نام پژوهشگر: اوستا صدرزاده
عادل رمضان پور لاهوتی شاهرخ بهادری
در این مطالعه با توجه به اثرات درمانی گیاه افدرا و راهنماییهای اساتید رشته ی دامپزشکی و گیاه شناسی تصمیم گرفته شد که اثر درمانی گیاه افدرا بر روی کوکسیدیوز طیورمورد بررسی قرار گیرد. برای این منظور آزمایشی ترتیب داده شد. در این آزمایش تعداد 300 قطعه جوجه ی گوشتی یکروزه تهیه و به 3 گروه مساوی 100 قطعه ای تقسیم شدند . یک گروه به عنوان شاهد ،با جیره ی غذایی فاقد هر گونه کوکسیدیواستات تغذیه شد . گروه دوم به عنوان گروه دارو ،در جیره ی غذایی آنها از داروی شیمیایی آمپرولیوم اتوپابات و در گروه سوم از گیاه افدرا به صورت پودر 1% استفاده گردید. در طول دوره شاخصهای تولید شامل وزن بدن ،مقدارغذای خورده شده و ضریب تبدیل غذایی در روزهای 21 و42 و49 مورد توجه قرار گرفت وتعداد تلفات در گروهای مختلف به طور جداگانه ذکر گردید.همچنین محیط برای ایجاد آلودگی به کوکسیدیا مهیا شده و سپس با نمونه برداری از فضولات به تعیین اووسیست در هر گرم از فضولات پرداخته شد. سپس به بررسی و مطالعه ی نتایج بدست آمده بر اساس آزمون های آماری (واریانس یکطرفه)اقدام گردید. بررسی نتایج نشان داد که اضافه کردن افدرا به جیره تاثیری بر روی شاخصهای تولید در مقایسه با گروه شاهد و دارو نداشته است. مطالعه ی نتایج میزان دفع اووسیست ها نشان دادکه افدرای اضافه شده به جیره باعث کاهش اووسیست دفع شده می گردد ، به طوری که میزان اووسیست دفع شده درآن ، از گروه شاهد کمتر میباشد،اما تاثیرآن به اندازه ی داروی آمپرولیوم اتوپابات نمیباشد.در رابطه با تلفات نیز بررسیها ی آماری نشان داد که افدرا تاثیری بر میزان تلفات نداشته است.درگله های تجاری مشاهده شده که پس از ورود جوجه عموما ً پرندگان به طور طبیعی در معرض آلودگی قرار دارند و با گذشت زمان شروع به دفع اووسیست میکنند . روند دفع اووسیست به تدریج افزایش می یابد،به طوری که در ماه دوم ورود جوجه به بالاترین میزان میرسد. در برخی از بررسیها ، بالاترین میزان دفع اووسیست درهفته چهارم گزارش شده است . در تمامی تجربیات میزان پراکندگی اووسیست مشاهده شده در نقاط مختلف آشیانه یکسان ارزیابی و تعداد آن در هرگرم از مدفوع یا بسته برای تخمین وضعیت سلامتی یا بیماری ، مبنای تشخیص قرار میگیرد . از این رو با توجه به ایجاد آلودگی در گله های پرورشی به طور طبیعی و نقش بیماری در کاهش بازدهی تولید ، امروزه تقریبا ً درتمام نقاط جهان در صورت عدم استفاده از واکسن ، به کار گیری ترکیبات شیمیایی به منظور ایجاد وقفه در روند افزایش تعداد اووسیست اجتناب ناپذیر می باشد و در چنین شرایطی هزینه سنگین و تبعات زیان آور بهداشتی وزیست محیطی ناشی از مصرف این ترکیبات نیز ناخواسته پذیرفته میشود . در سالهای اخیر برای حذف ترکیبات شیمیایی از جیره غذایی و جایگزین نمودن آنها با منابع سالمتر ، مطالعات گسترده ای انجام گرفته و نتایج قابل توجه ای نیز به دست آمده است . از جمله این منابع میتوان به ترکیبات گیاهی اشاره نمود که با ایجاد وقفه در تکثیر اووسیست ها از بروز عفونت و در نتیجه افت بازدهی تولید جلوگیری مینماید . علاوه بر آن فاقد آثار زیان آور بهداشتی و زیست محیطی میباشد. در تجربه ی حاضر با بررسی نتایج مشاهده میشود طبق جدول شماره (4-1) که میزان اووسیستهای دفع شده درسه گروه مورد مقایسه قرار میگیرد ، در گروه شاهد تا روز5 میزان اووسیستهای دفع شده برابر 0 بوده است که میتوان علت آن را عدم تکامل سنگدان و یاایمنی دانست. در روز 10 میزان دفع اووسیست412 بوده است و در روز 20 به 2108 رسیده است که حدوداً 5 برابر شده است و تا 30 روزگی که به 13602 رسیده است ، این روند افزایش اوسیست ادامه داشته است. در صورتیکه در 40 روزگی میزان دفع اوسیست به میزان زیادی کاهش یافته است که این را میتوان مربوط به پاسخ ایمنی پرنده دانست . در مورد گروه داروی آمپرولیوم اتوپابات همان طور که مشاهده میشود در روز5 و 10 عدم دفع اووسیست وجود دارد که بخشی از آن مربوط به عدم تکامل سنگدان و بخشی مربوط به اثر داروی آمپرولیوم میباشد که باعث کاهش دفع شده است . د راین گروه حداکثر دفع 186 بوده که مربوط به روز سی ام میباشد و اختلاف زیادی با حداکثر دفع گروه شاهد که 13602 میباشد دارد و این مربوط به اثر داروی آمپرولیوم اتوپابات می باشد . درمورد گروه افدرا ، در روز 5 میزان دفع اووسیست 0 بوده است ، در روز دهم311 است ودر روز بیستم 1156می باشد که روند افزایش اووسیست تا روز 30 ادامه داشته که به 8572 رسیده است که این افزایش نسبت به گروه شاهد تفاوت قابل ملاحظه ای دارد و کمتر است . درتحقیقات پارسایی مهر و همکارانش درسال 2010 اثرات ضد باکتریایی و ضد قارچی ترکیبات فنولیک گیاه افدرا گزارش شده است) 38). در سال 2004 شهیدی و همکارانش خاصیت ضد میکروبی گونه ی افدرا اینترمدیا را گزارش کردند . همچنین در سال 2009 شمس و همکارانش اثرات مهار کنندگی افدرا را بر روی رشد آسپژیلوس پارازیتیکوس و تولیدات آفلاتوکسینی آن را بیان کردند. (43) با مقایسه ی opg گروه ها با استفا ده از آزمون تحلیلی واریانس دو طرفه نشان داده شد که سطح معناداری محاسبه شده برای 4 مقایسه 0.000 می باشد که کوچکتر از 0.01 است بنابراین میتوان گفت تفاوت بین 3 گروه در همه ی زمانها معنی دار است .سپس برای اینکه مشخص شود تفاوت معنی دار دقیقا بین کدام دو گروه است از آزمون تعقیبی شفر استفاده گردید.نتیجه ی آزمون بیانگر این مطلب بود که هر 3 گروه با هم تفاوت معنی دار دارند .ترتیب میانگین ها در هر 4 زمان مورد بررسی این گونه بود که بیشترین میانگین مربوط به گروه شاهد و کمترین میانگین مربوط به گروه دارو است. در تجربه اخیر که تأثیر گیاه افدرا بر روی کوکسیدیوز طیور میباشد نیز با توجه به نتایج حاصل میتوان نتیجه گرفت که ترکیبات موجود در گیاه افدرا میتواند باعث کاهش دفع اووسیست گردد. و اما در رابطه با وزن ، مصرف خوراک و ضریب تبدیل ، کاهش مصرف خوراک در نتیجه عفونت کوکسیدیایی در بررسی ها و مطالعات مختلفی گزارش شده است . ali tipa در بررسی خود مشاهده کرد که همه ی گروههای عفونی شده در مقایسه با گروههای عفونی نشده خوراک کمتری مصرف کرده اند و میزان بازدهی آنها کمتر بوده است(19). با بررسی جدول شماره (4-3) در سن 21 روزگی : در گروه شاهد متوسط وزن هر جوجه 5/535 گرم است . که کمترین وزن را نسبت به 2 گروه دارو و افدرا دارا بوده است . ضریب تبدیل این گروه نیز 695/1 بوده که ضعیف تر ازگروه داروست اما از گروه افدرا بهتر میباشد. در گروه دارو مشاهده میشود که ضریب تبدیل 612/1 بوده که نسبت به گروه شاهد 083/0 کاهش داشته است هم چنین متوسط وزن این گروه 6/566 گرم بوده که 1/31 گرم بهتر از گروه شاهد بوده است . درگروه افدرا ضریب تبدیل75/1 بوده که نسبت به گروه شاهد افزایش داشته و نسبت به گروه دارو نیز دارای افزایش بوده است . در گروه افدرا بیشترین دان مصرفی را نسبت به دو گروه دیگر در این سن داشته ایم . سن 42 روزگی : ضریب تبدیل د ر3 گروه شاهد ، دارو و افدرا به ترتیب 112/2 ، 072/2 و 104/2 بوده است که همان طور که مشخص است بهترین عملکرد را گروه دارو داشته و گروه افدرا نیز عملکرد بهتری را نسبت به گروه شاهد داشته است . درمورد متوسط وزن نیز بهترین عملکرد را گروه دارو داشته ، 1779 گرم بوده که درمقایسه با گروه شاهد 199 گرم بیشتر و درمقایسه با گروه افدرا 203 گرم بیشتر بوده است . متوسط وزن درگروه افدرا1576 گرم بوده که درمقایسه با گروه شاهد دراین سن 4 گرم کمتر بوده است . سن 49 روزگی : ضریب تبدیل در سه گروه شاهد ، دارو و افدرا به ترتیب 258/2 و 207/2 و 261/2 بوده که همانند 42 روزگی بهترین عملکرد را گروه دارو داشته و گروه شاهد نیز عملکرد بهتری را نسبت به گروه افدرا داشته است . برای مقایسه ی میانگین ضریب تبدیل 3 گروه از آزمون تحلیل واریانس یکطرفه استفاده شد و نتیجه ی بدست آمده با توجه به سطح معنا داری 0.947 که بزرگتر از 0.05 می باشد نشان داد تفاوت بین میانگین ضریب تبدیل 3 گروه معنی دار نمی باشد. با توجه به نتایج بالا می توان گفت که گیاه افدرا تاثیر چندانی بر روی شاخصهای تولید نداشته است. تعداد تلفات 3 گروه با استفاده از آزمون خی دو مورد مقایسه قرار گرفت . سطح معنا داری بدست آمده 0.326 بزرگتر از 0.05 می باشد .بنابراین می توان گفت تفاوت بین میزان تلفات 3 گروه معنا دار نمیباشد. درآخر بحث پیشنهاد میشود که برای بررسی بیشتر اثر این دارو بر روی کوکسیدیوز تحقیقات دیگری نیز انجام شود که در آن از چندین دوز مختلف گیاه استفاده شود و یا به صورت ترکیب گیاهی با گیاهانی که آنها نیز خواص ضد کوکسیدیوزی دارد مورد استفاده قرار دهند
محمدرضا حدادمرندی اوستا صدرزاده
بیماری نیوکاسل از بیماری های مهم صنعت طیور ایران است. واکسیناسیون یکی از راه های پیشگریری از بیماری است که روش تجویز آن از عوامل موثر در برانگیختگی پاسخ ایمنی می باشد. در این مطالعه با مقایسه ی انواع روش های واکسیناسیون، برآن شدیم تا بهترین روش را در برانگیختگی پاسخ پادتن انتخاب کنیم. همچنین با انتخاب دو واکسن آپاتوژنیک و کم حدت، برآن شدیم که ببینیم آیا می توان بدون واکسن لاسوتا و کشته به عیارهای که در سطح درمانگاهی پتانسیل محافظت دارن، برسیم.
میثم ممشلی اوستا صدرزاده
بیماری بورس عفونی ( گامبورو ) یک بیماری ویروسی حاد با واگیری بالا برای جوجه های جوان است. مطالعه حاضر با چند یافته قابل توجه همراه بود: یک – دریافت واکسن b1 در 7 روزگی و واکسن لاسوتا در 14 روزگی نتوانست ، بدون دریافت واکسن کشته ی بیماری نیوکاسل(علی رغم کاهش عیار پادتن مادری به علت تولید سریع پادتن های فعال) روند افزایشی عیارهای پادتن خون را در نوبت های 21روزگی به بعد موجب گردد . از این نظر گروه دریافت کننده واکسن بیماری بورس عفونی با حدت بیش از متوسط (گروه 3 ) تفاوتی با گروههایی که این واکسن را دریافت نکرده بودند ( گروههای 1 و 2 ) نشان نداد . در نقطه مقابل ، تنها گروهی که روند کاهشی عیار پادتن در آن ، از 21 روزگی متوقف و از 28 روزگی به روند افزایشی مبدل گردید گروه دریافت کننده واکسن کشته بیماری نیوکاسل به همراه واکسن های زنده آن بود . این نتیجه در حالی مشاهده شد که گروه فوق واکسن بیماری بورس عفونی با حدت بیش از متوسط را نیز دریافت کرده بود . بدین ترتیب از این جهت برنامه واکسیناسیون علیه بیماری نیوکاسل و انواع واکسن به کار رفته در آن تاثیری بیش از دریافت واکسن بیماری بورس عفونی بر ، بر انگیختگی پاسخ پادتن بر جای گذاشت. دو – هیچ یک از گروه هایی که تنها واکسن های زنده بیماری نیوکاسل را دریافت نمودند نتوانستند ، در محدوده عیارهای مثبت(تیتر 3 یا 1/8) باقی بمانند . بدین ترتیب دریافت واکسن بیماری بورس عفونی تاثیری بر دستیابی گروه ها به عیارهای مثبت(تیتر 3) ، نشان نداد . تنها گروهی که توانست تا پایان مطالعه ، نه تنها در محدوده عیارهای مثبت(تیتر 3) برای بیماری نیوکاسل باقی بماند بلکه میانگین عیار مربوط به ان در اندازه ای که در اصطلاح درمانگاهی محافظت کننده نامیده می شود قرار داشت ، گروه دریافت کننده واکسن کشته بیماری نیوکاسل به همراه واکسن های زنده آن بود . اگر چه این گروه ، واکسن بیماری بورس عفونی با حدت بیش از متوسط را نیز دریافت کرده بود. سه – در تمامی نوبت های عیار سنجی ، میانگین عیار پادتن مربوط به گروه دریافت کننده واکسن بیماری بورس عفونی به همراه واکسن کشته ی بیماری نیوکاسل ، نسبت به گروه هایی که آن را دریافت نکرده بودند(گروهای3،1،2) ،به طور معنی داری زیادتر بود . حتی در مورد گروه 3 نیز که واکسن بیماری گامبورو را بدون واکسن کشته ی نیوکاسل دریافت کرده بود ، نسبت به گروههای کنترل ، در نوبت های 21 ، 28 و 35 روزگی ، این فزونی مشاهده شد . در آخرین نوبت عیار سنجی نیز میانگین عیار پادتن ضد بیماری نیوکاسل مربوط به این گروه ، با گروههای کنترل مساوی بود ( کم تر نبود ) .
سید محسن هاشمی اوستا صدرزاده
بیماری مارک (md) یک بیماری نوروپاتیک و لمفوماتوز ماکیان خانگی به علت هرپس ویروس است. تشخیص آن بر پایه علائم بالینی و ضایعات میکروسکوپی صورت می پذیرد. پرنده ممکن است به طور مداوم با ویروس بیماری مارک بدون بروز علائم بالینی آلوده شود. ویروس بیماری مارک که یکی از عوامل تضعیف کننده ی دستگاه ایمنی ماکیان به حساب می آید، به وسیله جداسازی ویروس و رویت پادگن ویروسی یا پادتن های مربوطی تشخیص داده می شود. این ویروس از طریق واکسیناسیون با استفاده از واکسن های زنده ی مونووالان یا مولتی قابل پیش گیری است. واکسن در دوره هچ و یا در تخم تزریق می-گردد. در مرغ، md در سه یا چهار هفتگی یا بعد از آن خصوصاً 12 تا 30 هفتگی رخ می دهد. فلجی پاها و بال ها، به همراه بزرگی اعصاب پریفرال، علائم اصلی بیماری محسوب می شوند ولی در برخی مواقع درگیری عصبی خصوصاً در کبد، طحال، کلیه ها، تخمدان، ریه ها، قلب، پیش معده و پوست دیده می-شود. اگرچه بروز ضایعات نئوپلاستیک حاصل از عملکرد ویروس بیماری مارک نیازمند سپری شدن مدتی برابر حداقل 6 هفته از زندگی جوجه هاست، اما ضایعات سیتولیتیک ناشی از فعالیت ویروس، در سلول-های b، در همان ابتدای زندگی پرنده رخ می دهد. نگرش سنتی به بیماری مارک و محدود انگاشتن خسارات آن به ضایعات نئوپلاستیک، که عموماً در سنین بالاتری از سنین معمول جوجه های گوشتی وفور بیشتری دارد، ممکن است واکسیناسیون گله های گوشتی در برابر این بیماری را ضروری به حساب نیاورد. اما عنایت به تأثیرات ایمیونوساپرسیو ویروس که در ابتدای عمر گله اتفاق می افتد می تواند بیماری مارک را به عنوان یکی از عوامل اصلیِ عدم پاسخ دهی مناسب گله های گوشتی به واکسیناسیون به حساب آورد. تفاوت فاحش عملکرد واکسیناسیون بر ضد بیماری های مختلف در گله های مادر و تخم گذار تجاری که علیه بیماری مارک واکسینه می شوند و گله های گوشتی که واکسنی برای بیماری مارک دریافت نمی-کنند شاهد قابل اعتنایی بر این مدعاست. مطالعه ی حاضر سعی دارد تا با تثبیت حضور ویروس مارک در گله های گوشتی، از طریق جداسازی ویروس، آشکار نمودن پاسخ پادتن اختصاصی آن و ضایعات هیستوپاتولوژی، در گله های گوشتی منطقه به مطالعاتی که برای تعیین رخداد و اهمیت بیماری مارک در گله های گوشتی کشور انجام می شوند، کمک کند. در این مطالعه نمونه برداری از طحال،ریه و بورس فابرسیوس، به منظور انجام آزمون pcr و برداشت پوست ناحیه گردن جهت تهیه لام هیستوپاتولوژی، در سن 42 روزگی، در دستور کار قرار گرفت. برای این منظور 4 مزرعه مرغ گوشتی در منطقه (شهرستان گرمسار) انتخاب و از هر مزرعه 15 جوجه اخذ گردید. پوست گردن هر 15 جوجه برداشت (جمعاً 60 نمونه) و 10 جوجه به منظور نمونه گیری از عضو های مذکور مورد استفاده قرار گرفت (از هر عضو مجموعاً 40نمونه). با توجه به سن جوجه ها و نحوه ی عملکرد پاتولوژیکی ویروس بیماری مارک، عضو طحال به منظور انجام آزمون pcr مورد استفاده قرار گرفت. پاسخ آزمون pcr در تمامی 40 نمونه عضو طحال، منفی بود. در 60 نمونه ای که از پوست گردن برای تهیه لام هیستوپاتولوژی مورد استفاده قرار گرفت نیز مورد مشکوکی مشاهده نشد و طبیعتاً پاسخ منفی را در بر داشتند. حساسیت بسیار بالای تست انتخاب شده (real time pcr)، این انتظار را در ما ایجاد نموده بود که با نمونه های مثبت مواجه شویم. اما برخی واقعیت ها ممکن است در جلوگیری از آلودگی این گله ها علی رغم فقدان واکسیناسیون کمک کننده باشد. مهم ترین دلیلی که در منابع نیز به نقش فوق العاده ی آن صراحتاً اشاره شده است، وجود ایمنی مادری است. مسئله ی دیگری که نباید آن را نادیده گرفت، خالی بودن منطقه مورد آزمایش ما از مزارع تخم گذار، است. این موضوع می تواند یکی از دلایل مهم نتایج به دست آمده باشد. با این توضیحات آن چه مسلم است یافته ی مطالعه ی حاضر را نمی توان به عموم مزارع گوشتی تعمیم داد. بیش تر شاید بتوان نتایج به دست آمده را یافته ای غیرمنتظره و در عین حال، با اطلاعات فعلی ما، غیر قابل توجیه به حساب آورد. برای اثبات اهمیت بیماری مارک در گله های گوشتی و نقش آن در ایجاد خسارت های اقتصادی در این گله ها لازم است تا مطالعاتی مشابه در وسعتی بیشتر طراحی و اجرا گردند.
محمدعلی فرجی حسین حسن پور
آسیت (سندرم هیپرتانسیون ریوی) یک اختلال متابولیک است که ویژگی های آن شامل، هیپوکسمی، افزایش کارکرد دستگاه قلبی ریوی، تنگی ورید مرکزی، تجمع بیش از حد مایع در حفره سلومی، هیپرتروفی بطن راست، قلب شل و وارفته و در نهایت مرگ، می باشد. هیپرتانسیون ریوی به عنوان یکی از مشکلات جدی صنعت پرورش طیور در جهان مطرح است. به نظر می رسد متناسب نبودن رشد بافتهای قلبی – ریوی با میزان رشد و متابولیسم، از علل دخیل در افزایش این سندرم باشد. کاهش سطح اکسیژن به زیر مقدار نرمال می تواند باعث حساسیت بیشتر جوجه ها ی گوشتی به هیپرتانسیون ریوی شود. در بروز این سندرم رادیکال های آزاد نقش مهمی دارند. آویشن یک آنتی اکسیدان قوی است. در این تحقیق چهار گروه یکسان جوجه تهیه و در شرایط مشابه پرورش دادیم ، یک گروه کنترل و به سه گروه دیگر در سه دز 25/0 ، 5/0 و 1/0 درصد آویشن داده شد. از برنامه ی سرما برای القای هیپرتانسیون ریوی استفاده شد. در دو نوبت در 21 روزگی و 49 روزگی از روده جوجه ها نمونه برداری شد. طول، عرض و ضخامت پرزهای ایلئوم ، دئودنوم و ژژنوم اندازه گیری شده و سپس مساحت هر قسمت محاسبه گردید. در بیشتر گروه ها تغییر معناداری مشاهده نشد اما نتیجه این بود که آویشن در دزهای بالا باعث کاهش مساحت پرزها و به طبع کاهش جذب می شود. اما در دزهای پایین در موارد محدودی افزایش سطح پرز مشاهده شد.
مظفر حاجی جعفری انارکی اوستا صدرزاده
طول موج نور یکی از ابعاد سه گانه ی آن است (مدت ،شدت،طول موج). این انتظار وجود دارد که هر یک از این سه بعد به عنوان عوامل مهم تشکیل دهنده ی شرایط زندگی پرنده بر سلامت و عملکرد دستگاه ایمنی آن تاثیر گذار باشند. معمولا اندازه گیری تاثیر عوامل موثر بر عملکرد ایمنی از طریق بر انگیختگی پاسخ پادتن قضاوت می شود ؛ در حالیکه ایمنی همورال تنها بخشی از توان دستگاه ایمنی را شامل می شود . به ویژه آنکه ایمنی در برابر برخی بیماری ها مانند برونشیت عفونی بیشتر بر ایمنی سلولی استوار است . سنجش برانگیختگی پاسخ ایمنی سلولی در اثر متغییر های موثری مانند نور می تواند به صحت قضاوت در مورد تاثیر این متغییر ها بیافزاید . یک مزرعه پرورش جوجه های گوشتی برخوردار از 3 سالن با خصوصیات مشابه انتخاب شد . سیستم روشنایی هر سالن به تناسب نیاز تغییر داده شد. به ترتیبی که در سالن شماره یک نور حاصل از لامپ های سبز کم مصرف ، در سالن شماره دو نور حاصل از لامپ های آبی کم مصرف و در سالن شماره سه نور حاصل از لامپ های تنگستن معمولی استفاده گردید . جوجه ها در هر سالن از روز اول تا انتها تنها در معرض یک رنگ نور ( طول موج مورد نظر ) پرورش یافتند . واکسن های مختلف متعاقب طراحی برنامه واکسیناسیون پس از تهیه جوجه و عیار سنجی برای هر سه سالن به شکل کاملا یکسان مصرف شد . در روزهای 1 ، 21 و 42 روزگی تعداد سه قطعه جوجه از هر گروه به طور تصادفی انتخاب و با ونوجکت های هپارینه خونگیری شدند . نمونه های خون به سرعت به آزمایشگاه انتقال و مراحل انجام آزمون mtt با کانکاناوالین و برای تعیین پرولیفراسیون لنفوسیت های t طی گردید . طول دئودنوم ، ژژنوم ، ایلئوم و سکوم نیز با دقت میلی متر اندازه گیری شدند . میزان پرولیفراسیون لنفوسیت های t در روزهای 24 و 46 به روش mtt اندازه گیری شد . طبق نتایج حاصل میزان پرولیفراسیون لنفوسیت های tدر هر یک از 2 روز نمونه گیری به ترتیب در گروه سبز و آبی بیشترین میزان را نسبت به گروه نور زرد داشت . که این یافته نشان می دهد نورهای سبز و آبی به ترتیب بیشترین تأثیر را بر سیستم ایمنی طیور گوشتی می گذارند. همچنین در مطالعه حاضر، تا ثیرات طول موج های کوتاه نوری بر روی ابعاد قسمت های مختلف دستگاه گوارش از جمله طول دئودنوم ،طول ژژنوم ،طول ایلئوم وطول سکوم صورت گرفت. بدین منظور اقدام به اندازه گیری قسمت های یاد شده در روزهای 24 و46 پرورش کردیم. نتایج مربوط به 24 روزگی بیانگر اختلاف معنی دار(p<0/05 )طول سکوم در گروه نور زرد نسبت به 2 گروه دیگر بودبه گونه ای که طول سکوم در گروه زرد بیشتر از طول آن در سایر گروه ها بود .در بقیه موارد (طول دئودنوم ، طول ژژنوم و طول ایلئوم ) در 24 روزگی هیچ تفاوت معنا داری در بین گروه های مختلف یافت نشد . در 46 روزگی نتایج حاکی از وجود اختلاف معنی دار (p<0/05)طول سکوم در گروه سبز و آبی بود به گونه ای که طول سکوم در گروه سبز بیشتر از طول آن در گروه آبی بود.همچنین در مقایسه ی آماری طول سکوم در گروه زرد نسبت به دو گروه سبز و آبی اختلاف معنی داری (p<0/05)مشاهده شد به گونه ای که طول سکوم در گروه زرد بیش از دو گروه دیگر بود. در بقیه موارد (طول دئودنوم ،طول ژژنوم و طول ایلئوم ) هیچ تفاوت معنی داری (p<0/05)در بین گروه های مورد مطالعه یافت نشد. به بررسی میانگین وزنی گروه ها در روزهای مختلف نیز پرداخته شد.به گونه ای که در روزهای 14،7،4و21 روزگی هیچ تفاوت معنی داری(p<0/05)در گروه های مورد مطالعه یافت نشد. اما در روزهای 28، 35 ، 42 و 46 روزگی میانگین وزنی گروه نور سبز به طور معنی داری (p<0/05)بالاتر از میانگین وزنی گروه آبی بود . اما در مقایسه ی گروه زرد با گروه سبز و آبی اختلاف معنی داری یافت نشد. در این مطالعه ضریب تبدیل مواد غذایی و در صد تلفات نیز به صورت توصیفی بررسی شدند به گونه ای که بهترین ضریب تبدیل مربوط به گروه آبی ومعادل 1.78 بود . ضریب تبدیل گروه های سبز و زرد نیز به ترتیب معادل 1.87 و 1.91 بودند. از نظر میزان تلفات گروه سبز با تلفات 4.8 % کمترین میزان تلفات را دارا بود . در صد تلفات گروه های زرد و آبی به ترتیب معادل 7.91 % و 9.46% بودند. کلمات کلیدی: طول موج های کوتاه نوری- برونشیت عفونی- عملکرد جوجه های گوشتی- ایمنی سلولی-آزمونmtt
احمد توماج اوستا صدرزاده
در مطالعه فوق جوجه های گوشتی با نژاد رأس 308 تصادفاً به شش گروه a تا f تقسیم گردیدند (a= کنترل out، b= کنترل in، c= تزریق زیر جلدی، e = اسپری، f = قطره چشمی) . در 14 روزگی واکسن زنده ibdl برای تمامی گروه ها اما به روش متفاوت تجویز گردید و سپس در پنج مرحله (قبل از واکسیناسیون، 21، 28، 35، 42 روزگی) از بافت لنفاوی طحال و تیموس نمونه برداری شد و درجه بندی ضایعات آسیب شناسی روی آن صورت گرفت. نتایج حاصله از بررسی آسیب شناسی در بافت طحال قبل از واکسیناسیون تغییر خاصی نشان نداد. در 21 روزگی بیشترین تغییرات و تخریب بافت لنفاوی مربوط به گروه d آشامیدنی بود و در 28 روزگی بیشترین تغییرات قابل توجه در گروه c (تزریق زیر جلدی) مشاهده گردید. در 35 روزگی بیشترین تغییرات قابل توجه مربوط به گروه f (قطره چشمی) بود و در 42 روزگی گروه های مختلف تغییرات و در نتیجه تفاوت چندانی نشان ندادند. در بافت تیموس قبل از واکسیناسیون تغییر خاصی مشاهده نشد. در 21 روزگی بیشترین تغییرات مربوط به گروه d (آشامیدنی) و f (قطره چشمی) بود و در 28 روزگی هم تغییرات قابل توجه به گروه d (آشامیدنی) تعلق داشت و بقیه گروه ها کمتر دچار تخریب بافت لنفاوی و تکثیر ماکروفاژ شده بودند. در 35 روزگی نتایج با نتایج 28 روزگی مشابهت داشت. در 42 روزگی بین گروه های مختلف، تفاوت چندانی دیده نشد. در کل بافت تیموس نسبت به طحال به تغییرات مقاومت بیشتری نشان داد. در بررسی تغییرات کلی آسیب شناسی تخریب بافت ها از 21 روزگی شروع و در 28 روزگی به اوج خود رسید و در 35 روزگی کاهش یافت تا اینکه در 42 روزگی اثر چندانی از تخریب دیده نشد و برعکس تکثیر سلولی فعال گردید. این یافته را می توان به فرایند ایمن سازی واکسن که از آسیب به ساختارهای لنفاوی تا باز آرایی آن ها را شامل می گردد مربوط دانست. چنین رخدادی در مورد بورس فابریسیوس نشان داده شده است (6 و 11 و 3) .این مسئله زمانی بیشتر ارزش دارد که خسارت وارده موقتی بوده و با سرعت بیشتری به باز آرایی بیانجامد(6).بدین ترتیب ممکن است بتوان فرایند ایمن سازی واکسن با حدت زیاد به کاررفته در این مطالعه را به دنبال استفاده با روش آشامیدنی با بیشترین ضایعات آسیب شناسی در طحال و تیموس همراه دانست. نتیجه گیری: یافته های مطالعه ی حاضر به عنوان بخشی از یک مجموعه مطالعات که تأثیرات مختلف روش دریافت واکسن با حدت بیش از متوسط را ارزیابی نمودند مقبولیت استفاده از روش آشامیدنی را به عنوان متداول ترین روش واکسیناسیون با سوالاتی مواجه نموده است. مطالعات بیشتری لازم است تا صحت این فرضیه را با قاطعیت بیشتری ثابت کند.