نام پژوهشگر: سمیه نصرتی
سمیه نصرتی منصوره زرکوب
ترجمه نقش بسیار مهمی در ارتباط ملت های مختلف و شناخت آنها از یکدیگر دارد و در انجام تحقیقات در زمینه ادبیات تطبیقی از اهمیت خاصی برخوردار است؛ زیرا ادبیات تطبیقی به بررسی ارتباط میان ملت ها از جنبه های مختلف می پردازد. از جمله کتاب هایی که به این امر اهتمام ورزیده کتاب «نحن و تراث فارس» نوشته یوسف حسین بکار استاد دانشگاه یرموک اردن است. وی در این کتاب به بررسی جنبه های ارتباط متقابل میان دو ملت فارسی زبان و عرب زبان می پردازد به همین دلیل و نیز به خاطر این که کتاب مذکور، خواننده را از تأثیر ادیبان و شاعران برجسته فارسی زبان و آثار آنان بر عرب زبانان آشنا می سازد و نسبت به مطالعات ادبی میان فارسی و عربی ایجاد انگیزه می کند، آن را شایسته ترجمه به فارسی دانستیم و به ترجمه آن همت گماردیم. کتاب حاضر در اغلب موارد با نثری ساده و روان نگاشته شده است. از این رو ما نیز با گزینش معادل های ساده تلاش نمودیم تا هم سبک نویسنده را رعایت کرده و هم معنای قابل فهمی از متن ارائه دهیم. از آنجا که نویسنده به متون تاریخی و ادبی نیز استناد کرده بود، در ترجمه این متون سعی شد تا سبک متناسب با آن ارائه گردد. از جمله ویژگی های این متن که مترجم باید آن را مد نظر قرار دهد می توان به چند معنایی واژگان و وجود واژگان هم شکل ولی متفاوت المعنا در دو زبان اشاره کرد که ترجمه صحیح این واژگان دقت و هوشیاری مترجم را می طلبد. روش ما در ترجمه روشی مخاطب مدار است. به منظور رفع ابهام و فهم بیشتر مخاطب از متن پی-نوشت هایی را به آن افزودیم. در پایان ترجمه نیز فهرستی از واژگان موجود در متن ارائه دادیم. در طول انجام این ترجمه دریافتیم که مترجم در گذار از متن مبدأ به مقصد با محدودیت هایی روبرو می گردد که در روند گزینش های وی اثر می-گذارد از جمله اینکه انتخاب های مترجم تحت تأثیر سبک نویسنده و نیز با توجه به فضای حاکم بر متن صورت می گیرد و در مقابل نیز دارای اختیاراتی است که جهت رسایی متن ترجمه می تواند از آنها بهره گیرد از جمله اعمال برخی حذف و اضافات جزیی که در الفاظ صورت می گیرد نه در مفاهیم.
سمیه نصرتی حسن طلایی
در راستای مطالعات انجام شده در خصوص سفال و سفالگری، شمال فلات مرکزی ایران از اهمیت خاصی برای باستان شناسان برخورداراست. این منطقه همواره خاستگاه فرهنگ های متعددی بوده است که هرکدام سهم عمده ای در پیشرفت صنعت و هنر مردمان این سرزمین داشته اند. هر کدام از این فرهنگ ها باویژگی های خاص سفال هایشان شناخته شده و از یکدیگر متمایز می گردند. پژوهش حاضر با هدف شناخت بهتر فن آوری سفالگری در طی هزاره ی چهارم پ.م در منطقه ی شمال فلات مرکزی شکل گرفته است. سفال های سه محوطه ی سیلک، اریسمان و تپه قبرستان که از مهمترین و ارزشمند ترین محوطه های پیش از تاریخ ایران می باشند با استفاده از مطالعات آزمایشگاهی و تجزیه و تحلیل داده های حاصل به خصوص تحلیل های xrd و xrf و مطالعه مقطع نازک با یکدیگر مقایسه گردیدند.از فرآیند انجام این طرح پژوهشی نتایجی به شرح زیر حاصل شده است : سفال های سه محوطه ی مذکور به عنوان شاخص ترین محوطه های هزاره ی چهارم پ.م در شمال فلات مرکزی بیانگر سفالگری پیشرفته ای است که نمودهای این پیشرفت را می توان در فن آوری سفالگری مانند پیدایش چرخ سفالگری، استفاده از تمپر غیرارگانیک، استفاده از کوره های پیشرفته ی سفال پزی و تسلط سفالگران بر افزایش و حفظ دمای کوره دید. با توجه به مواد تشکیل دهنده ی بافت سفال ها چنین به نظر می رسد که سفالگران در این زمان با استفاده از خاک پیرامون محل زندگی خود سفال ها را شکل می دادند. سفالگران توانستند از یک سو با استفاده از چرخ سفالگری خاصیت شکل پذیری گل سفال را افزایش دهند و از سوی دیگر استفاده از کوره های تکامل یافته سبب شد سفالگران بتوانند دمای کوره را تا حد زیادی بالا ببرند و اتمسفر لازم برای پخت سفال های نخودی را فراهم کنند. این دو عامل از مهمترین عوامل پیشرفت فنی تولید سفال در این دوره به شمار می آید که منجر به تولید سفال های یکدست و همگون در کل منطقه ی موسوم به شمال فلات مرکزی ایران شده است.