نام پژوهشگر: سارا پورشعبان پیربازاری
سارا پورشعبان پیربازاری مریم حسینی
با توجه به جایگاه و اهمیت هزار و یک شب در معرفی و شناخت شرق و فرهنگ اساطیری آن، تحلیل این اثر از منظر یکی از برجسته ترین عناصر اسطوره ای با نام پیکرگردانی و با هدف شناخت هرچه بیشتر عوامل موثر در جذابیت اثر مورد پژوهش قرار گرفت. در بررسی هزار و یکشب پس از بکار گیری همزمان 3دیدگاه روان شناختی، اسطوره ای و دینی، از آغازین حکایت آشکار گردید که پیکرگردانی به عنوان یکی از عناصر خلّاق و فراگیتیگ، تأثیر بسیار زیادی در اصلاح ذهنیت منفی شهریار نسبت به زنان داشته است. همچنین، حضور پیکرگردانی تا پایان هزار و یکمین شب به عنوان یکی از موثرترین عوامل جذابیت و خیال انگیزی حکایات شناخته شد. جامعه ی آماری در این رساله،?53 حکایت از حکایات هزار و یکشب(با احتساب حکایات فرعی) از قصه ی آغازین مجموعه- قصه ی " شهریار و برادرش شاه زمان"- تا حکایت پایانی آن- "حکایت کنیز بی نظیر"- است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که منشأ بسیاری از تغییر شکل ها و پیکرگردانی های هزار و یکشب را علاوه بر عامل جادو، باید در اعمال شیطانی همچون شرارت و حقه بازی جستجو کرد. از این منظر، پیکرگردانی های داستان های هزار و یکشب که با هدف ایجاد رعب و وحشت و ترس از نیروهای خارق العاده ی زنان و فریبکاری و اغواء صورت می گیرد، بیش از آنکه امری اهورایی باشد، وابسته به رفتارهای اهریمنی است؛ و آن دسته از پیکرگردانی ها که موجب جذّابیت داستانی می شوند، اکثراً نتایج نادلخواهی را برای فرد تغییر شکل دهنده به بار می آورند.