نام پژوهشگر: سعید حاجی ناصری
مسعود اعتصامی سعید حاجی ناصری
قدرت به عنوان یکی از اساسی ترین مفاهیم سیاسی جهان مدرن عرصه ی تحولات متفاوتی بوده است. تکوین مفهوم قدرت به عنوان هسته سیاست جدید در اندیشه ی ماکیاولی، در انقطاع با الهیات مسیحی و فلسفه ی یونانی، دربافتی از مناسبات سیاسی ایجاد شد که نسبتی با شهر خدای مسیحی و مدینه فاضله افلاطونی نداشت. تامل در باب سیاست، به مثابه عرصه ی تکوین قدرت در چهارچوب تنش میان نیروهای سیاسی در اندیشه ماکیاولی از مهم ترین مباحث سیاست جدید است. قدرت به مثابه رابطه ی میان نیروها، سرشتی را به سیاست می دهد که این راه جدید، گشودن راهی بود به امکان تدوین نظریه آزادی را هموار می کرد. نسبت اقتدار دولت و آزادی شهروندان به عنوان موضوع اساسی اندیشه سیاسی جدید از طریق توضیح اندیشه ماکیاولی در نوع نگاه جدید به قدرت قابل فهم است. این نسبت، در مرحله ی بعد با توضیح مفهوم اراده ی انسان قابل توضیح است که ماکیاولی با طرح مفهوم "ویرتو" و ارائه ی راه هایی برای فائق آمدن بر نیروی "بخت" چنین کوششی را انجام داده است. سرشت پویایی سیاست و "پایان دوران سنگوارگی" مفاهیم سیاست، پیامد دیگر اندیشه ماکیاولی است که توضیح این روند راه را برای درک علم سیاست جدید باز می کند. سیاست جدید، بدون تردید تنها یک نقطه ی آغاز دارد و آن نیکولوماکیاولی است.
سعید حاجی ناصری جهانگیر معینی علمداری
چکیده ندارد.