نام پژوهشگر: رحیم خادمی
علیرضا عباسی محمد اسماعیل امیری
هدف این تحقیق بررسی اثر روشهای مختلف گرده افشانی و کاربرد هورمون رشد جیبرلین و نفتالین استیک اسید (naa, ga3)، بر روی صفات و خصوصیات کمی وکیفی خرما رقم"کبکاب"، از ارقام مهم خرما و رقم اصلی نخلستانهای استان بوشهر می باشد. این تحقیق در شهرستان دشتستان در محل ایستگاه خرمای شهر سعدآباد- بوشهر در طی دو سال پی در پی (89-88) انجام گرفت. در این پژوهش پنج روش مختلف گرده افشانی شامل روش سنتی (em)، لگاره آزاد (fs)، استفاده از گرده خالص با کمک پارچه (hp)، گرده 50 درصد با استفاده از پارچه (hd)، گرده افشانی با گرده 20درصد با استفاده از گرده پاش (md) و گرده پاشی خالص با استفاده از پارچه نازک به همراه کاربرد هورمون جیبرلین با دو غلظت 100 و150 میلیگرم در لیتر (hp+ga100، hp+ga150) و نفتالین استیک اسید با غلظت 150 میلیگرم در لیتر (hp+naa) شش ساعت بعد از گرده افشانی، مورد بررسی قرار گرفتند. آزمایش با 8 تیماردر قالب طرح بلوک کامل تصادفی، درچهار تکرار و بر روی 32 اصله درخت خرمای کبکاب یکنواخت انجام شد. میانگین ها با استفاده از آزمون چند دامنه ای دانکن مقایسه شدند. در این آزمایش صفات کمی و کیفی شامل: درصد تشکیل میوه، درصد ریزش میوه، درصد میوه های سه تائی، طول، قطر، وزن و حجم میوه و هسته، سرعت رشدهفتگی میوه در طی فصل رسیدن، نسبت گوشت به هسته، رطوبت، ph عصاره و درصد مواد جامد محلول در مرحله تمار اندازه گیری شد. نتایج آزمایش اثر بسیار معنی دار روشها بکار گرفته شده را بر روی بسیاری از خصوصیات اندازه گیری شده نشان داد. روش hp نسبت به شاهد (em)، در درصد تشکیل میوه، عملکرد، نسبت گوشت به هسته و مواد جامد محلول افزایش نشان داد. که بنظر می رسد ناشی از موفقیت در انتقال دانه گرده به کلاله نسبت به سایر روشها باشد. در این روش اندازه میوه نسبت به شاهد اندکی کاهش نشان داد. اما این تفاوتها در سطح 5 درصد معنی دار نبود. روش hp+ga150 که در واقع کاربرد روش hp به همراه جیبرلین بود، به جز در مواد جامد محلول که اندکی کاهش نشان داد، در تمامی صفات دیگربرتری خود را نسبت به شاهد به اثبات رساند. شاهد در این آزمایش کمترین مقدار عملکرد را بخود اختصاص داد. تیمار hp+naa بیشترین افزایش را در قطر هسته، دربین تیمارها نشان داد، و در مقابل کمترین طول هسته را بخود اختصاص داد. در این پژوهش تیمارhp+ga150 که کاربرد هورمون به همراه روش hp است به عنوان روشهای پیشنهادی معرفی گردیدند.
اسماعیل فرخی مهدی نصیری محلاتی
آلوئه ورا (aloe barbadensis miller.) گیاهی دارویی سازگار با اقلیم ایران و به خصوص استان بوشهر است با این حال اطلاعات کافی در خصوص واکنش های رشدی و عملکردی این گیاه به کودهای غیرشیمیایی در دست نمی باشد. این مطالعه با هدف ارزیابی اثر کودهای بیولوژیک، دامی و شیمیایی بر خصوصیات رشدی و عملکرد اقتصادی آلوئه ورا انجام شد. آزمایش به صورت کرتهای خرد شده در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با 3 تکرار در ایستگاه تحقیقاتی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان بوشهر در سال زراعی 92-1391 انجام شد. عامل اصلی شامل کاربرد و عدم کاربرد کود دامی از نوع گوسفندی و عامل فرعی مصرف کودهای بیولوژیک و شیمیایی شامل(1- کود شیمیایی، 2- کود بیولوژیک میکوریزا، 3- کود بیولوژیک نیتراژین شامل باکتری های azotobacter spp.، pseudomonas spp. وazospirillum spp.، 4- ترکیب دو کود بیولوژیک میکوریزا و نیتراژین و 5- شاهد (بدون مصرف کود) بودند. صفات اندازه گیری شده در این آزمایش شامل شاخص های رشدی (شاخص سطح برگ، ماده خشک کل، سرعت رشد محصول، سرعت رشد نسبی، سرعت آسیمیلاسیون خالص و نسبت سطح برگ) که با برازش توابع محاسبه شدند و خصوصیات مورفولوژیکی (وزن تر و خشک بوته، طول برگ، عرض برگ، ضخامت برگ، تعداد برگ) و عملکرد آلوئه ورا بودند. نتایج نشان داد که تاثیر کود دامی و کودهای بیولوژیک و شیمیایی بر اکثر صفات اندازهگیری شده آلوئه ورا معنی دار بود. همچنین برهمکنش بین کود دامی و کودهای بیولوژیک و شیمیایی نیز صفات رشدی آلوئه ورا را بطور معنی داری تغییر داد. کاربرد کود دامی در مقایسه با عدم کاربرد آن باعث بهبود شاخصهای رشد و عملکرد برگ قابل برداشت گردید. تلفیق کود دامی با کود شیمیایی بیشترین تاثیر را بر رشد و در نتیجه عملکرد آلوئه ورا داشت. به طوری که تیمار تلفیقی کود دامی با کود شیمیایی دارای بیشترین شاخص سطح برگ (1/6)، سرعت رشد محصول (79/0 گرم در مترمربع در روز)، ماده خشک کل (57/111 گرم در متر مربع) و عملکرد برگ قابل برداشت (04/36 تن در هکتار) بود. بیشترین عملکرد برگ قابل برداشت (04/36 تن در هکتار) در تیمار تلفیق کود دامی با کود شیمیایی بدست آمد که البته با تیمار تلفیق کود دامی و کودهای بیولوژیک (میکوریزا و نیتراژین) اختلاف معنی داری نداشت. هنگامی که تیمار تلفیقی میکوریزا و نیتراژین همراه با کود دامی استفاده شد نسبت به کاربرد جداگانه آن ها برتری نشان داد اما بدون استفاده از کود گوسفندی کاربرد جداگانه آنها بر تمامی صفات تحت بررسی تأثیر مثبت بیشتری داشت. کود دامی با در اختیار قرار دادن عناصر غذایی ماکرو و میکرو و همین طور ایجاد شرایط فیزیکی مناسب برای ریزموجودات موجود در کودهای زیستی باعث افزایش فعالیت آن ها شده و افزایش عملکرد را به دنبال داشت.بطورکلی نتایج این تحقیق نشان داد که برای تولید عملکرد بالای آلوئه ورا میتوان از تلفیق کودهای دامی و بیولوژیک به جای کودهای شیمیایی سود برد.
ستاره کاوسی عبدالعلی حسامی
هدف از انجام این تحقیق، بررسی اثر کاربرد قبل و پس از برداشت چیتوسان و کلرید کلسیم بر ماندگاری و خصوصیات پس از برداشت میوه کنار هندی رقم عمران بود. این تحقیق در سال 1391 در دو مرحله باغی و آزمایشگاهی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کامل تصادفی با 9 تیمار به اجرا درآمد. آزمایش شامل دو قسمت بود: 1- محلول پاشی کلرید کلسیم با غلظت 1درصد و 3درصد، چیتوسان با غلظت 5/0 درصد و 2/0 درصد ، هفده روز قبل از برداشت. 2- غوطه وری میوه ها در محلول کلرید کلسیم با غلظت 1درصد و 3درصد، چیتوسان با غلظت 5/0 درصد و 2/0 درصد پس از برداشت و تیمار شاهد. میوه ها برای مدت 28 روز در دمای 25 و 4 درجه سانتی گراد انبار شدند. صفات مورد بررسی شاملدرصد کاهش وزن، درصد پوسیدگی، استحکام بافت، درصد چروکیدگی، ph، مقدار ویتامین ث، میزان اسیدیته قابل تیتراسیون و مواد جامد محلول بود که به صورت هفتگی تا پایان دوره انبارداری اندازه گیری شدند. نتایج حاصل از آزمایش نشان داد که کنترل دمای انبار تاثیر معنی داری بر خصوصیات کمی و کیفی و عمر انباری میوه های کنار داشت به طوری که بهترین دما برای انبارداری میوه کنار و حفظ خصوصیات کیفی آن، دمای 4 درجه می باشد و همچنین نوع کاربرد تیمارها نیز تاثیر معنی داری داشت به طوری که کاربرد پس از برداشت تیمارها در دمای انبارداری 25 درجه سانتی گراد نتیجه بهتری نسبت به کاربرد قبل از برداشت داشته و بالعکس در دمای نگهداری 4 درجه سانتی گراد، کاربرد قبل از برداشت تیمارها بهترین نتایج را در بر داشت. در دمای نگهداری 25 درجه سانتی گراد کاربرد پس از برداشت چیتوسان 5/0 درصد در اکثر صفات کمی و کیفی مورد مطالعه برتری آماری داشت. در دمای نگهداری 4 درجه سانتی گراد کاربرد قبل از برداشت چیتوسان 5/0 درصد، کمترین درصد کاهش وزن ،درصد چروکیدگی و درصد پوسیدگی، همچنین کمترین میزان اسید قابل تیتراسیون پس از چهار هفته و نیز بیشترین میزان مواد جامد محلول را در هفته سوم انبارداری، رقم زد. کاربرد قبل از برداشت کلرید کلسیم 1% نیز روند افزایش ph را به تاخیر انداخت.