های صوت شناختی از جمله دیرش، کشش و جایگاه تولید همخوانهای انسدادی، سایشی، انسدادی- سایشی و روان در 15 واژه ی تک هجایی و واکه های زبان فارسی در میانه ی همخوانها، زیروبمی و آهنگ کلام، شدت صوت و تکیه در 4 واژه ی بیش از یک هجا و نیز 6 جمله پرسشی، تعجبی و خبری و 6 واژه با واکه های مرکب و سرعت کلام در بندی از یک داستان ساده، مورد بررسی قرار گرفت. سازه های اول، دوم و سوم واکه ها و برخی همخوانها و از طرفی عناصر نوایی از جمله زیروبمی، شدت و دیرش کل واژه ها و جملات بصورت میانگین ارایه شدند. نتایج حاصله از قیاس صوت این افراد با یکدیگر به قرار زیر است: 1-تفاوت های صوت شناختی صوت بیمار "د.الف" با فرد سالم از لحاظ ویژگیهای زنجیری بدین ترتیب است: قرار نگرفتن اعضاء متحرک و فعال دستگاه صوتی در جایگاه تولید صحیح و تماس ناقص با اعضاء غیر فعال، همخوانهای تغییر یافته شده به جای همخوانهای صحیح، اضافه کردن واکه به آخر بعضی از واژه ها به منظور خلاصی از انقباض عضلات و خشونت صدا.2- تفاوت های صوت شناختی صوت بیمار "د.الف" با فرد سالم از لحاظ ویژگیهای زبرزنجیری بدین قرار است: زیروبمی بالا و یکنواخت، شدت صوت بسیار متغیر، آهنگ کلام یکنواخت و خشونت صوت.3- تفاوت صوت بیمار "د.الف" با بیمار "د.پ" از لحاظ ویژگیهای زنجیری: همخوانهای ناقص و تغییر یافته، جایگاه تولید ناصحیح و خشونت صوت. 4-تشابه صوت بیمار "د.ت" و "د.پ" از لحاظ ویژگیهای زبر زنجیری: یکنواختی زیروبمی، یکنواختی آهنگ کلام و زمانبندی مختل شده.5- تفاوت صوت بیمار "د.ت" با فرد سالم از لحاظ ویژگیهای زنجیری: کشش و دیرش بیش از حد اواهای روان، سایشی و واکه ها.6- تفاوت صوت بیمار "د.ت" با فرد سالم از لحاظ ویژگیهای زبر زنجیری: یکنواختی زیروبمی، میرایی کلام و کمبود نفس در صوت سازی. 7-شباهت صوت بیمار "د.ت" با فرد سالم از لحاظ ویژگیهای زنجیری: جایگاه صحیح اواها.8- تفاوت صوت بیمار "د.پ" با فرد سالم از لحاظ ویژگیهای زنجیری: اواهای تغییر یافته، خیشومی شدگی و کوتاه کردن لغات.9- تفاوت صوت بیمار "د.پ" با فرد سالم از لحاظ ویژگیهای زبر زنجیری: زیروبمی و آهنگ کلام یکنواخت، شدت صوت پایین و دیرش بیش از حد یا کمتر از حد معمول. هر سه بیمار از لحاظ عناصر نوایی کلام با ایرادات و اشکالات مشابه مواجه بودند. یکنواختی میانگین زیروبمی، القاء کننده احساسات و تکیه های متمایز کننده نبود. از آنجایی که دیزآرتری به دلیل اختلال در مخچه بروز می کند، زمانبندی تنظیم حرکات عضلات قفسه سینه، ششها، دیافراگم، صورت، حنجره، چاکنای و عضلات اطراف آنها، زبان، نرمکام و لبها با هم به منظور ایجاد صوت و آواهای زبانی دچار اختلال می شود.
آرزو شاه میوه اصفهانی مختار ملک پور
سپس، کودکان ناتوان ذهنی گروه آموزش طی 12 جلسه 45 دقیقه ای آموزش بازی های تطابقی را در مدرسه دریافت کردند. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که آموزش بازی های تطابقی بر رفتار سازشی و رشد حرکتی این کودکان ، موثر بوده است(01/0p<). ضمن اینکه بین دو گروه دختر و پسر در نمرات پس آزمون رفتار سازشی و رشد حرکتی بعد از آموزش بازی های تطابقی تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتایج این پژوهش نشان داد که آموزش بازی های تطابقی قادر است مهارت های سازشی و رشد حرکتی دانش آموزان ناتوان ذهنی را افزایش دهد.هدف ازاین پژوهش بررسی تأثیر آموزش بازی های تطابقی بر رفتار سازشی و رشد حرکتی دانش آموزان ناتوان ذهنی آموزش پذیربود. روش پژوهش آزمایشی بود. نمونه های این پژوهش شامل 80 دانش آموز با ناتوانی ذهنی بود که ابتدا از میان پنج ناحیه آموزش و پرورش شهر اصفهان دو ناحیه به طور تصادفی انتخاب و سپس از میان این دو ناحیه سه مدرسه به طور تصادفی انتخاب شدند. بدین ترتیب تعداد 80 نفر نمونه به طور تصادفی از میان دانش آموزان این سه مدرسه از پایه های تحصیلی پیش دبستانی، اول، دوم و سوم انتخاب شدند. سپس این تعداد نمونه به طور تصادفی در دو گروه 40 نفری آموزش(20 دختر، 20 پسر) و کنترل قرار داده شدند. ابزار پژوهش عبارت از مقیاس رشد اجتماعی وایلند و مقیاس رشد حرکتی لینکلن – اوزرتستکی بود.
فرانک نحوی مختار ملک پور
چکیده این پژوهش به منظور بررسی اثر بخشی آموزش الگوی ارتباطی خانواده بر میزان رضایت زناشویی مادران کودکان مبتلا به اتیسم انجام شد. دراین پژوهش از روش تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. بدین منظور از دو مرکز اتیسم شهر اصفهان یک مرکز به طور تصادفی انتخاب شد. سپس از بین مادران کودکان مبتلا به اتیسم در این مرکز20 نفر به طورتصادفی انتخاب شدند.10نفرآنها به شکل تصادفی درگروه آزمایش و10 نفر درگروه کنترل قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرشنامه دموگرافیک بود که شغل والدین، میزان تحصیلات والدین، سن کودک و تعداد اعضای خانواده را شامل می شد و همچنین از فرم خلاصه شده پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ نیز استفاده شد که بدین وسیله میزان رضایت زناشویی مادران مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس الگوی ارتباط خانواده به گروه آزمایش آموزش داده شد. یافته های این پژوهش نشان داد که بین میانگین های دوگروه آزمایش وکنترل دررضایت زناشویی پس ازآموزش الگوی ارتباطی خانواده در پس آزمون تفاوت معنادار وجود دارد)0001/0 .(p<به عبارت دیگر آموزش الگوی ارتباطی خانواده سبب افزایش میزان رضایت زناشویی مادران کودکان مبتلا به اتیسم شد.
کورش نامداری مختار ملک پور
هدف این پژوهش هنجاریابی پرسشنامه توانمندیها و ارزشها در عمل (via- is) و اثربخشی آموزش شناختی ارتقای امید بر علائم مبتلایان به افسرده خوئی در شهر اصفهان بود. در قسمت اول، افراد نمونه مورد مطالعه 313 نفر از ساکنین شهر اصفهان در سال 1387 بودند که بطور تصادفی انتخاب شدند و به پرسشنامه via-is پاسخ دادند. پایائی مقیاس های آزمون به روش بازآزمایی بین 62/0 تا 82/0 محاسبه شد و آلفای کرونباخ مقیاس های آزمون در دامنه 86/0 تا 96/0 بدست آمد. رتبه های درصدی و نمرات استاندارد (t) و نقطه برش هم برای مقیاس های آزمون محاسبه گردید. تحلیل عوامل نمرات آزمون، چهار عامل را شناسایی کرد که ارزش ویژه بالاتر از یک داشتند و 3/78 واریانس آزمون را تبیین می کنند. این عوامل: انسانیت، خرد، مسئولیت،و مراقبت نامگذاری شدند. نمودارهای ستونی نشان داد که توزیع نمرات در چهار عامل انسانیت، خرد، مسئولیت، مراقبت تقریباً نرمال می باشد و کجی فاحشی ندارد. برای قسمت دوم پژوهش 40 نفر از مراجعین به مراکز مشاوره که تشخیص اختلال افسرده خوئی دریافت کرده بودند انتخاب شدند و بطور تصادفی به دو گروه ارتقای امید و کنترل گمارده شدند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که نمرات گروه آموزش در تمام توانمندیهای شخصیتی از نمرات گروه کنترل بالاتر بود و علائم افسرده خوئی نمرات گروه آموزش از نمرات گروه کنترل پائین تر بود(001/0 (p<. همچنین نتایج پژوهش نشان داد که پرسشنامه توانمندیها و ارزشها در عمل (via-is) برای ارزیابی و تشخیص توانمندیهای شخصیتی ابزاری مناسب و رضایتبخش می باشد. کلید واژه ها: هنجاریابی، پرسشنامه توانمندیها و ارزشها در عمل، آموزش شناختی ارتقای امید، مراجعین افسرده خو.
سارا آقابابایی عمروآبادی مختار ملک پور
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش کارکردهای اجرایی(حافظه فعال و بازداری پاسخ) بر بهبود کارکردهای اجرایی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری املا پایه سوم دبستان انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش، دانشآموزان دختر پایه سوم ابتدایی مبتلا به ناتوانی یادگیری املا شهر اصفهان در سال تحصیلی90-89 بود. به منظور انجام پژوهش، 45 دانش آموز با ناتوانی یادگیری املا به شیوه ی نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای، انتخاب و با روش تصادفی در سه گروه 15 نفری آزمایش و کنترل قرار گرفتند (دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل). روش پژوهش از نوع آزمایشی بود. مداخلات مربوط به آموزش کارکردهای اجرایی (حافظه فعال و بازداری پاسخ) بر روی گروههای آزمایش به شکل گروهی انجام گرفت. ابزارهای مورد استفاده در این تحقیق آزمون عصب _ روان شناختی نپسی (nepsy)، مقیاس هوش کودکان وکسلر و چک لیست شناسایی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری املا بود. داده ها با روش آماری تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. یافته های پژوهش نشان داد که تاثیر آموزش کارکردهای اجرایی بر کارکردهای اجرایی و عملکرد تحصیلی دانشآموزان با ناتوانی یادگیری املا معنادار می باشد (001/0 p). همچنین نتایج آزمون تعقیبی توکی نشان داد، از بین دو روش آموزش کارکردهای اجرایی (حافظه فعال و بازداری پاسخ) هیچ یک بر دیگری برتری نداشته و هر دو سهم برابر در بهبود کارکردهای اجرایی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری املا داشته اند.
شکوفه بزرگنیا مختار ملک پور
اختلال اتیسم یکی از اختلالات رشدی عصبی در کودکان است که قبل از سه سالگی شروع شده و با اختلال ک یفی در برقراری ارتباط، اختلال در تعاملات اجتماعی و رفتارهای تکراری و کلیشه ای خود را نشان می دهد . این پژوهش به منظور بررسی میزان شیوع این اختلال در میان کودکان دبستانی شهر اصفهان و شهرکرد و همچنین بررسی تاثیر سن و جنس کودک، وضعیت اقتصادی - اجتماعی خانواده و میزان تحصیلات و سن مادر بر میزان شیوع اختلال اتیسم انجام شد. در این تحقیق توصیفی - همه گیرشناسی جامعه بیماران مبتلا به اختلال اتیسم بررسی شد که شامل، کودکان ارجاعی به مراکز اتیسم دو شهر اصفهان و شهرکرد که تحت نظارت سازمان بهزیستی است . همچنین کلیه مدارس استثنایی که کودک مبتلا به اتیسم داشتند و مراکز نگهداری کودکان عقب مانده ذهنی نیز بررسی گردید و یک نمونه ???? نفری از کودکان مدارس عادی دو شهر اصفهان و شهرکرد به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شد و بوسیله تست غربالگری مورد بررسی قرار گرفتند . ابزار پژوه ش عبارت بودند از پرسشنامه ارزیابی رفتارهای اتیستیکی و پرسشنامه دموگرافیک . برای تجزیه و تحلیل داده ها، از (assq) پرسشنامه غربالگری طیف اتیسم ،( eca) آمارهای متعارف همه گیرشناسی (فراوانی، درصد فراوانی، خی دو) استفاده شد . یافته های این پژوهش نشان داد که میزان ?? در هر ????? کودک می باشد که این میزان در شهر اصفهان / شیوع اختلال اتیسم در دو شهر اصفهان و شهرکرد ?? ? در هر ????? کودک می باشد. همچنین رابطه بین سن کودک و جنس و میزان شیوع و / ?? و در شهر شهرکرد ?? /?? همچنین رابطه وضعیت اقتصادی اجتماعی خانواده، سن، میزان تحصیلات و شاغل بودن مادر و میزان شیوع از نظرآماری معنادار بود.
مژگان شوشتری مختار ملک پور
این پژوهش به منظور بررسی اثربخشی مداخلات زودهنگام روان شناختی- آموزشی بر میزان نشانگان اختلال نقص توجه/ بیش فعالی- تکانشگری در کودکان پیش دبستانی انجام شده است.طرح پژوهش به صورت آزمایشی، همراه با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود.جامعه آماری شامل کلیه کودکان پسر پیش دبستانی مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی- تکانشگری شهر اصفهان در سال تحصیلی 90-89 بود. بدین منظور، 30 کودک با نشانگان نقص توجه/ بیش فعالی- تکانشگری، به شیوه نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای، انتخاب و با روش تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند (15 کودک در گروه آزمایش و 15 کودک در گروه کنترل). ابزار مورد استفاده، پرسشنامه کانرز والدین بود و مداخلات روان شناختی بر روی گروه آزمایش انجام گرفت. داده های بدست آمده با روش آماری تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که مداخلات زودهنگام روان شناختی- آموزشی بر کاهش نشانه های اختلال نقص توجه/ بیش فعالی- تکانشگری کودکان پیش دبستانی موثر می باشد.توجه به تشخیص و مداخلات زودهنگام روان شناختی- آموزشی می تواند رویکردی موثر در درمان اختلال نقص توجه/ بیش فعالی- تکانشگری باشد.
شیرین تبعه امامی مختار ملک پور
هدف از این پژوهش تعیین رابطه بین سبک دلبستگی کودک و ابعاد رفتار مادرانه و ابعاد رفتار کودک (در مطالعه اول) و تعیین میزان اثربخشی آموزش شناختی رفتاری رفتار مادرانه بر تغییر سبک دلبستگی ناایمن کودک (در مطالعه دوم) بود. روش در مطالعه اول از نوع همبستگی و در مطالعه دوم از نوع تجربی بود و از طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه و آزمایش استفاده شد. در مطالعه اول جامعه شامل مادران ساکن شهر اصفهان در سال 1389 بود که دارای حداقل یک فرزند 5-1 ساله بودند. هم چنین جامعه مطالعه دوم شامل مادران ساکن شهر اصفهان در سال 1389 بود که دارای حداقل یک فرزند 5-1 ساله با سبک دلبستگی ناایمن بودند. مطالعه اول شامل 60 جفت مادر- کودک بود که به صورت تصادفی خوشه ای از مهد کودکها و مراکز آموزش پیش دبستانی اصفهان انتخاب شدند. هم چنین در مطالعه دوم 60جفت مادر- کودک به روش نمونه گیری هدفمند از مهدکودک ها و مراکز آموزش پیش دبستانی اصفهان انتخاب شدند و به صورت تصادفی به گروه های آزمایش و کنترل گماشته شدند. جهت جمع آوری داده ها ازسه پرسشنامه استفاده شد: پرسشنامه کیو- ست جهت سنجش سبک دلبستگی کودک (واترز، 1987)، مقیاس اندازه گیری رفتار مادرانه (ماهونی، پاول و فینگر، 1986) و مقیاس اندازه گیری رفتار کودک (ماهونی و ویدن، 1988). برای تحلیل داده ها در مطالعه اول از روش پروتوتایپ، ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون استفاده شد. همچنین در مطالعه دوم از روش آنکوا استفاده شد. یافته های پژوهش در مطالعه اول نشان داد که از میان ابعاد چهارگانه ی رفتار مادرانه دو بعد آن شامل عاطفه و مسئولیت پذیری و گرایش به کودک رابطه ی معنی داری را با امنیت دلبستگی کودک نشان دادند (001/0>p) و پیش بینی کننده ی مناسبی برای دلبستگی کودک محسوب می شوند. هم چنین دو بعد اصلی رفتار کودک شامل توجه و آغاز گری رابطه ی مثبت و معنی داری را با امنیت دلبستگی کودک نشان دادند (001/0> p) و پیش بینی کننده های مناسبی برای امنیت دلبستگی کودک محسوب می شوند. نتایج تحلیل آنکوا در مطالعه دوم نشان داد که پس از آموزش شناختی رفتاری رفتار مادرانه، در پس آزمون،بین دو گروه آزمایش و گواه از نظر نمره دلبستگی ایمن کودکان تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0>p) و آموزش شناختی رفتاری رفتار مادرانه بر بهبود و افزایش امنیت دلبستگی کودک موثر بود. همچنین پیگیری پس از سه ماه نشان داد که بهبود دلبستگی کودک تداوم داشته است.
سمیرا هادی مختار ملک پور
در این پژوهش برای مقایسه اثربخشی مداخلات خانواده محور، کودک محور و ترکیبی بر میزان نشانه های اختلال نقص توجه/ بیش فعالی، دانش آموزان مقطع سوم مدارس شهر اصفهان نمونه ای به حجم 60 نفرکه بوسیله پرسشنامه کانرز و تشخیص روانشناس بالینی و روانپزشک مورد تأیید علائم اختلال قرار گرفتند، بصورت تصادفی در چهار گروه 15 نفره، شامل 3 گروه آزمایش و یک گروه کنترل گمارده شدند. برای ارزیابی علائم اختلال پرسشنامه کانرز به عنوان پیش آزمون و پس آزمون مورد استفاده قرار گرفت. داده ها بوسیله تحلیل کواریانس مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد بین چهار گروه تفاوت معنادار وجود داشت. همچنین نتایج آزمون توکی نشان داد کارآمد ترین روش ها در کاهش نشانه هایadhd روش ترکیبی (آموزش همزمان والدین و کودکان) و آموزش والدین است. بنابراین یکی از موثرترین شیوه های درمانی کاهش نشانه های بیش فعالی/ نقص توجه در کودکان مبتلا به این اختلال، آموزش والدین و کودکان بصورت همزمان و مداخلات خانواده محور می باشد.
فرنوش کاویانپور مختار ملک پور
چکیده مقدمه: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش کارکردهای اجرایی (بازداری پاسخ) بر میزان توجه و تکانشگری کودکان پیش دبستانی دارای اختلال هماهنگی رشد شهر اصفهان میباشد. روش: جامعه آماری کلیه کودکان پیش دبستانی (5-6 ساله) دارای اختلال هماهنگی رشد بود که در مراکز پیش دبستانی و آمادگی وابسته به آموزش و پرورش شهر اصفهان در سال 1390 ثبت نام شده بودند. روش نمونه گیری هدفمند بود. آزمودنی ها 3 کودک پیش دبستانی بودند که به تشخیص متخصص دارای علائم و نشانه های اختلال هماهنگی رشد بودند. ابزارهای این پژوهش شامل: آزمون عصب- روانشناختی نپسی، پرسشنامه کانرز والدین، مقیاس هوشی وکسلر کودکان، آزمون توانایی- حرکتی پایه و مصاحبه بالینی میباشد. در این پژوهش از روش موردی با طرح mbdاستفاده شده است. در این روش پژوهشی پس از تعیین موقعیت خط پایه، مداخله آغاز شد و طی 10 جلسه ی مداخله ی انفرادی، آموزش کارکرد اجرایی بازداری پاسخ به آزمودنی ها ارائه گردید. یافته ها: یافته ها نشان داد که بر اساس شاخص های آمار توصیفی و تحلیل دیداری طی تحلیل دیداری نمودار داده های توجه ، مداخله در مورد هر سه آزمودنی اثر بخش بوده است (به ترتیب با pnd100% ، 90% و70% برای آزمودنی شماره یک، دو و سه). همچنین در مورد تحلیل دیداری نمودار داده های تکانشگری نیز مداخله ی مورد نظر در مورد هر سه آزمودنی اثر بخش بوده است (به ترتیب با pnd 80% ، 70% و 70% برای آزمودنی شماره یک، دو و سه). نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که با آموزش کارکرد اجرایی بازداری پاسخ، میزان نقص توجه و تکانشگری کاهش پیدا می کند. بنابراین آموزش کارکرد اجرایی در این پژوهش موجب کاهش نقص توجه و تکانشگری و در نتیجه باعث افزایش یادگیری و عملکرد حرکتی بهتر در کودکان دارای اختلال هماهنگی رشد شده است.
شیما قلمزن مختار ملک پور
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بازیهای توجهی بر میزان کارکردهای اجرایی کودکان پیش دبستانی با ناتوانی های یادگیری عصب- روان شناختی انجام گرفته است. روش پژوهش آزمایشی و از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. بدین منظور با توجه به ملاک های ورود به پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری چندمرحله ای از بین کودکان پنج تا شش سال شهر اصفهان تعداد 20 نفر با ناتوانی یادگیری عصب- روان شناختی انتخاب و به تصادف در 2 گروه کنترل و آزمایش گمارده شدند. مداخلات زودهنگام آموزشی- روان شناختی بر روی گروه آزمایش انجام گرفت. ابزارهای مورد استفاده عبارت از آزمون عصب روانشناختی کانرز، مقیاس هوش کودکان پیش از دبستان ریون و تست نپسی بود. داده های بدست آمده با روش آماری تحلیل کواریانس چند متغیری ( مانکوا) مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. تجزیه و تحلیل داده های حاصل از پژوهش نشان داد که بین عملکرد گروه آزمایش وکنترل در کارکرد های اجرایی تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0p<). نتایج پژوهش نشان داد که بازیهای توجهی بر میزان کارکردهای اجرایی همچنین توجه، زبان، حافظه، شناخت، عملکرد حس حرکت کودکان پیش دبستانی با ناتوانی های عصب روانشناختی- تحولی موثر می باشد.
صدیقه رضایی دهنوی مختار ملک پور
هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر عوامل مربوط به کودک (اتیسم بهر و سازگاری اجتماعی کودک)، عوامل مادری (تنیدگی والدینی، راهبردهای مقابله و رابطه والد ـ کودک) و عوامل فرهنگی، اجتماعی و مذهبی (استیگمای درونی شده، حمایت اجتماعی غیررسمی و جهت گیری مذهبی) بر بهزیستی روانشناختی مادران کودکان اتیسم و نیز بررسی تأثیر مستقیم و غیرمستقیم این عوامل از طریق بهزیستی روانشناختی مادر بر بهزیستی روانشناختی کودکان اتیسم در شهرهای اصفهان و شهرکرد بود. این پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کودکان اتیسمی بود که در مراکز آموزش ویژه این کودکان در شهرهای اصفهان و شهرکرد تحت آموزش بودند. از این جامعه نمونه ای به حجم 95 نفر به روش نمونه گیری قضاوتی در دسترس، استفاده شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های سلامت عمومی (ghq)، بهزیستی روانشناختی ریف (pwbr)، کیفیت زندگی کودکان (pedaol)، مقیاس درجه بندی اتیسم گلیام (gars)، سازگاری اجتماعی واینلند، تنیدگی والدینی ـ فرم کوتاه (ps)، راهبردهای مقابله ای (cri)، ارتباط والد ـ کودک (pcri)، استیگمای درونی شده در مادران، محقق ساخته و جهت گیری مذهبی آلپورت استفاده شد. روش های آماری مورد استفاده، شامل آمار توصیفی و تحلیل استنباطی به روش مدل سازی معادله ساختاری بود. یافته ها نشان داد که عوامل موثر معنادار بر بهزیستی روانشناختی کودک، سازگاری اجتماعی واتیسم بهر کودک است و عوامل دیگر نه به طور مستقیم و نه غیرمستقیم از طریق میانجی گری بهزیستی روانشناختی مادر بر روی بهزیستی کودک، تأثیر معنادار ندارد. هم چنین نتایج نشان داد که عوامل سازگاری اجتماعی کودک، تنیدگی والدینی، راهبردهای مقابله، رابطه والد ـ کودک، استیگمای درونی شده و حمایت اجتماعی بر روی بهزیستی مادر به طور مستقیم و مجزا تأثیر دارند. در بین عوامل مادری در ارتباط با هم، راهبردهای مقابله به طور مستقیم و تنیدگی والدینی و رابطه والد ـ کودک از طریق راهبردهای مقابله بر بهزیستی روانشناختی مادر تأثیر دارد. حمایت اجتماعی و استیگمای درونی شده به طور مجزا و مرتبط با هم بر روی بهزیستی روانی مادر تأثیر می گذارند. به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد که از بین عوامل موثر، سازگاری اجتماعی کودک، راهبردهای مقابله ای مادر، حمایت اجتماعی و استیگمای درونی شده، تأثیر به سزایی در بهزیستی روانشناختی کودکان اتیسم و مادران آنها دارند. بنابراین این عوامل می تواند در برنامه های آموزش ارتقای سلامت روانی خانواده های کودکان اتیسم،به عنوان اهداف آموزشی مورد توجه قرار گیرد.
ملیحه سادات کاظمی مختار ملک پور
چکیده این پژوهش در دو بخش انجام گرفته است. هدف از بخش اول، بررسی تحول گفتار شخصی در کودکان 3، 5، 7، 9 و 11 ساله بود. در بخش دوم پژوهش تأثیر آموزش گفتار شخصی بر روی عملکردهای شناختی و اجرایی کودکان پسر 9 تا 11 سال بررسی شد. در بخش اول پژوهش 221 نفر پسر و دختر به طور تصادفی از میان مدارس و مهدکودکهای نواحی 1 تا 6 شهر اصفهان به طور تصادفی انتخاب شدند. نمونه نهایی شامل 24 کودک 3 ساله، 47 کودک 5 ساله، 50 کودک 7 ساله، 50 کودک 9 ساله و 49 کودک 11 ساله بود. نمونه بخش دوم پژوهش شامل 20 پسر با نقص توجه (10 کودک گروه آزمایش و 10 کودک گروه کنترل اول)، 18 پسر عادی (9 کودک در گروه کنترل دوم مرتبط با کودکان نقص توجه، 9 کودک در گروه کنترل دوم مرتبط با کودکان عقب مانده آموزش پذیر) و 20 پسر عقب مانده آموزش پذیر (10 کودک گروه آزمایش و 10 کودک گروه کنترل اول) بود. ابزارهای به کار رفته عبارت بودند از: مقیاس خزانه لغات تصویری بریتانیا (bpvs_ii)، فرم کوتاه آزمون هوش وکسلر برای کودکان پیش دبستانی (wppsi) و برای کودکان (wisc_r)، دو تکلیف شناختی پژوهشگر ساخته (تکلیف طبقه بندی کارتها و تکلیف مرتب کردن تصاویر)، آزمون مکعبهای کهس، خرده آزمون برج از آزمون عصب روانشناختی نپسی (nepsy) و مجموعه تکالیف نظریه ذهن. این ابزارها ویژگیهای روانسنجی مطلوبی داشتند. به منظور بررسی گفتار شخصی کودکان، از آنان حین حل تکالیف و آزمونهای ذکر شده (به غیر از آزمون هوش وکسلر و مقیاس خزانه لغات تصویری بریتانیا) فیلمبرداری شد و فیلمها توسط سه کدگذار مورد تحلیل محتوا قرار گرفتند. ارزیابی پایایی بین کدگذاران، رابطه معنادار بین کدگذاری ها را نشان داد. یافته های بخش اول پژوهش، به طور کلی نشاندهنده افزایش گفتار شخصی، به ویژه سطح سوم گفتار شخصی و رسیدن به اوج، تا سن 9 سالگی و سپس کاهش مقدار آن در تکالیف شناختی (به غیر از آزمون مکعبهای کهس) و تکلیف اجرایی برج بودند اما این سیر u - معکوس برای گفتار شخصی کودکان حین انجام تکالیف نظریه ذهن به دست نیامد. در بخش دوم پژوهش مشخص شد که کودکان دارای نقص توجه به طور معناداری خطاهای بیشتری را نسبت به گروه کنترل اول و دوم داشتند؛ در حالیکه هم در گروه آزمایش و هم در گروه کنترل دوم (که هر دو آموزش دریافت کرده بودند) میزان گفتار شخصی به طور معناداری در مقایسه با گروه کنترل اول که آموزش دریافت نکرده بود، افزایش یافت. در مداخله بر روی کودکان عقب مانده، تفاوت معناداری میان گفتار شخصی در مکعبهای کهس به دست آمد، بدین معنا که کنترل دوم، یعنی کودکان عادی که آموزش دریافت کرده بودند، در مقایسه با گروه آزمایش و کنترل اول، به طور معناداری گفتار شخصی بیشتری داشتند؛ همچنین تفاوت معناداری میان نمره عملکرد شناختی کودکان در گروههای مورد پژوهش به دست آمد، بدین معنا که کنترل دوم در مقایسه با گروه کنترل اول و گروه آزمایش، به طور معناداری نمره بیشتری به دست آوردند. با توجه به یافته های بخش اول پژوهش، می توان نتیجه گیری کرد که سیر تحولی u-معکوس در منحنی سطح 3 گفتار شخصی، یعنی تظاهرات بیرونی گفتار درونی، در تکالیف شناختی و اجرایی، نظر ویگوتسکی را تأیید می نماید؛ اما الگوی به دست آمده از تحول سطح 1 گفتار شخصی، یعنی گفتار غیر مرتبط با تکلیف، در تکالیف نظریه ذهن، مطابق با نظریه پیاژه است. همچنین در بررسی رابطه دشواری تکلیف با گفتار شخصی رابطه خطی مشاهده شد. تفاوت در الگوی روابط خطی با توجه به تفاوت در ساختار تکالیف به کار رفته و نقش ادراک دشواری تکلیف در تولید گفتار شخصی، شرح داده شد. با توجه به یافته های بخش دوم پژوهش می توان نتیجه گیری نمود که گرچه آموزش گفتار شخصی و دوره های خودآموزی کلامی ، میزان گفتار شخصی کودکان نقص توجه را افزایش می دهد اما این افزایش لزوماً باعث افزایش عملکرد کودکان نمی شود، بلکه امکان دارد در مورد تکالیف دشوار نتیجه معکوس دهد. در انجام آموزش بر روی کودکان عقب مانده آموزش پذیر نیز، نقش هوش به عنوان یک عامل تعیین کننده در تأثیر آموزش کلامی مشخص شد. به طور کلی یافته های به دست آمده طبق نظریه ویگوتسکی و پیاژه و پژوهش های انجام شده در این حیطه مورد بحث و بررسی قرار گرفتند.
زینب حسین جان زاده لداری مختار ملک پور
چکیده هدف از این پژوهش بررسی میزان اثربخشی برنامه آموزش والدین آیبرگ، بر کاهش نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای می باشد. این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری آن شامل کلیه دانش آموزان پسر 7 تا 9 ساله دبستان های پسرانه شهر اصفهان در سال تحصیلی 90-91 بود. از این افراد 60 دانش آموز با نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای شناسایی شدند. نمونه پژوهش حاضر 30 نفر از دانش آموزان با اختلال نافرمانی مقابله ای بودند که به روش تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای (oddrs) و معیارهای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (dsm-iv-tr) ( مصاحبه بالینی) بود. بدین ترتیب 30 نفر از مادران این کودکان انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (15=n) و گواه (15=n) قرار داده شدند. سپس برنامه آموزش والدین آیبرگ به مدت 3 ماه در12 جلسه آموزشی 120 دقیقه ای برای آزمودنی های گروه آزمایش اجرا شد. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که کودکان مادران گروه آزمایش بعد از اجرای برنامه آموزشی، در نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای کاهش معنی داری نشان دادند (001/0p<). احتمالاً نتیجه گرفته می شود که برنامه های آموزش والدین می تواند نشانه های نافرمانی را در کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای کاهش دهد. واژگان کلیدی: برنامه آموزش والدین آیبرگ، اختلال نافرمانی مقابله ای، دانش آموزان پسر
محدثه بهرامی مختار ملک پور
چکیده هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش شناختی- رفتاری فوردایس بر بهزیستی روانشناختی دانش آموزان تیزهوش پایه دوم راهنمایی شهر شاهرود سال90-91 بود. روش انجام پژوهش به صورت نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با دو گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری شامل همه دانش آموزان پایه دوم راهنمایی بود که 6 مدرسه راهنمایی از کل شهر شاهرود به صورت تصادفی انتخاب شد و از بین آنها 30 دانش آموز از طریق اجرای آزمون هوش ریون و آزمون هوش کتل و مقیاس رتبه بندی معلم به عنوان تیزهوش مشخص شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (15 نفر آزمایش و 15 نفر گروه کنترل) گمارده شدند. ابزار اندازه گیری مقیاس 6 عاملی بهزیستی روانشناختی ریف بود که دارای 84 سئوال می باشد. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش آماری تحلیل کواریانس و نرم افزار spss استفاده شد. یافته ها نشان داد که تفاوت معناداری میان میانگین های پس آزمون بهزیستی روانشناختی دو گروه آزمایش و کنترل مشاهده شد (0001/0p<). همچنین در مولفه های بهزیستی روانشناختی (رشد فردی، پذیرش خود، استقلال، روابط مثبت با دیگران، هدف در زندگی و تسلط محیطی) تفاوت معناداری بین میانگین های پس آزمون دو گروه مشاهده شد (0001/0p<). نتایج نشان داد که آموزش شناختی- رفتاری فوردایس بر بهزیستی روانشناختی دانش آموزان تیزهوش تأثیر مثبت دارد.
شمسی پورسالمیان مختار ملک پور
هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش تکالیف نظریه ذهن بر مهارت زبانی و رفتار سازشی کودکان با ناتوان ذهنی آموزش پذیر بوده است. پژوهش حاضر به صورت آزمایشی و با استفاده از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام شده است. برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس رفتار سازشی واینلند، مقیاس رشد زبان اصفهان و مقیاس هوش وکسلر استفاده شد. بدین منظور 30 دانش آموز دختر با اختلال ناتوانی ذهنی چهارم و پنجم دبستان، با بهره هوشی بین 55 تا 75 که کنترل شده بود، انتخاب شدند. گروه اول بعنوان گروه آزمایش در معرض مداخلات آموزش مهارت های نظریه ذهن (بصورت داستان های تصویری) قرارگرفتند و گروه دوم به عنوان گروه کنترل (بدون مداخلات آموزشی) در نظر گرفته شدند. مقیاس هوش اجتماعی واینلند برای ارزیابی تغییر رفتار سازشی و فرم ارزیابی رشد زبان برای ارزیابی زبان بر روی دو گروه قبل و بعد از انجام مداخلات آموزشی اجرا شد. بعد از گذشت 2 هفته از اتمام جلسات آموزش، پس آزمون رفتار سازشی و مهارت زبان از نمونه به عمل آمد. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش تکالیف نظریه ذهن بر زبان اثربخش است. همچنین، در زیر گروه مهارت زبان ، زبان بیانی و دریافتی، در (p ? 0/ و رفتار سازشی ( 1 (p ? 0/001) زیر گروه های رفتارسازشی واینلند، خودیاری عمومی، ارتباط و اجتماعی شدن نتایج بدست آمده از لحاظ آماری معنادار بود و در خرده آزمون خود رهبری نتایج بدست آمده از لحاظ آماری معنادار نبود. در ضمن خرده آزمون های خودیاری در غذا خوردن و لباس پوشیدن و جنبشی بدلیل ادغام در خودیاری عمومی مورد ارزیابی قرار نگرفت. بنابر نتایج این پژوهش آموزش تکالیف نظریه ذهن برای عملکرد بهتر اجتماعی و ارتباط کلامی کودک می تواند مفید باشد.
امیر کشاورز مختار ملک پور
هدف از این پژوهش، مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری، رژیم درمانی و درمان ترکیبی بر شاخص توده بدنی (bmi)، خودکار آمدی وزن، بهزیستی ذهنی، عزت نفس، عادات غذائی و میزان عود در مراجعین مبتلا به چاقی شهر اصفهان بود. از این رو، در قالب طرح پژوهشی تجربی از نوع چهار گروهی همراه با گروه گواه و انجام پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری چهار ماهه، 60 نفر از افراد چاق (30bmi>) مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر اصفهان به صورت تصادفی انتخاب شدند و به صورت تصادفی به سه گروه آزمایش و گروه کنترل گمارده شدند (هر گروه 15 نفر). مداخله ها شامل هشت جلسه درمان شناختی- رفتاری، هشت جلسه رژیم درمانی و هشت جلسه درمان ترکیبی بود که به گروه آزمایش ارائه شد. داده ها از طریق شاخص توده بدنی (bmi) و پرسشنامه های بهزیستی ذهنی، کارآمدی سبک زندگی مربوط به وزن، عزت نفس، عادات غذائی و ویژگی های جمعیت شناختی، جمع آوری گردید. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که در مرحله پس آزمون، درمان شناختی- رفتاری، رژیم درمانی و درمان ترکیبی در مقایسه با گروه کنترل، کاهش معنی داری در bmiو همچنین بهبود معنی داری در متغیرهای ((خودکارآمدی وزن و زیر مقیاس های آن (شامل: دسترسی به مواد غذائی، فشار اجتماعی، ناراحتی جسمانی، هیجانات منفی و فعالیت های سرگرم کننده)، بهزیستی ذهنی و زیر مقیاس های آن (خرده مقیاس های سرزندگی، اراده زندگی و استرس- افسردگی، بجز زیر مقیاس نوروز)، عزت نفس و عادات غذائی)) نشان دادند (05/0>p). در مرحله پیگیری، نتایج نشان داد که درمان شناختی- رفتاری و درمان ترکیبی موجب کاهش معنی دار bmi و همچنین موجب بهبود معنی دار در خودکارآمدی وزن و تمامی زیرمقیاس های آن، بهزیستی ذهنی و تمامی زیر مقیاس های آن بجز (نوروز)، عزت نفس و عادات غذائی نسبت به مرحله پس آزمون گردیدند. اما در رژیم درمانی در مرحله پیگیری، تنها خودکارآمدی وزن (تمامی خرده مقیاس ها) بهبود معنی داری یافته، ولی bmi، بهزیستی ذهنی، عزت نفس و رعایت عادات غذائی نسبت به مرحله پس آزمون، کاهش معنی داری یافته بودند (05/0>p). نتایج مقایسه زوجی نشان داد که در مرحله پس آزمون، رژیم درمانی در کاهشbmi و بهبود عادات غذائی نسبت به گروه شناختی-رفتاری و درمان ترکیبی اثربخش تر است، ولی در شاخص های روانشناختی (خودکارآمدی وزن، بهزیستی ذهنی و عزت نفس) درمان شناختی- رفتاری و درمان ترکیبی نسبت به رژیم درمانی اثربخش تر می باشند. در مرحله پیگیری، مقایسه های زوجی نشان داد که درمان شناختی- رفتاری و درمان ترکیبی در حفظ و کاهش bmiو همچنین بهبود شاخص های (خودکارآمدی وزن، بهزیستی ذهنی، عزت نفس و عادات غذائی) نسبت به رژیم درمانی، اثر بخشی بیشتری دارند. با توجه به تأثیرات پایدار درمان شناختی- رفتاری در پایان درمان، می توان از این درمان به تنهائی و یا در ترکیب با سایر روش های درمان چاقی، استفاده کرد. واژه های کلیدی: درمان شناختی- رفتاری، رژیم درمانی، درمان ترکیبی، خودکارآمدی وزن، بهزیستی ذهنی، عزت نفس، عادات غذائی، شاخص توده بدنی (bmi)، چاقی.
علی اصغر دادمهر مختار ملک پور
چکیده هدف از این پژوهش، مقایسه اثربخشی روش تحریک حسی و دهلیزی بر میزان اختلال هماهنگی رشدی، مهارت های حرکتی ظریف، رشد هماهنگی تعادل و وزن، هماهنگی جهت یابی و تشخیص جوانب حرکتی، آگاهی بدنی و تصویر ذهنی از بدن در دانش آموزان مبتلا به ناتوان ذهنی آموزش پذیر پایه های اول، دوم، سوم ابتدایی بود. طرح پژوهش به صورت شبه آزمایشی، همراه با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان ناتوان ذهنی آموزش پذیر شهر اصفهان در سال تحصیلی 92-91 بوده است. بدین منظور، به شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، 45 دانش آموز ناتوان ذهنی آموزش پذیر از طریق سیاهه اختلال هماهنگی رشدی (dcd-q07، صالحی و همکاران، 1390) و مصاحبه بالینی بر اساس dsm-iv به عنوان دانش آموزان ناتوان ذهنی آموزش پذیر دارای اختلال هماهنگی رشدی انتخاب و با روش تصادفی در گروه های آزمایش و گروه کنترل گمارده شدند. مدل مداخله ای شامل ده جلسه تحریک حسی و ده جلسه تحریک دهلیزی بود. ایزار این پژوهش مقیاس رشد حرکتی لینکلن- اوزرتسکی و سیاهه اختلال هماهنگی رشد حرکتی (صالحی و همکاران، 1390) بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که روش مداخله ای تحریک حسی و دهلیزی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنی داری بر میزان اختلال هماهنگی رشدی و همچنین تأثیر معناداری در هماهنگی تعادل و وزن، هماهنگی جهت یابی و تشخیص جوانب حرکتی، آگاهی بدنی و تصویر ذهنی از بدن نشان دادند (05/0p<). همچنین نتایج مقایسه دو روش مداخله ای تحریک حسی و دهلیزی تفاوت معناداری را بر میزان اختلال هماهنگی رشدی، مهارت های حرکتی ظریف، هماهنگی تعادل و وزن، هماهنگی جهت یابی و تشخیص جوانب حرکتی، آگاهی بدنی و تصویر ذهنی از بدن نشان نداد. نتایج این پژوهش نشان داد که مداخلات تحریک حسی و دهلیزی بر میزان اختلال هماهنگی رشدی، مهارت های حرکتی ظریف، هماهنگی تعادل و وزن، هماهنگی جهت یابی و تشخیص جوانب حرکتی، آگاهی بدنی و تصویر ذهنی از بدن در دانش آموزان ناتوان ذهنی آموزش پذیر با اختلال هماهنگی رشدی موثر بوده، بنابراین استفاده از این مداخلات به عنوان روشی در بهبود و توانبخشی این اختلال پیشنهاد می شود. و
مرتضی شنبدی سعید رجایی پور
معلمان به مهارتهای علمی و فنی خاصی نیاز دارند تا در مدیریت کلاس موفق شوند . مدیریت کلاس اولین سطح مدیریت آموزشی است و پایه سطوح بالاتر مدیریت محسوب می شود . هدف اصلی این پژوهش ، بررسی نظرات دبیران در مورد عوامل موثر بر مدیریت اثر بخش کلاس درس بود سوالات اساسی تحقیق شامل بررسی میزان تاثیرعوامل چهارگانه : (1) تهیه و اجرای طرح درس ،(2) سازماندهی و تهیه راهبردهای تدریس ،(3) رهبری ترغیب وانگیزش و (4) نظارت و ارزشیابی مستمر بر فعالیتهای دانش آموزان ، از نظر دبیران بود . ضمناً تفاوت میان نظرات دبیران با توجه به متغیرهای جنسیت ، سابقه تدریس ، رشته و نوع مدرک آنها نیز بررسی شد. در این پژوهش از روش تحقیق توصیفی پیماشی استفاده شد . جامعه آماری مشتمل بر 948 نفر از دبیران رسمی دبیرستانهای شهری استان بوشهر در سال تحصیلی 76-1375 بود . نمونه آماری از طریق نمونه گیر ی تصادفی طبقه ای و تصادفی ساده ، 151 نفر انتخاب شد برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه استفاده گردید . تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی شامل میانگین ، درصد ، فراوانی و نمودار و آمار استنباطی شامل کای اسکویر2(x)،tتست ، تحلیل واریانس یک عاملی ورگرسیون چند گانه انجام پذیرفت نتایج نشانگر آن بود که : عوامل چهارگانه ?تهیه و اجرای طرح درس سازماندهی و تعیین راهبردهای تدریس رهبری ، ترغیب و ایجاد انگیزش و نظارت و ارزشیابی مستمر بر فعالیتهای دانش آموزان به ترتیب به میزان 7/90 ،7/90 ، 96 و 88 درصد در سطح زیاد و خیلی زیاد بر افزایش اثر بخشی مدیریت کلاس موثرند . بر اساس نظرات پاسخگویان عوامل نظارت ، رهبری ، تهیه و اجرای درس و سازماندهی به ترتیب بیشترین تاثیر را در افزایش اثربخشی مدیریت کلاس دارند . بین نظرات دبیران بر اساس متغیرهای سابقه تدریس ، رشته تحصیلی و نوع مدرک (دبیری و غیر دبیری ) در مورد عوامل چهارگانه موثر برافزایش اثر بخشی مدیریت کلاس تفاوت معنی داری مشاهده نشد، اما دبیران زن بیشتر از دبیران مرد رهبری ، ترغیب و ایجاد انگیزش و نظارت و ارزشیابی مستمر بر فعالیتهای فراگیران را در افزایش اثر بخشی مدیریت کلاس موثر دانسته اند . نتایج بدست آمده از الویت بندی میزان اهمیت عوامل مطرح شده در پرسشنامه نشان داد که بر اساس نظرات پاسخگویان ، ایجاد انظباط موثر در کلاس و انتخاب روشها و فنون تدریس مناسب بیشترین تأثیر و پاسخ سریع و فوری به بی انضباطی دانش آموزان کمترین تأثیر را دراثر بخشی مدیریت کلاس دارند
ارغوان شریعت مختار ملک پور
کمبود توجه و تمرکز/ اختلال بیش فعالی (adhd) یکی از رایج ترین اختلالات شناخته شده ی عصبی روانشناختی دوران کودکی است که برای کودک، خانواده و جامعه مشکلاتی بوجود می آورد. بنابراین هدف این تحقیق ، اثربخشی آموزش الگوی ارتباطی زوجین بر عملکرد خانواده و تأثیر آن بر میزان علائم دانش آموزان adhd سنین 9-4 بود. بدین منظور60 دانش آموز با علائم اختلال نقص توجه/ بیش فعالی-تکانشگری، به شیوه ی نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. سپس نمونه ها بصورت تصادفی در دو گروه کنترل (30 نفر) و آزمایش(30 نفر) قرار گرفتند. سپس گروه آزمایش تحت یک برنامه آموزشی 7 جلسه ای قرار گرفتند، در حالی که گروه کنترل فقط پیگیری شدند. متغیرهای خرده مقیاس بیش فعالی و نقص توجه با استفاده از پرسشنامه علائم مرضی کودک (csi-4) و اثربخشی آموزش الگوی ارتباطی زوجین با استفاده از پرسشنامه عملکرد خانواده (fad) قبل و بعد از برنامه آموزشی اندازه گیری شد. داده های حاصل با استفاده از روش آمار استنباطی (تحلیل کواریانس)، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که برنامه ی آموزش الگوی ارتباطی زوجین منجر به افزایش عملکرد خانواده و در نهایت کاهش علائم adhd دانش آموزان گردید (05/0p<). نتیجه پژوهش حاضر نشان داد آموزش الگوی ارتباطی زوجین به والدین می تواند زیر مقیاس های عملکرد خانواده شامل ارتباط، آمیزش عاطفی، ایفای نقش، حل مشکل، همراهی عاطفی، کنترل رفتارها و عملکرد کلی را بصورت معنی داری افزایش داده و این امر به نوبه ی خود موجب می شود که میزان علائم adhd کودکان بصورت معنی داری کاهش یاید.
نجمه طایی مختار ملک پور
پژوهش حاضر با هدف ساخت و هنجاریابی آزمون نظریه ذهن و بررسی سیر تحول و مقایسه ی ابعاد نظریه ذهن در کودکان مبتلا به آسیب بینایی و عادی گروه سنی 4 الی 12 سال در شهر اصفهان انجام شد. در این پژوهش توصیفی(از نوع آزمون سازی و اعتبار سنجی)، آزمونی که تلفیقی از نظریه رویکرد رشدی موریس و نظریه ذهن فنگ، داستانها و سوالاتی طراحی شد ، که شامل سه خرده مقایس می باشد و به طور مقدماتی اجرا گردید. سپس آزمون نهایی روی یک نمونه 104 نفری از کودکان گروه سنی 4 الی 12 که در مراکز آموزشی و مدارس در سال تحصیلی 92-1391 مشغول به تحصیل بودند با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و سپس اجرا و سوال ها از نظر ویژگی های روانسنجی مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها نشان داد که این آزمون از روایی و پایایی مناسبی برخوردار است. برای تعیین پایایی آزمون نظریه ذهن از روش آلفای کرونباخ و پایایی نمره گذاران استفاده شد. برای کل آزمون و همچنین تک تک خرده مقیاس ها آلفای کرنباخ محاسبه شده. این ضرایب برای کل آزمون 81/0و برای خرده آزمون اول ،78 /0 خرده آزمون دوم73 /0و خرده آزمون سوم 84/0 بدست آمد.در پژوهش حاضر به منظور اخذ روایی سازه، همبستگی بین نمرات آزمودنی ها در خرده مقیاس ها و نمره آنها در کل آزمون نظریه ذهن محاسبه گردید(خرده مقیاس سطح اول88/0، خرده مقیاس سطح دوم 77/0، خرده مقیاس سطح سوم83/0). و با توجه به یافته های جانبی پژوهش روند تحول نظریه ذهن در کودکان با آسیب بینایی بررسی شد. در تجزیه وتحلیل داده ها تحلیل واریانس یک سویه، روش های آمار توصیفی و آزمونه شفه(با توجه به نابرابر بودن اندازه ی نمونه ها) استفاده شد. با توجه به نمره های هر سه سطح و نمره کل می توان بیان داشت که کودکان سنین 9 و 12 ساله بهترین کارکرد و کودکان 4 الی 6 ساله پایین ترین کارکرد را در سطوح نظریه ذهن داشته اند. نتیجه نهایی نشان داد که روند تحول نظریه ذهن در کودکان با آسیب بینایی با افزایش سن یه سطوح بعدی یعنی سطح سه نائل می گردد، یعنی این که با افزایش سن کارکرد آزدمودنی ها بهتر می شود و آزمودنی ها به سطوح بالاتر نظریه ذهن می رسند. و مقایسه ابعاد کودکان با آسیب بینایی و عادی در خرده مقیاس سطح سوم نظریه ذهن می باشد. کلید واژه ها: پایایی ، روایی ،آزمون نظریه ذهن، کودکان مبتلا به آسیب بینایی، کودکان عادی
بیان نسائی مقدم مختار ملک پور
هدف از این پژوهش بررسی اثر بخشی روش مداخله ای شن بازی درمانی بر رشد شناختی کودکان ناتوان ذهنی آموزش پذیر به روش پژوهش آزمایشی می باشد. نمونه های این پژوهش شامل 32 دانش آموز با ناتوانی ذهنی آموزش پذیر بود که ابتدا از میان شش ناحیه آموزش و پرورش شهر اصفهان یک ناحیه به طور تصادفی و از میان این ناحیه دو مدرسه به طور تصادفی انتخاب شد. بدین ترتیب تعداد 32 نفر نمونه به طور تصادفی از میان دانش آموزان این دو مدرسه از پایه های تحصیلی پیش دبستانی، اول، دوم و سوم برگزیده شدند. سپس این تعداد نمونه به طور تصادفی در دو گروه 16 نفری آزمایش و کنترل شامل 8 دختر و 8 پسرقرار داده شدند. ابزار پژوهش عبارت از آزمون رشد شناختی- تشخیصی کی بود. سپس کودکان ناتوان ذهنی گروه آزمایش طی 12 جلسه 45 دقیقه ای شن بازی درمانی را در مدرسه دریافت کردند. نتایج تحلیل کو واریانس نشان داد که آموزش شن بازی بر رشد شناختی (001/0p<) این کودکان موثر بوده است. نتایج این پژوهش نشان داد که روش مداخله ای شن بازی درمانی قادر است رشد شناختی کودکان ناتوان ذهنی آموزش پذیر را افزایش دهد.
فاطمه زیدآبادی نژاد مختار ملک پور
چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های روانی- حرکتی بر نقایص عصب روانشناختی کودکان پیش دبستانی دارای اختلالات یادگیری غیرکلامی انجام گرفته است. روش پژوهش از نوع آزمایشی و از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. بدین منظور با استفاده از ملاک های ورود به پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری چند مرحله ای از کودکان 5 تا 5/6 ساله شهر اصفهان تعداد 20 نفر با اختلالات یادگیری غیرکلامی انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. آموزش مهارت های روانی- حرکتی طی جلساتی به گروه آزمایش داده شد. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش عبارت از آزمون عصب روانشناختی کانرز، آزمون هوش وکسلر کودکان پیش دبستانی و تست نپسی بود. داده های به دست آمده با روش آماری تحلیل کوواریانس چند متغیری( مانکوا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده های حاصل از پژوهش نشان داد که بین عملکرد دو گروه آزمایش و کنترل در پرسشنامه عصب روانشناختی( در نمره کل و در خرده مقیاس ها)، تفاوت معنی داری در پس آزمون وجود دارد و این آموزش بر نقایص عصب روانشناختی کودکان با اختلال یادگیری غیرکلامی پیش از دبستان موثر می باشد (05/0p<). کلید واژه ها: اختلالات یادگیری، اختلالات یادگیری غیر کلامی ، مهارت های روانی _ حرکتی، نقایص عصب روانشناختی، کودکان پیش دبستانی
اکرم دهقانی مختار ملک پور
بهزیستی به شرایط و امکانات موجود کودک، شکوفا کردن و بروز تمامی استعدادها و توانائیهای کودک اشاره دارد. مخصوصاً وجود شرایط مناسب روانشناختی و اجتماعی و بطور کلی شرایط روحی ـ روانی مناسب در کودکی، تاثیر شگرفی در رشد و شکوفایی کودک در دوران کودکی و آینده خواهد داشت. از جمله شرایطی که به این موضوع کمک وافری می¬کند، اوضاع خانواده و نوع رفتارهای والدین است. طبق تحقیقات متعدد روابط مراقب ـ کودک در دوران نوزادی و نوپایایی و شکل¬گیری دلبستگی ایمن از جمله مواردی است که حیطه¬های متفاوتی از رشد کودک را تحت تاثیر قرار می¬دهد. بنابراین پژوهش حاضر با دو هدف اصلی و در دو مرحله انجام یافت: در مرحله اول به تهیه و تدوین پرسشنامه¬ایی برای ارزیابی بهزیستی کودکان پیش¬دبستانی پرداخته شد. پایایی آزمون بوسیله آلفای کرونباخ 0/89 محاسبه گردید. برای داده¬های بدست آمده تحلیل عاملی به شیوه واریمکس اجرا گردید. نتایج تحلیل، پنج عامل مجزا را در پرسشنامه مشخص ساخت؛ که با توجه به محتوای عبارات مقیاسهای روانشناختی، اجتماعی، آموزشی، شناختی و خانوادگی نام¬گذاری شدند. آلفای کرونباخ محاسبه شده برای زیر مقیاس¬های پرسشنامه به ترتیب عبارتند از: 0/73، 0/83، 0/70 0/77 0/73 در مرحله دوم پژوهش به بررسی تاثیر یکی از مداخلات مبتنی بر دلبستگی به نام چرخه امنیت بر میزان دلبستگی و بهزیستی پرداخته شد. اثربخشی این مداخله با برنامه فرزندپروری مثبت مورد مقایسه قرار گرفت. بنابراین در این پژوهش از دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل استفاده گردید. از طریق نمونه¬گیری خوشه¬ایی یکی از مهدکودک¬های شهر اصفهان انتخاب، و از طریق نمونه¬گیری تصادفی ساده به انتخاب مادران هر گروه پرداخته شد. تعداد مادران در هر گروه 12 نفر در نظر گرفته شد. آموزشهای گروههای چرخه امنیت و برنامه فرزندپروری مثبت بطور جداگانه طرحریزی شد. گروه چرخه امنیت شامل 20 جلسه هفتگی با مادران و کودکان بود. گروه برنامه فرزندپروری مثبت شامل 8 جلسه و فقط با حضور مادران بود. گروه کنترل نیز آموزشی دریافت نکرد. پرسشنامه¬های مورد استفاده شامل پرسشنامه کیو ـ ست دلبستگی و پرسشنامه پژوهشگرساخته بهزیستی کودکان پیش¬دبستانی بود. در هر سه گروه پرسشنامه¬ها در پیش¬آزمون، پس¬آزمون و پیگیری سه ماهه اجرا گردید. نتایج تحلیل مانکوا نشان داد که برنامه چرخه امنیت باعث افزایش دلبستگی در پس¬آزمون (p<0/000) و پیگیری (p<0/018 شد. همچنین چرخه امنیت بر بهزیستی کودکان در پس¬آزمون (p<0/000) و پیگیری (p<0/000) تاثیر داشت. برنامه فرزندپروری مثبت تاثیری بر دلبستگی نداشت، اما باعث افزایش بهزیستی کودکان گردیده بود(p<0/000). البته زیر مقیاسهای روانشناختی و اجتماعی در مرحله پیگیری تداوم نیافته و زیر مقیاسهای آموزشی، شناختی و خانوادگی تداوم یافته بودند. بطور کلی بر اساس نتایج بدست آمده از برنامه فرزندپروری مثبت می¬توان نتیجه گرفت که همسو با تحقیقات دیگر دلبستگی مولفه¬ایی است که در کودکی شکل گرفته و تا بزرگسالی تداوم می¬یابد. اما با توجه به برنامه چرخه امنیت می¬توان اظهار داشت که با استفاده از مداخلاتی که تمرکز بر نکات اصلی نظریه دلبستگی دارند و با تغییر سبک رفتارهای والدین، می¬توان تغییراتی در سبک دلبستگی اولیه ایجاد کرد. پیشنهاد می¬گردد با بکارگیری مداخلات متناسب با کودکان دبستانی تاثیر این آموزشها، بر تغییر سبک دلبستگی کودکان بزرگتر نیز مورد بررسی قرار گیرد.
الهام عسگرپور مختار ملک پور
مقدمه: در این پژوهش اثربخشی آموزش هوش هیجانی بر مهارت حل مسأله اجتماعی و رفتار سازشی دانش آموزان دخترکم شنوا 11-9 ساله مقطع ابتدایی شهر اصفهان در سال 1391 مورد بررسی واقع شد. مواد و روش ها: روش پژوهش نیمه آزمایشی (با طرح پیش آزمون- پس آزمون) بود. جامعه آماری شامل 30 دانش آموز دختر کم شنوای 11-9 مقطع ابتدایی شهر اصفهان در سال1391 بود و این 30 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با استفاده از شیوه گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش (15) نفر و کنترل (15) نفر قرار گرفتند. سپس آموزش هوش هیجانی در طی 10 جلسه به گروه آزمایش ارائه شد. جهت جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه های آزمون هوش ریون، حل مسأله اجتماعی اردلی و آشر و مقیاس رشد اجتماعی واینلند استفاده گردید. تحلیل داده های پژوهش با استفاده از تحلیل مانکوا انجام شد. یافته ها: گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معناداری در مولفه های مهارت حل مسأله اجتماعی (001/0 p) و رفتار سازشی (001/0 p) داشت. نتیجه گیری: با توجه به مولفه های هوش هیجانی، آموزش هوش هیجانی به دانش آموزان کم شنوا منجر به افزایش مهارت حل مسأله اجتماعی و رفتار سازشی آنان گردید. ارتقای مهارت حل مسأله اجتماعی و رفتار سازشی بهبود سلامت روانی- اجتماعی و افزایش روابط اجتماعی دانش آموزان کم شنوا را به همراه دارد. واژه های کلیدی: هوش هیجانی، حل مسأله اجتماعی، رفتار سازشی، کم شنوا
شهاب خاشعی شعله امیری
در این پژوهش بررسی مقایسه تاثیر آموزش یوگا و آموزش ترکیبی یوگا و فعالیت های ورزشی شاد(ایروبیک) بر میزان علائم بیش فعالی دانش آموزان مبتلا به بیش فعالی ,نارسایی توجه و دقت انجام گرفته است. از میان دبستان های شهر اصفهان به روش نمونه گیری تصادفی نمونه ای به حجم 200 نفر انتخاب شدند و در غربالگری نهایی 48 نفر انتخاب شدند که به طور تصادفی در 4 گروه (سه گروه آزمایش و یک گروه کنترل) جایگزین شدند. برای ارزیابی اختلال نقص توجه و بیش فعالی پرسشنامه سلامت کودکان انتاریو قبل وبعد از مداخله و دو ماه بعد هم به صورت پیگیری تکمیل شد. همچنین برای ارزیابی تاثیر برنامه آموزشی بر کودکان آزمون دقت تولوز- پیه رون در سه مرحله پیش آزمون, پس آزمون و پیگیری دو ماهه انجام شد.تحلیل داده ها از روش تحلیل آماری کواریانس و با استفاده از نرم افزار spss18 انجام گرفت. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که بین میانگین نمرات بیش فعالی و دقت در 4 گروه تفاوت معناداری وجود دارد. نتایج نشان داد که گروه های آزمایش یوگا، یوگا و ایروبیک، ایروبیک ، حداقل در یکی از مراحل پس آزمون و پیگیری میانگین گروه آزمایشی را نسبت به گروه گواه کاهش داده است.(p=0.001) .به این ترتیب که هر سه گروه آزمایشی در کاهش نمرات بیش فعالی و دقت موثرتر از گروه کنترل بوده است.گروه آزمایشی ترکیب یوگا و ایروبیک در کاهش نمرات بیش فعالی و دقت موثرتر ازگروه آزمایش یوگا و ایروبیک به تنهایی بوده است و همینطور گروه آزمایش یوگا موثرتر از گروه آزمایشی ایروبیک بوده است. در مرحله پیگیری بین گروه آزمایشی ترکیب یوگا و ایروبیک وگروه کنترل از نظر نمرات بیش فعالی تفاوت معنادار بود همینطور گروه یوگا با گروه کنترل در مرحله پیگیری تفاوت معناداری داشتند. اما بین گروه ایروبیک و کنترل در مرحله پیگیری تفاوت معناداری وجود نداشت. در مرحله پیگیری در نمرات بیش فعالی و دقت بین گروه آزمایشی ترکیب یوگا و ایروبیک در مقایسه با یوگا تفاوت معنی داری مشاهده نشد.اما هم گروه آزمایشی ترکیب یوگا و ایروبیک و هم گروه یوگا در نمرات بیش فعالی در مرحله پیگیری نسبت به گروه ایروبیک تفاوت معنی داری داشتند.
سمانه یزدیان اصفهانی مختار ملک پور
هدف این پژوهش بررسی تاثیر آموزش مهارتهای اجتماعی بر سازگاری و نگرش صمیمانه دختران با نفص بینایی اصفهان بود.نتایج نشان دادآموزش مهارتهای اجتماعی نمرات سازگاری اجتماعی دختران با نقص بینایی در مولفه های قالب های اجتماعی،علایق ضد اجتماعی ،روابط مدرسه ای و روابط اجتماعی و نگرش صمیمانه افزایش داده است.
نرگس عشقی مختار ملک پور
چکیده هدف پژوهش حاضر بررسی و مقایسه اثربخشی آموزش تکالیف نظریه ذهن و مهارت های اجتماعی بر توجه انتخابی و همدلی کودکان اتیسم با عملکرد بالا می باشد. فرضیات پژوهش با روش نیمه تجربی (طرح پیش آزمون- پس آزمون) مورد آزمون قرار گرفتند. جامعه آماری پژوهش را کودکان اتیسم 8 تا 11 سال ساکن شهر شیراز تشکیل می دهند. حجم نمونه برابر 45 نفر است که برای انتخاب آن ها از نمونه گیری در دسترس که از طریق آزمون تشخیصی اتیسم گارز و مصاحبه بالینی بر اساس dsm-iv به عنوان کودکان اتیسم با عملکرد بالا انتخاب، و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند. سپس با ابزار آزمون استروپ رنگ- واژه و پرسشنامه همدلی- بهر کودکان اتیسم اطلاعات جمع آوری و از طریق آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری و توکی تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهد، روش های مداخله ای آموزش تکالیف نظریه ذهن و مهارت های اجتماعی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنی داری بر میزان توجه انتخابی و همدلی کودکان اتیسم با عملکرد بالا نشان داد. براساس یافته های پژوهش برنامه های آموزشی تکالیف نظریه ذهن و مهارت های اجتماعی در افزایش توجه انتخابی و همدلی کودکان اتیسم با عملکرد بالا اثر درمانی عمده ای دارد.
فاطمه رحیمی مختار ملک پور
چکیده ندارد.
الهام رضایی مختار ملک پور
چکیده ندارد.
اعظم مغزه رناسی مختار ملک پور
چکیده ندارد.
زهرا خوشکام مختار ملک پور
چکیده ندارد.
ام البنین رودباری مختار ملک پور
چکیده ندارد.
زهرا عباسیان حسین مولوی
چکیده ندارد.
مسلم رخ فرد مختار ملک پور
چکیده ندارد.
نوشین اسدی دوست مختار ملک پور
چکیده ندارد.
مهری عابد اصفهانی هوشمند سعیدی
در هدف از انجام این تحقیق ، تعیین میزان استفاده از طراحی آموزشی در دانشگاه اصفهان برای یافتن پاسخ به پرسشهای پژوهشی زیر بوده است . 1 ) اعضای هیات علمی در جریان آموزش به چه میزانی از طراحی آموزشی استفاده می کنند ؟ 2 ) آیا بین نظرات اعضای هیات علمی و دانشجویان در باره میزان استفاده از طراحی آموزشی تفاوتی وجود دارد ؟ 3 ) آیا بین نظرات اعضای هیات علمی در باره میزان استفاده از طراحی آموزشی با توجه به متغیر های فردی ( جنس ، مدرک و رشته تحصیلی ، سنوات تدریس ، گذراندن دوره های روشها و فنون تدریس ) تفاوتی وجود دارد ؟ 4 ) آیا بین نظرات دانشجویان در باره میزان استفاده از طراحی آموزشی با توجه به متغیر های فردی ( جنس و رشته تحصیلی ) تفاوتی وجود دارد؟ میزان استفاده از طراحی آموزشی در 6 بعد زیر مورد بررسی قرار گرفت . 1 - شناسایی و تفهیم اهداف آموزشی 2- انجام تحلیل آموزشی 3- شناسایی ویژگیها و رفتارهای ورودی یادگیرندگان 4-بکارگیری راهبرد های آموزشی مناسب 5- بکارگیری مواد و رسانه های آموزشی مناسب 6- طرح و اجرای ارزشیابیهای آموزشی . درپاسخ به پرسشهای 1و2یافته های این پژوهش نشان داد که از نظر دانشجویان در دانشگاه اصفهان بندرت از طراحی آموزشی استفاده میشود و از نظر اعضای هیات علمی در دانشگاه اصفهان معمولا از طراحی آموزشی استفاده می شود که این اختلاف از نظر آماری معنی دار بود .درپاسخ به پرسشهای 3و4 یافته های این پژوهش نشان داد که از نظر اعضای هیات علمی رشته های علوم پایه ، میزان استفاده از طراحی آموزشی ، بیشتر از اعضای هیات علمی رشته های علوم انسانی ارزیابی شده است .ولی بین نظرات دانشجویان رشته های علوم پایه و علوم انسانی در باره میزان استفاده از طراحی آموزشی اختلاف معنی داری مشاهده نشد . همچنین یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که بین نظرات اعضای هیات علمی در باره میزان استفاده از طراحی آموزشی با توجه به متغیر های جنس ، سنوات تدریس ، مدرک تحصیلی ، گذراندن دوره های بازآموزی روشها و فنون تدریس تفاوت معنی داری مشاهده نشد . در مقایسه به عمل آمده بین میزان استفاده از ابعاد مختلف طراحی آموزشی ، یافته ها نشان داد که هم از نظر دانشجویان و هم از نظر اعضای هیات علمی ، میزان استفاده از بعد؛ بکارگیری راهبردهای آموزشی مناسب ؛ ، بیشتر از سایر ابعاد طراحی و میزان استفاده از بعد ؛ بکارگیری مواد و رسانه های آموزشی ؛ ، کمتر از سایر ابعاد طراحی آموزشی ، ارزیابی شده است .