نام پژوهشگر: شهرام بهرامی
آذر نوری بروجردی محمد علی زنگنه اسدی
مخاطرات طبیعی به عنوان یک خطر جدی برای توسعه پایدار به شمار می روند ، زیرا با وقوع آن ها تمام سرمایه گذاری ها و منابع ارزشمند به خطر جدی خواهد افتاد . پویایی پدیده های ژئومورفولوژی در ایران ، خاصه شهر تهران و منطقه مورد مطالعه و راه حل های مورد نیاز برای کنترل این مسئله ضرورت تحقیق را ملموس تر می کند . با توجه به اهمیت مسئله در فصل اول به معرفی موضوع تحقیق ، اهمیت و ضرورت تحقیق ، پیشینه تحقیق و اهداف تحقیق پرداخته شده است . جمع آوری اطلاعات و آمار های پایه ، مشاهده و مطالعات میدانی ، تهیه نقشه ها و استفاده از آن ها در تحقیق حاضر ، ضرورت توجه به روش تحقیق را آشکار می کند . در این تحقیق بیش از هر روشی از روش میدانی و تطبیق آن با اطلاعات و مدارک موجود کتابخانه ای با روش توصیفی انجام گرفته است که کلیه پردازش ها و تجزیه و تحلیل های موجود بر اساس تحلیل استقرایی می باشد . شناسایی دقیق کلیات منطقه ، موقعیت جغرافیایی ، توپوگرافی ، زمین شناسی ، آب و هوا ، منبع آب و پوشش گیاهی ، کاربری اراضی ، لزوم توجه به فصل دوم را ایجاب کرده است و بررسی تنگناهای عمده ژئومورفولوژیکی در منطقه و آزمون فرضیات ، همچنین نتیجه گیری و پیشنهادات ، توجه به فصل سوم و چهارم را آشکار می نماید . با نتیجه حاصل از آزمون فرض ها ی این تحقیق ، شیب توپوگرافی یکی از عوامل تهدید کننده بوده و منطقه مورد مطالعه ، دارای تنگناهای ژئومورفیک متنوع است . توسعه فیزیکی در این منطقه جای تفحص و مطالعه بیشتری را به صورت کاربردی و علمی می طلبد .
گوهر عزیزی پور شهرام بهرامی
حوضه مورد مطالعه با مساحت 442.19 کیلومتر مربع، بین شهرستان الشتر در شمال و شهرستان خرم آباد در جنوب، بخشی از زون ساختمانی زاگرس چین خورده محسوب می شود. هدف این تحقیق بررسی نقش اشکال و فرآیند های ژئومورفولوژی در ایجاد مصالح ساختمانی در حوضه خرم آباد می باشد. برای دست یابی به این هدف، ابتدا لندفرمها و فرایندهای ژئومورفولوژی منطقه شناسایی گردید. نتیجه این تحقیق نشان می دهد که لندفرمهایی مانند واریزه مخروط افکنه ها ی جدید وقدیم ، بستر های رودخانه ای جدید و بستر دارای مقادیر زیادی مواد هوازده و خرد شده هستند که می توانند بعنوان مصالح ساختمانی استفاده شوند. همچنین فرآیند های هوازدگی فیزیکی مانند ترموکلاستی و کریوکلاستی و فرایندهای تکتونیکی نقش مهمی در در تولید مصالح ساختمانی ایفا می نمایند. جهت بررسی کیفیت و مقاومت مصالح موجود در منطقه، آزمایشهای مقاومت به سایش(تست لس آنجلس) ، مقاومت فشاری تک محوری ، مقاومت کششی و ارزش ضربه ای سنگدانه ها انجام گردید. نتیجه آزمایشهای مذکور نشان می دهد که لندفرمهای ژئومورفولوژی مانند واریزه ها، مخروط افکنه ها قدیم و جدید و بستر های رودخانه ای جدید و قدیم دارای مصالح ساختمانی با مقاومت مناسب هستند. با این وجود واریزه ها در قسمت هایی از کوه های چک ریز ، کوه کمرسیاه و شاه کول پار دارای مقاومت بالایی نسبت به سایر لندفرمها هستند. همچنین مخروط افکنه های قدیم با توجه به تأثیر فرآیند هوازدگی دارای مقاومت کمتری نسبت به مخروط افکنه های جدید می باشند. تمامی فرایندهای ژئومورفولوژی بجز فرآیند کارستیفیکاسیون در ایجاد مصالح نقش مثبتی دارند.به طور کلی مناطقی که دارای مقاومترین مصالح ساختمانی در حوضه هستند به ترتیب در واریزه ، مخروط افکنه جدید، بستر رودخانه قدیم ، مخروط افکنه قدیم و بستر جدید می باشند.
غنچه گل حصاری ابو القاسم امیر احمدی
خراسان شمالی نیز مانند دیگر استان های کوهستانی کشور ایران همواره مورد تهدید مخاطرات محیطی از جمله پدیده سیل است، تا حدی که این مسئله به صورت یکی از مهمترین تنگناههای محیطی درآمد و مشکلات زیادی را در زمینه های مختلف عمران و توسعه اقتصادی به وجود آورده است .برای اینکه بتوان بر کنترل اینگونه مخاطرات فائق آمد نیاز به برنامه ریزی اصولی و واقع بینانه در بهره برداری از منابع طبیعی می باشد . برای بدست آوردن مقادیر رواناب از روش های جاستین و روش انجمن تحقیقات کشاورزی هندوستان (icar ) استفاده شده است که با توجه به مقادیر فوق در رابطه با بدست آوردن سیلاب در منطقه اقدام کرده ایم که برای بدست آوردن سیلاب نیز از روش هایی مانند روش کریگر، فولر، منحنی های پوش، روش scs و روش استدلالی استفاده کرده ایم که برآورد دبی پیک و دبی ویژه را از روشهای مختلف بدست آورده ایم و برای بدست آوردن حجم سیلاب با دوره بازگشت های مختلف که یکی از مسائل اساسی در برآورد سیلاب می باشد ، با استفاده از هیدروگراف سیلاب حاصل از روش scs مقادیر حجم سیلاب با دوره بازگشت های مختلف محاسبه شده است که بادوره بازگشت2ساله(2/263)و5ساله(84/467)و10ساله(37/607)و20ساله (02/783)و50ساله(33/908)و100ساله(71/1028)هزارمترمکعب می باشد با توجه به خصوصیات فیزیکی حوضه اجرای عملیات بیولوژیکی و مکانیکی قادر خواهد بود با افزایش زمان تمرکز حوضه و به تبع آن افزایش زمان تا اوج و زمان پایه سیلابها، در کاهش خسارات ناشی از دبی پیک حوضه موثر باشد .
حمزه رهبر شهرام بهرامی
چکیده منطقه مورد مطالعه، حوضه آبخیز کنگیر در شهرستان ایوان غرب در استان ایلام می باشد. حوضه مورد مطالعه، با مساحت 458کیلومتر مربع، در عرض جغرافیایی ? 41 ? 33 تا ? 41 ? 34 شمالی و طول جغرافیایی ? 3 ? 46 تا ? 27 ? 46 شرقی واقع شده و بخشی از زون ساختمانی زاگرس چین خورده محسوب می شود. هدف این تحقیق بررسی نقش اشکال کارستیک بویژه درز و شکافهای آهکی در تغذیه آبهای زیر زمینی و تعیین میزان پیشرفت کارستیفیکاسیون در منطقه می باشد. جهت دست یابی به این هدف، سیستم درز و شکافهای منطقه، هیدروگراف چشمه ها و مشخصات شیمیایی آنها، به صورت کمی اندازه گیری شد. نتیجه داده ها نشان می دهد که جهت بیش از 50 درصد درزه ها موازی با محور طاقدیس یا عمود بر شیب توپوگرافی است. بررسی هیدروگراف 6 چشمه حوضه مورد مطالعه نشان می دهد که مقدار پارامتر آلفا در چشمه ها ، بسیار پائین است. این موضوع بیانگر جوان بودن فرایند کارستیفیکاسیون در حوضه است. بررسی حجم ذخیره دینامیکی ، ضریب خشکیدگی چشمه ها و مشخصات شیمیایی آنها نیز نشان دهنده عدد کم مجاری کارستیکی یا فرایند کارستیفیکاسیون است. به طور کلی نتیجه این تحقیق نشان می دهد که آبهای زیر زمینی حوضه کنگیر تا حدود زیادی متاثر از جوانی سیستم کارستیفیکاسیون منطقه و همچنین جهت درز و شکافهای آهکی می باشند. واژگان کلیدی: حوضه کنگیر ایوان غرب، تغذیه آب های زیر زمینی، کارستیفیکاسیون ، درز و شکاف، ضریب خشکیدگی، حجم ذخیره دینامیکی
حسن مظفری ابوالقاسم امیراحمدی
چکیده: موقعیت جغرافیایی،شرایط توپوگرافی وتنوع آب وهوایی سبب شده، استان زنجان به عنوان استان چهارفصل معروف گردد.شرایط کم نظیراکولوژی، پوشش مرتعی و جنگلی، منابع آب زیاد، حیات وحش وشکارگاههای متعدد،مناطق حفاظت شده،غارها،آبشارها وچشمه سارها ودههاچشم اندازطبیعی زیبا و منحصر به فرد سبب شده به عنوان یکی ازقطبهای گردشگری شمال غرب کشورمحسوب گردد.دراین تحقیق با استفاده ازسیستم اطلاعات جغرافیایی،پتانسیل پهنه های مناسب فعالیت های اکوتوریستی نطیرکوهنوردی، دامنه نوردی، ورزشهای زمستانی واسکی، ورزش های آبی وماهیگیری،طبیعت درمانی،وطبیعت گردی بررسی ومشخص گردید.به همین منظورلایه های اطلاعاتی موردنیازشامل نقشه های سطوح ارتفاعی،شیب وجهت شیب،سطوح آبی ورودخانه ها، چشمه های معدنی وپوشش گیاهی تهیه گردید.سپس با تلفیق وهمپوشانی لایه های اطلاعاتی درمحیط gisبا استفاده ازمدلهای بولین وahpپهنه های مناسب توسعه اکوتوریسم استان زنجان مشخص شد.نتایج این مطالعه نشان می دهد که بیش از30درصد وسعت استان، دارای پتانسیل لازم برای انواع فعالیت های اکوتوریستی می باشد. واژه های کلیدی: اکوتوریسم،زنجان، پهنه بندی، سیستم اطلاعات جغرافیایی) (gis
فریبا همتی شهرام بهرامی
منطقه مورد مطالعه، طاقدیس پی کلا، در حد فاصل بین شهرستانهای گیلانغرب و دالاهو، در جنوب غرب استان کرمانشاه بین00 ?46 تا َ10 ?46 طول شرقی و َ10 ?34 تا َ15 ?34 عرض شمالی واقع شده است. هدف این تحقیق بررسی ویژگیهای تکتونیکی طاقدیس پی کلا در بخشهای مختلف آن و همچنین ارزیابی تاثیر تکتونیک درنوع و جهت اشکال ژئوموفولوژی منطقه مورد مطالعه می باشد. جهت دستیابی به هدف فوق، با استفاده از نقشه زمین شناسی 100000/1 منطقه، وضعیت ساختمانی و لیتولوژیکی منطقه تعیین شد. اشکال و لندفرمهای ژئوموفولوژیکی با استفاده از تصاویر ماهواره ای کویک برد، نقشه های توپوگرافی و زمین شناسی و همچنین مطالعات میدانی مشخص گردیدند. در این تحقیق شاخص های مربوط به تکتونیکهای فعال مانند سینوزیته جبهه کوهستان، سطوح مثلثی شکل، تراکم زهکشی، فاصله بندی زهکشها، دره های ساغری شکل، انتگرال هیپسومتریک و مئاندر رودخانه مورد ارزیابی قرار گرفت. بررسی داده های مربوط به سینوزیته جبهه کوهستان، تراکم زهکشی، شاخصr (شاخص فاصله بندی شبکه زهکشی) و انتگرال هیپسومتریک، نشان می دهد که دامنه شمال شرق طاقدیس از نظر تکتونیکی فعالتر از دامنه جنوب غربی است. بررسی این تحقیق نشان می دهد که سطوح مثلثی شکل در دامنه شمال شرقی طاقدیس دارای شیب بیشتر و قاعده های طولانی تر ی هستند. همچنین دره های ساغری شکل تنها در دامنه شمال شرق طاقدیس تشکیل شده اند. وجود مئاندر رودخانه ای در شمال غرب طاقدیس مورد مطالعه، نشانگر رشد طاقدیس به سمت شمال غرب است. به طور کلی نتیجه این تحقیق نشان میدهد که شاخصهای ژئومورفیک مانند سینوزیته جبهه کوهستان، سطوح مثلثی شکل، تراکم زهکشی، فاصله بندی زهکشها، دره های ساغری شکل و انتگرال هیپسومتریک، پارامترهای مناسبی جهت بررسی تکتونیک و درجه شدت فعالیتهای تکتونیکی می باشند. واژگان کلیدی: پی کلا، تکتونیک، دره ساغری شکل، سطوح مثلثی، انتگرال هیپسومتری
یوسف غلامی شهرام بهرامی
هنگامی که برای ارزیابی یک ناحیه شاخص های متعددی بطور همزمان مورد استفاده قرار می گیرد نتایج بدست آمده برای تفسیرهای ژئومورفیک مستدل تر است. تاقدیس گلیان در شمال ارتفاعات آلاداغ- بینالود دارای روند جنوب شرقی - شمال غربی است برای بررسی فعالیت های تکتونیک در این تاقدیس شاخص های متعددی مورد ارزیابی قرار گرفت. شاخص های منحنی هیپسومتری و انتگرال هیپسومتری (همانگونه که در فصل سوم مورد بررسی قرار گرفت) فعال بودن تاقدیس را تأیید می کند. گرچه میزان این دو شاخص در حوضه های در نظر گرفته شده، برای هرزون متفاوت است اما بطور کلی بیانگر فعال بودن تکتونیک است. از دیگر شاخص های مورد استفاده در این مطالعه، شاخص عدم تقارن حوضه زهکشی است. در مناطق دارای تکتونیک فعال معمولاَ بدلیل تظاهرات فرسایشی ناشی از آن و تأثیر توپوگرافی و فرونشست در سوی دیگر طول آبراهه های فرعی نسبت به آبراهه اصلی در سمت فرسایش یافته بیشتر از طول رودها در سمت مقابل است که این نشان می دهد تکتونیک در یکسوی حوضه تأثیر گذارتر بوده است. بررسی این شاخص نشان داد تاقدیس مورد مطالعه دارای فعالیت تکتونیکی است با این وجود مقدار بدست آمده در زون های در نظر گرفته شده متفاوت بود که این آشفتگی در زون های یال جنوبی ملموس تر است ونشان می دهد مقدار فعالیت های درونی در همه ی قسمت های تاقدیس یکسان نبوده است. بررسی پروفیل طولی رودخانه از مواردی است که می تواند برای تعیین فعالیت های تکتونیکی مورد استفاده قرار گیرد. در تاقدیس مورد مطاله برای این بررسی از شاخص k استفاده شد. بررسی ها بیانگر این است که نتایج این شاخص با شاخص sl منطبق است. در مطالعه ی انجام شده در بعضی از حوضه ها مقدار این شاخص بالا است که نشان دهنده ی فعال بودن تکتونیک در تاقدیس است. شاخص سینوسی جبهه ی کوهستان در هر دو یال تاقدیس مقدار کمی را نشان می دهد (نزدیک یک) گرچه مقدار این شاخص در یال جنوبی اندکی از یال شمالی بیشتر است، که دلیل آن همجواری با گسل ها در این یال است. بررسی تصاویر ماهواره ای و مشاهدات میدانی درجبهه ی کوهستان نشان داد که مقدار خلیج شدگی در هر دو جبهه ناچیز است که نشان دهنده ی جبران فرآیندهای فرسایشی و بالا آمدگی است. از دیگر شاخص های مورد استفاده برای تعیین فعالیت های تکتونیکی در یک ناحیه ضریب زهکشی، الگوی زهکشی و تراکم آبراهه ها است. هرچه میزان آبراهه های درجه یک بیشتر باشد نشان می دهد شبکه ی زهکشی تکامل نیافته است و بیانگر فعالیت های تکتونیکی در یک منطقه است که این امر در تاقدیس مورد نظر نیز صدق می کند. الگوی زهکشی در نواحی متعادل از نظر فعالیت های تکتونیکی در زیر شاخه ها یکسان است امّا در مناطق فعال و ناهمگون از نظر فعالیت های تکتونیکی این الگوها متفاوت می شود. در تاقدیس مورد نظر در زون های مختلف و بخصوص زون های مجاور تاقدیس همانگونه که در فصل سوم بحث شد الگوی زهکشی متفاوت است. ضریب زهکشی در هریک از زون ها و در کل تاقدیس مقدار بالایی است که خود نشان دهنده ی فعالیت تکتونیکی است. نتایج نشان می دهد دره های ساغری یکی از شاخص های با اهمیّت برای تعیین فعالیت های تکتونیک در جبهه های کوهستان است. این دره ها به طرف پایین و در جبهه ی کوهستان باریک می شوند امّا در قسمت های بالا عرض آنها بیشتر است. در این مطالعه دره های ساغری در هر دو یال تاقدیس تشکیل شده است و نشان می دهد جبهه ی کوهستان در هر دو یال تاقدیس فعال است. سطوح مثلثی در یک ناحیه تقابل فرآیندهای فرسایشی را در مقابل فرآیندهای درونی نشان می دهد. هرچه قدر میزان فعالیت تکتونیکی در ناحیه بالاتر باشد این سطوح دارای قاعده ی طویل تری خواهند بود و مساحت سطوح نیز مقدار بیشتری خواهد بود. میزان شیب این سطوح با مقدار فعالیت های درونی نیزرابطه ی نزدیکی دارد و هر چقدر فعالیت در جبهه ی کوهستان بیشتر باشد و سطوح مجاور گسل باشند شیب سطح این سطوح نیز بیشتر خواهد بود. در تاقدیس گلیان در یال شمالی تعداد این سطوح بیشتر و میانگین قاعده و شیب کمتر است. در مقابل در یال جنوبی تعداد این سطوح کمتر امّا مساحت، میانگین طول قاعده و شیب بیشتر است که بیانگر فعال بودن یال جنوبی نسبت به یال شمالی است. در یال شمالی فرآیند های فرسایشی فرصت بیشتری برای بریدن وتقسیم این سطوح داشته و فرآیند های درونی کمتر آن را جبران کرده است. برای بررسی مقدار و چگونگی پیشرفت فرسایش در یک ناحیه می توان از نسبت فاصله ای بهره برد. فرسایش جانبی در یک رودخانه نشان دهنده ی کاهش فرسایش بالارود است. هنگامی که فرسایش به سمت بالارود کم می شود رودخانه شروع به فرسایش کاوشی به طرفین می کند که بیانگر کاهش یا توقف فعالیت های تکتونیکی است. در بررسی انجام شده مقدار فرسایش بالارود بسیار بیشتر از فرسایش پشته های میانی است که حکایت از تداوم فرسایش به سمت بالارود دارد و نشان می دهد تکتونیک در ناحیه فعال است. جدول شماره ی (75) نتایج حاصل از شاخص های بررسی شده برای کل تاقدیس ارزیابی فعالیت تکتونیکی(برای کل تاقدیس) نماد شاخص های بررسی شده ? hc منحنی هیپسومتری ? hi انتگرال هیپسومتری ? af عدم تقارن حوضه زهکشی ? k ضریب شیب ? smf سینوسیته جبه? کوهستان ? br نسبت انشعاب ? p تراکم آبراهه ها ? dp الگوی شبکه زهکشی ? wgv دره های ساغری ? tf سطوح مثلثی شکل ? r طول به عرض گرچه تاقدیس در مجموع از نظر تأثیر تکتونیک فعال است امّا مقدار بدست آمده از بررسی هر یک از شاخص ها و میزان آن در هر یک از زون های در نظر گرفته شده متفاوت است. برای بررسی دقیق تر شاخص های مورد استفاده اقدام به تقسیم تاقدیس مورد مطالعه به سه منطقه بر اساس زون های دوازده گانه شد. بدین ترتیب که زون های یک تا چهار بعنوان منطقه یک در نظر گرفته شد که رأس جنوب شرقی را شامل می شود. زون های پنج تا هشت در قالب منطقه دو و زون های نه تا دوازده بعنوان منطقه سه در نظر گرفته شد که رأس شمال غربی تاقدیس را در بر می گیرد. جدول شماره (76)میانگین مقادیر شاخص ها برای هریک از مناطق 3 2 1 منطقه میانگین مقدار عددی 44% 55% 44% انتگرال هیپسومتری 49.65 53.03 51.1 عدم تقارن حوضه زهکشی 18.14 16.74 12.44 شاخص k 1.03 1.03 1.05 سینوسیته جبهه ی کوهستان 2.50 3.29 4.37 نسبت انشعاب 2.92 3.11 3.98 تراکم زهکشی 2 17 9 تعداد دره های ساغری 75.15 46.24 69.31 w 541.105 634.930 537.914 m 7.2 17.73 7.76 o 41.66% 26.6% 24.5% شیب سطوح مثلثی 332.96 242.582 235.99 طول قاعده 0.038 0.036 0.0295 مساحت 2.74 1.82 1.99 نسبت فاصله ای (طول به عرض) بر اساس داده های جدول 75 میانگین داده ها انتگرال هیپسومتری برای منطقه ی دو که میانه تاقدیس را در بر می گیرد 55% می باشد و بیانگر مساحت بالای زیر منحنی در این منطقه از تاقدیس است. در دو رأس تاقدیس که مناطق یک و دو را شامل می شود میانگین مقادیر داده ها 44% است. با توجه به این مقادیر می توان اینگونه بیان کرد که منطقه دو پیشتر از دو منطقه ی انتهایی بالاآمده است. باتوجه به فرود محوری دو طرفه تاقدیس نتایج بدست آمده قابل انتظار بوده است. باتوجه به میانگین مقادیر محاسبه شده انتگرال هیپسومتری برای هریک از دو یال تاقدیس (براساس داده های جدول 57) و مقدار مساحت زیر منحنی می توان گفت مقدار بالا آمدگی یال جنوبی بیشتر از یال شمالی می باشد. میانگین مقدار شاخص af محاسبه شده برای سه منطقه تاقدیس نشان می دهد که در رأس جنوب شرقی که منطقه ی یک می باشد بالاآمدگی سمت راست را داریم. براساس همین مقدار میانگین بر اساس جدول 75 در منطقه ی دو نیز بالاآمدگی جناح راست مشاهده می شود. در رأس شمال غربی که زون های نه تا دوازده را شامل می شود شاهد بالاآمدگی جناح چپ می باشیم. براساس این یافته ها می توان عنوان کرد که ارتفاع دو رأس تاقدیس کمتر از سایر قسمت ها است و رشد تاقدیس از دو رأس صورت می گیرد. در ارتباط با شاخص k و براساس داده های جدول (61) و میانگین مقادیر محاسبه شده برای مناطق در نظر گرفته شده می توان گفت رأس جنوب شرقی شامل زون های یک تا چهار دارای کمترین مقدار عددی در ارتباط با این شاخص می باشد. در حالی که رأس شمال غربی که منطقه ی سه را شامل می شود دار ای بیشترین مقدار این شاخص می باشد. دلیل مقدار کمتر این شاخص در شمال غرب را می توان اینگونه توضیح داد که در این رأس، فاصله خط الرأس تا جبهه تاقدیس بصورت عمودی مسافت کمی است که این فاصله کم موجب افزایش شیب شده و مقدار بالای شاخص را در پی خواهد داشت. میانگین مقادیر محاسبه شده شاخص k برای هریک از دو یال تاقدیس نشان می دهد که مقدار میانگین این شاخص برای یال شمالی بیشتر از یال جنوبی است و بیانگر این است که مقدار شیب در این یال بیشتر از یال جنوبی است و بر اساس میانگین داده ها و براساس این شاخص یال شمالی از نظر تکتونیکی فعال تر است. مقادیر محاسبه شده شاخص smf برای هر یک از مناطق در نظر گرفته شده برای تاقدیس مورد مطالعه و در هر یک از دو یال مقدار مشابه ی است. براساس مقادیر بدست آمده برای هریک از مناطق و هر کدام از یال های تاقدیس می توان عنوان کرد که تاقدیس مورد مطالعه در هریک از مناطق و هر دو دامنه دارای فعالیت تکتونیکی بالای می باشد. در تاقدیس مورد مطالعه در زون هایی که مسافت زون بصورت عمودی از رأس تاقدیس تامرز تاقدیس مقدار کمی است، عدد مربوط به تراکم آبراهه ها مقدار بالایی می باشد. چراکه آبراهه ها بعلت شیب زیاد بصورت آبراهه های رده ی پایین و با مساحت طولانی سرازیر شده و موجب افزایش طول آبراهه های رده ی پایین می شوند زیرا بعلت مسافت کم آبراهه ها فرصت پیوستن به یکدیگر را ندارند. در شیب های کم ومسافت های طولانی آبراهه های درجه پایین پس از طی مسافت کوتاه به هم پیوسته ومتکامل می شوند و در قالب یک آبراهه سرازیر می شوند که این، موجب کاهش طول کل آبراهه ها در مساحت مورد نظر می شود. بررسی سطوح مثلثی براساس داده های جداول شماره (67،68 و 69) نشان می دهد که مقادیر میانگین شیب، قاعده و مساحت از رأس جنوب شرقی به شمال غرب در حال افزایش است. مقدار بالای قاعده سطوح مثلثی بیانگر این است که سطوح مثلثی کمتر تحت اثر فرسایش قرار گرفته وتقسیم شده اند. .مساحت سطوح مثلثی با شیب و طول قاعده رابطه مستقیمی دارد که با افزایش شیب و قاعده این سطوح مساحت آنها نیز افزایش می یابد. با توجه به مقادیر اندازه گیری شده این شاخص می توان عنوان کرد که رأس شمال غربی که منطقه ی سه را شامل می شود کمترین اثرات را از فرسایش پذیرفته است. قسمت وسط تاقدیس که منطقه دو می باشد بیشترین اثرات فرسایش را نشان می دهد. بیشترین تعداد دره های ساغری در منطقه دو قابل مشاهده است جای که بیشترین تعداد سطوح مثلثی را نیز به خود اختصاص داده است. وجود تعداد زیاد دره های ساغری در قسمت وسط تاقدیس نشان می دهد؛ این منطقه با اینکه مانند سایر قسمت های تاقدیس دارای فعالیت بالای تکتونیک در جبهه ی کوهستان می باشد، امّا به این دلیل که پیشتر از دو منطقه دیگر تاقدیس بالا آمده است دره های آن دچار فرسایش جانبی بیشتری شده و دره های موجود بشکل دره های ساغری در آمده ا ند. باتوجه به تعداد درهای ساغری که نشان از فرسایش جانبی دارند می توان بیان کرد که منطقه یک نیز به دنبال منطقه دو بالا آمده است و نسبت به منطقه دو کمتر تحت فرسایش بوده و نسبت به شمال غربی فرسایش بیشتری را تجربه کرده است. میانگین مقادیر بالایm نسبت به o برای سه منطقه تاقدیس نشان می دهد که، فعالیت تکتونیک در جبهه ی کوهستان در مقابل فرسایش جانبی دره ها بالابوده است. این امر باعث ایجاد خروجی های باریک در جبهه ی کوهستان شده است. نتایج حاصل از مقدار میانگین طول به عرض در مناطق تعیین شده تاقدیس، بیانگر این است که حوضه های منطقه دو فرسایش جانبی بیشتری را نسبت به دو منطقه مجاور تجربه کرده اند. این نشان می دهد که منطقه دو زودتر از دو منطقه مجاور بالاآمده است و بیشتر از اثرات فرسایش متأثر شده است. بیشترین مقدار میانگین طول به عرض را منطقه سه به خود اختصاص داده است و بیانگر این مطلب است که این منطقه بعد از مناطق یک و دو بالا آمده است و کمترین تاثیرات را از فرسایش به همراه داشته است. میانگین مقادیر محاسبه شده برای هر یک از یال های تاقدیس بر اساس این شاخص بیانگر این است که هر دو یال تاقدیس از نظر تأثیرات فرسایش دارای شرایط یکسانی می باشند. درمجموع می توان گفت براساس شاخص های بررسی شده قسمت میانی تاقدیس پیشتر از دو رأس تاقدیس بالاآمده است و بیشتر از عوامل سطحی متأثر شده است. امّا میزان فعالیت تکتونیکی درآن بیشتر از منطقه یک است. براساس نتایج بدست آمده جوانترین قسمت تاقدیس رأس شمال غربی است و فرآیندهای بیرونی در آن اثر چندانی نداشته است.
افروز بهروجه شهرام بهرامی
هدف این تحقیق بررسی تاٌثیر ژئومورفولوژی بر اکتشاف منابع نفتی زاگرس شمال غرب با استفاده از شاخص های ژئومورفیک می باشد. برای دستیابی به این هدف نقشه های توپوگرافی 1:50000 و زمین شناسی 1:100000 و 1:250000، در محیط نرم افزار ilwis رقومی شدند و اطلاعات زمین شناسی و توپوگرافی استخراج گردید. سپس بر اساس تصاویر ماهواره ای کویک برد و مطالعات میدانی، مورفومتری طاقدیس ها استخراج شد. در این تحقیق از چند شاخص کمی ژئومورفولوژیک مانند شاخص سینوسیته جبهه کوهستان، نسبت جهت، تقارن چین خوردگی، نسبت انشعاب، تراکم زهکشی، الگوی زهکشی و سطوح مثلثی شکل، جهت تفکیک طاقدیس های فعال و غیر فعال از نظر تکتونیکی استفاده شد. علاوه بر آن، با مطالعه شواهد ژئومورفولوژیک بالاا آمدگی و فعالیت های تکتونیکی، بررسی نقش تکتونیک در فرسایش در بخش های مختلف طاقدیس ها، بررسی فرودهای محوری و طول و عرض طاقدیس ها، ویژگی های ژئومورفولوژیکی طاقدیس های دارای نفت مشخص شد و روابط بین ژئومورفولوژی و تشکیل مخازن نفتی تبیین شد. نتیجه این تحقیق نشان می دهد که شاخص های نسبت جهت، تراکم زهکشی و نسبت انشعاب دارای کارایی مناسبی جهت تفکیک طاقدیس های دارای نفت و غیر نفتی نیستند. از طرفی دیگر، شاخص های سینوسیته جبهه کوهستان، تقارن چین خوردگی، الگوی زهکشی، سطوح مثلثی شکل و فرم طاقدیس ها، شاخص های مناسبی جهت تفکیک طاقدیس های نفتی و غیرنفتی می باشد. به طور کلی، بررسیهای این تحقیق نشان می دهد که ارتباط نزدیکی بین نفت و ژئومورفولوژی طاقدیس های مورد مطالعه وجود دارد به طوری که طاقدیس های غیرنفتی دارای مورفولوژی فشرده تر و فرسایش یافته تر هستند در حالی که طاقدیس های نفتی، جوانتر، عریض تر و کمتر فرسایش یافته اند
عبدا... پاکدل عسکرآباد محمد علی زنگنه اسدی
دشت قوچان یکی از دشت های مهم خراسان رضوی است که در شمال شرق استان واقع شده است. این دشت بین ارتفاعات هزار مسجد از طرف شمال و آلاداغ از طرف جنوب احاطه شده است و طبق طبقه بندی دمارتن دارای آب و هوای نیمه خشک می باشد. این منطقه تحت تاثیر توده های مرطوب شمال غرب از پاییز تا اواسط بهار می باشد، طی دهه گذشته به علت تغییرات اقلیمی، کاهش ریزش های جوی و برداشت بیش از حد آب از طریق منابع آبهای زیرزمینی، این دشت در ردیف دشت های بحرانی استان قرار گرفته است. این پژوهش با بهره گیری از علم ژئومرفولوژی و با رویکرد برنامه ریزی، برای منطقه با بررسی عناصر و عوامل اقلیمی، لیتولوژی، هیدرولوژی، شرایط خاک و پوشش گیاهی جهت نگهداشت هرز آبها و آبهای سطحی و نفوذ آن در درون زمین و ایجاد شرایط برای تغذیه منابع آب زیرزمینی صورت گرفته است. روش کار در این پروژه به این طریق بوده است که اطلاعات مورد نیاز از طریق اسناد و مدارک علمی، اطلاعات آرشیو شده گروه های تحقیقاتی سازمان ها و ادارات متعدد جمع آوری و با مشاهدات میدانی کنترل شده است و سپس بر روی دادها پردازش صورت گرفته است و با استفاده از نرم افزارهای excel ، spss اطلاعات بدست آمده در نمودارها و جداول متعدد ارایه شده و با بکار گیری نرم افزارهایarcgis ،arcview نقشه های مورد نیاز تولید گردیده است و در نهایت با بهره گیری از تما م اطلاعات کسب شده نتایج استخراج و مورد تحلیل قرار گرفته است. در این مطالعات اشکال ناهمواریهای منطقه به همراه فرایندهای درونی و بیرونی زمین در منطقه شناسایی شده است که نشان می دهد که برخی از واحدها با سازندهای متشکل خود، نقش مثبتی در تغذیه منابع آب زیرزمینی دشت قوچان دارند. از سوی دیگر فرایندهای بیرونی با ایجاد لندفرم های خاص مانند دشت سر، رخساره های مخروطه افکنه و تراس ها در دشت می تواند با نگهداشت آب در درون خود و نفوذ دادن آن به آبخوان منطقه، در تغذیه منابع آب زیرزمینی دشت، نقش مهمی داشته باشند. یافته های حاصل از این تحقیق بیانگر این است که می توان از طریق علم ژئومرفولوژی و اجرای طرح هایی تغذیه مصنوعی نظیر پخش سیلاب و انتقال هرز آبها به چاهها و قنات های متروکه و انجام اقدامات آبخیز داری بر روی برخی از واحدهای ژئومرفولوژی، مانع از خروج و تبخیر آبهای سطحی شده زمینه تغذیه آبخوان منطقه را فراهم آوردو بدین طریق در کاهش بحران آبی منطقه اقدامات مناسبی را به مرحله گذاشت.
هادی قرایی ابولقاسم امیر احمدی
کویرمزینان درجنوب غربی شهرستان سبزوارواقع شده و دارای توانمندیها و پتانسیلهای اکوتوریستی متعدد و متنوعی می باشد. وجود اشکال مورفولوژیکی خاص کویری ، تپه های طلائی ماسه ای ، زمینهای پوشیده شده ازنمک ، شب های پرستاره و الهام بخش ، بامدادان شورانگیزو رویایی ، غروب تماشایی خورشید و دهها چشم اندازطبیعی بدیع و وهم انگیزو منحصربه فرد می تواند این کویررا به عنوان یکی ازقطب های گردشگری درشهرستان سبزوارمطرح نماید. جهت ارزیابی و تحلیل پتانسیلها و تنگناهای توسع? اکوتوریسم در کویر مزینان و به منظور دستیابی به راهبردهای کلی توسع? گردشگری در محدود? مطالعاتی ، با طبقه بندی ساختارهای مربوطه ، اقدام به استخراج راهبردهای تلفیقی با استفاده از مدل swot شده است. بر این اساس ، با استفاده از نقشه های توپوگرافی و نقشه های زمین شناسی منطقه و نرم افزارهای گوگل ارث و gis و بررسی ها و مطالعات میدانی ، عارضه های عمد? ژئومورفولوژیکی موثر در گردشگری کویر مزینان ، شناسایی و استخراج گشته و بر این اساس نقش? ژئومورفولوژی کویر مزینان تهیه گردید. در ادامه منابع عمد? جاذبه های اکوتوریستی کویر مزینان شامل گردشگری سلامت ، گردشگری ماجراجویانه ، گردشگری علمی و طبیعت گردی نیز شناسایی و طبقه بندی گشت. سپس با استفاده ازمدل swot ، مهمترین قابلیتها ، امکانات ، تنگناها و محدودیتهای محدود? گردشگری کویر مزینان و با اهمیت ترین و بی اهمیت ترین مولفه ها مشخص و طبقه بندی شده و هر یک از عوامل تأثیر گذار وزن دهی گردید و با تحلیل این عوامل ، برای بهره وری و بهبود قوت ها و فرصت ها و در جهت برطرف کردن تهدید ها و ضعف ها در ارتباط با دست یابی به اهداف تحقیق و توسع? گردشگری منطق? کویر مزینان ، استراتژی های چهارگان? شامل : استراتژی های تهاجمی (so) ، رقابتی (st) ، بازنگری (wo) و تدافعی (wt) تنظیم گشته و راهبردها در جهت توسع? گردشگری در منطقه مورد مطالعه مشخص گردید. نتایج این مطالعات نشان می دهد که کویرمزینان شهرستان سبزواردارای توانمندیها و پتانسیلهای اکوتوریستی متعدد و متنوعی بوده و برای انواع فعالیتهای اکوتوریستی اززمین? مناسبی برخوردارمی باشد درحالیکه نبود زیرساخت ها و امکانت لازم ، تبلیغات موثر ، عدم سرمایه گذاریهای مناسب و تخصیص بودجه و عدم توج? خاص به مناطق کویری به عنوان سرمایه های اکوتوریستی کشوردرسطح کلان ، ازموانع توسع? اکوتوریسم پایداردراین ناحیه شده است. دراین ارتباط راهکارها و پیشنهادهایی برای بهره برداری بهینه ازتوانمندیهای بالقو? کویربرای توسع? پایدار و اشتغال زایی و درآمدزایی ارائه شده است.
محمد ابراهیم خالقی اسفنجانی شهرام بهرامی
چکیده توده آتشفشانی سهند، در جنوب تبریز، در فاصله 40 کیلومتری از آن قرار دارد. این توده از نظر ساختار زمین شناسی، در جنوب غربی گسل تبریز واقع شده است و از سمت مغرب و شمالغربی، به چاله ساختمانی ارومیه مسلط است. هدف اصلی این پژوهش محاسبه حجم فرسایش سنگ در مخروط آتش فشان سهند می باشد. در این تحقیق، 31 حوضه زهکشی تشکیل شده روی دامنه های مخروط آتش فشان سهند، با استفاده به تصاویر ماهواره ای quickbird و داده های ارتفاعی srtm مشخص گردید. بعد از بازسازی سطوح قدیمی ژئومورفیک(قبل از فرسایش)، dem اولیه منطقه تهیه شد. سپس dem واقعی منطقه تهیه شد. با کم کردن حجم dem واقعی از حجم dem اولیه (قبل از فرسایش)، حجم فرسایش سنگ در هر دره محاسبه گردید. مجموع حجم سنگ فرسایش یافته در تمام منطقه 249.943 کیلومتر مکعب اندازه گیری شد. نتایج نشان می دهد که مقدار فرسایش سنگ در حوضه های مختلف منطقه ی مورد مطالعه، دارای تفاوتهای زیادی است. در این تحقیق، حجم فرسایش سنگ در جهات اصلی(شمال، جنوب، شرق، غرب) نیز بدست آمد. بیشترین حجم فرسایش سنگ به دامنه شمالی و کمترین آن به دامنه های غربی تعلق دارد. نتیجه روابط خطی، توانی، نمایی و لگاریتمی بین rva (نسبت حجم فرسایش سنگ به مساحت حوضه)و مساحت حوضه ها نشان می دهد که بین rva و مساحت حوضه ها، رابطه معکوس با همبستگی پایین وجود دارد. در این تحقیق همچنین رابطه خطی بین شیب توپوگرافی حوضه ها و rva در حوضه های با مساحت کمتر از صد کیلومتر مربع و بیشتر از صد کیلومتر مربع حاصل شد. نتیجه روابط نشان می دهد که در حوضه هایی با مساحت کوچکتر از صد کیلومتر مربع رابطه بین rvaو شیب مستقیم با ضریب همبستگی 63% می باشد و در حوضه هایی با مساحت بزرگتر از صد کیلومتر مربع بین rva و شیب، رابطه معنی داری بر قرار نیست. به طور کلی تحقیق حاضر نشان می دهد اختلاف حجم فرسایش سنگ در قسمت های مختلف سهند متاثر از ویژگیهای توپوگرافی، تکتونیک، اقلیم و سنگ شناسی منطقه است
غلام رضا محمدی شهرام بهرامی
هدف این پژوهش می باشد بررسی مورفومتری8 طاقدیس در زاگرس چین خورده در استانهای کرمانشاه، ایلام و لرستان . هدف این تحقیق بررسی مورفومتری طاقدیس ها بر اساس یک سری شاخصهای ژئو مورفیک با استفاده از نقشه های توپوگرافی50000/1و زمین شناسی250000/1 و تصاویر ماهواره ای کویک برد می باشد. شاخصهای کمی ژئومورفولوژیک مورد استفاده در این تحقیق شامل شاخص سینوسیته جبهه کوهستان، شاخص فاصله بندی شبکه زهکشی، نسبت جهت، تقارن چین، طول خط الراس، زاویه تلاقی و نسبت انشعاب جهت تفکیک طاقدیس های فعال و غیر فعال از نظر تکتونیک است. بررسی و مطالعه داده های مربوط به سینوسیته جبهه کوهستان، تراکم زهکشی، نسبت انشعاب، فاصله بندی شبکه زهکشی و شاخص طول خط الراس نشان می دهند که طاقدیسهای ویژنار،راوندی و پی کلا عموما طاقدیس هایی هستند که تکتونیک به طور موثر بر روی آنها تاثیر گذاشته است و می توان گفت که این طاقدیس ها در زمره طاقدیس های جوان و فعال از لحاظ تکتونیک می باشند .نتیجه شاخصهای مذکور نشان می دهد که طاقدیسهای نواکوه،چناره،ماله کوه و دنه خشک بالعکس طاقدیس های هستند که بیشتر تحت تاثیر فرسایش قرار گرفته اند .پس می توان این طاقدیسها را در زمره طاقدیسهای قدیمی قرار داد و تکتونیک کمتر از طاقدیسهای بالا بر آنها عمل میکند. نتیجه ای که از این شاخص ها در تحقیق بدست آمد نشان می دهد که با وجود اینکه تمامی طاقدیس های مورد مطالعه از نظر تکتونیکی فعال هستند اما درجه فعالیتهای تکتونیکی در آنها متفاوت است.
فاطمه ملکی زاده شهرام بهرامی
فرسایش خاک به عنوان یکی از مهمترین مسائل و مشکلاتی است که به طور مستقیم و غیر مستقیم فعّالیّتهای اقتصادی و حتّی حیات انسان مورد تهدید قرار داده است. لذا برّرسی و کنترل آن در تدوین برنامه های راهبردی توسعه ی کشور از اهمیّت خاصی برخوردار است. از آنجا که در حوضه های آبریز کوچک ویژگی های سنگ شناسی از اهمیّت ویژه ای برخوردار است تحقیق حاضر با هدف ارزیابی عوامل موثّر بر پتانسیل رسوبدهی سازندهای زمین شناسی حوضه ی آبریز رودخانه ی ابرسج، (واقع در شمال غرب شهرستان شاهرود) و برآورد میزان رسوب آنها انجام گرفته است. برای برّرسی نقش عوامل موثّر بر رسوبدهی سازندهای زمین شناسی حوضه و برآورد میزان رسوب آنها از روش پسیاک اصلاح شده(mpsiac) استفاده شد. رتبه بندی و امتیاز دهی سازندهای زمین شناسی که یکی از عوامل نه گانه ی مورد برّرسی در روش پسیاک اصلاح شده می باشند، با توجّه به میزان سختی، شکستگی و هوادیدگی آنها انجام گرفت. میزان سختی سنگها با توجّه به جدول رزوسکی و نویک و میزان شکستگی و هوادیدگی آنها نیز با استفاده از عکس های هوایی و مشاهدات میدانی تعیین شد. سپس سازندهای زمین شناسی حوضه با توجّه به عوامل فوق و متناسب با روش پسیاک در 5 گروه فرسایشی:کم،نسبتاً کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد طبقه بندی شدند. نتیجه ی این برّرسی نشان می دهد که آبرفت های کواترنر و سازند الیکا به ترتیب با 46/2 و 3/2درصد از مساحت حوضه بیشترین و کمترین پتانسیل رسوب دهی را دارند. میزان رسوب تولیدی سالانه ی سازندهای زمین شناسی نیز با روش پسیاک اصلاح شده86/373مترمکعب بر کیلومتر مربع به دست آمد که نشان دهنده ی کلاس فرسایشی متوسط برای حوضه ی ابرسج می باشد.
هاجر شاهرخی محمد علی زنگنه اسدی
در بررسی های مربوط به فرسایش و حفاظت خاک، ویژگی های زمین شناسی و لیتولوژیکی حوضه ی آبخیز با توجه به تاثیرات آن ها در تولید رسوب، از اهمیت خاصی برخوردار است. برخی از واحد های سنگی نسبت به فرسایش و تولید رسوب مستعد هستند که، در همین راستا شناخت گسترش و پراکندگی واحد های سنگی می تواند ما را در بررسی فرسایش حوضه های آبخیز کمک کند. حوضه ی آبخیز رمان یکی از سرشاخه های سد جیرفت می-باشد که، سالانه حجم زیادی رسوب از طریق این حوضه وارد دریاچه ی سد می شود ولی به دلیل عدم وجود ایستگاه رسوب سنجی، آمار دقیقی از میزان رسوب این حوضه موجود نیست. بنابراین لازم است تا جهت تعیین رسوبدهی سازند های زمین شناسی این حوضه یک روش تجربی سازگار با محیط، مورد ارزیابی قرار گیرد. با توجه به روش سختی سنگ و روش فیض نیا و تفسیر نقشه های زمین شناسی و عکس های هوایی، قدیمی ترین سنگ ها متعلق به ائوسن و جوان ترین، سازند های کواترنری هستند که، هر چه از طرف سازندهای آذرین به طرف سازندهای کواترنری پیش می رویم از مقاومت سازندها کاسته می شود. درروش mpsiac حوضه ی رمان ، به پنج زیر حوضه تقسیم شده که، زیرحوضه ی شماره ی سه و پنج با فرسایش زیاد و بقیه ی حوضه ها با فرسایش متوسط مشخص شده اند، به عبارتی 3/53 درصد حوضه دارای فرسایش زیاد می باشد. میزان رسوبدهی متوسط سالانه در کل حوضه ی رمان 53/19 تن در هکتار در سال می باشد.
سیده سمیه میرشفیعی شهرام بهرامی
حوزه پهنه کلا جزء شهرستان ساری در استان مازندران می باشد که دارای مساحت 66 کیلومتر مربع و هندسی در طول جغرافیایی ً18 َ00 ْ53 تا 30ً 06َ 53ْ شرقی وعرض جغرافیایی ً23 َ20 36ْ تا 56ً َ27 36ْ شمالی در ارتفاعات شمالی البرز واقع شده است.هدف این تحقیق بررسی تأثیر فرم و فرآیند ژئومورفولوژی بر نوع و تراکم پوشش گیاهی در منطقه می باشد.جهت دستیابی به این هدف از نقشه های توپوگرافی،زمین شناسی،پوشش گیاهی استفاده شده و سپس با استفاده از روشهای میدانی و تصاویر ماهواره ای کویک برد ، اشکال و فرایندها مشخص گردید و در نرم افزار gis اطلاعات بصورت رقومی و جدول در آمد. تراکم و نوع گونه های جنگلی در رده های ارتفاعی و رده های شیب استخراج گردید. نتیجه داده ها نشان می دهد که پارامتر توپوگرافی شامل سطوح ارتفاعی ارتفاعی و شیب نفش مهمی در تراکم و نوع پوشش گیاهی ایفا می نماید. در تمامی رده های ارتفاعی، رده پوشش گیاهی متراکم، بیشترین مساحت را دارد. همچنین درصد مساحت رده متراکم در شیبهای تند نسبت به شیبهای پائین افزایش می یابد.و در شیب محدب برای احیائ جنگل و شیب مقعر برای توسعه گیاهان رطوبت دوست مساعد می باشند. بررسی رابطه بین رده های ارتفاعی و نوع گونه های جنگلی نشان می دهد که به طور کلی بیشترین نوع گونه ها در ارتفاعات 400 تا 500 متر متر قرار دارد که احتمالا بعلت شرایط مناسب هوازدگی و تشکیل خاک و دخالت کمتر انسان است. همچنین در تمامی رده های شیب، بیشترین مساحت مربوط به تیپ h-i است که این موضوع نشان می دهد که گونه مذکور قابلیت سازگاری با تمامی رده های شیب را دارد. همچنین درصد مساحت دو گونه h-a و b-h-a نیز در شیبهای بالا بیشتر از شیبهای پائین است که این موضوع همچنین بیانگر سازگاری دو تیپ گیاهی h-a و b-h-a در شیبهای بالا می باشد. علاوه بر عوامل بالا گسل ها هم در تراکم پوشش گیاهی تاثیر گذار بوده اند به طوریکه که زمین لغزش واقع در جنوب شرق حوزه، در نزدیکی گسل اصلی حوزه قرار دارد و در اثر تحریک گسل اتفاق افتاده است و همچنین لیتولوژی منطقه از سازندهای سست می باشد در اثر تاثیر هوازدگی در ایجاد خاک و تراکم پوشش موثر بوده است و بعلت هوای مرطوب جریانات سطحی و زیر زمینی در منطقه زیاد و در ایجاد لندفرمهای منطقه تاثیر داشته است. در مجموع نتیجه تحقیق حاضر نشان می دهد که تفاوت در فرایندها و فرمهای ژئومورفولوژی و همچنین تفاوت در توپوگرافی حوزه باعث تفاوت در تراکم و نوع پوشش گیاهی حوزه شده است.
لیلا السادات موسوی شهرام بهرامی
مخروط افکنه ها از اشکال متداول مناطق خشک و نیمه خشک می باشند که تحت تأثیر عوامل زمین ساختی و اقلیمی شکل میگیرند. این اشکال به تغییرات تکتونیکی بسیار حساس بوده، آثار آن را در خود ثبت مینمایند. لذا از طریق بررسی این آثار و شواهد میتوان به روند تأثیرات تکتونیکی و تحولات مخروط افکنه ها پی برد. هدف از این پژوهش مطالعه مخروط افکنه های جاجرود، حبله رود و ایوانکی و بررسی تأثیر فعالیتهای زمین ساختی بر شکل گیری و تحول ویژگیهای آن می باشد. برای دستیابی به این هدف، از طریق محاسبه شاخص های ژئومورفیک شامل: شاخص سینوسی جبهه کوهستان(smf)، شاخص نسبت پهنای کف دره به ارتفاع آن(vf)، عامل عدم تقارن حوضه(af)، گرادیان طولی رودخانه(sl)، عامل تقارن توپوگرافی عرضی(t)، شاخص ضریب مخروط گرایی(fci) و شاخص ارزیابی نسبی فعالیتهای تکتونیکی(iat)، وضعیت منطقه از نظر میزان فعالیتهای تکتونیکی مورد ارزیابی قرار گرفت. در این تحقیق با استقاده از نقشه های توپوگرافی، مدل رقومی ارتفاع(dem)، تصاویر ماهواره ای سایتgoogle earth و نرم افزارهای arc/gis و excel ، به تحلیل و بررسی و همچنین تهیه نقشه های مورد نیاز پرداخته شد. نتایج بررسی نشان داد که با توجه به ضرایب به دست آمده از شاخص های ژئومورفولوژیکی، منطقه از لحاظ فعالیت های نئوتکتونیک فعال می باشد منتهی میزان فعالیت در همه جای آن یکسان نبوده و لذا تأثیر این عامل بر تکامل مخروط افکنه های مورد مطالعه، متفاوت می باشد.
نگار گلشنی ابوالقاسم امیراحمدی
دراین پژوهش از روش شبیه سازی هیدرولوژیکی توسط نرم افزار hec-hms برای بازسازی مدل حوضه و بررسی وروند یابی هیدروگرافهای سیل در آن ونیز برای تحلیل حساسیت دبی سیلابی حوضه نسبت به تغییر سه پارامتر قابل مدیریت ژئومورفولوژی در سیلاب شامل : cn، شیب ومساحت در هریک از زیر حوضه هاو در گستره منطقی خود استفاده شده است. محاسبات حاصل از این تحقیق نشان میدهد نحوه مشارکت زیرحوضه ها در سیل خروجی لزوماً متناسب با دبی اوج زیرحوضه ها نبوده و زیرحوضه های با دبی اوج بیشتر ضرورتا تأثیر بیشتری در سیل خروجی حوضه ندارند . لذا برای هرگونه عملیات کنترل سیل و یا کاهش دبی اوج در خروجی حوضه باید نحوه تأثیر هر یک از زیرحوضه ها را پس از روندیابی آنها در آبراهه های اصلی تعیین کرد و سپس با توجه به سهمی که در ایجاد سیل خروجی بعهده دارند، آنها را تفکیک و اولویت بندی نمود به این شکل با اجرای روش حذف انفرادی زیرحوضه ها در مدل حوضه زرچشمه هونجان وتوسط نرم افزار hec-hms مشخص گردید زیرحوضه s13 بیشترین اثر کاهشی وزیرحوضه s3 کمترین اثر کاهشی روی دبی اوج خروجی حوضه دارد. همچنین افزایش cn درزیرحوضه های s13-s5-s11-s12-s10-s15-s6 درافزایش دبی اوج خروجی تاثیرمستقیم داشته است ومنجربه افزایش آن شده است ودرسایر زیرحوضه ها تاثیرمعکوس داشته است. زیر حوضه های s12-s13-s5-s10 نسبت به تغییر مساحت حساسیت بیشتری دارند ولی همینطور که مشخص است اگر چنانچه اثر سطح در دبی اوج سیلاب مطلق بود باید حساسیت زیرحوضه ی s15 با مساحت بیشتر نسبت به سایر زیرحوضه ها بیشتر باشد در حالی که وضعیت این زیرحوضه در تحلیل حساسیت مساحت معکوس بوده است. همچنین افزایش شیب در زیرحوضه های s2,s4,s5,s7,s10,s12,s13,s15,s16,s17,s21,s22,s24 در افزایش دبی اوج خروجی تأثیر مستقیم داشته و منجر به افزایش آن شده است و در سایر زیرحوضه ها تاثیرمعکوس داشته است. تحلیل توصیفی متغیرهای کیفی ژئومورفولوژیک در زیرحوضه ها نشان می دهد براساس تاثیرگذاری این متغیرها برسیلاب زیرحوضه ها ومشابهت آنهادرزیرحوضه ها می توان 4دسته مجزا از زیر حوضه ها را تفکیک نمود.
زینب لطفی محمد علی زنکنه اسدی
شناخت مناطق مختلف یک حوضه آبخیز (به عنوان یک واحد طبیعی برنامه ریزی) از نظر وقوع فرسایش و شدت آن همواره یکی از مهمترین اهداف کارشناسان منابع طبیعی بوده است. برای رسیدن به این هدف مدلهایی به صورت تجربی ارائه شده اند که هرکدام دارای نقاط قوت و ضعفی می باشند. برخی از واحد های سنگی نسبت به فرسایش و تولید رسوب مستعد هستند که، در همین راستا شناخت گسترش و پراکندگی واحد های سنگی می تواند ما را در بررسی فرسایش حوضه های آبخیز کمک کند. در این تحقیق از مدلهای fargas وusle در حوضه آبخیز لواسانات لتیان با سطحی معادل 366/102 واقع در استان تهران استفاده شده-است. مدل fargas تنها دو عامل فرسایش پذیری نوع سنگ و تراکم زهکشی را در هر واحد سنگی در نظر می گیرد، نتایج حاصل نشان داد که سه کلاس فرسایش کم ، متوسط و زیاد در سطح حوضه وجود دارد. به طوری که 32% از سطح حوضه دارای شدت فرسایش کم و 50%.از حوضه دارای شدت فرسایش متوسط و18% دارای شدت فرسایش زیاد می باشد، ودر مدل usle که اساس آن پارامترهای توپوگرافی، کاربری، بارندگی، و نوع خاک است، ترکیب پارامترهای مورد ذکر در فرسایش آبی مورد تحلیل قرار گرفته است. میزان رسوبدهی متوسط سالانه در کل حوضه 32/16 تن در هکتار در سال می باشد.
بهروز پوراسکندر محمد علی زنگنه اسدی
در سالهای اخیر، نوسان و بالا رفتن سطح آب زیرزمینی در دشت پارس آباد مغان منجر به بروز مشکلاتی برای کشاورزان منطقه و نیز نمو شدن ابنیه شهری و روستایی شده است. چنانچه نبود زه کشی های مداوم در اکثر نقاط دشت باعث شور شدن خاک های مزروعی و نشست برخی منازل گردیده است. برای پایش نوسان سطح آب زیرزمینی از آمار 30 حلقه چاه مشاهده ای به صورت برداشت های ماهانه استفاده شد. با استفاده از این داده ها که متعلق به دوره آماری 87-81 می باشند، روند نوسان آب زیرزمینی و هیدروگراف تراز در نرم افزار excel رسم گردید. بعلاوه با استفاده از روش درون یابی کریجینگ در محیط gis نقشه خطوط هم پتانسیل سطح آب زیرزمینی تهیه شد. در نهایت ارتباط بین عوامل مختلف مخصوصا واحدهای ژئومورفولوژی و نوسان سطح آب زیرزمینی بررسی شده است. هم چنین همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه عوارض ژئومورفیک و تراز آب زیرزمینی در نرم افزار spss انجام شد که معیارهای عملکرد(97/0=r2 و07/0=rmse) در دوره آزمون نیز حاکی از کارایی این مدل می باشند. نتایج به دست آمده نشان دهنده افزایش روند سطح آب زیرزمینی در این دشت می باشد که جریان آب زیرزمینی از جنوب را به شمال و خصوصا شمال شرقی می باشد که باعث زهدار شدن زمینهای کشاورزی در این مناطق گردیده است. و عامل آبیاری مزارع کشاورزی، به عنوان عامل اصلی و تاثیر گذار که مستقیماً در بالا رفتن سطح ایستابی آب زیرزمینی در منطقه مورد مطالعه می باشد.
شمس الله ساعد موچشی شهرام بهرامی
طاقدیس مورد مطالعه ازقسمت شرق و شمال شرق به ناودیس کرند ، ازغرب وجنوب غرب به ناودیس نقاره کوب ختم می شود. ازجهت موقعیت ریاضی طاقدیس مورد مطالعه بین ?10 34ْ تا ?23 34ْ عرض شمالی و ?58 45ْ تا ?14 46ْ طول شرقی قرار گرفته است و مساحت منطقه مورد مطالعه 923/193 کیلومترمربع می باشد. توپوگرافی سطح زمین کنترل کننده بسیاری از خصوصیات موجود در آن می باشد. ویژگی های توپوگرافی به طور پیچیده ای با خصوصیات درون زمین و دینامیک روی آن در ارتباط می باشد. منطقه مورد مطالعه بخشی از زاگرس چین خورده است، که درآن سطوح توپوگرافی تابع ساختمان زمین شناسی است. ارتفاعات منطبق بر ساختمان طاقدیس ها و دشت ها منطبق بر ساختمان ناودیسها می باشند. حداکثر ارتفاع تقریباً در قسمت وسط طاقدیس 2480 متر و حداقل ارتفاع آن (800 متر) در قسمت شمال غرب آن قراردارد (شکل 2-2). روند قرارگیری طاقدیس همانند روند کلی طاقدیس های زاگرس، شمال غرب _ جنوب شرق است. طاقدیس نواکوه از نظر توپوگرافی جزء واحد کوهستان است که دشت کرند در شمال شرق و دشت نقاره کوب در جنوب غرب آن واقع شده است. شکل 2-4 سطوح ارتفاعی طاقدیس را نشان می دهد. بیشترین مساحت مربوط به رده ارتفاعی1400-1800 متری است که در حدود 42/49 درصد یعنی در حدود نیمی از مساحت طاقدیس را شامل می شود. کمترین مساحت مربوط به رده 740-1000 متری است که در حدود 56/1 درصد از مساحت طاقدیس را شامل می شود. منطقه مورد مطالعه قسمتی از واحد ساختمانی زاگرس چین خورده است. این منطقه از اینفراکامبرین تا تریاس میانی ، حالت پلاتفرم داشته و رسوباتی مشابه ایران مرکزی و البرز و همچنین رسوبات نمکدار اینفراکامبرین (مشابه مشرق عربستان)، در قسمت جنوبی و شرقی آن ته نشین می شده است. از دوره تریاس میانی تا میوسن به صورت حوضه رسوبی فرورفته ای که کف آن دائمـاً در حال فرو نشست بود، درآمد و رسوباتی با ضخامت بیش از ده هزار متر در آن تشکیل شد.(درویش زاده ، 1374) رسوبات این مرحله بیشتر شامل آهک، ماسه سنگ، شیل مارن است. در اواخر میوسن حوضه رسوبی تریاس – میوسن دچار چین خوردگی شد و بخشهایی از آن از آب خارج شد. بعد از این مرحله در نواحی پست که در حال خشک شدن بودند، رسوبات ضخیم گچ و نمک تشکیل شده و همزمان فرسایش موجب تشکیل رسوبات آبرفتی فراوان در دامنه ارتفاعات شد . تمامی منطقه مورد مطالعه از سازند آسماری-شهبازان تشکیل شده است. با توجه به اینکه در شمال طاقدیس نواکوه (کمب پاطاق) سازندهای دیگری نیز برونزد یافته اند، مختصری از سازندهای برونزد یافته در زیر ارائه شده است. در این تحقیق تلاش بر آن است که چند شاخص ژئومرفولوژیک از جمله : شاخص (k)، تعقر ، انتگرال هیپسومتریک را در منطقه مورد مطالعه را در ارتباط با فعالیت تکتونیکی مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل قرار دهیم. میانگین مقدار k محاسبه شده برای زون های مختلف بین 40 تا 132 متغیر می باشد. پائین بودن میانگین میزان شاخص k نشان از کم بودن شیب نسبت به طول آبراهه می باشد. میانگینk در دامنه شمال شرق 72/94 درصد است که میزان آن کمتر از دامنه جنوب غرب که در حدود 87/70 درصد می باشد ، و این حکایت از فعال بودن بیشتر تکتونیک در دامنه جنوب غرب است و از طرف دیگر بیشرین مقدار k در دامنه شمال شرق در زون 2 و دامنه جنوب غرب در زون 5، در مرکز طاقدیس، مشاهده می شود که فعالیت بیشتر تکتونیک نسبت به زون های دیگر در بالا آمدگی طاقدیس را بیان می کند. می توان گفت که در بالا آمدگی طاقدیس، فرسایش کاوشی در بالا دست رود و افزایش شیب متوسط کانال، و کوتاه شدن طول آبراهه در مقدار k نقش مهمی را ایفا می کنند. بر اساس نتایج بدست آمده از شاخص تعقر و شیب و زون بندی های انجام شده می توان اینگونه تحلیل کرد که در زون 1 میزان شاخص تقعر(1/0-) بدست آمده و میزان شاخص شیب هم( 9 در صد) شده، با توجه به نتایج بدست آمده و دسته بندی که ویپل انجام داده، هر چه میزان شاخص تقعر به کمتر از 4/0 برسد و شیب حوضه تند باشد نشان از فعال بودن تکتونیک است. میزان کم تقعر در زون 1 بیانگر جوان بودن تکتونیکی آن و تاثیر کم فرسایش می باشد. میانگین مقدار تقعر در زونهای 2 و 3 افزایش می یابد که این موضوع نشان دهنده تاثیر بیشتر فرسایش از زون 1 به 3 ( از جنوب شرق به سمت شمال غرب ) است. هر چند مقدار شیب در زونهای 2 و 3 بیشتر از زون 1 است اما مقدار بیشتر فرسایش در زونهای 2 و 3 باعث افزایش تقعر در آنها شده است. مقدار تقعر در زونهای دامنه جنوب غربی (4، 5 و 6 ) منفی است که این موضوع بیانگر تاثیر بیشتر تکتونیک در دامنه جنوب غربی است. مقدار تقعر در زون 5 نسبت به سایر زونها کمتر است که این موضوع بیانگر فعالیت بیشتر تکتونیک در زون مذکور است. چندین گسل فرعی و یک گسل معکوس اصلی با روند شمال غرب – جنوب شرق در جنوب غرب طاقدیس بالا بودن اثر بیشتر تکتونیک را در زون های 4، 5 و 6 بویژه در زون 5 تایید می کند.
مجید کشاورزی محمد علی زنگنه اسدی
حوضه مورد مطالعه از نظر مختصات جغرافیایی در حد فاصل مختصات 29 درجه و24دقیقه و15ثانیه تا 29 درجه و 55 دقیقه و9 ثانیه عرض شمالی و51درجه و16دقیقه و32 ثانیه تا 52 درجه و8 دقیقه و24 ثانیه طول شرقی واقع گردیده است. بلندترین نقطه محدوده مورد مطالعه 3020 متر در قسمت جنوب شرق حوضه و پست ترین نقطه آن 800 متر در شمال غرب حوضه قرار گرفته است (شکل 2-3). ارتفاع متوسط وزنی آن نیز 2220 متر می باشد. میزان شیب در قسمتهای شمال غرب حوضه بسیار پایین و چیزی در حدود یک درصد تا یک در هزار است بر همین اساس قسمت خروجی حوضه به سمت شمال غربی است که موجبات سرریز شدن تمام آبهای جاری و سیلابهای فصلی به سمت دشت کازرون را فراهم ساخته ( شکل 2-4) شیب متوسط حوضه مورد مطالعه به روش استفاده از خطوط تراز نیز حدود 24/. می باشد. استفاده از نرم افزارهای gis و excel به منظور تهیه نقشه های تخصصی با وارد کردن نقشه توپوگرافی منطقه به محیط gis و رقومی کردن آن مدل رقومی ارتفاع(dem) و نیز نقشه شیب تهیه شد. سپس با استفاده از نقشه های زمین شناسی 1:50000 و توپوگرافی 1:250000منطقه در نرم افزار سامانه اطلاعات جغرافیایی((gis نقشه زمین شناسی محدوده جغرافیایی مورد مطالعه و همچنین نقشه پتانسیل کارست شدگی تهیه گردید. برای بررسی و تحلیل هیدروگراف چشمه ها برای دست یابی به ارزیابی کلی از بستر تغذیه و میزان کارستی بودن آن با وارد کردن داده های مورد نظر به نرم افزار اکسل، هیدروگراف و منحنی تاریسمان چشمه ها تهیه شد. مهمترین عوامل کارست ساز در منطقه مورد مطالعه عبارتند از وجود سازندهای کربناته و کربناته- دولومیته که شرایط مناسبی برای کارستی فیکاسیون دارند، توسعه یافتگی سیستمهای درزه و شکاف و شکستگی ها(ناشی از گسلها و هوازدگی مکانیکی) در سنگ های توده ای که مبین تکامل یافتگی تخلخل ثانویه در سنگ آهک است. وجود بارندگی نسبتا مناسب و گردش آب به درون سنگ،شیب و توپوگرافی که هرکدام به طور جداگانه مطالعه می شوند. عمده ترین سازندهای کربناته و کربناته- دولومیته حوضه را سازندهای الیگو- میوسن آسماری و آسماری- جهرم و سازندهای کرتاسه بالایی ایلام- سروک پوشانیده که دارای آهکهای ضخیم لایه و به صورت توده ای است که بستر مناسبی را برای کارست زایی به وجود آورده اند. این سازند ها در منطقه صورت صخرهای و سنگی می باشد که تعداد آبراهه های موجود بر سطح آنها ناچیز و اغلب کمتر به وسیله شبکه آبراهه ها بریده شده اند. از این نظر، توسعه یافتگی تخلخل ثانویه بر تکامل سیستم هیدرولوژیکی کارست در این سازند ها نقش موثر داشته است. با توجه به مطالعات میدانی صورت گرفته در منطقه مخصوصا از ارتفاعات تاقدیس دشتک و شاهنشین مشخص گردید که این سازندها در منطقه کاملا کارستی شده اند و فرسایش انحلالی در آنها باعث ایجاد پدیده های مختلف کارستی شده است و بیشترین اشکال کارستی در این سازندها شکل گرفته اند. وجود رخدادهای تکتونیکی به ویژه چین خوردگی ها در منطقه باعث ایجاد درز و شکافهای فراوان در سنگ آهک گردیده و تخلخل ثانویه را در سنگ گسترش پیدا کرده است. بنابراین قابلیت تراوایی این سنگهای کربناته افزایش یافته و فرایند کارست زایی را توسعه داده است. و تمام اشکال ژئومورفولوژی کارست از ساده ترین تا تحول یافته ترین آنها را شامل می گردد. از جمله این اشکال می توان به لاپیه، غار، دولین، جاما وکانیون نام برد که توسعه فضایی گسترده ای یافته اند غار شاپور و چشمه ساسان که مهمترین پدیده کارستی منطقه می باشد در سازند آسماری – جهرم واقع شده اند .سازند گچساران دارای کارست بینابین می باشد. این نوع کارست از نظر تحول در حد فاصل کارست کامل و کارست نارس قرار دارد که در آنها لاپیه ها، دره های عمیق و غار دیده می شود. ولی غارهای موجود در آنها توسعه فضایی کمی دارد. وبیشتر به صورت راهرو و دهلیزهایی اند که در امتداد سطوح لایه بندی و درز و شکافها شکل گرفته اند. اشکال سنگی ناشی از تبلور کربنات در آنها توسعه زیادی ندارند. در این سازندها لاپیه ها توسعه زیادی دارند. تشکیلات آهکی که دارای مواد ناخالص(رس و مارن) می باشند. این سازندها در حوضه شامل سازندهای گورپی، پابده ، آغاجاری و کژدومی می باشند. می توان گفت ناخالصیهای موجود در سنگهای آهکی به خاطر وجود مواد رسی و همچنین ترکیبات آهن دار می باشد که این مواد باعث ناقص شدن کارست شده است.
سمیرا رضایی ابوالقاسم امیر احمدی
چکیده دفن بهداشتی پسماندهای شهری مثل هر پروژه مهندسی دیگر، به اطلاعات پایه وبرنامه ریزی دقیق نیازمند است. انتخاب فاکتورهای متعدد سبب تعدد لایه های اطلاعاتی شده وکوششها برای یافتن راه حلی مناسب برای تحلیل بر روی تعداد زیاد لایه های اطلاعاتی و اخذ نتیجه صحیح، تصمیم گیران را به طور ناخودآگاه به سمت و سوی استفاده از سیستمی سوق میدهد که علاوه بر دقت بالا از نظرسرعت عمل و سهولت انجام عملیات در حد بالایی قرار داشته باشد . امروزه سیستم های اطلاعات جغرافیایی، به طور گسترده قابلیت بکارگیری در برنامه ریزیهای زیست محیطی و مسائل مهندسی را دارا میباشند.شهر اسلام آباد غرب با جمعیتی معادل 89670 نفر در سال 1385، روزانه 120 تن زباله تولید می کند. زباله ها به صورت غیر بهداشتی و روباز در جاده اسلام آباد غرب – گهواره تلنبار می شود.که این موضوع به علت همجواری با جاده،زمین های کشاورزی و روستای فیروز آباد مرتبا مورد اعتراض مردم قرار گرفته است. علاوه بر آن آتش سوزیهای مکرر نیز بر مشکلات می افزود . و افراد زباله گرد و سگ های ولگرد نیز از مشکلات اساسی این مکان است. در این تحقیق از13 متغیر شیب، جهت شیب، طبقات ارتفاعی، زمین شناسی، خاک شناسی، فاصله از شبکه ارتباطی، فاصله از رودخانه، کاربری اراضی، ژئومورفولوژی، فاصله از مناطق مسکونی روستایی، فاصله از مناطق شهری، پراکنش بارش وجهت باد استفاده کردیم. هرکدام از لایه ها در محیط gis رقومی شدند و در قالب ساخت توپولوژی ،تصحیح و ویرایش نقشه ها صورت گرفت.سپس برای هر کدام از لایه ها با توجه به وزن وامتیاز آنها ، بانک اطلاعاتی تشکیل و نقشه نهایی هر کدام از لایه ها تهیه شد. سپس با توجه به روش همپوشانی در محیط gis مبادرت به انتخاب 4 مکان مناسب در سمت شمال شرقی و شمال غرب شهر اسلام آباد غرب گردید.
فاطمه پرهیزکار شهرام بهرامی
چکیده مخازن هیدروکربنی از منابع انرژی تمام شدنی و غیر قابل تجدید بوده که به ازای برداشت و استفاده از ذخایر زیرزمینی به تدریج از میزان ذخیره ی آنها کاسته شده و دیگر ترمیم نخواهند شد. لذا برای جبران هیدروکربن های مصرف شده تنها باید به اکتشاف منابع و ذخایر جدید اقدام نمود. در این تحقیق، تأثیر ژئومورفولوژی تکتونیک بر سهولت اکتشاف مخازن هیدروکربنی زاگرس فارس با استفاده از شاخص های ژئومورفیک بررسی شده است. بطوریکه شاخص های سینوسیته جبهه ی کوهستان، تقارن چین خوردگی، نسبت جهت، نسبت انشعاب، فرکانس رودخانه، بافت زهکشی، تراکم زهکشی، طول خط الرأس، اختلاف ارتفاع، الگوی زهکشی و فرم طاقدیس ها بر طاقدیس های دارای مخازن هیدروکربنی خشت، وراوی و هوا و طاقدیس فاقد مخزن هیدروکربنی نورا، محاسبه گردیده است. این شاخص ها، جهت تفکیک طاقدیس های فعال و غیر فعال از نظر تکتونیکی، بعد از ورود داده های مورد نیاز به نرم افزار arc gis، مقایسه شده اند. علاوه بر آن، مطالعه شواهد ژئومورفیک بالاآمدگی و فعالیت های تکتونیکی، بررسی نقش تکتونیک در فرسایش، همچنین فرود محوری و الگوی آبراهه ها و ویژگی های ژئومورفولوژیکی طاقدیس های دارای مخازن هیدروکربنی، مشخص و روابط بین ژئومورفولوژی و تشکیل مخازن هیدروکربنی تبیین شد. بطوریکه شاخص های سینوسیته جبهه ی کوهستان، تقارن چین خوردگی، نسبت جهت، نسبت انشعاب، فرکانس رودخانه، بافت زهکشی، تراکم زهکشی دارای کارایی مناسبی جهت تفکیک طاقدیس های دارای مخازن و فاقد مخازن هیدروکربنی نیستند. اما شاخص های طول خط الرأس، اختلاف ارتفاع، الگوی زهکشی و فرم طاقدیس ها، شاخص های مناسبی برای این منظور، ارزیابی گردیدند. به طور کلی، ارتباط نزدیکی بین مخازن هیدروکربنی و ژئومورفولوژی طاقدیس های مورد مطالعه وجود دارد، به طوری که در طاقدیس فاقد مخزن هیدروکربنی، مورفولوژی فشرده تر و فرسایش یافته تر است، در مقابل، طاقدیس های دارای مخازن هیدروکربنی، جوان تر، عریض تر و کمتر فرسایش یافته اند. بنابراین در تحلیل و شناخت اولیه مخازن هیدروکربنی بایستی به مورفولوژی محل، عمق فرسایش و سن نسبی طاقدیس ها توجه کرد. تحقیقات مشابه می توانند به وزارت نفت، سازمان زمین شناسی کشور و سازمان بهره برداری نفت و گاز، کمک شایانی نماید. شاید بهتر باشد که در بررسی این موضوع، طاقدیس های بیشتری مورد بررسی و مطالعه قرار گیرند.
نجمه هوشمند فیض آبادی شهرام بهرامی
مخروط افکنه ها از جمله اشکال ژئومورفولوژیکی می باشند که تحت تاثیر عواملی مانند تکتونیک، اقلیم، لیتولوژی و مورفومتری حوضه تکامل می یابند. شاخص ها و شواهد ژئومورفولوژیکی امکان شناخت تاثیر عوامل تکتونیکی را در تکامل و تغییر شکل مخروط افکنه ها فراهم می کنند. مخروط افکنه های مورد مطالعه از جمله مخروط افکنه هایی می باشند که تحت تأثیر گسل درونه و فعالیتهای تکتونیکی مربوط به آن می باشند. هدف از این پژوهش، تحلیل و بررسی تأثیر عامل تکتونیک فعال در مورفولوژی و مورفومتری سه مخروط افکنه در دامنه ی جنوبی ارتفاعات کوهسرخ می باشد. در این تحقیق از نقشه های توپوگرافی 50000 :1، نقشه ی زمین شناسی با مقیاس 100000 :1، و تصاویر google earth برای تعیین سطوح قدیمی و جدید مخروط افکنه ها استفاده شد. در این تحقیق شاخص های ضریب مخروط گرایی (fci)، زاویه انبساط (sa)، نسبت عرض به طول مخروط افکنه ها (w/l)، شاخص نسبت پهنای کف دره به ارتفاع آن (vf)، شاخص ناهنجاری سلسله مراتبی شبکه زهکشی (?a) و شاخص انشعابات (r) حوضه ها، محاسبه و سپس مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق حاکی از آن است که عامل تکتونیک گسل ها در شکل گیری و مورفولوژی حوضه های آبریز مورد مطالعه و مخروط افکنه های آنها نقش داشته است. با وجود این، میزان تأثیر تکتونیک در حوضه های مورد مطالعه دارای اختلافاتی می باشد. شواهد مورفوتکتونیکی نشان از فعال بودن گسل درونه داشته و مورفولوژی مخروط افکنه های مورد مطالعه و سطوح مختلف ایجاد شده در آنها، شواهد قابل اتکایی را در این خصوص عرضه می نماید. کلیدواژه ها: حرکات تکتونیکی، مخروط افکنه، شاخصهای ژئومورفیک، دامنه های جنوبی کوهسرخ، گسل درونه.
محمد معتمدی راد شهرام بهرامی
شبکه های زهکشی بعنوان بخشی از لندفرم های ژئومورفولوژیک در مقابل حرکات تکتونیکی فعال حساس هستند و همزمان با آن تغییر می کنند. هدف این پژوهش بررسی ناهنجاری شبکه زهکشی و ارتباط آن با تکتونیک در حوضه های زهکشی صدخرو و کلاته سادات(دامنه جنوبی کوههای جغتای)، فاروب رومان(دامنه جنوبی بینالود) و گلیان (دامنه شمالی کوههای آلاداغ) می باشد. شاخص های ناهنجاری سلسله مراتبی(?a)، تراکم ناهنجاری سلسله مراتبی (ga)، شاخص انشعابات (r) ، شاخص درصد عدم تقارن حوضه (paf)، نسبت شکل حوضه(bs) و میانگین طول آبراهه درجه 1(ln1)در آن مورد محاسبه قرار گرفت. سپس رابطه خطی بین پارامترها و ضریب همبستگی بین آنها بدست آمد. بررسی داده ها نشان می دهد که رابطه مستقیمی بین?a و ga با ضریب همبستگی بالا (963/0 r=) در حوضه های مطالعاتی وجود دارد. همچنین رابطه مستقیمی بین پارامترهای ?a و ga با پارامترهای paf, bs و ln1 می باشد. ضریب همبستگی ?aبا پارامترهای paf ، bs و ln1 به ترتیب796/0، 737/0 و 892/0 و ضریب همبستگی ga با پارامترهای paf ، bs و ln1 نیز به ترتیب920/0، 875/0 و 896/0به دست آمد. رابطه معناداری بین r و دیگر پارامترها وجود ندارد. بررسی روابط بین پارامترها نشان دهنده کارایی بالای شاخص ?a وga در مقایسه با شاخص r برای شناسایی تکتونیک فعال حوضه های زهکشی می باشد. براساس شاخص های مذکور، هر چند تمام حوضه های مطالعاتی از نظر تکتونیکی فعال هستند اما بیشترین فعالیت تکتونیکی به ترتیب در حوضه های فاروب رومان، صدخرو، گلیان و کمترین مربوط به حوضه کلاته سادات می باشد. کلیدواژه ها: مورفومتری، تکتونیک، ناهنجاری سلسله مراتبی شبکه زهکشی، ، شاخص انشعابات، کلاته سادات
بهاره ضیغمی شهرام بهرامی
هدف این پژوهش ارزیابی میزان سیلاب حداکثر و رسوب معلق در حوضههای آبخیز رودخانه اترک با استفاده از تکنیکهای ژئومورفولوژی میباشد. عدم وجود و یا کمبود بسیار زیاد اطلاعات و آمار هیدرومتری در حوضههای آبخیز کشور، کاربرد روشهای تجربی مناسب را برای برآورد حداکثر سیلاب و شدت فرسایش و رسوبزایی الزامی مینماید. در این تحقیق حداکثر سیلاب بر اساس اندازهگیریهای قطر ذرات بستر رودخانه بدست آمد و میزان رسوب معلق با استفاده از مورفومتری شبکه زهکشی و شاخصهای مرتبط با آن از جمله: تراکم زهکشی (dd) و شاخص ناهنجاری سلسله مراتبی (?a) صورت گرفت. در این راستا اطلاعات توپوگرافی، فیزیوگرافی و زمینشناسی از طریق نقشههای توپوگرافی 1:50000 و زمینشناسی 1:100000 استخراج، و تجزیه و تحلیل آنها توسط سامانه اطلاعات جغرافیایی (arcgis) صورت گرفت. در این تحقیق به منظور برآورد سیلاب حداکثر در حوضه، ابتدا سرعت آب با استفاده از روش کاستا و جارت اندازهگیری شد و سپس بر اساس آن میزان دبی به دست آمد و شاخصهای مورفومتری شبکه زهکشی در نهایت منجر به محاسبه نرخ فرسایش (tu, t/km2 /year) در حوضه شد. بررسی این تحقیق نشان میدهد که در حوضهای که میزان قطر رسوبات بستر بالا باشد دبی حداکثر بالا، و تراکم زهکشی و میزان بالای شاخص ناهنجاری سلسله مراتبی منجر به نرخ فرسایش بالا میشود. بنابراین با توجه به اختلاف در میزان سیلاب حداکثر، میزان نرخ فرسایش در حوضهای بالاست که میزان سیلاب حداکثر آن بالا باشد به طوریکه قدرت جریان رود قادر است میزان رسوب بالایی را جابجا کند. با توجه به اینکه جهت مقایسه شاخصها، از دو حوضه با خصوصیات و عملکرد متفاوت استفاده شده است، بررسیها، کارایی مدلهای ژئومورفیک جهت برآورد سیلاب و رسوب منتقلشده به خروجی حوضه را نشان میدهد.
عاطفه دوران شهرام بهرامی
با توجه به پایش دمای سطح زمین در تعداد محدودی از ایستگاه های هواشناسی بصورت نقطه ای و نیاز به توزیع مکانی دمای سطح در پهنه وسیع و به طور همزمان، برآورد دمای سطح زمین به روش سنجش از دور گزینه مناسبی محسوب می شود. الگوریتم توازن انرژی سطح زمین (سبال)، الگوریتم نسبتا جدیدی است که در اکثر نقاط دنیا برای برآورد دما و سایر شارهای گرمایی در سطح مورد استفاده قرار گرفته و نتایج رضایت بخشی داشته است. هدف این تحقیق، بدست آوردن دمای سطحی و بررسی ارتباط آن با عوامل توپوگرافی نظیر ارتفاع و جهت، لیتولوژی و مورفومتری برخی از لندفرم ها در مخروط آتشفشانی تفتان می باشد. در این تحقیق بوسیله ی تصویر ماهواره ا ی etm+ و داده باند حرارتی این ماهواره با استفاده از روش سبال و نرم افزارهایenvi وidrisi ، نقشه حرارتی منطقه مورد مطالعه تهیه شد. نقشه برخی از لندفرم های این منطقه نظیر خط الرأس ها و خط القعرها براساس روش بررسی منحنی میزان های منطقه از طریق نقشه توپوگرافی و google earth تولید شده اند. از طرفی نقشه های توپوگرافی نظیر آبراهه ها، مدل رقومی ارتفاع، جهت و زمین شناسی در محیط نرم افزار arc gis رقومی و یا تولید گردیده اند. سپس با انطباق و همپوشانی نقشه های مذکور با نقشه دمای سطح زمین و استفاده از تحلیل zonal statistic، دمای سطح زمین در هر طبقه ارتفاعی، جهت جغرافیایی، سازند و لندفرم های خاص بدست آمده است. بطور کلی نتایج نشان می دهد که در طبقات ارتفاعی بالاتر همانند اثر افزایش ارتفاع روی کاهش دمای هوا، دمای سطح زمین نیز کاهش می یابد. علاوه بر این، حداقل دما در سازند آندزیت جدید تفتان و حداکثر دما در سازند سیلت استون و گل سنگ با میان لایه های توف آندزیتی به چشم می خورد. داده ها نشان می دهند که در میزان دمای سطحی مخروط آتشفشانی تفتان، جهات جغرافیایی نقش بسیار مهمی را ایفاء می نمایند به طوری که بین جهت غربی (کمترین میانگین دما) و جهت شرقی (بیشترین میانگین دما)، 08/3 درجه سانتیگراد و بین جهت شمالی (حداقل دما) و جهت شرقی (حداکثر دما)، 05/18 درجه سانتیگراد اختلاف دمایی به چشم می خورد. در مورد لندفرم ها نیز بین خط الرأس ها و خط القعرها از نظر دمایی اختلاف وجود دارد. این در حالی است که حداکثر دمای بین خط الرأس ها در جهت شرق و حداقل آن در جهت غرب با اختلاف دمایی حدود 5 درجه سانتیگراد به چشم می خورد که نقش جهت بخوبی در نتایج آن مشهود است. در مورد خط القعرها نیز وضعیت مشابهی حکمفرماست. بنابراین با در نظر گرفتن شرایط دمایی در جهات جغرافیایی و سازندهای مختلف، می توان به کاشت محصولات کشاورزی سازگار و برنامه ریزی محیطی مناسب اقدام نمود.
سارا الهی ابوالقاسم امیراحمدی
شناخت جاذبه¬های طبیعی و پدیده¬های ژئوئومورفولوژیک در صنعت توریسم راهی به سوی توسعه پایدار و اشتغال زایی محسوب می شود. رشته کوه بینالود در ادامه رشته کوه البرز و در ناحیه شمال شرق ایران با روند شمال غرب - جنوب شرق قرار دارد که در اثرتصادم قطعه لیتوسفری ایران به زیر قطعه لیتوسفری توران بوجود آمده است. در این مطالعه برای ارزیابی توان اکوتوریسم دامنه¬های شمالی بینالود از روش ارزیابی چند معیاره (mce) بر مبنای منطق فازی استفاده شد. برای این کار پس از تعیین معیارهای موثر در طبیعت گردی و اکوتوریسم شامل شیب، جهت، ارتفاع، زمین شناسی، منابع آب، تراکم پوشش گیاهی، راه های دسترسی، فاصله از سکونتگاه های انسانی، وجود مناطق با ارزش طبیعی، تاریخی و فرهنگی، کاربری اراضی و فاصله از آبراهه ها و رودخانه ها تعیین شد. در مرحله بعد لایه های اطلاعاتی مورد نیاز گردآوری، آماده سازی و استاندارد شد. همچنین وزن عوامل با روش مقایسه زوجی (ahp) تعیین گردید و با استفاده از عملگر ترکیب خطی وزن داده شده (wlc) ، کلیه لایه¬ها تلفیق شدند و نقشه رستری توان اکوتوریسم تهیه گردید. در نهایت با استفاده از عملگر مطلوبیت ناحیه¬ای سرزمین (zls) مناطق با مساحت بالای 200 هکتار و ارزش سلول بالای 128 به عنوان مناسب¬ترین مناطق در محدوده مورد مطالعه جدا شدند. در این مطالعه مشخص شد که از کل مساحت محدوه مورد مطالعه 381 کیلومترمربع دارای بیشترین مطلوبیت برای طبیعت گردی است. انجام مطالعات جامع جهت شناسایی قابلیت¬های طبیعت گردی به ویژه ژئومورفوتوریسمی دامنه¬های شمالی بینالود با هدف توسعه گردشگری پایدار این منطقه پیشنهاد می¬شود.
ملیحه محمدنیا ابوالقاسم امیراحمدی
زمین¬لغزش یکی از انواع مخرب فرسایش در دامنه¬ها است که موجب ایجاد خسارتهای مالی و جانی در جاده¬ها می¬شود. شناسایی عوامل موثر در وقوع زمین¬لغزش و تهیه نقشه پهنه¬بندی خطر یکی از ابزارهای اساسی جهت مدیریت و کاهش خسارات احتمالی محسوب می¬¬گردد. در این تحقیق سعی شده است مخاطره زمین¬لغزش در مسیر جاده پیشنهادی طرقبه- درود با استفاده از روش بیزین پهنه¬بندی گردد، تا بدین وسیله بتوان از بسیاری از مخاطرات جانی و مالی پیشگیری کرد. لذا با جمع¬آوری اطلاعات مورد نیاز از پراکندگی لغزش¬ها در منطقه، ضمن تهیه نقشه پراکندگی زمین¬لغزش¬ها، به تهیه 13 لایه اطلاعاتی شامل: درجه شیب، جهت شیب، شکل شیب، ارتفاع، کاربری اراضی، زمین¬شناسی، فاصله از جاده، فاصله از آبراهه، فاصله از گسل، شاخص توان آبراهه، شاخص حمل رسوب، خاک و پهنه¬های بارش منطقه در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی اقدام گردید. با استفاده از تئوری احتمالاتی بیزین ارتباط هر یک از عوامل و نقاط لغزشی تعیین و وزن طبقه¬های هر عامل مشخص شد. نهایتا نقشه¬های پهنه¬بندی خطر زمین¬لغزش با 14 رویکرد استفاده از تمام عوامل موثر و حذف تک تک عوامل، با استفاده از تئوری بیزین برای منطقه مورد مطالعه تهیه شده است. در نهایت میزان دقت و صحت نقشه¬ها با استفاده از منحنی roc و 30% نقاط لغزشی صورت گرفت. در نهایت مشخص گردید که دقت مدل احتمالاتی تهیه شده با رویکرد یازدهم مدل¬سازی؛ (حذف عامل فاصله از گسل)، در منطقه 5/86% (خیلی خوب) برآورد گردید. با استفاده از نقشه ارائه شده می¬توان مناطق ناپایدار را شناسایی و در اجرای برنامه¬های عمرانی و بخصوص احداث راه به آن استناد نمود.
زینب نظری شهرام بهرامی
با توجه به افزایش روزافزون جمعیت، نیاز به منابع آب هر روز بیشتر میشود. منابع آب سطحی نیز کفاف تأمین آب جوامع انسانی را نمی نماید. به دلیل همین محدودیت از دیر باز توجه انسان به سوی منابع آب زیرزمینی جلب شده است. در این راستا ژئومورفولوژی به عنوان شاخهای از علوم زمین، توانایی شناسایی منابع جدید آب را دارا میباشد. برای مطالعه آب های زیرزمینی، بررسی های زمینشناسی به ویژه مطالعه ی لیتولوژی و تکتونیک سازندها که در ایجاد فضای خالی و ذخیرهسازی آب نقش دارند اهمیت دارد. در این تحقیق تأثیر سازندهای زمینشناسی و گسل بر روی چشمههای شهرستان تربت جام مورد بررسی قرار گرفت. چشمهها محل ظهور آبهای زیرزمینی میباشند که به طور طبیعی آب زیرزمینی را در اختیار موجودات زنده قرار می-دهند. تعداد گسل، فاصله از گسل، تراکم گسل و تاثیر سازندهای زمینشناسی بر روی ویژگیهای چشمهها مورد بررسی قرار گرفت. در این راستا از نرم افزارهای excel و arcgis جهت پیشبرد اهداف استفاده شد. نتایج نشان داد که با فاصله گرفتن از گسل از تعداد چشمهها کاسته میشد، تراکم گسل بالا (20/51 km/km2) و طول گسلخوردگی زیاد (716 کیلومتری) بر روی دبی چشمهها و ظهور آنها تأثیر مثبتی دارند. سازند qt2 (آبرفتها و مخروطهای جوان) بیشترین تعداد چشمه (42 دهنه) را در خود جای داده است. سازند pgn (گنایس، موسکوویت، بیوتیت، کوارتز) دارای بیشترین دبی میانگین (8/67 m3/s) به خاطر تراکم گسل بالا، سازند p vs (سنگ آهک، دولومیت) بیشترین دبی کل (38/64 m3/s) به دلیل تراکم گسل بالا و وجود لیتولوژی خوب و سازند kl (سنگ آهک) بیشترین دبی لحظهای (6/6 m3/s) به دلیل کارستیفیکاسیون بالا هستند. نتیجه کلی تشکیل آبخوانهای آب زیرزمینی مناسب بر روی سازندهای ماسه سنگ و سنگ آهک و تاثیر گسل بر روی ظهور و دبی چشمهها را نشان میدهد
سمانه محمدی محمدعلی زنگنه اسدی
رشد شهرنشینی، توسعه فیزیکی شهرها و افزایش نیاز به مسکن و جاده ایمن در کشور، توجه به کیفیت مصالح ساختمانی آن را طلب می کند. طبق بررسی های بعمل آمده در دامنه جنوبی ارتفاعات بینالود، پدیده های حاصله از فرسایش آبی از قبیل مخروط افکنه ها و بسترهای رودخانه ای قدیم و جدید و نیز فراورده های رسوبی ناشی از فرآیندهای تکتونیکی، هوازدگی و ثقلی می توانند در صنعت ساختمان مورد بهره برداری قرار گیرند که هدف اساسی این تحقیق را تشکیل داده است. جهت بررسی کیفیت سنگدانه های موجود در منطقه، آزمایشات مختلفی همچون مقاومت فشاری تک محوری، مقاومت به ضربه و مقاومت به سایش انجام گرفت. نتایج آنالیز آزمایشگاهی نشان می دهد که مخروط افکنه ها و بسترهای رودخانه ای قدیم و جدید واقع در حوضه باغشن گچ پایکوه بینالود دارای مصالح ساختمانی با مقاومت مناسب است ولی سنگدانه های موجود در مخروط افکنه جدید این حوضه مقاومت بیشتری نسبت به سنگدانه های واقع در سایر پدیده های ژئومورفولوژی دارند. درحالی که مخروط افکنه های قدیم به دلیل قرارگرفتن در معرض هوازدگی در طی زمان مقاومت کمتری را نشان می دهند
علیرضا ارشادی مقدم شهرام بهرامی
در این پژوهش به بررسی مورفومتری پنج حوضه آبخیز به نامهای بوژان، خروغربی، خروشرقی، درّود و دیزباد در دامنه جنوبی بینالود و ارتباط آن با تکتونیک پرداخته شده است. شاخص های ناهنجاری سلسله مراتبی(a?)، شاخص تراکم ناهنجاری سلسله مراتبی(ga)، میانگین طول آبراهه درجه یک(ln1)، انتگرال هیپسومتری(hi)، شاخص انشعابات(r)، درصد عدم تقارن حوضه(paf)، سینوزیته رود(s) و تراکم شبکه زهکشی(d) در این پژوهش به کار گرفته شده است. پارامترهای مذکور همگی بر پایه نقشه های توپوگرافی 1:50000 محاسبه شده است. این نقشه ها ابتدا در محیط نرم افزار arc gis رقومی سپس آبراهه های آن ترسیم و بر اساس روش استرالر درجه بندی شده است. نتایج حاصل از پژوهش حاکی از رابطه معنادار میان پارامتر های a?, hi, s, paf و bs است
مهدی ملائی سریش شهرام بهرامی
آب زیرزمینی در گذر از لایه های مختلف زمین ممکن است کیفیت آن دستخوش تغییر گردد. این مطالعه به منظور بررسی نقش لیتولوژی بر کیفیت منابع آب زیرزمینی حوضه ششتمد انجام پذیرفت. در این مطالعه اطلاعات کیفی آب شامل: مقادیر کلسیم، منیزیم، سدیم، کلر، بی-کربنات، سولفات، نسبت جذب سدیم، ph ، هدایت الکتریکی، مواد محلول جامد و سختی آب از شرکت آب منطقه ای استان خراسان تهیه و پس از ورود اطلاعات به سامانه اطلاعات جغرافیایی، نقشه پراکنش هر یک از عناصر تهیه و تحلیل گردید. سپس جهت تعیین کیفیت آب از نظر کشاورزی و شرب از نمودار ویلکاکس و شولر استفاده گردید. نتایج تحلیل نقشه های پراکنش عناصر مختلف نشانگر افزایش این عناصر از بالادست به سمت خروجی حوضه می باشد. که این امر ممکن است در نتیجه گذر آب از لایه های مختلف زمین و شیب کمتر توپوگرافی در پایین دست حوضه باشد. همچنین بررسی نمودار ویلکاکس و شولر نشان داد که آب جهت شرب و کشاورزی مشکل خاصی نداشته و در بیشتر سازندها کیفیت آب در حد خوب بوده است.
محمد ابراهیم شادمهری شهرام بهرامی
چکیده: مخروط افکنه ها یکی از اشکال ژئومورفولوژیکی پایکوهی در مناطق خشک و نیمه خشک می باشند که با وجود موقعیّت مناسب برای اجرای برنامه های عمران و توسعه سکونتگاهی، نسبت به فرایندهای مخاطره آمیز ژئومورفیک سیل حساس هستند. مخروط افکنه ها اغلب در پلیو کواترنر ایجاد شده و بیانگر نکات جالبی در مورد روند عملکرد و تاریخچه تحولات نوزمین ساختی می باشد. مخروط افکنه ها ی کوه میامی به دلیل واقع شدن روی گسل ها در معرض خطرات ناشی از زلزله هستند. شاخص ها و شواهد ژئومورفولوژیکی امکان شناخت تاثیر عوامل تکتونیکی را در تکامل و تغییر شکل مخروط افکنه ها فراهم می کنند. هدف از این پژوهش، تحلیل و بررسی تأثیر عامل تکتونیک فعال در مورفولوژی و مورفومتری مخروط افکنه های دامنه ی شمالی کوه میامی می باشد. در این راستا از شاخص هایی مانند ضریب مخروط گرایی، انتگرال هیپسومتری، نسبت شکل حوضه، نسبت عرض به طول مخروط افکنه و شاخص موقعیت رأس توپوگرافی و رأس هیدروگرافی برای ارزیابی تکتونیک فعال استفاده شده است. در این تحقیق از نقشه های توپوگرافی 1:50000 و نقشه ی زمین شناسی با مقیاس 1:100000 و تصاویر google earth استفاده شد. نتایج تحقیق بیانگر آن است که عامل تکتونیک در شکل گیری و مورفولوژی حوضه های آبریز و مخروط افکنه های میامی نقش داشته است. در عین حال میزان تأثیر تکتونیک در 12حوضه مورد مطالعه، یکسان نبوده است.