نام پژوهشگر: نازنین دلنواز

بررسی جایگاه و فرایند تعامل نهادی در ساختار مدیریتی مناطق شهری نمونه: منطقه شهری قزوین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1390
  نازنین دلنواز   محمد شیخی

نوشتار حاضر درپی بررسی فرایند های تعامل نهادی در ساختار مدیریت مناطق شهری است. براین اساس، با هدف امکان پذیری تشریک مساعی به عنوان یکی از ارکان الگوی حکمروایی نظریات نومنطقه گرایی، به بررسی تعامل نهادی سازمان های دولتی و عمومی (به عنوان سازمان های اصلی دخیل در مدیریت منطقه ی شهری در ایران) بر اساس قواعد رسمی و غیررسمی مورد تاکید نظریات نهادگرایی جدید پرداخته است. شاخص ارزیابی تعاملات نهادی، بر اساس نظریه ی عقلانیت ارتباطی هابرماس، شاخص ترکیبی گفتگوی عقلانی است. این شاخص ترکیبی از متغیر های فقدان توافق به عنوان پیش فرض تشکیل گفتگو، قابل درک بودن گفتار، موثق بودن منابع، اعتماد به گوینده و برابری در بیان گفتار به عنوان شرایط شکل گیری استدلال و عدم وجود فشار های بیرونی و دسترسی برابر به شرایط گفتگو به عنوان شرایط شکل گیری محیط گفتگو تشکیل شده است. قلمرو نمونه در این پژوهش، منطقه ی شهری قزوین، موضوع مورد مناقشه ی آن، فرایند تعیین حریم و سازمان های دخیل در موضوع نمونه، استانداری و سازمان مسکن وشهرسازی به عنوان سازمان های دولتی و شهرداری به عناون سازمان عمومی است. روش مورد استفاده، پژوهش موردی بر اساس تکنیک های جمع آوری داده های اسنادی، آرشیوی، مصاحبه و پرسش نامه است. برای تحلیل یافته های بدست آمده نیز از روش ارکان تشریح و زیر سیستم های تحلیلی مانند پیمایش و آزمون های همبستگی استفاده شده است. یافته های پژوهش حاضر، براساس موضوع تعیین حریم شهر قزوین، در دو سطح سازمانی (میانی)، برگرفته از قواعد رسمی حاکم و سطح فردی (خرد)، برگرفته از قواعد غیررسمی، بر اساس متغیر های ذکر شده ارزیابی شده است. سطح ساختاری (کلان) نیز ثابت درنظر گرفته شده است. براین اساس، در سطح سازمانی، احکام قانونی مانند قانون تعریف محدوده و حریم شهر ها مصوب 1384 و طرح ها و برنامه هایی مانند طرح جامع به عنوان مرجع تصویب حریم مورد ارزیابی قرار گرفته و به علت خلاهای قانونی موجود، فرایندی برای تشکیل گفتگوی عقلانی را بدست نمی دهد؛ اگرچه مانعی برای تشکیل آن نیز نیست. در سطح فردی نیز ارزش ها و هنجار های سازمان های نمونه مورد بررسی قرار گرفت. بررسی ها نشان داد که ارزش ها در جهت مناسب برای شکل گیری گفتگوی عقلانی است؛ اما هنجار هایی مانند گفتگوی برابر، دسترسی برابر به شرایط گفتگو و اعتماد به گوینده، در این جهت شکل نگرفته است. همچنین آزمون های همبستگی نشان داده است که بین تعدادی از این ارزش ها و هنجار های مطرح شده رابطه ی معنی دار وجود ندارد که نشان می دهد کنش های سازمانی بر اساس ارزش های آن شکل نگرفته است. به طور کلی به نظر می رسد که فرایند گفتگوی عقلانی در چارچوب تعاملات نهادی مربوط به تعیین حریم شهر قزوین صورت نگرفته است. بر اساس مدل مفهومی و یافته های ذکر شده می توان مدل امکان پذیر برای شکل گیری تعاملات نهادی سازمان ها را نیز طراحی کرد. براین اساس، با ایجاد عرصه ای عمومی برای حضور داوطلبانه ی سازمان هایی که بر سر موضوعی دچار عدم توافق هستند، می توان در سطح سازمانی، شرایط شکل گیری گفتگوی عقلانی را فراهم کرد. همچنین درونی کردن ارزش های سازمانی به منظور شکل گیری این فرایند در سطح فردی نیز لازم به نظر می رسد. درونی سازی را می توان از طریق ایجاد انسجام سازمانی و آموزش های درون سازمانی امکان پذیر کرد.