نام پژوهشگر: حسن گلپایگانی
شایان خنیفر ادریس بهشتی نیا
نوشتار حاضر سعی دارد به بررسی رابطه دانش و قدرت در ایران عصر پهلوی (1357-1304) بپردازد. در این راستا، سوال اصلی این گونه مطرح شده است که رابط? دانش و قدرت در عصر پهلوی چه تأثیری در شکل گیری نوع خاصی از دانش و پس عقلانیت در ایران معاصر داشته است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح شده است که به نظر می رسد دولت پهلوی به دلیل احساس ضرورت تحقق مدرنیزاسیون در ایران، موجب شکل گیری و گسترش نوعی از دانش و به تبع آن نوعی از عقلانیت شده که در عدم تحقق توسعه به معنی درون زاد و پایدار آن موثر بوده است. نوع روش تحقیق پژوهش حاضر، توصیفی تحلیلی است.
میثم بابلی حسن گلپایگانی
از مسائلی که در سالهای اخیر مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است جایگزینی شیوههای جدید جنگ (جنگ نرم) به جای استفاده قدرتهای بزرگ از جنگ سخت و نیروهای نظامی میباشد. جنگ روانی استفاده برنامهریزی شده از تبلیغات و فعالیتهای ارتباطی توسط یک دولت یا مجموعهای از دولتهاست که به منظور تأثیرگذاری بر نظریهها، احساسات، موضعگیریها و رفتار گروههای دوست، دشمن یا بیطرف صورت میگیرد. به گونهای که به تحقق سیاستهای دولت یا دولتهای مزبور و اهداف آنها کمک مینماید. با وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 رژیم مخالف آمریکا در منطقه حساس خاورمیانه ظهور پیدا نمود که کاملاً مخالف ارزشهای غربی و آمریکایی بود. در نتیجه این اتفاق اولاً آمریکا یکی از مهمترین متحدین منطقهای خود یعنی رژیم شاهنشاهی ایران را از دست داد و ثانیاً با اعلام شعارهایی چون ضرورت صدور انقلاب و مقابله با رژیمهای مرتجع منطقهای مشروعیت بسیاری از رژیمهای طرفدار آمریکا را زیر سئوال برده و به نوعی تفسیر سیاسی (شیعی) ضد آمریکایی را در منطقه حساس خاورمیانه ایجاد نمود. آمریکا در این دوره با اتخاذ رویکرد سخت و نرم در مقابله با جمهوری اسلامی اعم از حمله نظامی به سکوهای نفتی و هواپیمای مسافربری و رویکردهای نرمافزاری چون تبلیغات رسانهای، عملیات روانی و هجمههای فرهنگی سعی در تحت تأثیر قرار دادن رفتار ایران و یا ساقط نمودن نظام ضد آمریکایی ایران نمود. عوامل چندگانه عملیات روانی آمریکا علیه ایران را میتوان در بعد رسانههای همگانی، اینترنت، رقابتهای فیلتری و غیره دانست. آمریکا که پس از جنگ سرد به این نتیجه رسیده بود که جنگ نظامی نمیتواند خواستهای آمریکا در سرنگون کردن دولتهای ضد آمریکایی را انجام دهد به ابزارهای جنگ روانی علیه ایران متوسل شد و از ابزارهایی چون شبکههای اطلاعرسانی بینالمللی، مطبوعات، رادیو و تلویزیون و سینما برای تغییر ارزشهای اسلامی در میان جوانان و القای ارزشهای آمریکایی در ایران استفاده نمود.
بهروز دوستی اسحاق وندی حسن گلپایگانی
اساساً از رسانه ها به عنوان رکن چهارم دموکراسی یاد می شود؛ رکنی که از یک طرف با مردم و از سوی دیگر با حکومت در ارتباط است. نقش رسانه ها در مشارکت در همین بین معنا پیدا می کند. برای ایجاد مشارکت لوازم گوناگونی نیاز است، از جمله این لوازم، ابتدا موضوع یا محملی خاص برای مشارکت، دوم کارگزاران و متولیان مشارکت یعنی کسانی که برای مشارکت برنامه ریزی و سازماندهی می کنند. سوم شهروندان و در آخر کانال های اتصال بین کارگزاران و شهروندان است که این کانال ها در مشارکت های گسترده و نوین رابط رسانه ها هستند. از این منظر رسانه ها به خودی خود واجد قدرت نیستند، آنچه به رسانه ها قدرت می بخشد، توانایی آنها برای شکل دهی به افکار عمومی له یا علیه حکومت می باشد. بنابراین می توان این تعبیر را هم به کار برد که رسانه ها واسطه اصلی میان سیاستگذاران و توده مردم هستند؛ بدین معنا که رسانه ها توده ها را بسیج می کنند تا اندیشه های جدید و تکنیک های مدرن را بپذیرند و از سوی دیگر ساختار سیاسی باثبات و پایداری را بنا کنند که در آن ساختار، محیط اجتماعی همگون و شایسته ای پدید آید. البته یکی از وظایف رسانه ها این است که واقعیت های سیاسی و اجتماعی را به درستی به تصویر بکشانند. ایفای نقش وجدان جمعی مستلزم این است که رسانه ها بتوانند تمام نظام اجرایی را نقد کنند.
سپیده افضلی هرسینی سیروس محبی
مشروطیت و جریانهای مربوط به آن یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ و تحولات سیاسی و اجتماعی ایران است و فصل جدیدی از مناسبات را برای ایران فراهم می کند.سعی شده است به شکل گیری اندیشه های نو و روشنفکران این دوره پرداخته شود. شناخت روشنفکران این دوره واکنش آنها را درباره مسائل سیاسی و اجتماعی ایران و تجدد و سنت بیان می کند. همچنین شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران در آستانه مشروطیت در قالب شرایط داخلی مورد نظر قرار گرفته است.میرزا عبدالرحیم طالبوف به عنوان یکی از نوگرایان این دوره مورد بحث قرار گرفته است.
حسن گلپایگانی رحیم ابوالحسنی
چکیده ندارد.