نام پژوهشگر: زینب جعفریان جلودار

مطالعه ارتباط بین ویژگیهای خاک و عوامل فیزیوگرافیک با توزیع جوامع گیاهی (مطالعه موردی: مراتع ییلاقی بهرستاق هراز)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده منابع طبیعی 1389
  مرضیه محسن نژاد اندواری   سید حسن زالی

چکیده هدف نهایی همه ی اکولوژیست ها حفظ ثبات اکوسیستم ها می باشد، که این مهم جز با حفظ تنوع بیولوژیک میسر نمی شود. جوامع گیاهی به عنوان تولیدکنندگان اولیه، حافظان تنوع بیولوژیک زیستگاه های طبیعی هستند. در نتیجه به منظور مدیریت اکوسیستم و ارزیابی تنوع زیستی در مقیاس وسیع، انجام مطالعات در قسمت پراکنش جوامع گیاهیً ضروری به نظر می رسد. تحقیق حاضر در مراتع ییلاقی بهرستاق از توابع شهرستان آمل و در بخشی از حوزه آبخیز هراز استان مازندران انجام پذیرفت. نمونه برداری پوشش گیاهی در واحد های کاری همگن و در امتداد 28 ترانسکت انجام گرفت. در طول هر ترانسکت 5 پلات 1 متر مربعی در منطقه مستقر و در هر پلات درصد تاج پوشش به تفکیک گونه ها ثبت گردید. همچنین در هر واحد کاری همگن 1 تا 3 نمونه خاک برداشت و خصوصیات توپوگرافی ثبت شد. برای تعیین زیر اجتماعات گیاهی از آنالیز خوشه ای استفاده شد و فاکتور های محیطی اندازه گیری شده شامل عوامل خاکی و توپوگرافی با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه در کلیه ی زیر اجتماعات مورد مقایسه قرار گرفتند. سپس به منظور بررسی همبستگی پوشش گیاهی با عوامل محیطی از آنالیز چند متغیره استفاده شد. نتایج حاصل از آنالیز خوشه ای حضور 9 زیر اجتماع گیاهی را در منطقه نشان داد. به جز فاکتور نسبت سدیم قابل جذب، بقیه ی عوامل محیطی بررسی شده، اختلاف معنی داری را بین زیر اجتماعات گیاهی نشان دادند. نتایج حاصل ازروش های آنالیز چند متغیره، حاکی از وجود ارتباط معنی دار بین عوامل محیطی (خاکی و توپوگرافی) و جوامع گیاهی می باشد. عوامل خاکی و توپوگرافی حدود 30% از تغییرات پوشش گیاهی را تفسیر نموده اند. همچنین نتایج نشان داد که نقش عوامل خاکی بیشتر از توپوگرافی بوده است. واژه های کلیدی: آنالیز خوشه ای، آنالیز چند متغیره، جوامع گیاهی، بهرستاق، استان مازندران.

مطالعه ترسیب کربن در سه جامعه گراسلند، بوته زار و دیمزار (مطالعه موردی: منطقه پشرت کیاسر)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری - دانشکده منابع طبیعی 1390
  لیلا طایفه سید علیخانی   زینب جعفریان جلودار

تغییر اقلیم یکی از مهمترین چالشها در توسعه پایدار بوده که تأثیری منفی بر اکوسیستمهای خشکی وآبی دارد. عامل اصلی این پدیده افزایش غلظت دی اکسیدکربن در اتمسفر است که ترسیب آن توسط فرآیند فتوسنتز و از طریق زیتوده گیاهی، ساده ترین و ارزانترین راهکار ممکن برای کاهش سطح این گاز اتمسفری است. مطالعه حاضر با هدف بررسی توان ترسیب کربن 4 گونه گیاهی شامل درمنه دشتی، علف گندمی بلند، یال اسبی و گندم دیم در 4 سایت انجام شد. نمونه برداری به روش تصادفی سیستماتیک در طول 3 ترانسکت و در داخل 30 پلات در هر سایت انجام شد و از هر گونه گیاهی 30 نمونه برداشت شد. از زیر تاج پوشش گیاهان و از عمق 30-0 سانتیمتری مجموعاً 60 نمونه خاک برداشت شد. ضریب تبدیل ترسیب کربن هر اندام گیاهی به صورت جداگانه با روش احتراق در آزمایشگاه تعیین شد. سپس میزان ترسیب کربن گونه‏های مختلف، اندام‏های مختلف و خاک پای گونه‏ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج آنالیز واریانس یکطرفه نشان داد که بین کربن ذخیره شده در خاک گونه های مختلف در سطح 5 درصد اختلاف وجود دارد و درمنه دشتی با 445/29 تن در هکتار و علف گندمی بلند با 78/11 تن در هکتار به ترتیب بیشترین و کمترین مقدار ترسیب کربن را به خود اختصاص داده اند. نتایج بررسی میانگین نشان داد که در گونه های گندم، گیس پیرزن، علف گندمی بلند، ساقه ها، در گندم خوشه ها و در درمنه دشتی، ریشه ها بیشترین مقدار ترسیب کربن را داشته اند. همچنین در سه گونه علفی گندم، علف گندمی بلند و گیس پیرزن، بیومس هوایی و در گونه بوته ای درمنه دشتی، ریشه ها بیشترین مقدار کربن آلی و در کل گونه درمنه دشتی با میانگین 041/3 تن در هکتار و گیس پیرزن با میانگین 809/0 تن در هکتار به ترتیب بیشترین و کمترین مقدار ترسیب کربن را داشتند. خاک نسبت به گونه های مورد مطالعه بیشترین مقدار ترسیب کربن را به خود اختصاص داده است.

تغییرپذیری مکانی رواناب و فرسایش خاک و ارتباط آنها با پوشش گیاهی و خصوصیات خاک
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه محقق اردبیلی - دانشکده کشاورزی 1390
  حسین کاویان پور   زینب جعفریان جلودار

فرآیند تبدیل بارندگی به رواناب در سطح یک حوزه آبخیز پیچیده بوده و دارای تغییرپذیری مکانی و زمانی است. ثابت شده است که نه تنها الگوهای بارش در زمان و مکان خیلی متغیر است، بلکه پارامترهای خاک مسئول تولید رواناب مثل ظرفیت نفوذ، رطوبت خاک و استحکام نیز خیلی متغیر است. در این پژوهش تغییرپذیری مکانی رواناب و فرسایش خاک و ارتباط آنها با پوشش گیاهی و خصوصیات خاک در مرتع نشو استان مازندران، انجام شده است. بدین منظور یک منطقه تقریبا شش هکتاری با دارا بودن درصدهای مختلف پوشش حداقل، متوسط و حداکثر گیاهی انتخاب شد. در 110 نقطه در شبکه های 30×30 متر مربعی، نمونه های خاک برداشت شدند و با شبیه سازی باران با شدت 2 میلی متر بر دقیقه و مدت زمان 11 دقیقه، نمونه های رواناب و رسوب برداشت و به آزمایشگاه منتقل شدند. نتایج این تحقیق نشان داد پوشش های مختلف گیاهی (حداقل، متوسط و حداکثر)، تاثیر معنی-داری بر مولفه های رواناب و رسوب در منطقه مورد مطالعه داشتند که پوشش گیاهی حداکثر، بیشترین سهم را در کاهش رواناب و رسوب در منطقه داشته است. نتایج حاصل از ماتریس همبستگی بین خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک با مولفه های رواناب و رسوب نشان داد درصد رس، ماده آلی، آهک و مقدار کلسیم خاک، در استحکام و پایداری خاکدانه ها و جلوگیری از هدر رفت خاک موثر بوده اند و درصد سیلت و رطوبت پیشین خاک نیز به ترتیب در کاهش نفوذپذیری خاک و به تاخیر انداختن زمان شروع رواناب و در نتیجه افزایش رواناب و فرسایش خاک تاثیر داشتند. تغییرنما های حاصل از آنالیز مکانی مولفه های رواناب و رسوب در این تحقیق کروی و نمایی می باشند که جزء مدل های سقف دار هستند و نمایانگر وابسته بودن نمونه های موجود در مکان های مختلف نسبت به یکدیگر است و وجود ساختار فضایی را نشان می دهد. در نهایت می توان بیان نمود چون داده ها همبستگی مکانی دارند، برای برآورد متغیرها در نقاط نمونه برداری نشده، استفاده از روش کریجینگ بهتر از روش های کلاسیک خواهد بود.