نام پژوهشگر: مهدی نوری پور
سعید هدایتی نیا مهدی نوری پور
پژوهش حاضر با هدف شناسایی بازدارنده های فاوا در سازمان های صفی روستایی در شهرستان بویراحمد انجام شده است. در انجام این پژوهش، از ترکیب روش های تحقیق کمی و کیفی در دو بخش کمک گرفته شده است. در بخش اول در ابتدا به بررسی میزان پذیرش فاوا با استفاده از مدل پذیرش فناوری دیویس پرداخته شده و سپس بازدارنده های پذیرش فاوا در سازمان های مورد مطالعه، مورد بررسی قرار گرفته است. جامعه آماری این بخش از پژوهش را کارمندان سازمان های صفی دولتی در سطح دهستان های شهرستان بویراحمد تشکیل دادند (366n=) که از این میان، تعداد 189 نفر با استفاده از جدول نمونه گیری کرجسی و مورگان، به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی با انتساب متناسب به عنوان نمونه ی آماری انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسش نامه ای حاوی سوالات باز و بسته بود که روایی آن تأیید شد و پایایی آن نیز با استفاده از آماره آلفای کرونباخ از 731/0 تا 936/0 برای متغیرهای گوناگون بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل های مربوط به این بخش از نرم افزارهایی از جمله spss20،amos21 و lisrel8.50 استفاده شده است. بخش دوم پژوهش به شناسایی نقاط قوت، ضعف، تهدیدها، فرصت ها و اولویت بندی راهبردهای توسعه فناوری در سازمان ها پرداخته است. جامعه ی آماری بخش دوم پژوهش، مدیران سازمان های صفی روستایی شهرستان بویراحمد بودند که به صورت هدفمند 20 نفر از آنان انتخاب شدند. در این بخش از تحقیق نیز از پروتکل سوالات باز و پرسش نامه استفاده گردید. سوالات باز مربوط به شناسایی عوامل سوات بود که با توجه به آن راهبردهای توسعه فناوری تدوین شد. سپس 5 نفر از مدیران ستادی سازمان های مرتبط با روستا که به صورت هدفمند انتخاب شدند، با کمک پرسش نامه ای که با استفاده از پروتکل سوات و با روش تحلیل شبکه تدوین شده بود (swot-anp) به ارزیابی عوامل و معیارها پرداختند. در این قسمت برای به دست آوردن وزن نسبی عوامل و معیارها از مقایسات زوجی که در نرم افزار expert choice 11 قابل انجام است، استفاده شد. نتایج بخش اول نشان داد که میزان پذیرش فاوا در کارمندان مناسب نیست و با تحلیل مدل مسیر مشخص شد که متغیر تصمیم به استفاده از فاوا تعیین کننده ی مهمی در استفاده واقعی از فاوا است و در حدود 6 درصد از متغیر وابسته (پذیرش) توسط متغیر تصمیم به استفاده تبیین می شود. برای شناسایی عامل ها و ایجاد یک ساختار برای مولفه های بازدارنده از تحلیل عاملی اکتشافی و به منظور بررسی شاخص های برازش مدل به وجود آمده از تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم استفاده شد. یافته های حاصل از تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که از دیدگاه کارمندان، نُه عامل زیرساختی، دانشی و مهارتی، سازمانی، مالی و هزینه ای، پیچیدگی استفاده از فاوا، اجتماعی، مدیریتی، اضطراب رایانه ای و عدم سازگاری مهم ترین بازدارنده ی پذیرش فاوا در سازمان های صفی روستایی بودند، که در مجموع 73/73 درصد از واریانس بازدارنده ها را تبیین کردند. از طرف دیگر نتایج تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم نشان داد که عوامل شناسایی شده به عنوان عوامل اندازه گیری بازدارنده های پذیرش نقش معنی داری را از خود نشان می دهند. همچنین آزمون های برازندگی نشان داد که مدل شناسایی شده از برازش مناسبی برخوردار است. نتایج اولویت بندی راهبردهای توسعه فاوا نشان داد که با توجه به نقاط قوت، ضعف، تهدیدها و فرصت های فاوا، مهم ترین استراتژی ها به ترتیب عبارتند از: بسترسازی قوانین سخت افزاری و نرم افزاری برای استفاده راحت تر کارکنان؛ بالا بردن کیفیت دوره های آموزشی مهارت های فناوری (icdl) قبل و ضمن خدمت؛ ایجاد ارتباط با مراکز فناوری برای امنیت داده ها و اطلاعات سازمان و استفاده از توان فاوا برای تقویت و توسعه آن در تمام وظایف شغلی. پیشنهاد می شود که ایجاد زیرساخت ها و بسترهای مناسب شبکه ای و مخابراتی؛ ایجاد زمینه های مناسب جهت استفاده گسترده از خدمات الکترونیکی؛ ترویج فرهنگ استفاده صحیح از فاوا، آشناسازی کارمندان و مسئولین با ساختار، عملکرد و مزایای فاوا باید سرلوحه برنامه های سازمان مخابرات و سازمان های صفی روستایی شهرستان بویراحمد باشد. در پایان جهت توسعه پذیرش فاوا در سازمان های صفی روستایی مورد مطالعه، مدلی پارادایمی ارائه شده است.
مهدی میرزایی آیت اله کرمی
با قرار گرفتن ایران در کمربند بیابانی، آب همواره یکی از عوامل بنیادی توسعه ی اقتصادی و اجتماعی جامعه ی روستایی کشورمان بوده است. از سویی دیگر کشورمان به دلیل رشد جمعیت، توسعه ی بهداشت و گسترش بخش های کشاورزی، صنعت و مواردی از این دست، پیوسته با افزایش تقاضای آب مواجه بوده است و این امر موجب زیاد شدن شکاف میان عرضه و تقاضای این ماده ارزشمند در آینده خواهد شد. در سال های اخیر توجه به اقتصاد آب به ویژه اقتصاد آب در بخش کشاورزی که بیشترین مصرف آب در این بخش می باشد، اهمیت بسزایی پیدا کرده است. در این راستا سیاست های نوین مبتنی بر بهبود مدیریت مصرف آب بجای توسعه منابع آب است. با توجه به اهمیت و ضرورت برنامه ریزی تقاضا و مدیریت در سرمایه گذاری در بخش آب کشاورزی، این پژوهش درصدد است تا با ارزیابی اقتصادی طرح های آبیاری قطره ای انگورکاران بخش مرکزی شهرستان دنا، تأثیر بکارگیری این فناوری را بر کارایی فنی آنان را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. جامعه این پژوهش، انگورکاران بخش مرکزی شهرستان دنا شامل روستاهای کریک، بیاره، کوخدان و همچنین شهر سی سخت می باشد. نمونه گیری در این پژوهش به روش سهمیه ای بوده است. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه ای دربردارنده ی کلیه منافع و هزینه های کشاورزان در دوره 1380 الی 1388 و همچنین مراجعه به دستگاه های اداری مرتبط بوده است. به منظور ارزیابی اقتصادی، از تکنیک اقتصاد مهندسی ارزش حال خالص و کارایی فنی دو گروه از انگورکاران با تخمین تابع مرزی تصادفی با روش حداکثر راست نمایی استفاده شده است. در ارزیابی اقتصادی کلیه هزینه ها و منافع دو گروه از انگورکاران با نرخ بهره 20 درصد به ارزش سال پایانی پژوهش (1388) تبدیل شده و با یکدیگر مقایسه گردید. ارزش حال خالص انگورکاران دارای شبکه آبیاری قطره ای برای هر هکتار 154/0 میلیون ریال و گروه انگورکاران فاقد شبکه آبیاری قطره ای 8/134 میلیون ریال بوده است. نتایج پژوهش ضمن حکایت از سودده بودن هر دو گروه از نمونه انتخاب شده، نشانگر بالاتر بودن ارزش حال خالص انگورکاران دارای شبکه آبیاری قطره ای است. نتایج حاصل از تخمین تابع تولید انگورکاران دارای شبکه آبیاری قطره ای نشان از تأثیر نهاده های سم، کود و ادوات بر تولید دارد. همچنین نتیجه آزمون فرض ها جهت انتخاب مدل مناسب از نسبت حداکثر راست نمایی از تأثیر مثبت کلیه متغیرهای اجتماعی و اقتصادی (سن، سطح تحصیلات، حضور در کلاس های ترویجی، تعداد افراد تحت سرپرستی و شغل دوم) در کارایی فنی دارد. میانگین کارایی فنی این گروه از انگورکاران 71% برآورد گردیده است. همچنین برای گروه انگورکاران فاقد شبکه آبیاری قطره ای تخمین تابع تولید نشان از تأثیر کلیه نهاده ها (کود، سم، ادوات و نیروی کار) بر تولید دارد. نتیجه آزمون فرض ها جهت انتخاب مدل مناسب از نسبت حداکثر راست نمایی نشان از تأثیر منفی شغل دوم و تأثیر مثبت تعداد افراد تحت سرپرستی و حضور در کلاس های ترویجی و بی تأثیر بودن متغیرهای سن و سطح تحصیلات دارد. بنابراین پیشنهاد می گردد تداوم گسترش و توسعه شبکه های آبیاری قطره ای در دستور کار دستگاه های اداری ذی ربط قرار گیرد. همچنین با بکارگیری تدوین برنامه های آموزشی و ترویجی برای انگورکاران منطقه مورد مطالعه بتوان آنها را در استفاده حداکثری از نهاده ها یاری رساند
مرتضی نوری مهدی نوری پور
تعاونی ها به عنوان بسترساز مشارکت در عرصه های مختلف اقتصادی- اجتماعی، از عالی ترین مظاهر تجلی مردم سالاری محسوب می شوند. بخش اول پژوهش حاضر با هدف بررسی اهمیت نسبی بخش های سه گانه ی اقتصادی کشور (دولتی، تعاونی و خصوصی) و انتخاب بخش بهینه و مطلوب بر اساس دیدگاه های اقتصادی، اجتماعی و مدیریتی انجام گرفت. داده های مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه ای محقق ساخته از متخصصان علوم اقتصادی، علوم اجتماعی، ترویج کشاورزی و توسعه ی روستایی بدست آمد و با استفاده از نرم افزار expert choice مورد تحلیل قرار گرفت. بررسی سازه های موثر بر نگرش نسبت به تعاون، به برنامه ریزان جهت شناسایی تسهیل کننده ها و بازدارنده های شکل گیری و توسعه ی تعاونی ها کمک خواهد نمود. از این رو، بخش دوم مطالعه ی حاضر که به شیوه ی پیمایشی انجام گرفت، به تبیین روابط علّی میان مجموعه ای از سازه های موثر بر نگرش نسبت به تعاون و کار گروهی براساس نظریه ی عمل منطقی، نظریه ی رفتار برنامه ریزی شده و الگویی پیشنهادی پرداخته است. داده ها با استفاده از پرسشنامه ای ساختارمند از 486 نفر از ساکنان شهرستان بویراحمد بدست آمد که بر اساس جدول نمونه گیری پاتن به روش تصادفی طبقه بندی شده انتخاب شده بودند. پس از بررسی روایی صوری (با بکارگیری نظرات کارشناسان) و پایایی ابزار پژوهش (آلفای کرونباخ از 578/0 تا 961/0)، بررسی الگوی علّی به روش تحلیل مسیر صورت گرفت. نتایج بخش اول حاکی از آن است که در مجموع، برآیند دیدگاه همه ی متخصصان و تصمیم گیران بر نقش برجسته تر بخش تعاونی نسبت به بخش های خصوصی و دولتی در فرآیند توسعه اشاره دارد و برای بخش تعاونی، وزن و جایگاه بالاتری نسبت به دو بخش دیگر قائل هستند. یافته های پژوهش در بخش دوم حکایت از آن دارد که در هر سه الگوی مورد بررسی، قصد رفتاری پیش بینی کننده ی رفتار بوده و همچنین، رابطه ی علّی مثبت و معنی داری بین سازه های نگرش نسبت به تعاون، هنجارهای ذهنی و سودمندی با قصد پذیرش تعاون وجود دارد. افزون بر این، سازه های کنترل رفتاری محسوس، سودمندی تعاون، عزت نفس، تجربه ی تعاون، ارزشمندی تعاون و سن پاسخگویان، در مجموع 6/73 درصد از واریانس نگرش نسبت به تعاون و کار گروهی را تبیین می کنند. همچنین، برای اطمینان از درستی مدل ها، آزمون های برازندگی با استفاده از نرم افزار amos انجام گرفت. یافته ها نشان داد که با برقراری پیوند علّی بین هنجار ذهنی و رفتار پذیرش تعاون، برازش نظریه های عمل منطقی و رفتار برنامه ریزی شده به طور قابل قبولی بهبود یافت. همچنین، انجام یک سری اصلاحات در الگوی اولیه ی پژوهش حاضر، به برازش مناسب تر این الگو منجر شد به نحوی که سنجه های الگوی علّی نهایی به خوبی با داده های گردآوری شده برازش دارند. در نهایت برپایه ی نتایج پژوهش، الگوی پذیرش تعاون طراحی و پیشنهاد شده است که در بردارنده ی سازه های نگرش نسبت به تعاون، مزیت نسبی، امکان پذیری و سازگاری تعاون می باشد.
محمد رضا داوری مصطفی احمدوند
تبیین الگوی مدیریت کارآمد در روستاهای فاقد مدیریت نوین (دهیاری): مورد مطالعه بخش مرکزی شهرستان بویراحمد چکیده مدیریت روستایی یکی از ارکان حیاتی و ضروری توسعه ی روستایی محسوب می شود، چرا که در نبود مدیریتی کارآمد در نواحی روستایی، برنامه های توسعه ی روستایی نیز با مشکلات بی شماری مواجه خواهند شد. این در حالی است که به خاطر محدودیت های اقتصادی و پراکنده بودن روستاها نمی توان تمامی روستاهای کشور را تحت پوشش مدیریت نوین روستایی (دهیاری ها) قرار داد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف ارائه الگویی کارآمد برای اداره روستاهای فاقد دهیاری، در بخش مرکزی شهرستان بویراحمد با بهره گیری از روش ترکیبی شامل روش های کمّی (پیمایش) و کیفی (مصاحبه با گروه متمرکز) به فراخور مراحل و اهداف تحقیق صورت پذیرفته است. جامعه ی آماری شامل دو گروه نخبگان محلی (اعضای شوراهای اسلامی) روستاهای فاقد دهیاری در بخش مرکزی شهرستان بویراحمد، و کارشناسان توسعه ی روستایی استان بودند. گردآوری داده ها از گروه اول (نخبگان محلی روستاها) با تکمیل پرسشنامه و به صورت مصاحبه ی ساختارمند و گروه دوم (کارشناسان توسعه ی روستایی استان) به صورت مصاحبه ی گروه متمرکز طی یک جلسه هم اندیشی انجام گرفت. روایی صوری پرسشنامه ی نخبگان توسط گروهی از متخصصین تأیید و پایایی آن نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ (499/0 تا 853/0) به دست آمد. برای نمونه گیری در گروه اول از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای استفاده شد و با استفاده از جدول تعیین اندازه نمونه پاتن، از میان پنج دهستان بخش مرکزی سه دهستان و سپس 40 روستا به عنوان تعداد نمونه برآورد و انتخاب شدند. در هر روستا حداقل سه نفر از نخبگان محلی مورد مصاحبه قرار گرفتند. گروه دوم نیز به صورت تمام شماری از 17 سازمان و نهاد مرتبط با مدیریت توسعه روستایی استان جهت شرکت در جلسه ی هم اندیشی دعوت به عمل آمد. نتایج پژوهش از وضعیت موجود و مورد انتظار حاکی از آن بود که تفاوت فاحشی بین وضعیت موجود و مطلوب روستاهای فاقد مدیریت دهیاری از لحاظ برخورداری از امکانات عمومی و سطح رفاه اجتماعی وجود دارد و انتظار می رود با ایجاد مدیریت روستایی در روستاهای فاقد دهیاری تأثیر مثبتی بر توسعه-ی پایدار روستا از طریق انجام عملیات عمرانی، ایجاد فرصت های شغلی، گسترش صنعت گردشگری، بهبود وضعیت بهداشتی، مرمت و احداث جاده ها و اماکن عمومی، احداث و راه اندازی مراکز آموزشی و کارگاه های صنایع دستی، تحت پوشش قرار دادن انواع بیمه ها، حفظ محیط زیست و حضور بیشتر ادارات و نهاد ها و پیگیری امور روستا حاصل شود. همچنین نتایج مطالعه نشان داد برای تحقق مدیریت کارآمد در روستاهای فاقد دهیاری در چارچوب چشم انداز روستایی، لزوم توجه به ساز و کارهای نهادی از جمله بازنگری در محدوده ی جغرافیایی مدیریت اجرایی، شیوه مدیریت و حکمرانی با تأکید بر ایجاد و تقویت نهادهای بومی، محلی و مدنی، و تبیین منابع مالی و درآمدی آن ضرورت دارد. مدیریت روستا،
ذکریا محمدی تمری مصطفی احمدوند
جنگلداری اجتماعی به عنوان یک راهبرد توسعه ای، برای رسیدگی به تخریب و بهره برداری غیراصولی جنگل و ترویج جوامع روستایی به حفظ و توسعه ی آن مطرح می باشد که با مشارکت روستانشینان حاشیه ی جنگل تحقق می یابد. بنابراین، ترویج و توسعه ی مطلوب این مقوله می تواند به عنوان رهیافتی کارگشا، موجب توسعه ی پایدار روستاهای حاشیه ی جنگل شود. از این رو، هدف پایان نامه ی حاضر، تبیین الگوی مناسب توسعه ی جنگلداری اجتماعی در روستاهای بخش مارگون شهرستان بویر احمد بود. برای این منظور از روش توصیفی - تحلیلی با رویکرد مقایسه ای بهره گرفته شد. جامعه ی آماری و نمونه های مورد مطالعه ی پژوهش نیز به دو بخش تقسیم شدند. در بخش اول از مطلعان کلیدی شامل کارشناسان سازمان و ادارات منابع طبیعی استان کهگیلویه و بویراحمد، به تعداد 15 نفر با نمونه گیری هدفمند و مردم محلی صاحب نظر به تعداد 25 نفر با نمونه گیری گلوله-برفی، بهره گرفته شد. در بخش دوم نیز، 32 روستا به عنوان جامعه ی آماری نهایی شناسایی شد که به منظور تعیین حجم نمونه، 30 درصد از روستاهای مذکور (11 روستا) به صورت تصادفی انتخاب و در هر روستا، 30 درصد از خانوارهای آن مجدداً به صورت تصادفی گزینش شدند که در مجموع 164 سرپرست خانوار را شامل شدند. به منظور جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده ها نیز از ابزارهای کیفی و کمّی استفاده شد. در بخش کیفی از ابزارهایی نظیر پرسش نامه ی سوالات باز، پروتکل تحلیل سوات و پرسش نامه ی مقایسه های زوجی بهره گرفته شد، که برای تعیین روایی و پایایی آن ها، رویکرد کثرت گرایی مدنظر قرار گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها در این بخش، از آماره هایی نظیر میانگین، میانگین هندسی، انحراف معیار، ضریب تغییرات و آزمون مقایسه های زوجی تحت نرم افزار های spss20، excel2010 و expert choice استفاده شد. در بخش کمی نیز از پرسش نامه ی دوم فرآیند تحلیل سوات و پرسش نامه ی ساختارمند استفاده شد که به منظور تعیین روایی از اعتبار محتوا و تعیین پایایی از ضریب آلفای کرونباخ بهره گرفته شد، که این ضریب بین 507/0 تا 802/0 برآورد شد و نشان از بهینگی پرسش نامه های این بخش داشت. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها در این بخش نیز از آماره های توصیفی نظیر فراوانی و درصد فراوانی و آماره های استنباطی نظیر ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی به روش گام به گام و آزمون برازش مدل تحت نرم افزارهای spss20 و amos20 استفاده شد. در دست یابی به اهداف اختصاصی، نخست برای بررسی وضعیت موجود توسعه-ی جنگلداری اجتماعی در بخش مارگون، از تحلیل سوات بهره گرفته شد. نتایج حاصل نشان داد، مهمترین نقاط قوت توسعه ی جنگلداری اجتماعی در منطقه از نظر کارشناسان و مردم محلی صاحب نظر به ترتیب، اجرای طرح های مختلف احیاء و توسعه ی جنگل نظیر طرح های طوبی و زمینه سازی برای توسعه ی فعالیت های جنبی نظیر زنبورداری، شیلات، صنایع دستی و غیره بود. همچنین مهم ترین نقطه ی ضعف، کمبود اعتبارات لازم برای اجرای طرح های جنگلداری اجتماعی، شناسایی شد که در این خصوص در بین دو گروه، اتفاق نظر وجود داشت. فزون بر آن، مهمترین فرصت ها، از نظر کارشناسان و مردم محلی صاحب نظر به ترتیب، ایجاد پایگاه های علمی - آموزشی با اهداف احیاء و پرورش درختان جنگلی و توسعه ی اکوتوریسم و گردشگری در منطقه، و مهمترین نقاط تهدید از نگاه آن ها به ترتیب، کمرنگ شدن مدیریت، نظارت و برنامه ریزی مستقیم دولت و تصرف اراضی جنگلی و زیراشکوب ها توسط مردم، شناسایی شدند. همچنین نتایج نشان داد که وضعیت موجود توسعه ی جنگلداری اجتماعی در بخش مارگون در سطح ضعیفی قرار دارد و در این زمینه کارشناسان و مردم محلی صاحب نظر، تقریباً هم عقیده بودند. از میان راهبردهای تهاجمی، تدافعی، بازنگری و تنوعی، ابتدا باید راهبرد تنوعی مورد توجه قرار گیرد که در سطح ضعیفی قرار دارد. همچنین به منظور انتخاب الگوی مناسب توسعه ی جنگلداری اجتماعی، بعد از مشخص کردن 31 شاخص و 4 گزینه ، از تحلیل سلسله مراتبی (ahp) استفاده شد که نتایج نشان داد، در مجموع الگوی مدیریت مشارکتی (تعاونی) جنگل با وزن نهایی 299/0 در اولویت اول قرار دارد. فزون بر آن، مدیریت دولتی با وزن نهایی296/0، مدیریت خصوصی با وزن نهایی 259/0 و مدیریت مشارکتی (جمعی) با وزن نهایی 145/0، در اولویت های بعدی قرار گرفتند. بنابراین، الگوی مشارکتی (تعاونی) جنگل به عنوان الگوی منتخب و مناسب توسعه ی جنگلداری اجتماعی در بخش مارگون معرفی شد. در گام بعدی پژوهش، نگرش سرپرستان خانوار به الگوی مشارکتی (تعاونی) توسعه ی جنگلداری اجتماعی سنجیده شد، که در مجموع نگرش متوسط و رو به بالایی به این الگو داشتند. در این زمینه، نتایج حاصل از آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که متغیرهای سن، سطح سواد، سطح درآمد خانوار، باور به بحران تخریب جنگل، تأثیر گروه مرجع، محیط گرایی، محدودیت در رشد و بحران محیطی، همبستگی معنی داری با نگرش به مشارکت در الگوی مشارکتی (تعاونی) جنگل، به عنوان متغیر وابسته داشتند، که سطح معنی داری این همبستگی ها از 0001/0 تا 05/0 بود. همچنین نتایج حاصل از آزمون رگرسیون خطی به روش گام به گام نشان داد، پنج متغیر تأثیر گروه مرجع، سن، بحران محیطی، محدودیت در رشد و تعداد اعضای خانواده در مجموع 6/52 درصد از واریانس (تغییرات) نگرش به مشارکت در مدیریت مشارکتی (تعاونی) را تبیین نمودند. فزون بر آن، در اعتبارسنجی مدل رگرسیونی حاصل، نتایج آزمون برازش مدل نشان داد که در مجموع شاخص های cmin/df، nfi، ifi، cfi و rmsea در سطح مطلوبی قرار داشته و به خوبی اعتبار مدل را بیان می کنند. در نهایت، به منظور تبیین محتوای مدل مشارکتی و توسعه ای - ترویجی به عنوان مدل مناسب توسعه ی جنگلداری اجتماعی در بخش مارگون، از مدل اولیه ی ترویجی رولینگ استفاده شد که در این مدل، با گسترده کردن اجزای فرعی مدل رولینگ با کمک مطالعه ا ی اسنادی، مدل و محتوای مناسب ارائه گردید.
خسرو عبدالهی مهدی نوری پور
پژوهش حاضر با هدف آسیب شناسی و مقایسه تعاونی های فعال و غیر فعال بخش کشاورزی شهرستان بویراحمد انجام شد. در انجام این پژوهش، از ترکیب روش های دلفی و پیمایش در دو مرحله استفاده شده است. در مرحله اول یا مطالعه دلفی، در ابتدا با سوالات باز و غیر رسمی از کارشناسان ادارات جهاد کشاورزی و تعاون خواسته شد تا مهمترین عوامل درون سازمانی و برون سازمانی تأثیرگذار در فعال و غیر فعال بودن تعاونی های بخش کشاورزی شهرستان بویراحمد را ذکر نمایند. با توجه به ماهیت کار، هم زمان فرآیند تحلیل داده ها نیز آغاز شد و این عمل تا زمانی که عوامل جدیدی به دست نیامدند، ادامه پیدا کرد. از نتایج این مرحله، پرسشنامه ای تهیه شد و سپس پرسشنامه تهیه شده مجددا در اختیار کارشناسان قرار داده شد تا با نظر خواهی از آنها و بر اساس طیف لیکرت، عوامل مهم تر شناسایی شده و عوامل کم اهمیّت حذف شوند. در مرحله دوم پژوهش، از روش تحقیق پیمایش برای جمع آوری نظرات پاسخگویان که عبارت بودند از اعضای هیأت مدیره، مدیران عامل و بازرسان تعاونی های بخش کشاورزی شهرستان بویراحمد استفاده شد. برای این منظور، در ابتدا به کمک مرور ادبیات، عوامل برون سازمانی و درون سازمانی تأثیر گذار بر موفقیت تعاونی ها مشخص گردید. سپس برای حصول نتیجه بهتر و تهیه پرسش نامه جامع تر، نتایج آن با نتایج مرحله دلفی مقایسه شد و پرسش نامه نهایی تهیه گردید. این پرسش نامه، پس از تائید روایی (صوری) و پایایی (آلفای کرونباخ از 726/0 تا 942/0) در اختیار پاسخگویان قرار داده شد. همان طور که اشاره شد، جامعه آماری پژوهش اعضای هیأت مدیره، مدیران عامل و بازرسان تعاونی های بخش کشاورزی شهرستان بویراحمد بودند (2436=n) که از این میان، تعداد 385 نفر با استفاده از جدول نمونه گیری کرجسی و مورگان، به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی با انتساب متناسب به عنوان نمونه ی آماری انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل های مربوطه از نرم افزارهایی از جمله spss و excel استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که از میان عوامل درون سازمانی تأثیرگذار بر فعال و غیر فعال بودن تعاونی های مورد مطالعه، عوامل اجتماعی از اهمیّت بیشتری برخوردار بوده و همچنین در بین این عوامل، اعتماد اعضاء نسبت به مدیرعامل، اعتماد مدیرعامل نسبت به اعضاء و اعتماد اعضاء به قول و وعده های مسئولین از اهمیّت بیشتری برخوردار بودند. در میان عوامل برون سازمانی، عوامل اجتماعی از اهمیّت بیشتری برخوردار بوده که در میان این عوامل، مشارکت و انسجام اجتماعی مردم، همکاری نهاد های دولتی و غیر دولتی با تعاونی و استفاده از نظرات دیگر افراد در تعاونی ها نسبت به سایر عوامل از اهمیت بیشتری برخوردار بودند؛ بنابراین، نبود عوامل نامبرده تأثیر به سزایی در غیر فعال و راکد شدن تعاونی های مورد مطالعه داشته و به همین دلیل، باید در بحث آسیب شناسی مورد توجه جدی قرار گیرند. نتایج حاصل از رگرسیون لجستیک نیز تائید کننده این موضوع بود. همچنین نتایج مطالعه، مهمترین مانع فعال شدن تعاونی ها را، عدم اعتماد و نبود مشارکت، وجود اختلاف نظر و سلیقه در اعضاء و ضعف تجربه و تخصص اعضاء هیأت مدیره و مدیران عامل تعاونی ها مشخص نموده است؛ بنابراین پیشنهاد می گردد در زمینه تقویت روحیه کار گروهی، توجه به سرمایه اجتماعی اعضاء و همچنین آموزش و توانمند سازی مدیران عامل و اعضاء هیأت مدیره توجه بیشتری معطوف گردد.
صالح شاهرخی ساردو مهدی نوری پور
ارزیابی و رتبه بندی مراکز دهستان های شهرستان جیرفت به لحاظ شاخص های کیفیت زندگی چکیده موضوع کیفیت زندگی از آغاز دهه ی 1960 به بعد، وارد ادبیات نظری و مطبوعاتی توسعه شد و همچنین به یکی از موضوعات مورد علاقه در علوم اجتماعی تبدیل شده است . به طور کلی بررسی و ارزیابی کیفیت زندگی می تواند برای دستیابی به اهداف توسعه ی پایدار روستایی بسیار تعیین کننده و مهم باشد. فزون بر این، ارزیابی و رتبه بندی کیفیت زندگی مردمان یک منطقه ی خاص بر اساس وضعیت موجود آن منطقه می تواند به ارائه ی راهکارها و برنامه ریزی های مفیدتری جهت کاهش محرومیت آن منطقه بیانجامد و شرایط مناسب برای بروز توسعه را مهیا سازد. بر همین اساس، هدف مطالعه ی حاضر، ارزیابی و رتبه بندی مراکز دهستان های شهرستان جیرفت به لحاظ شاخص-های کیفیت زندگی بود. جمعیت تعداد خانوارهای مراکز دهستان های مورد مطالعه 4243 خانوار بود و واحد تحلیل در این مطالعه، سرپرستان خانوارها بودند، که با استفاده از جدول نمونه گیری کرجسی و مورگان نمونه آماری پژوهش حاضر برابر350 خانوار تعیین شد. نمونه ها به صورت طبقه-ای با انتساب متناسب و با لحاظ این که نمونه های مورد مطالعه در هیچ کدام از مراکز دهستان ها کمتر از 30 نباشد، انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه ای با سوالات انتها بسته و باز بود که شامل نُه بخش بود. روایی ابزار تحقیق از طریق روایی صوری تایید گردید و برای تأیید پایایی پرسشنامه، مطالعه ی پیش آزمون انجام گرفت، که نتایج آماره ی آلفای کرونباخ برای شاخص های مختلف از (71/0) تا (89/0) برآورد شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، در بخش آمارهای توصیفی از آماره هایی نظیر میانگین، انحراف معیار، ضریب تغییرات و همچنین برای توصیف و دسته بندی شاخص های مورد مطالعه ، بر مبنای میانگین، انحراف معیار و فاصله انحراف از معیار میانگین (isdm) و در بخش آمارهای استنباطی از مقایسه میانگین ها، تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی دانکن تحت نرم افزار spss20 استفاده شد. همچنین به منظور وزن دهی به شاخص های کیفیت زندگی از تکنیک آنتروپی استفاده شد و در قسمت بعد برای رتبه بندی و اولویت بندی دهستان های مورد مطالعه، از تکنیک (topsis) استفاده شد. نتایج کلی نشان داد که در دامنه ی صفر تا یک، روستای "خاتون آباد" با درجه ی کیفیت زندگی ( 732/0 ) در رتبه اول و روستای "کریم آباد" با درجه ی ( 661/0 ) در رتبه ی دوم قرار دارند. فزون بر آن روستاهای "اسلام آباد" و "هلیل" با درجات ( 151/0 و 109/0 ) در رتبه های آخر قرار گرفته اند. سایر نتایج حاکی از آن بود که روستاهای مورد مطالعه با میانگین درجه ی کیفیت زندگی ( 368/0 ) در وضعیت نامناسبی از لحاظ کیفیت کلی زندگی قرار دارند، اما با توجه به ضریب ci+ (فاصله ی روستاها از ایده آل مثبت)، روستاها در سه سطح از کیفیت زندگی تقسیم بندی شده اند، که در این میان روستاهای "خاتون آباد و کریم آباد" از لحاظ کیفیت زندگی در سطح بالایی قرار دارند و روستای "اسفندقه و دلفارد" از لحاظ کیفیت زندگی در سطح متوسط و روستاهای " هلیل، اسلام آباد، دولت آباد، سربیژن، رضوان، سقدر و گنج آباد" از لحاظ کیفیت زندگی در سطح پایینی قرار گرفتند. بر اساس یافته های این مطالعه، پیشنهاد می شود توجه بیشتری به ارتقای برخی شاخص های کیفیت زندگی مانند درآمد، امنیت اجتماعی، مسکن و تغذیه، به ویژه در مناطق کمتر توسعه یافته نظیر هلیل، اسلام آباد، دولت آباد، سربیژن، رضوان، سقدر و گنج آباد معطوف گردد. شرح بیشتر یافته ها در متن آمده است.
ساناز آرپناهی مهدی نوری پور
بررسی دیدگاه اعضای نظام اطلاعات کشاورزی نسبت به محصولات ارگانیک؛ مورد بخش مرکزی شهرستان بویر احمد چکیده در سال های اخیر رویکردهای مختلفی در زمینه حفاظت از محیط زیست و کاهش اثرات منفی برنامه های توسعه مد نظر قرار گرفته اند. یکی از این رویکردها، کشاورزی ارگانیک می باشد. کشاورزی ارگانیک به عنوان یک سیستم تولید تلقی می شود که در آن از کود های مصنوعی، آفت-کش ها و تنظیم کننده رشد و افزودنی های خوراکی کمترین استفاده به عمل می آید. در کشور ما، خصوصاً نواحی کمتر توسعه یافته، با توجه به این که به لحاظ جغرافیای طبیعی، سیستم کشاورزی به صورت سنتی و پراکنده در روستاها و در قطعات کوچک پا گرفته و کشاورزی صنعتی بطور کامل استقرار نیافته است، این فرصت فراهم می شود تا از این وضعیت برای تبدیل کشاورزی سنتی و معمول به ارگانیک بدون مصرف هزینه زیاد و تنها با نظارت و هدایت فنی استفاده شود. به همین منظور پژوهش حاضر با هدف بررسی دیدگاه اعضای نظام اطلاعات کشاورزی (محققان، مروجان و کشاورزان) نسبت به محصولات ارگانیک در بخش مرکزی شهرستان بویر احمد انجام شده است. در انجام این پژوهش، از روش پیمایش کمک گرفته شده است. جامعه آماری تحقیق شامل محققان، مروجان و کشاورزان (مددکاران ترویجی) بخش مرکزی شهرستان بویراحمد بود که به ترتیب 77، 68 و 72 نفر را شامل شدند. نمونه مورد مطالعه با مراجعه به جدول نمونه گیری تصادفی کرجیسی و مورگان به ترتیب حدود 62 و 55 و 60 نفر انتخاب شد. ابزار پژوهش، پرسش نامه ای حاوی سوالات باز و بسته بود که روایی آن به روش روایی صوری تأیید شد و پایایی آن نیز با استفاده از آماره آلفای کرونباخ از 553/0 تا 944/0 برای متغیرهای گوناگون بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل های مربوطه نیز از نرم افزارهایی از جمله spss20 استفاده شد. نتایج حاصل از یافته های مربوط به دیدگاه پاسخگویان در مورد محصولات ارگانیک نشان داد که محققان و مروجان از دیدگاه متوسطی نسبت به محصولات ارگانیک برخوردارند. این در حالی است که کشاورزان دیدگاه نسبتاً مطلوبی را نسبت به محصولات ارگانیک دارند. یکی دیگر از موضوعات تأثیرگذار بر دیدگاه پاسخگویان نسبت به کشاورزی ارگانیک، نگرش زیست محیطی آنها می باشد. یافته های مربوط به نگرش زیست محیطی نشان داد که هر سه گروه مورد مطالعه (محقق، مروج و کشاورز) از نگرش زیست محیطی متوسطی برخوردارند. یافته های مربوط به روش عرضه مناسب محصولات ارگانیک نیز حاکی از آن است که محققان، مروجان و کشاورزان، روش عرضه از طریق برچسب های خاص محصولات ارگانیک را به عنوان بهترین روش عرضه انتخاب کردند. یافته های مربوط به مکان عرضه محصولات ارگانیک نیز نشان داد که محققان و کشاورزان عرضه در فروشگاه های خاص و مشخص شده را به عنوان بهترین مکان برای عرضه محصولات ارگانیک انتخاب کردند. اما از نظر مروجان عرضه در میادین میوه و تره بار شهرداری بهترین مکان عرضه این محصولات می باشد. نتایج حاصل از سنجش مهمترین ویژگی های محصولات ارگانیک از نظر پاسخگویان نشان داد که محققان و مروجان ویژگی های طعم و سلامت را به عنوان مهمترین ویژگی به ترتیب در اولویت اول و دوم قرار دادند این در حالی است که کشاورزان سلامت و شکل ظاهری را به عنوان مهمترین ویژگی محصولات ارگانیک انتخاب کردند. یافته های حاصل از اولویت بندی محصولات جهت ارگانیک شدن از دیدگاه پاسخگویان نشان داد که محققان و مروجان در حال حاضر ترجیح می دهند که محصولات دامی در اولویت اول برای ارگانیک شدن قرار گیرند اما کشاورزان تمایل دارند که محصولات باغی در اولویت اول برای ارگانیک شدن قرار گیرند. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان داد که متغیرهای دانش کشاورزی ارگانیک، کانال های ارتباطی موثر بر دیدگاه، نگرش زیست محیطی به عنوان مهمترین متغیرهای تأثیرگذار بر دیدگاه، 42 درصد از تغیرات دیدگاه محققان نسبت به محصولات ارگانیک را تبیین نمودند.
شهاب میرزایی مهدی نوری پور
نام خانوادگی: میرزایی نام: شهاب رشته و گرایش: توسعه روستایی/ توسعه کشاورزی مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد تاریخ دفاع: 25/10/1392 استاد راهنما: دکتر مهدی نوری پور ارزیابی پیامدهای اجتماعی – اقتصادی کشت حنا: مورد دهستان محمدآباد شهرستان قلعه گنج چکیده در سال های اخیر، سیاست گذاران به اهمیت کاربرد اطلاعات اقتصادی- اجتماعی در تجزیه و تحلیل سیاست های توسعه روستایی پی برده اند و می دانند که با استفاده از این اطلاعات برنامه های آنان موفقیت بیشتری خواهد داشت. در این راستا، هدف پایان نامه ی حاضر ارزیابی پیامدهای اجتماعی – اقتصادی کشت حنا در مناطق روستایی دهستان محمدآباد شهرستان قلعه گنج بود. دلیل انتخاب این موضوع این بود که طی سال های اخیر کشت این محصول در منطقه مورد نظر بسیار رواج یافته و آن چنان که به نظر می رسد، اثرات قابل ملاحظه ای در زندگی کشاورزان به جا گذاشته است، اما در این زمینه مطالعه خاصی انجام نشده است. لذا، هدف بخش اول پژوهش، تعیین اهمیت نسبی کشت های غالب منطقه مورد مطالعه بود. بدین منظور از روش تحلیل سلسله مراتبی (ahp) بهره گرفته شد. نمونه مورد مطالعه در بخش اول، با توجه به ماهیت کار، شامل متخصصان موضوعی شاغل در مدیریت جهاد کشاورزی شهرستان مذکور (6 نفر) بودند. معیارهای مورد نظر برای این مرحله، درآمد، بازار خرید، وابستگی به نهاده های کشاورزی، مقاومت به تنش خشکی، برخورداری از وام ها، اعتبارات و کمک های دولتی، برخورداری ازحمایت های آموزشی و ترویجی، سهولت برداشت، قدرت انبارداری و ایجاد اشتغال بودند که با نظرخواهی از کارشناسان جهاد کشاورزی به روش دلفی معیارها انتخاب شدند. افزون بر آن، گزیدارهای مورد نظر نیز کشت های غالب منطقه ی مورد مطالعه بودند که حنا، نخیلات، گندم، جو و کنجد را شامل شدند. هدف بخش دوم پژوهش، ارزیابی پیامدهای اجتماعی – اقتصادی کشت حنا در مناطق روستایی دهستان محمد آباد شهرستان قلعه گنج بود. بدین منظور از روش علی- مقایسه ای بهره گرفته شد. برای انتخاب نمونه مورد مطالعه، نخست 20 روستا به عنوان مهم ترین روستاهای منطقه از لحاظ کشت محصولات کشاورزی مشخص شدند. همچنین برای تشخیص همگنی روستاهای مورد مطالعه، روش تاکسونومی عددی راهگشا گردید. فزون بر آن، کشاورزان مورد مطالعه به سه گروه حناکاران، غیرحناکاران در روستاهای دارای حناکاری و غیرحناکاران در روستاهای فاقد حناکاری تقسیم شدند. در مجموع با توجه جمعیت مورد مطالعه (1241 کشاورز) و جدول نمونه گیری کرجسی و مورگان، 298 کشاورز به عنوان نمونه تعیین شد و با استفاده از روش نمونه گیری طبقه بندی شده نمونه ها انتخاب گردیدند. برای جمع آوری داده ها، پرسش نامه محقق ساخته به کار رفت که روایی آن به روش روایی صوری و پایایی آن طی یک مطالعه مقدماتی و محاسبه ضریب آلفای کرونباخ (63/0- 93/0) به دست آمد. نتایج بخش اول پژوهش حاکی از آن است که در مجموع، برآیند دیدگاه پرسش شوندگان در پژوهش حاضر بر نقش برجسته تر کشت حنا نسبت به کشت های دیگر اشاره دارد و برای توسعه کشت حنا در منطقه ی مورد مطالعه، وزن و جایگاه بالاتری نسبت به سایر کشت های غالب قائل بودند. در مورد نتایج بخش دوم پژوهش نیز مقایسه وضعیت شاخص های اقتصادی- اجتماعی و اجتماعی- فرهنگی حال حاضر سه گروه مورد مطالعه نشان داد که در مجموع، حناکاران نسبت به دو گروه دیگر در وضعیت بهتری قرار دارند. به منظور اطمینان نسبی از این که تغییر در وضعیت شاخص های مورد مطالعه گروه حناکاران نسبت به گروه غیر حناکاران ناشی از کشت حنا بوده است، از تحلیل کوواریانس بهره گرفته شد. با توجه به نتایج می توان اذعان داشت که تغییر وضعیت شاخص های اقتصادی - اجتماعی و اجتماعی – فرهنگی حناکاران نسبت به گروه غیرحناکاران در روستاهای دارای حناکاری و گروه غیر حناکاران در روستاهای فاقد حناکاری، ناشی از کشت حنا بوده است. همچنین، نتایج نشان داد، وضعیت اقتصادی - اجتماعی حناکاران در اثر کشت حنا به میزان 12 درصد بهبود یافته است، در حالی که این وضعیت برای شاخص های اجتماعی – فرهنگی، 5/4 درصد بوده است. کلید واژه: ارزیابی، پیامدهای اجتماعی- اقتصادی، حنا، ahp، محمدآباد
علی اصغر داورپناه مهدی نوری پور
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش صنایع تبدیلی در کاهش ضایعات محصولات کشاورزی بود. بدین منظور از روش علی- مقایسه¬ای بهره گرفته شد. در این راستا، با استفاده از نظر کارشناسان ذیربط، دو روستای امیرآباد و کوشک به ترتیب به عنوان روستاهای برخوردار و غیربرخوردار از صنایع تبدیلی انتخاب شدند. همچنین با توجه به جدول نمونه¬گیری کرجسی و مورگان، 330 نفر به عنوان نمونه تعیین شد. پس از تعیین حجم نمونه، برای انتخاب نمونه¬ها، از روش نمونه¬گیری طبقه¬بندی شده استفاده گردید و در هر طبقه به روش نمونه¬گیری طبقه¬بندی تصادفی ساده و به-صورت انتساب متناسب، نمونه¬ها انتخاب گردیدند. برای جمع¬آوری داده¬ها، پرسش¬نامه محقق ساخته به کار رفت. برای تعیین اعتبار بخش¬های مختلف ابزار پرسش¬نامه از روش¬ اعتبار صوری و به منظور تعیین پایایی آن از هم¬سانی درونی به روش آلفای کرونباخ استفاده شد. آماره¬ی ضریب آلفای کرونباخ (817/0- 90/0) به دست آمده، از بهینه¬گی پرسش¬نامه حکایت داشت. جهت تجزیه و تحلیل داده¬ها از آمارهای توصیفی و استنباطی نظیر میانگین، انحراف معیار، آزمون تی زوج، آزمون تی مستقل و تحلیل کوواریانس استفاده شد. داده¬پردازی هم با استفاده از نرم¬افزارspss 20 انجام گرفت. در مجموع یافته¬های پژوهش نشان داد ضایعات محصولات کشاورزی روستای امیر آباد (دارای صنایع تبدیلی کشاورزی) کم¬تر از روستای کوشک (فاقد صنایع تبدیلی کشاورزی) می¬باشد. به منظور اطمینان نسبی از این-که کاهش ضایعات محصولات کشاورزی در روستای امیر آباد ناشی از وجود صنایع تبدیلی بوده است، از تحلیل کوواریانس بهره گرفته شد. با توجه به نتایج می¬توان اذعان داشت که کاهش ضایعات محصولات کشاورزی در روستای دارای صنایع تبدیلی نسبت به روستای فاقد صنایع تبدیلی، ناشی از وجود این صنایع بوده است .دیگر یافته¬های پژوهش نشان داد، وضعیت ضایعات مرحله پس از برداشت در اثر وجود صنایع به میزان دو درصد کاهش داشته است. فزون بر آن، وضعیت ضایعات مرحله نگهداری و ذخیره¬سازی نیز در اثر وجود صنایع به میزان 67/6 درصد کاهش ضایعات داشته است. وضعیت ضایعات مرحله فرآوری محصولات کشاورزی نیز در اثر وجود صنایع تبدیلی به میزان 67/11 درصد کاهش داشته است. همچنین در مرحله حمل و نقل و توزیع نیز این صنایع باعث کاهش 23 درصدی ضایعات در این مرحله شده¬اند. در مجموع با توجه به نتایج حاصل شده، وجود صنایع تبدیلی در منطقه¬ی مورد مطالعه باعث کاهش ضایعات محصولات کشاورزی به میزان 11 درصد شده است. فزون بر آن، باتوجه به نتایج حاصل شده بیش¬ترین اثر صنایع بر کاهش ضایعات محصولات کشاورزی در مرحله¬ی حمل و نقل و توزیع محصولات بوده است و کم¬ترین اثر را نیز بر کاهش ضایعات در مرحله پس از برداشت داشته است.
محمدرضا احسانی آیت اله کرمی
ارزیابی عملکرد اقتصادی- اجتماعی دهیاری های دهستان بویراحمد گرمسیری شهرستان گچساران چکیده دهیاری ها به عنوان نقطه عطفی در مدیریت روستایی ایران نقش اساسی در توسعه ی روستایی بر عهده دارند. از این روی، ارزیابی عملکرد آن ها ضروری می نماید، که در صورت بهبود عملکرد، بسیاری از هزینه ها کاسته شده و با شناسایی نقاط قوت و ضعف، زمینه ی کارایی و کارآمدی آن ها را در انجام وظایف محوله ی فراهم می گردد. لذا، هدف این پژوهش ارزیابی عملکرد اقتصادی- اجتماعی دهیاری های دهستان بویراحمد گرمسیری شهرستان گچساران بود. به این منظور، از تحقیق پیمایشی بهره گرفته شد. بنابراین جامعه آماری این پژوهش، شامل 14 روستا با و بدون دهیاری دهستان بویراحمد گرمسیری بود که از روش نمونه گیری طبقه ای ساده استفاده شد و 90 نفر از روستاییان و 110 نفر از نخبگان محلی شامل (دهیاران فعلی و سابق، اعضای شورای اسلامی فعلی و سابق، اعضای شورای حل اختلاف و کسانی که به عنوان معتمد محلی بودند) به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. برای گرد آوری داده ها، از پرسش نامه ساختارمند و محقق ساخته استفاده شد و به منظور تعیین روایی آن، از روایی صوری پرسشنامه با استفاده از نظرات اساتید متخصص و پس از انجام اصلاحات مورد تأیید قرار گرفت و برای تعیین پایایی، یک مطالعه پیش آهنگ در روستاهای خارج از نمونه انجام و از ضریب آلفای کرونباخ بهره گرفته شد، که این ضریب بین 53/0 تا 89/0 برآورد شد و نشان از بهینه گی پرسش نامه داشت. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از آماره های توصیفی، نظیر فراوانی، میانگین و آماره های استنباطی نظیر انحراف معیار، آزمون تی مستقل، تحت نرم افزار spss استفاده شد. یافته ها حاکی از آن بود که دهیاری ها در بُعد اقتصادی دارای شرایط ضعیفی قرار دارند و در بُعد اجتماعی دارای شرایط نسبتا بهتری بودند. در بُعد اقتصادی شاخص های اشتغال ، خدمات و کشاورزی و حمایت های مالی مورد واکاوای قرار گرفتند که باتوجه به میانگین های بدست آمده اشتغال و حمایت های مالی وضعیت مطلوب تری نسبت به قبل از ایجاد دهیاری نداشتند اما شاخص خدمات و کشاورزی در بعد از تأسیس دهیاری عملکرد افزایشی داشته است. در بُعد اجتماعی شاخص های مشارکت، قانون مداری، بهداشت و درمان، فرهنگی ورزشی و عمرانی مورد واکاوی قرار گرفتند که بهداشت و درمان، فرهنگی ورزشی و عمرانی دارای شرایط مطلوب تری بودند. که بر همین اساس راهکار و پیشنهادهایی ارائه گردید.همچنین مدل پارادایمی ارائه شده است که برای اینکه بتوان عملکرد بهتری داشت باید راهبردهای مناسب داشت که عبارتند از بالا بردن کمیت و کیفیت دوره های لازم برای دهیاری ها، استفاده از تمامی ظرفیت های دهیاری ها برای انجام وظایف شغلی، ایجاد ارتباطات لازم با سازمان و ادارات ذیربط برای افزایش کارایی آنها می باشد. فزون بر آن باید یکسری شرایط مثل مشارکت مردم، همدلی بین مردم و مسولین، بودجه و امکانات، مهارت دهیاران و سطح تحصیلات دهیاران وجود داشته باشد و زمینه لازم که شامل تجهیزات، داشتن راه ارتباطی مناسب و مساعد بودن بستر فرهنگی روستا می باشند. کلید واژگان: اجتماعی، ارزیابی، اقتصادی، دهیاری، عملکرد، مدیریت روستایی
جلیله کریمی مریم شریف زاده
عرصه های منابع طبیعی به ویژه مراتع، بستر توسعه ی پایدار محیط زیست و پدیده های اکولوژیکی محسوب می شوند. در سال های اخیر، طرح های مرتعداری نقش مهمی را در جلوگیری از تخریب مراتع و بهبود وضعیت آنها ایفا نموده اند. اهمیت اصلی این طرح ها در دخالت و مشارکت بهره برداران در مدیریت احیای مراتع است که بدون توجه به آنها، این رویکرد ازکارایی لازم در مدیریت مراتع برخوردار نخواهد بود. سوال مطرح آن است که بهره برداران چه دیدگاهی نسبت به مدیریت مشارکتی مراتع داشته و اساساً تا چه میزان در طرح های مرتعداری مشارکت می کنند؟ لذا، پژوهش حاضر با هدف شناسایی سناریوی بهینه ی مدیریت مراتع و تبیین عوامل موثر بر مشارکت بهره برداران در طرح های مرتعداری در دهستان گل تپه، شهرستان سقز انجام پذیرفت. بدین منظور از تحقیق توصیفی- همبستگی با رویکرد مقایسه ای بهره گرفته شد. جامعه ی آماری مشتمل بر بهره برداران مراتع در مناطق روستایی (با درصد بالا و پایین مشارکت در اجرای طرح های مرتعداری) دهستان گل تپه، شهرستان سقز بود. در فاز نخست پژوهش، نمایندگان بهره-برداران در اداره ی منابع طبیعی (رابطین بین مردم و منابع طبیعی) شهرستان سقز به عنوان اعضای نمونه ی آماری انتخاب شدند. در فاز دوم و با هدف شناسایی تعیین کننده های مشارکت در طرح های مرتعداری، نمونه ی آماری با استفاده از جدول نمونه گیری کرجسی و مورگان، مشتمل بر 175 نفر از سرپرستان خانوارهای روستایی بود. به منظور گردآوری داده ها در این فاز، از پرسشنامه ای ساختارمند و محقق ساخته بهره گرفته شد. برای تعیین روایی صوری پرسشنامه از نظرات پانل متخصصان (اساتیدگروه توسعه ی روستایی و جنگلداری دانشگاه یاسوج) بهره گرفته شد. پایایی ابزارسنجش نیز با انجام مطالعه ای راهنما درخارج ازجامعه ی آماری بررسی شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار 19spss تحت ویندوز انجام شد.
خدیجه محمد حسین بیاره آیت اله کرمی
در دنیای امروزی که چالش های بی شماری، از کمبود آب و زمین و رشد جمعیت گرفته تا تخریب محیط زیست و جهانی شدن، فراروی بخش کشاورزی است؛ کامیابی این بخش، بیش از هر زمان دیگری در گرو برنامه ریزی موثر، تخصیص بهینه منابع و انتخاب آگاهانه از میان گزینه ها و مسیرهای مختلف موجود برای رشد و توسعه است. پیشرفت های قابل توجه در دستیابی به رشد بالای اقتصادی، کاهش فقر و تأمین امنیت غذایی در اکثر کشورهای در حال توسعه، بدون گسترش کامل ظرفیت بالقوه بهره وری بخش کشاورزی و پشتیبانی آن از توسعه کل اقتصاد حاصل نخواهد شد. بهره برداران کشاورزی به منظور مهار و یا حداقل کاهش خطرات فعالیت هایشان، به نسبت طیف وسیعی از برنامه های گوناگون را مورد استفاده قرار می دهند. آن ها سعی می کنند که با در پیش گرفتن روش هایی همچون تنوع محصولات کشاورزی، انعقاد قرارداد، تولید محصولات دارای قیمت تضمینی، کاشت توأم محصولات مکمل و همچنین رعایت اصل انعطاف پذیری در تهیه نهاده ها و نگه داری مقداری ذخیره مالی برای مواقع ضروری، ریسک را بین محصولات و گزینه های مختلف تقسیم نماید و در نهایت آن را کاهش دهند. از جمله برنامه های رویارویی و چالش با خطرها، دخالت دولت ها در امر مهار خطر از راه بیمه محصولات کشاورزی است، تا در برابر زیان های برخاسته از سوانح و رخدادهای ناگوار طبیعی از کشاورزان حمایت شود و بدین سان، به حفظ سطح درآمد و بهره وری آنان یاری رساند. این پژوهش با هدف اصلی بررسی نگرش کشاورزان نسبت به بیمه محصولات زراعی در شهرستان دنا به روش توصیفی- پیمایشی انجام شده و به تبیین روابط میان مجموعه ای از سازه های موثر بر نگرش کشاورزان نسبت به بیمه محصولات زراعی براساس نظریه رفتار برنامه ریزی شده پرداخته است. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه زارعان شهرستان دنا تشکیل دادند. براساس جدول نمونه گیری کرجیسی و مورگان، حجم نمونه مناسب حدود 380 نفر تعیین گردید. ابزار اصلی تحقیق، پرسشنامه بود که روایی آن به کمک اساتید گروه مدیریت توسعه روستایی دانشگاه یاسوج بدست آمد. پایایی ابزار تحقیق براساس ضریب آلفای کرونباخ (از 686/0 تا 941/0) محاسبه شد. بررسی تحقیق به روش تحلیل مسیر و تحلیل تشخیصی با استفاده از نرم افزار spss صورت گرفت. یافته های پژوهش حاکی از آن است که متغیرهای سطح تحصیلات، اراضی کشاورزی، دانش، غرامت دریافتی رابطه مثبت و معنی داری با نگرش نسبت به بیمه محصولات زراعی دارند. طبق نتایج حاصل از آزمون تحلیل تشخیصی، متغیر کنترل محسوس رفتاری دارای اهمیت نسبی بالاتری نسبت به سایر متغیرها در تمایز بین گروه های بیمه کرده و بیمه نکرده می باشد. با توجه به نتایج آزمون لجستیک، با افزایش متغیرهای کنترل محسوس رفتاری، غرامت دریافتی و سطح زیر کشت بیمه شده، نگرش مطلوب نسبت به بیمه محصولات زراعی افزایش می یابد.
مهدی نوری پور عبدالله دشتی
چکیده ندارد.