نام پژوهشگر: محمد علی خلیلی اردکانی
محمد علی خلیلی اردکانی سعید معیدفر
موضوع این رساله مطالعه ی تأثیرجهانی شد ن بر:هویّت ملّی وقومی کردهای شهرسنندج است. سوال رساله ی حاضرآن است که:نسبت جهانی شدن با هویّت ملّی وهویّت قومی درایران چگونه است؟ برای پاسخ به این سوا ل با مرورنظریّه های جهانی شدن ونقدونظردرباره ی آنها،چاچوب نظری تحقیق فرموله شده است.محوراین چارچوب،نظریّه ی رولاندرابرتسون است،بااین حا ل ازنظریّه های چندنظریّه پردازجهانی شدن دیگرنیزاستفاده شده است.فرضیّه های استنتاج شده ازاین چارچوب نظری عبارتنداز:1-میان مصرف رسانه های جمعی جهانی شده ونوع هویّت رابطه وجوددارد،به گونه ای که مصرف این رسانه ها به تضعیف هویّت ملّی وتقویت هویّت قومی منجر می شود،2-میان گرایش به عضویّت در ngoهاونوع هویّت رابطه وجوددارد،به گونه ای که گرایش به عضویّت در ngo ها به تضعیف هویّت ملّی وتقویت هویّت قومی منجرمی شود،3-میان مسافرت ها ونوع هویّت رابطه وجوددارد،به گونه ای که انجام مسافرت به سایراستان هاوخارج ازکشور منجربه تضعیف هویّت ملّی وتقویت هویّت قومی می شود.برای آزمون فرضیّه هاازدوروش تحلیل رگرسیون وتحلیل واریانس استفاده شده است.شواهدتجربی دلالت برآن داردکه فرضیّه ی اوّل تآییدشده است.بدین معناکه افزایش مصرف رسانه های جهانی شده به تضعیف هویّت ملّی وهویّت دولت سازمنجرشده است.ازسوی دیگراین عامل،هویّت قومی راتقویت کرده است.فرضیّه ی دوّم وسوّم ردشده است. درنتیجه گیری ادّعاشده است،گرچه متغیّرمصرف رسانه های جمعی، اثرگذارترین علّت برای تبیین متغیّروابسته است،امّااگر شرایطی مانند فعّال بودنngo ها،تحرّک بیشترصنعت گردشگری ورونق اقتصادی،تحقّق یابد،دومتغیّرمستقلّ دیگرنیزمی توانندبرروی متغیّروابسته تآثیرمثبت داشته باشند.
ابوالقاسم اسدی محمد علی خلیلی اردکانی
نظریه پردازان غالبا با دو رویکرد نظری متفاوت نسبت به اعتماد و علل شکل گیری آن برخورد می کنند. دیدگاه اول که آن را دیدگاه خرد می توان نامید، در تحلیل و بررسی اعتماد به عوامل فردی و خرد توجه دارند و در همین قالب به بررسی اعتماد اجتماعی می پردازند. اما رویکرد دوم بیشتر جنبه های کلان اعتماد را مورد توجه قرار می-دهند. آنها در بررسی و تحلیل مفهوم اعتماد، سطح مطالعه خود را بر روی ساخت اجتماعی متمرکز ساختهاند و بنابراین برای محصولات نهادی جامعه قابل کاربرد است. با توجه به موضوع این تحقیق، که اعتماد به دستگاه قضایی است؛ رویکرد دوم اعتماد، یعنی دیدگاه های کلان به عنوان چهارچوب نظری برگزیده شد و مفاهیم اساسی تحقیق یعنی اقتدار قضایی و قانونگرایی از نظریات رویکرد دوم استخراج گردیده است. تحقیق حاضر که به سنجش میزان اعتماد شهروندان تهرانی به دستگاه قضایی می پردازد به روش پیمایشی انجام شده است. جامعه ی آماری این تحقیق را مجموعه افراد 18 سال به بالای خانوارهای معمولی ساکن درمنطقه شش شهر تهران تشکیل می دهند که از بین آنها نمونه ای با حجم400 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده است. اعتماد به اقتدار قضایی که در سه بعد انتخاب اعضاء، نظارت و بازخواست اعضای متخلف و استقلال عمل دستگاه قضایی بررسی شد و اعتماد به قانونگرایی دستگاه قضایی که در سه بعد رعایت قوانین، سرعت در اجرا و انصاف در اجرا بررسی شد دلالت بر پایین بودن اعتماد پاسخگویان نسبت به دستگاه قضایی دارند. در نهایت ادعای ما در مورد پایین بودن اعتماد به دستگاه قضایی در بین شهروندان تهرانی با توجه به بیان مسئله تحقیق مورد تایید قرار گرفت.