نام پژوهشگر: فاطمه نظری کاریزنوی

نقد جامعه شناختی جنسیت در داستان های محمدرضا یوسفی (گروه های سنی الف تا ج)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بیرجند - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  فاطمه نظری کاریزنوی   زینب نوروزی

جنسیت، یکی از مهم ترین بخش های هویت آدمی است که از طریق فرایند جامعه پذیری به ویژه در دوره ی کودکی در انسان شکل می گیرد. این فرایند، به شیوه های گوناگونی از جمله مطالعه ی آثار ادبیات داستانی امکان پذیر می-شود و کودکان نیز در این میان بسیار بیشتر از بزرگسالان در معرض این فرایند قرار می گیرند. از این رو، محتوای این آثار مانند نحوه ی معرفی نقش های زن و مرد، تعامل شخصیت ها با یکدیگر، خلق موقعیت ها، کاربست نمادها و نظایر آن دارای اهمیت ویژه ای است؛ زیرا کودکان از طریق مطالعه ی این کتاب ها تفاوتِ اعمالِ مربوط به جنس خود را آموخته، نحوه ی رفتار در بزرگسالی را تمرین می کنند. این فرایند و شیوه ی تکوین و تحول آن، در این پایان نامه، در داستان های تألیفی محمدرضا یوسفی به عنوان یکی از نویسندگان پُرکار (و بالطبع تأثیرگذار) عرصه ی کودک و نوجوان، از دیدگاهی جامعه شناختی، با تکیه بر نظریه ی کنش متقابلِ نمادین و روش تحلیل محتوا، مورد بررسی قرار گرفته است. مفاهیم مستخرج از این نظریه در قالب ویژگی های زبانی، ویژگی-های رفتاری، موقعیت ها و نمادها بررسی شده اند. یافته-های پژوهش نشان می دهد که زنان در داستان هایی که محمدرضا یوسفی برای این گروه های سنی نوشته است، بیشتر، زنان سنتی هستند. کنش ها و رفتارهای متقابل بین شخصیت های داستان های او به شیوه ای است که روابط فرودستی زنان را بازتاب داده و به بازتولید آن می-پردازد. وی با استفاده از ابزار زبان، واژه ها و استعاراتی کلیشه ای را برای زنان و مردان داستان خود، به طور تفکیک شده، به کار می گیرد و به توصیف رفتارهای متفاوت آنان در زندگی روزمره می پردازد. گرچه این فرودستی زنان به صورت بارز و شدت یافته نیست؛ اما به گونه ای باعث شکل یافتن چارچوبی مردسالارانه در ذهن مخاطبان خود که کودکان کم سال هستند می شود. سیر زمان و تحولات اجتماعی در طی سه دهه-ی مورد بررسی تأثیر چندانی در به نمایش کشیدن زن و کنش های متقابل او با جامعه نداشته است.