نام پژوهشگر: اعظم حسینی
اعظم حسینی محمد حسین کرمی
در شعر وادب فارسی معدوند شاعرانی که چنان دشوار گو باشند که لازم باشد تک تک ابیات شعرشان شرح وبررسی شود از این میان خاقانی به دلیل داشتن اطلاعات در زمینه های گوناگون علوم زمان خودو وارد کردن آنها در شعر ونیز به خاطر گرایش به دشوارگویی ومفاخره عنوان شاعر دشوارگو را به خود اختصاص داده است رساله تدوین شده حاصل شریک شدنی کوتاه مدت در لحظه های احساس شاعری می باشد.که در عین توانایی به ساده گفتن گاه امور ساده را چنان پیچیده بیان می کند که خواننده در نگاه اول جز چینش واژه های موقر چیز دیگری در نمی یابد.این رساله در 4فصل تدوین شده است که شامل مقدمه ای مختصر درباره زندگی وشیوه شعری خاقانی ومروری بر شرحهای پیشین و نیز شرح شش قصیده شرح نشده وهمچنین نتیجه گیری می باشد و این رساله تک تک ابیات شش قصیده شرح نشده را از سه دیدگاه واژه شناسی ،معناشناسی و زیبا شناسی بررسی نموده است.
اعظم حسینی عباسعلی الله یاری
مقدمه: با تحولاتی که در چند سال اخیر به لحاظ پیشرفت عوامل اجتماعی-اقتصادی در کشورهای مختلف به وقوع پیوسته است، عواملی مانند افزایش جمعیت، شهرنشینی، آسیب روابط انسانی در جوامع کنونی، توسعه فن آوری و به دنبال آن کاهش فعالیت های جسمانی و افزایش تنش های روحی-روانی، سیمای کلی بیماری ها را دگرگون کرده است. به طوری که درحال حاضر بیماری های مزمن و از آن جمله بیماری های قلبی و عروقی شیوع چشمگیری یافته است. بیماریهای قلب وعروق بیشترین امار مرگ ومیر دنیا را به خود اختصاص داده اند و تا سال 2020 نیز همچنان عامل اول مرگ و میر در دنیا خواهند بود.چنانچه حدود 52 درصد مرگ و میر در ایالات متحده و 48 درصد در اروپا به علت رخداد بیماریهای قلب و عروق است (ویلیامز ، 2004). از اوایل قرن 20 تاکنون علت مرگ و میر بطور قابل ملاحظه ای تغییر یافته است. مقارن سال 1900 میلادی بیماری های عفونی چون هموفیلوس آنفلونزا، پنومونی و سل عامل مرگ بسیاری از انسانها بوده است. اما به مرور که خدمات بهداشتی در کشورها توسعه یافت بیماری های عفونی نیز کنترل گشت و هم اکنون بیماری های غیرواگیر مزمن مثل قلب و عروق و مغز مهمترین عوامل مرگ و میر به شمار می آیند. در کشورهای در حال توسعه بیماری های غیرواگیر در حال ازدیاد است و کلیه طبقات اجتماعی را در بر خواهد گرفت. پیش بینی می شود میزان شیوع بیماری های غیرواگیر در فاصله سالهای 2020-1990 از 5/55% به 6/72% خواهد رسید و میزان ناتوانی حاصله از این بیماریها از 7/34% به 8/59% افزایش خواهد یافت. تغییر در ویژگی های جمعیت شناختی (دموگرافی جمعیت)، کاهش بیماری های عفونی و تغذیه ای، گسترش شهرنشینی و صنعتی شدن که همگی باعث تغییر سبک زندگی شده اند، بر گسترش شیوع بیماری های غیرواگیر موثر بوده اند.(اسمیت 2000 ،به نقل از دهداری 1381). طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی (who) 30% ازکلیه مرگها و 10% از کل موارد ناتوانی ها در سال 1998 به بیماری های قلبی منتسب شده است که این رقم قابل ملاحظه است. پیامدهای اقتصادی این بیماری نیز قابل توجه است. علاوه بر هزینه های گزاف تشخیص و درمان، هزینه های مراقبت بهداشتی غیرمستقیم مانند کاهش درآمد بیمار، کاهش تولید و کارآیی، ناتوانی و معلولیت، هزینه های بیمه بیکاری و بیمه ایام اشتغال در بیماری قلب و عروق چند برابر هزینه مراقبت مستقیم آن است (جونز 1996). امروزه الگوی حاکم بر بیماری، الگوی زیستی – روانی – اجتماعی است که در آن به انسان به عنوان موجودی چند بعدی نگریسته می شود که هر یک از ابعاد زیستی، روانی و اجتماعی او به صورت نظام های فرعی و تعاملی، عمل می کنند. در حال حاضر بیشتر محققان و متخصصان معتقدند در هر فرد، مجموعه متغیرهای جسمی و روانشناختی و اجتماعی خاصی به پدیده ای که عموماً بیمار شدن می نامیم کمک می کند. با توجه به اینکه در آسیب پذیری اندام ها نسبت به بیماری، تفاوت های فردی مطرح است، این تفاوت ها باید در پرتو ویژگی های شخصیتی و عوامل محیطی و وضعیت کلی جسمی – روانی – اجتماعی مد نظر قرار گیرند.(انجل ،1977به نقل از فروزش یکتا، 1381). مطرح شدن الگوی زیستی – روانی – اجتماعی پاسخی بود به سوالات بی پاسخ و تناقض هایی که الگوی قبلی، یعنی الگوی زیستی – پزشکی، در مورد بیماری با آن مواجه بود. (همان منبع ). در الگوی زیستی – پزشکی فرض می شد که بیماری بطور کامل معلول انحراف بیمار از هنجار متغیرهای زیستی قابل سنجش است. تلقی این الگو ان بود که حتی پیچیده ترین پدیده های بیماری را نیز می توان به ناهنجاری های زیستی قابل سنجش ارجاع داد، اگر چه ممکن است سنجش همه این متغیرها هنوز در دسترس نباشد ولی حداقل این سنجش از جهت نظری امکان پذیر است (انجل، 1977؛ به نقل از فروزش یکتا، 1381). 1-2- بیان مسئله: بیماری های قلبی- عروقی از بیماری های شایع قرن بوده و تعداد مبتلایان و قربانیان آن رو به افزایش است. در سراسر اروپا، بیماری های قلبی عروقی یکی از علت های عمده مرگ افراد مذکر بالای 45 سال و مونت بالای 65 سال است. در کشورهای پیشرفته 50 درصد مرگها یا به عبارتی 5 میلیون از 12 میلیون مرگ و در کشورهای در حال پیشرفت 10 میلیون از 40 میلیون مرگ سالیانه در اثر بیماری های قلبی عروقی اتفاق می افتد. بیماری کرونری قلب در انگلستان بالاترین میزان را در جهان به خود اختصاص داده است. از هر سه نفر مرد و از هر چهار نفر زن یک نفر در اثر ابتلا به این بیماری از بین می روند. در سال 1993 در انگلستان بیش از 90000 مرد و 76000 زن در اثر این بیماری جان خود را از دست داده اند. هر ساله 48 میلیون روز کاری در اثر بیماری وابسته به عروق کرونر قلب از دست می رود و سالیانه 500 میلیون پوند صرف درمان این بیماری ها می شود. در هندوستان سالیانه 800000 نفر در اثر ابتلا به بیماری عروق کرونر جان خود را از دست می دهند و در کشورهایی مانند بحرین، مصر، کویت، عراق، اردن و قطر بیماری های قلبی عروقی در رأس علل قابل شناسایی مرگ بوده است. در آمریکا بیماری های قلبی عروقی علل 500000 مرگ در سال هستند که 85% این مرگ و میرها در سنین بالای 65 سال اتفاق می افتد. بیماری های کرونر 19% از علل ناتوانی ها را در این کشور به خود اختصاص داده است. در آلاسکا سالانه 600000 نفر بر اثر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی می میرند و دومین علت مرگ پس از سرطان در این کشور ،بیماریهای قلب و عروق می باشند. (دهداری ،1381) بیماری های قلب و عروق یک دهم کل مرگ و میرهای سنین کمتر از 35 سال و یک سوم مرگهای سنین 45-35 سال و سه چهارم علل مرگ و میر در کشورهای پیشرفته را به خود اختصاص داده است. در ایران نیز طبق گزارش، بیماری های قلب و عروق، اولین علت مرگ افراد بالای 35 سال است. بررسی آمار بهشت زهرای تهران نشان می دهد که در هر ماه 1300-900 نفر در شهر تهران بر اثر بیماری های قلبی عروقی خصوصاً عروق کرونر می میرند.نرخ افزایش ابتلا به بیماری قلبی در ایران 4/3% می باشد.(سماوات ،حجت زاده ،1384 ). در دنیا 17 میلیون نفر در سال به علت بیماری های قلبی و عروقی و سکته مغزی جان خود را از دست می دهند که به ترتیب اولین و دومین علت اصلی مرگ در میان افراد بزرگسال به شمار می روند (سازمان بهداشت جهانی 2003) بیش از 50 درصد مرگ ها و ناتوانی ها ناشی از این بیماری هاست و اگر تا سال 2020 میلادی با این بیماری ها مقابله جدی نشود انتظار می رود که تعداد مرگ ها به 8/24 میلیون نفر در سال افزایش یابد و سن بیماری کاهش یابد. (سماوات، حجت زاده؛ 1384). میزان شیوع بیماری های قلبی با افزایش سن بویژه پس از 45 سالگی بیشتر می شود این بیماری در مردان شایع تر از زنان است ولی در صورت ابتلا زنان به این بیماری احتمال مرگ آنها بیشتر است (انجمن قلب آمریکا، 1994 متسون و هرد 1988). یکی از مباحث عمده در رشته روان شناسی سلامت به بیماری های مزمن قلب و عروق مربوط می شود. علت این امر وجود تعداد زیادی از متغیرهای روانی، اجتماعی و رفتاری است که در ظهور و پیش آگهی این بیماری به صورت تعاملی تاثیر گذارند (سارافینو ،2002). بیماریهای قلبی– عروقی اختلالاتی غیر عفونی و غیر واگیر هستند که یکی از علل رایج آنها تجمع رسوبات چربی به نام پلاک در جدار شریانهای قلبی می باشند. این پلاکها باعث سفت و سخت شدن جدار شریانها می شوند (تصلب شرایین یا آترواسکلروز ). از طرفی تشکیل این رسوبها در عروق کرونر، این عروق را تنگ و باریک می کند و مانع از رسیدن خون کافی به عضله قلب میشوند که در این صورت ایسکمی قلبی و بدنبال ان انفارکتوس یا سکته قلبی اتفاق می افتد.(برانوالد ،2005). مواردی از انواع بیماریهای قلب و عروق عبارتند از : 1- بیماریهای عروق کرونر : بیماریهایی هستند که براثر تنگی و انسداد عروق کرونر (عروقی که خون سرشار از اکسیژن رابه قلب می رسانند)به وجود میآید . 2- آترواسکلروز : اصطلاحی است برای سخت شدن عروق قلب که در اثر تجمع لیپید در داخل شریان کرونر اتفاق میافتد. 3- آنژین صدری : ناراحتی سینه که اغلب به صورت سنگینی و فشار حس می شود.و زمانی بوجود میاید که اکسیژن رسانی به قلب جهت تامین نیازهای متابولیک ناکافی باشد . 4-بیماریهای ایسکمیک قلب : به علت عدم تعادل بین جریان خون وارده و میزان تقاضای عضله قلب رخ میدهد . 5-بیماریهای دریچه ای قلب : بیماری است که در آن یکی از دریچه های قلب دچار نارسایی شده باشند که ممکن است منشا روماتیسمی یا مادرزادی داشته باشند . 6- بیماریهای مادرزادی قلبی : بیماریهایی هستند که دستگاه قلب و عروق هنگام تولد دارای نقیصه و اشکالاتی باشد . 7- بیماریهای روماتیسمی قلب : براثر تب روماتیسمی که یک پدیده التهابی است بوجود می آید و به دنبال درد مفاصل ،تورم ،و قرمزی انها قلب دچار آسیب و ضایعه موقتی یا دایمی می شود . .(برانوالد ،2005) نارسایی قلبی یک سندرمی است که ممکن است به دلیل یکی از بیماریهای بالا یا به علل دیگر ایجاد شود.(در فصل 2 علل و نشانه های آن بطور مفصل توضیح داده میشود ). نارسایی قلبی بیشتر در افراد مسن دیده می شود، 75درصد افراد مبتلا به نارسایی قلبی بیش از 60 سال دارند. طبق گزارش انجمن قلب آمریکا در سال 2004 بیش از 5 میلیون نفر در آمریکا به نارسایی قلبی مبتلا هستند که 9/1 درصد جمعیت را تشکیل می دهند. (بوسورث ، 2004) . نارسایی قلب یک سندرم با مرگ و میر بالا، کیفیت زندگی نامناسب و هزینه های گزاف برای فرد و جامعه می باشد که در آن اختلال ساختمانی یا عملکرد قلب منجر به عدم توانایی قلب در به گردش درآوردن خون با سرعت لازم جهت تامین احتیاجات بافت های دارای متابولیسم می شود (برانوالد ،2005). شیوع بیماری در جمعیت بزرگسال 1درصد ، در افراد بالای 65 سال 6 درصد، و در افراد بالای 75 سال 10 درصد گزارش شده است و در مجموع برآورد می شود که حدود 15 میلیون نفر در سطح دنیا ، به آن مبتلا هستند (سماوات ،حجت زاده ،1384). تقریبا تمامی بیماریهای قلبی ممکن است سبب بروز این بیماری شوند. این بیماری که به علت نقص در انقباض عضله قلب ایجاد می شود یا ناشی از اختلال اولیه در عضله قلب است و یا ناشی از اترو اسکلروز که موجب ایسکمی عضله قلب و انفارکتوس می شود.(برانوالد ،2005 ). 60-50 درصد افرادی که بیماری قلبی شان پیشرفت می نماید به نارسایی قلبی دچار میگردند .(جونز ، 1996). یکی از علل انتخاب این بیماری آن است که سبک زندگی سالم و کاهش استرس در درمان آن نقش اساسی دارد، زیرا که به حفظ یا بهبود کیفیت زندگی او کمک می کند. سبک زندگی سالم از حمله مجدد قلبی جلوگیری می کند، نیاز به بستری شدن را کم می کند و در نهایت از میزان مرگ و میر می کاهد(سماوات 1383). بنابراین می توان با تغییر دادن شیوه های مقابله با استرس تا حدود زیادی به موارد فوق دست یافت .(عبدالهیان، 1385 ). یکی از عوامل مهم در ایجاد نارسایی قلبی استرس های روانی – اجتماعی می باشد.(جانسون ، 2006 و جوانویک ، 2006). مکانیسم تاثیر استرس بر بیماریهای قلبی از جمله نارسایی قلبی به شرح زیر می باشد : استرس مزمن فعالیت محور آدرنال- هیپوفیز- هیپو تالاموس را افزایش می دهد و باعث افزایش نرخ فعالیت سمپاتیک شده که پیامد چنین افزایشی ،افزایش میزان انعقاد خون میباشد .(البونی ، 2006). وعلاوه بر ان این فعالیت اضافی بر بیشتر اجزاء فیزیولوژیکی شامل سیستم اعصاب مرکزی، هیپوتالاموس، سیستم عصبی سمپاتیک، هیپوفیز قدامی و خلفی تاثیر می گذارد و باعث ترشح هورمون های مختلفی می شود که این هورمون ها باعث تحریک فعالیت قلبی می شوند و بدنبال آن باعث افزایش ضربان قلب، افزایش قدرت انقباض دهلیز و بطن ها می شود و این باعث بدتر شدن مشکلات قلبی از جمله نارسایی قلبی می شود. اگر شخصی یک پروسه پاتوفیزیولوژیک زمینه ای در یک سیستم داشته باشد و در پاسخ استرس، نیاز بیشتری لازم داشته باشد، پاسخ استرس می توانند باعث نارسایی عملکرد آن سیستم شود. بنابراین اگر فردی دچار نارسایی قلبی باشد، در زمان پاسخ استرس، فعالیت قلب افزایش می یابد و به تبع آن ممکن است ایسکمی و درد قفسه صدری و آریتمی اتفاق بیفتد (فپس،1991). هم چنین استرس باعث افزایش ترشح کاتکولامین و کورتیکواستروئید از غدد درون ریز می شود که میزان بالای این هورمون ها در دراز مدت ممکن است موجب آسیب دیدن شریان ها و قلب شوند، آترواسکلروز را شدت بخشند و به فشار خون بالا و تصلب شرایین بیانجامند. مسیرهای فوق نمونه هایی از ارتباط جسمی میان استرس و بیماری های قلبی می باشند .(سارافینو ،2002). از طرف دیگر مطالعات زیادی رابطه بین استرس و بیماری را نشان داده اند و خاطر نشان کرده اند که با درجه معینی از استرس، افرادی که مکانیسم های دفاعی موثری را بکار می برند، استرس کمتری را تجربه می کنند و کمتر دچار پریشانی می شوند. زمانی که فردی در اثر بیماری دچار استرس می شود، سعی می کند به مکانیسم های دفاعی متوسل شود تا استرس خود را کاهش دهد(حیدری نسب، 1385) یکی از عوامل مهم دیگر در ایجاد بیماریهای قلبی ،کیفیت زندگی است. کیفیت زندگی احساسی از رضایت یا عدم رضایت در مورد جنبه های مهم و مختلف زندگی فرد می باشد که حوزه های روانی اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی رادر بر می گیرد. بین این ابعاد ارتباط متقابل وجود دارد ولی می توان آنها را به طور مستقل نیز مورد بحث قرار داد. (لوپونن و همکاران 2008). تردیدی نیست که شرایط استرس زا فرد را وادار می کند تا هر چه زودتر بر موقعیت فائق آمده و یا حداقل از رنج جانکاه روانی نجات یاید. معمولاً زمانیکه از دفاع کردن و یا از عهده برآمدن سخن گفته می شود مقصود دستکاری هیجان های نیرومند برای تثبیت تعادل است. معمولاً مقابله ناظر بر تلاشهایی است که برای تغییر و اصلاح یک مشکل در محیط صورت می گیرد. (لیندری 1988 به نقل از هاشمی نصرآبادی، 1373) علاوه برآن استرس های روحی اجتماعی باعث کاهش کیفیت زندگی می شود(شرر2002). محققین به این نتیجه رسیده اند که تنگی نفس ناشی از نارسایی قلبی موجب نقص درعملکرد فیزیکی و اجتماعی میشود. (نیگارد و همکاران 2008). پاره ای از فاکتورهایی که کیفیت زندگی بیماران با نارسایی قلبی را پیش بینی می کنند عبارتند از: جنسیت، شدت بیماری، وضعیت تاهل، وجود افسردگی، وضعیت اقتصادی-اجتماعی، مصرف سیگار، وجود 2 یا چند ناتوانی همراه و وضعیت عملکردی بیمار( گات ، 2006؛ فرانزن ، 2007؛ بری ،1994؛ شرر ، 2002؛ گات ، 2006؛ جانسون ، 2006؛ دیاس ، 2005). پژوهش ها حاکی از آن است که کیفیت زندگی افراد دارای نارسایی قلبی چه از نظر علائم فیزیکی و چه از نظر وضعیت روانی نسبت به سایرین پایین تر می باشد(دراکاپ، 1992؛ کریگ ، 2008) و همچنین افسردگی و خصومت در این بیماران بالاست (دراکاپ1992) مهمتر از مفهوم استرس و سبک زندگی، مفهوم مقابله است که مفهومی است کلیدی و به ما در درک مفهوم سازگاری و ناسازگاری کمک می کند، زیرا این استرس نیست که باعث اختلال در عملکرد فرد و احساس فشار بر فرد می شود بلکه در واقع چگونگی برخورد فرد با استرس و نحوه کنترل آن است که تعیین کننده کیفیت زندگی و عملکرد فرد می باشد. (لازاروس،1991؛ به نقل از حسینی قدمگاهی، 1377). از 30 سال گذشته عوامل روانشناختی و فردی زیادی شناسایی شده اند که با بیماری قلبی ارتباط دارند در میان این عوامل روانشناختی راهبردهای مقابله ای نیز قرار دارند (شن، مایرز، مک کری 2005) و از طرفی راهبردهای مقابله ای در سازگاری های (تطابقات) روانشناختی در بیماران قلبی اهمیت خاصی دارد (لینه ، 1999). بدیهی است نوع راهبردهای مورد استفاده به وسیله فرد نه تنها بهزیستی روانشناختی بلکه بهزیستی جسمانی وی را نیز تحت تاثیر قرار می دهد (پیکو ، 2001). متخصصین بالینی بیشتر روی مهارتهای مقابله ای مناسب تاکید دارند تا احساسات منفی را کاهش دهند، به طوری که بیمارانی که از راهبردهای مقابله ای فعال و سازگارانه استفاده می کنند اضطراب ، خستگی و افسردگی در آنها کمتر است.(دراکاپ ، 2004). بیمارانی که بیشتر از سبک مقابله حل مساله عمومی استفاده می کنند، سازگاری اجتماعی و روانشناختی بهتر و بیشتری را نسبت به بیمارانی که از سبک مقابله هیجان مدار استفاده می کنند دارند ( ککسین و نیاماتی ، 1990). بیماران با نارسایی قلبی بیشتر از راهبردهای مقابله ای هیجان مدار استفاده می کنند (استفن ، 2001). استفاده از راهبردهای مقابله ای نابهنجار(غیر کارامد ) شامل انکار، خودتخریبی و خود سرزنشی بصورت منفی بر کیفیت زندگی و نشانگان افسردگی اثر دارد. استفاده از راهبردهای مقابله ای، کوششی برای منحرف کردن توجه از بیماری است و نیاز به ارایه مهارت هایی به بیماران دارای نارسایی قلبی به منظور نظارت مستقیم بر استرس مرتبط با بیماری شان را توصیه می نماید (کلین ، 2007 ). بدنبال وقوع بیماریهای قلبی در افراد، بیمارانی که فعالیت بیشتری دارند و از راهبرد مقابله ای مساله مدار استفاده می کنند در کوتاه مدت بهبودی بهتری پیدا می کنند و پیامد طولانی مدت این شیوه نیز این است که دوام بهبودی در این بیماران بیشتر است، در مقابل راهبرد مقابله ای هیجان مدار با مجموعه ای از علایم روانشناختی ارتباط پیدا می کند که شامل اضطراب ، افسردگی ، خشم می باشد(شین ، 2005). با توضیحات بالا مشخص می شود که یکی از عوامل روانشناختی مهم موثر بر کیفیت زندگی افراد راهبردهای مقابله ای می باشد. به نظر می رسد که افرادی که راهبردهای مناسبی را برای مقابله با استرس به کار می گیرند کیفیت زندگی بالاتر داشته باشند. .طبق نتایج تحقیقات شیوه مقابله سازگارانه و موثر باعث افزایش کیفیت زندگی افراد نارسایی قلبی میشود (شین 2006 )و از طرفی کیفیت زندگی یک فاکتور مهم در پیش اگهی طول عمر این بیماران میباشد(فالر 2007 ). 1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق: شیوع و بروز روزافزون بیماری های قلبی و عروقی هر پژوهشگر و محققی را موظف می کند تا به مبارزه با این بیماری ها بشتابد، اما در ابتدا برای مقابله می بایست عوامل تهدیدکننده سلامت قلب را شناخت. این عوامل شامل بالابودن چربی و فشارخون، کم تحرکی، چاقی، مصرف دخانیات و فشارهای روانی یا استرس هستند که زمینه ساز بیماری های قلبی- عروقی هستند و ریشه در شیوه های زندگی مردم دارند. استرس زمانی نقشش پررنگ تر خواهد شد که با سایر فاکتورهای بیماری زا همراه شود به طور مثال فردی که سیگار می کشد اگر از استرس بالایی نیز برخوردار باشد وقوع بیماری قلبی برای او به میزان 4 برابر افزایش می یابد. (نوحی ، 1387). در کشور ما سن ابتلا به بیماری های قلبی- عروقی کاهش یافته است و این یکی به این دلیل است که روش زندگی کاملاً متفاوت شده است، زندگی از نظر تحرک غیر فعال شده، مصرف غذاهای آماده زیاد شده است در مواردی با جوانانی روبرو می شویم که علاوه بر پرخوری، سیگار می کشند، چربی خون بالایی دارند و ... مسئله دوم اینکه وقتی جمعیت افزایش می یابد (بیش از نصف جمعیت مان زیر 30 سال است) کسانیکه از نظر ژنتیکی مبتلا هستند بیماری شان در سنین جوانی بیشتر است و مسئله سوم امکان تشخیص دقیق برای بیماری های قلب و عروق وجود دارد. (نوحی ، 1387) آثار دراز مدت نارسایی قلبی که زندگی فردی – اجتماعی – شغلی و سلامت جسمی و روانی بیمار را شدیدا تحت تاثیر قرار می دهد، هم از نقطه نظر شخص بیمار به دلیل نگرانی های جدی مربوط به بیماری حائز اهمیت است و هم از دیدگاه متخصصان و پژوهشگران که دغدغه اصلی انها عوامل موثر بر روند بهبودی بیماری و دستیابی به راهکارهای موثرتر به منظور پیشگیری و درمان بیماری است .(سماوات ،حجت زاده ،1383). سلامت افراد تا اندازه زیادی به شرایط محیط و روش زندگی آنها بستگی دارد که هر دو می توانند تا حدود زیادی توسط فرد کنترل شوند. از طرفی بیشتر بیماریهای قلبی – عروقی اساسا قابل پیشگیری می باشند. به علت اینکه برخی یافته ها نقش عوامل محیطی را در بروز آن بیشتر از عوامل ژنتیکی می دانند، لذا شناخت این عوامل از جمله استرس و راهبرهای مقابله با آن می تواند موجب پیشگیری موفقیت آمیز از بروز بیماریهای قلبی شود. (قاسمی پور ،1385). با توجه به زمینه نظری و شواهد تجربی فوق الذکر در تحقیق حاضر ،علیرغم شیوع نسبتا بالای بیماران نارسایی قلبی و مشکلات روانی – اجتماعی فراوان در این افراد متاسفانه در جامعه ما کمتر به بررسی ابعاد روانشناختی نارسایی قلبی پرداخته شده است .لذا توجه به جنبه های روانشناختی از موضوعات مهم در کمک به درمان این بیماران می باشد . بنابر این بررسی و تحقیق در این زمینه که سابقه چنین پژوهشی در ایران یافت نشده است میتواند گام موثری در راه توسعه مداخلات روانشناختی در کنترل و ارتقای سطح کیفیت زندگی بیماران قلب و عروق باشد و در ارائه خدمات بالینی و بهداشتی به متخصصین کمک نماید .در این پژوهش محقق در جستجوی شناخت و تبیین هر چه بهتر اثرات راهبردهای مقابله ای بر کیفیت زندگی و همین طور شناخت دقیق راهبردهای مقابله ای بیماران نارسایی قلبی و افراد سالم می باشد. چرا که با این روش می توان با آموزش راهبردهای مقابله ای به آنها آموخت که در شرایط استرس زا رفتارهای سازگارانه تری را نشان دهند که این امر از بروز مجدد بیماری قلبی، نیاز به بستری شدن مجدد و احتمال مرگ قلبی پیشگیری می کند و بدین طریق بر کیفیت زندگی آنها نیز تاثیر گذار می باشد. 1-4- اهداف تحقیق: 1-4-1 هدف اصلی: • مقایسه رابطه بین کیفیت زندگی و استفاده از راهبردهای مقابله ای در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی و افراد سالم 1-4-2- اهداف فرعی : 1. شناسایی انواع راهبردهای مقابله ای در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی. 2. مقایسه راهبردهای مقابله ای بیماران مبتلا به نارسایی قلبی با افراد سالم. 3. مقایسه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی با افراد سالم. 1-5- سوال های تحقیق: 1. راهبردهای مقابله ا ی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی به چه صورت است؟ 2. ایا کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی با افراد سالم فرق می کند؟ 3. آیا استرس در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی بیشتر از افراد سالم است ؟ 4. ایا بین کیفیت زندگی و راهبردهای مقابله ای در افراد سالم رابطه وجود دارد؟ 1-6- فرضیه ها : 1- بیماران مبتلا به نارسایی قلبی از راهبردهای مقابله ای هیجان مدار استفاده می کنند . 2- سطح کیفیت زندگی افراد مبتلا به نارسایی قلبی پایین تر از افراد سالم است. 3- سطح استرس در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی بیشتر از افراد سالم است. 4- افراد با کیفیت زندگی بالا از راهبردهای مقابله ای مساله مدار استفاده می کنند. 1-7- تعریف مفاهیم و واژگان اختصاصی پژوهش : 1-7-1-کیفیت زندگی: تعریف نظری: احساس خوب بودن فرد ناشی از رضایت یا عدم رضایت از جنبه های مختلف زندگی که برای فرد مهم است. کیفیت زندگی از دو جزء تشکیل می شود که شامل: 1- توانایی انجام فعالیت های روزانه که منعکس کننده وضعیت جسمانی، روانی و اجتماعی است. 2- رضایت فرد از میزان عملکرد خویش و کنترل بیماری یا عوارض درمان (رستمی، 1380) تعریف عملیاتی: در این پژوهش متغیر کیفیت زندگی از طریق جمع امتیازاتی که به کلیه سوالات پرسشنامه sf36 داده می شود، سنجیده می شود.(منتظری ،1384). 1-7-2- راهبردهای مقابله ای: تعریف نظری: تواناییهای شناختی و رفتاری هستند که توسط فرد در معرض استرس به منظور کنترل خواسته های درونی که فشار اور بوده و فراتر از منابع فرد میباشند به کار گرفته میشود.(هینر و همکاران، 1991به نقل از اقا یوسفی 1380). مقابله مسئله مدار : بیانگر تلاش هدفمند مسئله مدارانه جهت حل مسئله ،سازمان بندی مجدد از مسئله یا کوشش برای تغییر موقعیت میباشد .(لازاروس 1984 ). مقابله هیجان مدار : بیانگر واکنشهای خودمدارانه با هدف کاهش استرس میباشد. (نه حل منطقی مسئله) این واکنشها شامل پاسخهای هیجانی میباشد. واکنشها به سمت شخص (به جای مسئله) جهت داده شده اند. مقابله اجتنابی: فعالیت و تغییرات شناختی به منظور اجتناب و دوری از موقعیت استرس زا میباشد. که از طریق عدم توجه به موقعیت یا مسئله و یا از طریق روی آوردن به اجتماع یا افراد به عنوان وسیله ای برای تسکین استرس صورت می پذیرد. (لازاروس 1984 به نقل از جعفرنژاد 1382). تعریف عملیاتی: • راهبرد مقابله ای مسئله مدار : آزمودنی در این مقوله قرار می گیرد که بر اساس مقیاس مقابله با بحران (مقیاس اندلر و پارکر ،1990) بالاترین نمره را در رویکرد مسئله مداری گرفته است. • راهبرد مقابله ای هیجان مدار : آزمودنی در این مقوله قرار می گیرد که بر اساس مقیاس مقابله با بحران (مقیاس اندلر و پارکر ،1990) بالاترین نمره را در رویکرد هیجان مدار گرفته است. • راهبرد مقابله ای اجتنابی : آزمودنی در این مقوله قرار می گیرد که بر اساس مقیاس مقابله با بحران (مقیاس اندلر و پارکر ،1990) بالاترین نمره را در رویکرد مقابله اجتنابی گرفته است. 1-7-3- استرس : تعریف نظری : استرس گاهی به معنای یک رویداد یا موقعیتی که تاثیر مضر بر ارگانیسم دارد و گاهی به معنای تنش روانشناختی ناشی از این رویدادها و موقعیت هاست (فتحی آشتیا نی ،1386 ). تعریف عملیاتی: نمره ای که ازمودنی از جمع امتیازات در پرسشنامه رویدادهای زندگی پیکل (پور شهباز ،1372) بدست میاورد. 1-7-4- نارسایی قلبی: تعریف نظری :بیماری است که در آن قلب به علت اختلال در ساختمان عضلانی خود نمی تواند اکسیژن و غذای مورد نیاز بدن را تامین نماید که در این صورت عضله قلب ضعیف تر از حد طبیعی شده و سریع خسته می شود(سماوات ،حجت زاده ،1383). تعریف عملیاتی: فردی که در اکوکاردیوگرافی ef (کسر جهشی ) کمتر از 40 داشته باشد و متخصص قلب تشخیص نارسایی قلبی را برای او بدهد
اعظم حسینی جهانشاه پاکزاد
حضور انسان در فضای شهری مستلزم بستری مناسب جهت پاسخگویی به نیازهای اوست. فضا و ویژگی های آن نقشی موثر در میزان این حضور و استفاده ایفا می کند چنانچه فضاهای شهری به عنوان عرصه ای برای تبلور زندگی جمعی، نقش مهمی در تعیین هویت شهر و آفرینش تعاملات انسانی، تقویت و تداعی خاطرات و ایجاد تعلق خاطر برای نسل های آینده دارند. ارتقا کیفیت فضای شهری، میزان حضور و استفاده از فضا و برقراری تعامل با محیط را افزایش داده و بستری برای مشارکت فعال وی فراهم می کند. در این راستا سعی بر این است با استفاد از روش های تحلیلی و توصیفی، با تکیه بر آرا صاحبنظران، با نگاهی به گذشته ایران باستان و اسلام-و اینکه انسان همواره در آیین های مختلف جایگاه ویژه ای می یابد-. همچنین توجه به نقش فضا و تحلیل ارتباط دوسویه محیط و رفتار ارتباط تنگاتنگ و پیچیده الگوهای رفتاری و ویژگی های محیط تبیین شود و از این طریق راهنمایی جهت طراحی فضا مبتنی بر رفتار تهیه شود.در این میان دستاویزی با نام طراحی شهری می تواند یاری گر شهرها برای خلق فضایی پاسخگو و انسانی باشد. طراحی شهری با ابزار، اصول و احکامی که از طریق توجه به الگوهای رفتاری شهروندان وضع می کند بستری مناسب برای حضور انسان در صحنه فضای شهری فراهم می کند تا نه تنها به نیازهای ضروری وی پاسخ دهد بلکه برآورد کننده نیازهای عالی انسانی و ایجاد لذت از تعالی در وی گردد. واژگان کلیدی: رفتار، فضای شهری، طراحی شهری رفتارگرا ، ادراک محیطی.
اعظم حسینی زرین تاج واردی
ادبیات عرفانی، در گذر زمان، سرشار از خاطره ی کسانی است که تجربه های عرفانی خویش را با تعبیرهایی هم گون، به یادگار نهاده اند تا گواهی بر هم گونی اندیشه و نزدیکی تجربه شان باشد، اما در میان این تعابیر، گاه یک عارف، چنان به اندیشه ی نظام مند یا طرز بیان خاص عارفی دیگر نزدیک می شود که محقق را در گامی فراتر از مطابقت، با تأثیر پذیری مواجه می کند. از جمله ی این عارفان، شمس الدین محمد شیرین مغربی، شاعر عارف قرن هشتم و اوایل قرن نهم هجری است که در دو اثر مهم عرفانی اش، یعنی دیوان اشعار و رساله ی جام جهان نما، تأثیر پذیر ی فکری و بیانی او از ابن عربی، عارف برجسته ی قرن ششم وهفتم و فخرالدین عراقی شاعر عارف قرن هفتم، کاملاً مشهود است. این رساله، با هدف اثبات این تأثیرپذیری و به شیوه ی توصیفی- تحلیلی و مطالعه ی کتابخانه ای نگاشته شده و در شش فصل تنظیم گردیده است: فصل اول، مقدمه و مروری بر شرح حال این سه عارف بزرگ است. فصل دوم و سوم به بررسی تأثیر پذیری فکری و بیانی مغربی از ابن عربی اختصاص دارد. فصل چهارم و پنجم، تأثیر پذیری مغربی از عراقی را در دو بخش بیان و اندیشه بررسی می کند. درآخرین فصل نیز نتیجه ی این مباحث بیان شده است. نتیجه ی این مباحث نشان دهنده ی این است که مغربی علاوه بر زبان، در محورهایی هم چون وحدت وجود، اعیان ثابته، حضرات خمس، انسان کامل و... تحت تأثیر ابن عربی و در مسائلی هم چون عشق و قلندری متأثر از عراقی است و البته تأثیرپذیری بیانی او از عراقی نیز بسیار آشکار است.
اعظم حسینی نعیم عرفانی مجد
خواص استروژنیک یونجه در مطالعات متعددی به اثبات رسیده است. استروژن موجود در این گیاه بر روی ارگان های مختلف بدن، دارای اثرات و عوارض جانبی متعددی است که در این رابطه اطلاعات اندکی وجود دارد. در این پژوهش، اثرات این گیاه بر روی بافت غدد درون ریز هیپوفیز و فوق کلیه موش های صحرایی، مطالعه شده است. برای این منظور تعداد 30 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار، در 6 گروه و به تعداد 5 عدد در هر گروه، انتخاب شدند. گروه اول، دوم و سوم به عنوان کنترل نگهداری شدند، و در جیره غذایی آن ها فقط از کنسانتره استفاده شد. گروه چهارم به عنوان درمان اول، 80 گرم کنسانتره و 300 گرم یونجه را به مدت 30 روز دریافت کردند. گروه پنجم به عنوان درمان دوم، مقدار 80 گرم کنسانتره و 300 گرم یونجه را به مدت 45 روز دریافت کردند و گروه ششم به عنوان درمان سوم، 80 گرم کنسانتره و 300 گرم یونجه را به مدت 60 روز دریافت کردند. پس از پایان هر دوره، موش ها آسان کشی و هیپوفیز و فوق کلیه آن ها جدا گردید وپس از بررسی های ماکروسکوپی، نمونه هایی حداکثر به ضخامت 5/0 سانتی متر تهیه و جهت ثبوت در فرمالین سایلین قرار داده شدند. از نمونه ها به روش معمول تهیه مقاطع بافتی، برش هایی به ضخامت 5 میکرومتر تهیه و پس از رنگ آمیزی h&e و رنگ آمیزی اختصاصی pas مورد مطالعه هیستولوژیک و هیستومتریک قرار گرفتند. نتایج به دست آمده از این مطالعه نشان داد که گیاه یونجه به عنوان یک گیاه فیتواستروژنیک، بر روی ساختار بافتی غده هیپوفیز و فوق کلیه اثرات قابل توجهی دارد. این مطالعه نشان داد که استفاده از این گیاه در گروه تحت درمان اول، دوم و سوم، در مقایسه با گروه کنترل باعث افزایش معنی دار تعداد سلول های اسیدوفیل و بازوفیل در غده هیپوفیز شده و همچنین در مطالعه غده فوق کلیه، افزایش معنی دار ضخامت کپسول در گروه تحت درمان دوم وافزایش اندازه ناحیه گلومرولوزا در گروه تحت درمان اول، دوم و سوم در مقایسه با گروه کنترل، مشاهده گردید. اندازه سلول های اسفنجی نیز در گروه درمانی دوم و سوم به طور معنی داری افزایش داشت و واکوئوله شدن در این سلول ها به وضوح دیده شد. می توان گفت استفاده از این گیاه در جیره غذایی موش های صحرایی به مدت 60 روز و 300 گرم روزانه باعث افزایش سلول های آدنوهیپوفیز و افزایش لایه های قشر و مرکز غده فوق کلیه شده است.
اعظم حسینی نرگس دل افروز
در اقتصاد امروز جهان ، برند یکی از ارکان اساسی در کسب و کار و جزء مهم و لاینفک در استراتژی بازاریابی است و بازاریابی برندها در قلب تجارت قرار دارد و ارزش نهفته در یک برند اغلب مربوط به ذهنیّت و برداشت مشتری است که او را جذب می نماید . هدف اصلی هر سازمان علاوه بر فروش محصول خود ، ایجاد نوعی رابطه و پیوند پایدار بین محصول و گروه خاصی از مشتریان می باشد ، عصاره ی این رابطه پایدار ، نوعی تعهد و وفاداری مشتری نسبت به محصول را به دنبال دارد . برندهایی که هویت و اهداف خود را مشخص و متمایز می سازند و چهره ای ملموس و دوستانه از خود ارائه می دهند ، قادرند که با مشتریان خود ارتباطی غنی و سودمند برقرار کنند و نه تنها بخشی از قلب و ذهن آنها ، بلکه بخشی از زندگی روزمره مصرف کنندگان را تسخیر کنند . براین اساس ، مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر هویت برند بر توسعه وفاداری مشتریان به برند در صنعت گوشی های تلفن همراه صورت گرفته است . در تحقیق حاضر برند های گوشی تلفن همراه نوکیا ، سونی ، سامسونگ ، سونی اریکسون ، اچ تی سی و جی ال ایکس در کلان شهر رشت به عنوان جامعه آماری تحقیق و نمونه ای معادل 385 نفر جهت مطالعه انتخاب شده است . این پژوهش از نوع مطالعات توصیفی - علّی و به روش میدانی بوده است . داده های حاصل از پرسشنامه با استفاده از نرم افزار spss و lisrel با اعمال آزمون های آماری متناسب با فرضیات تحقیق ، مورد بررسی قرار گرفته است . یافته های تحقیق حاکی از آن است که تمامی فرضیات بجز فرضیه ارتباط هویت برند بر ارزش درک شده ، رضایت مشتری و اعتماد به برند به واسطه شناسایی برند مورد تأیید قرار گرفتند .
اعظم حسینی محمدعلی اصلانخانی
چکیده ندارد.