نام پژوهشگر: صدیقه مرتضوی

بررسی عناصر و مظاهر شهر در شعر نو فارسی(نیما یوشیج،سهراب سپهری، فروغ فرخزاد،منوچهر آتشی،محمدعلی سپانلو)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هرمزگان - دانشکده علوم انسانی و مدیریت 1390
  صدیقه مرتضوی   مصطفی صدیقی

ادبیات و جامعه شناسی در قلمروهای مختلف نظری و عملی پیوندهایی عمیق دارند. یکی از پیوندگاه هایی که در این قلمرو، زمینه ای ارزشمند و مهم برای مطالعه و پژوهش فراهم می آورد بروز و نمودهای شهر و مظاهر آن در ادبیات است. شهر و عناصر پیوسته به آن در گذر زمان، دوره های زندگی انسان را بازمی تاباند و یکی از شاخصه های شعر نو توجه ویژه به این تغییر و دگرگونی در زندگی و نگاه انسان امروز است. این پژوهش می-تواند با تکیه بر آثار شاعران برجسته ی معاصر مانند نیما یوشیج، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، منوچهر آتشی و محمدعلی سپانلو این موضوع را بررسی کند. در شعر همه ی این شاعران، به پدیده ی مدرنیسم و شهر با کمیّت های متفاوت و از جنبه های گوناگون پرداخته شده است. آن ها مشکلات و معضلاتی که در جامعه ی شهری وجود دارد و انسان شهرنشین با آن مواجه است را به تصویر می کشند. نیما یوشیج، فرخزاد، سپهری و آتشی دیدگاهی منفی به پدیده ی مدرنیته و شهر دارند و به مظاهر، جلوه ها و وضعیّت فیزیکی شهر که خود تأثیر مستقیمی بر زندگی مردم دارد، پرداخته اند. در همه ی این موارد، شهر وپیامدهای مدرنیته که تأثیری منفی بر زندگی انسان ها داشته و در تعارض با ارزش های گذشته ی آن ها قرار می گیرد، نفی شده اند. از آن جا که در این نوع زندگی، طبیعت از بین رفته، فراموش می شود و رابطه ی انسان ها با همدیگر کم رنگ شده، صمیمیت و عاطفه در میان آن ها از بین می رود و در بسیاری موارد دچار تنهایی و انزوا می شوند، مورد انتقاد شدید شاعران قرار گرفته است در نتیجه آن ها به گذشته ی خود، که هم طبیعت در آن زنده بود و هم روابط انسانی در میان آدم ها به فراموشی سپرده نشده بود باز می گردند و از آن یاد می کنند. ولی در شعر محمدعلی سپانلو، علی رغم این که به معضلات و آسیب های جامعه ی شهری اشاره شده است، هیچ انتقادی از شهر دیده نمی شود و برای او فقط مکانی است که حوادث تلخ و شیرینی در آن به وقوع پیوسته است.