نام پژوهشگر: سیامک طهماسبی
زهرا صداقتی باروق جلال یونسی
چکیده زمینه و هدف :تحقیقات نشان می دهد که مادران دارای کودک فلج مغزی سطح بالایی از پریشانی، افسردگی، اضطراب، علائم استرس پس از سانحه و علائم ذهنی استرس را تجربه می کنند. افسردگی یک بیماری شایع است که معمولاً یک دوره عود دارد. مداخلات موثری که پیشگیری بیماری را هدف قرار می دهند، به طور چشم گیری پتانسیل کاهش شیوع بیماری را نیز دارند. بسیاری از مطالعات نشان داده اند که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی ) mbct (مداخله ای است که در کاهش نشانگان افسردگی و عود افسردگی اثربخشی دارد. در این مطالعه، اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی ) mbct (در کاهش افسردگی مادران دارای کودک فلج مغزی مورد بررسی قرار گرفت. روش بررسی : در این مطالعه، از میان مادران کودک فلج مغزی، پس از اجرای آزمون افسردگی بک )ویرایش دوم( و اجرای مصاحبه تشخیصی به وسیله روانپزشک، 3 نفر که افسرده تشخیص داده شدند، با نمونه گیری هدفمند برای روش مطالعه تک آزمودنی انتخاب شدند. پس از تعیین خط پایه از طریق اجرای مقیاس افسردگی بک 2 در سه جلسه، شرکت کنندگان وارد جلسات درمانی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی ) 8 جلسه هفتگی( شدند. در حین مطالعه، افسردگی شرکت کنندگان در جلسات دوم، چهارم، ششم، هشتم؛ با استفاده از مقیاس افسردگی بک 2 مورد ارزیابی قرار گرفت. یک ماه بعد از آخرین جلسه، دوباره همان آزمون برای هر سه مادر اجرا شد. داده ها با نمودار گرافیکی مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی قادر به کاهش نشانگان افسردگی مادران دارای کودک فلج مغزی است. علاوه بر این، یافته ها نشان می دهد که این روش مداخله قادر به پیشگیری از بازگشت افسردگی نیز می باشد بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج فوق، به نظر می آید که ایجاد حمایت های اجتماعی قوی تر و برنامه های آموزشی و روان درمانی از سوی مراکز ارائه کننده خدمات دولتی و غیردولتی به این مادران، می تواند موثر باشد. واژه های کلیدی: فلج مغزی، ذهن آگاهی، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، افسردگی
محمدرضا سرحسابی فرشته کردستانی
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش های تخصصی بر توانمندسازی زنان سرپرست خانوار تحت حمایت کمیته امداد امام خمینی (ره) شهر تهران است. جامعه پژوهش شامل تمام زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد شهر تهران که از آموزشهای تخصصی امداد جهت خودکفا شدن بهره مند شده اند بودکه تعداد آنها در شهر تهران 6500 نفر می باشد که ازروش نمونه گیری تصادفی طبقه ای بر اساس جدول مورگان با توجه به جامعه آماری تعداد 320 نفر انتخاب گردید.ابزار مورد استفاده در این پژوهش آزمون محقق ساخته توانمندسازی است.این پژوهش شامل 1 فرضیه ی اصلی و 6 فرضیه فرعی می باشد. بر اساس نتایج به دست آمده مشخص گردید که پس از دوره آموزشی تفاوت گروه ها در تمام ابعاد توانمندسازی معنادار است. به عبارت دیگر نمرات توانمندسازی اقتصادی، بهداشت روان، اجتماعی، اعتقادی و فرهنگی و جمعیت شناختی گروه آزمایش به طوری معناداری نسبت به گروه کنترل در پس آزمون بالاتر است. لذا آموزش های فرهنگی بر توانمندسازی زنان اثر معنادار دارد (001/0 p<). واژگان کلیدی:زنان سرپرست، توانمند سازی،کمیته امداد امام خمینی
رحمان گودینی معصومه پورمحمد رضای تجریشی
هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش برنامه مدیریت هیجان¬ها به مادران بر اختلال¬های رفتاری فرزندان پسر انجام شد. روش: در این مطالعه شبه¬آزمایشی از طرح پیش¬آزمون- پس¬آزمون با گروه کنترل استفاده شد. 30 نفر از دانش-آموزان پسر دارای اختلال¬های رفتاری مقطع ابتدایی شهر کرمانشاه به شیوه در دسترس انتخاب و مادران آنها به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش در 9 جلسه آموزشی (هفته ای یک جلسه؛ هر جلسه 60 دقیقه¬) برنامه مدیریت¬ هیجان¬ها شرکت کردند و گروه کنترل در این زمینه آموزش دریافت نکردند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه رفتاری راتر کودکان (فرم معلم و والدین) قبل و بعد از جلسات آموزشی جمع¬آوری شد. داده¬ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته¬ها: یافته¬ها حاکی از این است که پس از شرکت مادران در جلسات آموزش مدیریت هیجان¬ها، نمره¬های پرخاشگری و بیش فعالی، اضطراب و افسردگی، ناسازگاری اجتماعی، رفتار ضد اجتماعی و نمره کلی اختلال-های رفتاری فرزندان پسر به طور معنادار(01/0 >p) کاهش یافت ولی میزان کمبود توجه فرزندان گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنادار نشان نداد (05/0 <p). نتیجه گیری: ارائه برنامه¬های مبتنی بر آموزش مدیریت هیجان¬ها به مادران گام موثری در کاهش مشکلات رفتاری فرزندان آنها به شمار می¬رود.
سیدمحمدحسین جوادی حسین فکرآزاد
هدف از پژوهش حاضر، بررسی سهم هر یک از عوامل روانی، اجتماعی، جمعیت شناختی و محیطی - رفتاری موثر بر رفتار و تصادفات رانندگی در پسران جوان کلان شهر تهران به منظور طراحی مدل روانی- اجتماعی در راستای کاهش تصادفات و اثرات ناشی از آن می باشد. روش: برای رسیدن به هدف های پژوهش از یک رویکرد ترکیبی استفاده شد. داده های کیفی با روش تحلیل محتوای کیفی عرفی و قراردادی و با استفاده از پرسشنامه نیمه ساختاریافته از جوانان مشارکت کننده جمع آوری شد ومورد تحلیل قرارگرفت. پژوهش کمی با روش همبستگی انجام شد، نمونه ای مشتمل بر 253 نفر از پسران 18 تا 24 سال شهر تهران که به علت تصادف به مراکز بیمه، بیمارستان ها، کانون اصلاح تربیت و زندان مراجعه کرده بودند، به شیوه تصادفی طبقه ای انتخاب گردید یافته ها: نتایج پژوهش حاکی از آن است که از میان متغیرهای روان شناختی تنها عامل پرخاشگری توانست تصادفات را در جوانان پیش بینی کند. از میان عوامل اجتماعی موثر بر تصادفات، ادراک قوانین پلیس، سبک رانندگی و عوامل سال رانندگی، مصرف مواد و الکل، گواهی نامه و سابقه زندان و جرم قادر به پیش بینی تصادفات بودند که در مجموع عوامل روانی اجتماعی موثر بر تصادفات عامل ادراک قوانین پلیس و سال رانندگی با ضریب بتای 18/0 و 30/0 قوی ترین پیش بین تصادفات به شمار می آیند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد توجه به متغیرهای اجتماعی وروان شناختی موثر بر رفتار و تصادفات رانندگی می تواند پیش بین مناسبی برای تقلیل رفتارهای خطر آفرین رانندگی جوانان ودرنتیجه کاهش میزان تصادفات رانندگی ایشان باشد.