نام پژوهشگر: علی صمدی
علی صمدی هوشنگ حسیبی
اینترنت پرسرعت امکان توزیع وسیع انواع داده و تهیه کپی شخصی از فایل های مختلف را افزایش داده تا جایی که در بسیاری از این موارد حق مالکیت معنوی داده مورد نظررعایت نمی شود. به این ترتیب واترمارکینگ دیجیتال به عنوان یک روش غیر محسوس ، امن و مقاوم در انتقال داده، جهت پافشاری بر حق مالکیت معنوی و پیشگیری ازتکثیرغیر مجاز آثار دیجیتال پیشنهاد شد. با نگاهی دوباره به خصوصیات ذکر شده در تعریف واترمارکینگ دیجیتال مشخص می شود که علاوه بر موارداستفاده یاد شده، می توان ازاین تکنیک در پنهان سازی ِارسال و دریافت پیام (انتقال غیر محسوس پیام) که به آن پوشیده نگاری گفته می شود، نیزاستفاده کرد. جدیدترین شاخه این علم، نهان نگاری صوتی است. هدف ازانجام این پروژه طراحی و پیاده سازی یک الگوریتم مقاوم ِنهان نگاری ِصوتی براساس مدل روان شنیداری و تئوری طیف گسترده می باشد.
علی صمدی حبیب خوش سیما
پیشرفت علم فوتونیک و اهمیت سرعت در جهان امروز، موجب اهمیت روز افزون ساخت و مطالعه کلیدهای نوری می شود. در این میان، بلورهای مایع به دلیل هزینه تولید انبوه قابل قبول، ویژگی های نوری منحصر بفرد، دارا بودن ناهمسانگردی های دی الکتریک و ضریب شکست بالا و همچنین ساخت آسان، از اهمیت خاصی برخوردارند و گزینه مناسبی برای کاربردهای الکترواپتیکی مانند کلیدزنی الکترواپتیکی هستند. در کلیدهای الکترواپتیکی بلورمایع نماتیک پیچشی، با اعمال میدان خارجی به سلول، مولکول ها دوران می کنند و از این خاصیت برای کلیدزنی نور استفاده می شود. امروزه سلول های بلورمایع نماتیک پیچشی کاربردهای فراوانی دارند. یکی از کاربردهای مهم آنها، استفاده در نمایشگرهای بلورمایعی است. از دیگر کاربردهای آنها می توان به هدایت پرتو بر پایه منشور، گیت های منطقی نوری، رمزگذاری نوری اطلاعات و مدولاتور جبهه موج فضایی اشاره کرد. این کار تجربی به بررسی کلیدهای الکترواپتیکی سلول بلورمایع نماتیک پیچشی پرداخته است که شامل مطالعه چگونگی عملکرد این نوع سلول ها، زمان کلیدزنی برای بلورمایع های مختلف و اثر عوامل مختلف بر زمان کلیدزنی می شود. به همین منظور، ابتدا با استفاده از تقریب زاویه کوچک و حل معادله اریکسون – لسلی به عنوان معادله اساسی هیدرودینامیک بلورهای مایع، زمان کلیدزنی برحسب پارامترهای ساختاری سیستم، مانند ضریب چسبندگی و ضرایب الاستیک بدست آمده است. سپس به صورت تجربی، زمان کلیدزنی برای سلول های بلورمایع نماتیک پیچشی با ضخامت یکسان و بلورهای مایع متفاوت، با تغییر ولتاژ اعمالی بدست آمده است. درضمن، تغییرات زمان کلیدزنی با تغییر فرکانس میدان اعمالی مورد مطالعه قرار گرفته است. در ادامه تفاوت ها و شباهت های روابط زمان کلیدزنی محاسبه شده و زمان کلیدزنی تجربی مورد بررسی قرار گرفته است. در نهایت با توجه به ویژگی های فیزیکی بلورهای مایع مورد مطالعه و همچنین زمان کلیدزنی مربوط به آنها، کاربردهایی برای آنها پیشنهاد شده است.
علی صمدی محمود عبادیان
در این پروژه ضمن ارائه یک تقسیم بندی کلی از انواع ادوات facts، نشان داده شد که ادوات فکت مبتنی بر مبدلهای منبع ولتاژی، به خاطر به کارگیری نیمه هادیهای با قابلیت خاموش شدن دارای زمان پاسخ گویی نسبتاً سریعتری نسبت به ادوات فکت کنترلذشونده با تایریستور می باشند. همچنین از مقایسه بین کنترلرهای statcom و svc بدین نتیجه رسیدیم که جبران کننده سنکرونِ استاتیکی نسبت به نوع svc به ازای یک ظرفیت یکسان، حجم کمتری را اشغال می کند و از همه مهمتر آنکه قابلیت تولید توان راکتیو statcom با کاهش ولتاژ تغییر چندانی نمی یابد که این خود مزیت عمده کنترلر مذکور را در هنگام وقوع یک اتصال کوتاه شدید نشان می دهد. در ادامه با یک تحلیل مختصر هارمونیکی نشان داده شد که مبدلهای شش پالسه به دلیل داشتن مقادیر بالای هارمونیکی، عملکرد مطلوبی را از خود نشان نمی دهند؛ بطوریکه امروزه یکی از روشهای موثر دستیابی به یک موج سینوسی با دامنه اعوجاج کم و کاهش سطوح هارمونیکی موجود در شکل موج ولتاژهای خروجی، افزایش تعداد مبدلها می باشد. همچنین با مقایسه جبرانسازهای sssc و statcom نتیجه گرفتیم که میزان ظرفیت مورد نیاز برای جبران کننده سری(qsssc)، برای یک مقدار یکسان افزایش در توان انتقالی، به مراتب کمتر از ظرفیت جبران کننده موازی (qstatcom) می باشد. بعلاوه نشان داده شد که میزان توان راکتیو تولیدشده در حالت کاملاً خازنی بیشتر از میزان توان راکتیو جذب شده در حالت کاملاً سلفی می باشد. همچنین نتایج شبیه سازی نشان داد که کنترل کننده موازیِ statcom، از نقطه نظر بهبود پایداری گذرا (افزایش سطح گیرنده شتاب) عملکرد بهتری را از خود به نمایش می گذارد. فصل سوم به مدلسازی دینامیکی statcom اختصاص داشت. دراین فصل مدل هفرون-فیلیپس توسعه یافته یک سیستم قدرت تک ماشینه متصل به شین بینهایت و مجهز به کنترلر statcom به دست آمد. تحلیل پایداری سیستم مورد مطالعه نشان داد که پاسخ زمانی مربوط به تغییرات سرعت زاویه ای روتور نوسانی و نامطلوب بوده که این خود ضرورت وجود یک کنترلر به منظورمیرا کردن نوسانات سیستم را ایجاب می نمود. براساس پارامترهای کنترلی statcom و همانند روال طراحی یک پایدارساز سیستم قدرت دو نوع کنترلر پیشنهاد داده شد و مشاهده شد که کنترلر مربوط به پارامتر ? تأثیر چندان مطلوبی بر میرایی سیستم نخواهد داشت و با افزایش میزان بهره مربوط به کنترلر، سیستم کاملاً ناپایدار شده و از حالت سنکرون خارج می شود. در ادامه به منظور دستیابی به یک پاسخ زمانی با کمترین میزان فراجهش و زمان نشست، یک کنترلر هوشمند مبتنی بر منطق فازی طراحی شد و مشاهده کردیم که کنترلر فازی در مقایسه با کنترلرهای سنتی تأثیر نسبتاً زیادی بر بهبود پایداری سیستم گذاشته، به گونه ای که در همان چند نوسان اول دامنه نوسانات کاملاً میرا می شود. بعلاوه کنترل کننده فازی در عین داشتن ساختاری ساده و همچنین عدم تأثیرگذاری بر درجه پیچیدگی سیستم بر خلاف کنترلرهای سنتی، نسبت به تغییرات شرایط اولیه موجود درسیستم نیز انطباق پذیر می باشد. در نهایت در انتهای فصل تأثیر پارامترهای کنترلی statcom بر روی میزان مبادله توانهای اکتیو و راکتیو مبدل با شبکه بررسی شد. برای دستیابی بدین منظور متغیرهای مربوط به ولتاژ نقطه میانی خط انتقال، توانهای اکتیو و راکتیو statcom، بر حسب متغیرهای حالت سیستم مورد مطالعه بیان شدند. نتایج شبیه سازی نشان داد که بهبود پروفیل ولتاژ مستلزم استفاده از پارامتر کنترلی ? میباشد. در عین حال به منظور خنثی کردن تأثیر نامطلوب این پارامتر برروی میرایی نوسانات سیستم، یک کنترل کننده مبتنی بر پایدارساز سیستم قدرت نیز می بایست به منظور عملکرد مناسب کنترل کننده ولتاژ مورد استفاده قرار گیرد.
علی صمدی مرتضی زیودار
در این پایان نامه شبیه سازی واحد تقطیر پتروشیمی بوعلی سینا(واحد جداسازی بنزن، تولوئن و زایلنbtx) در حالتهای پایا و دینامیک توسط نرم افزارهای aspen plus و aspen dynamic انجام شده است. نتایج شبیه سازی حالت پایا با داده های پتروشیمی مقایسه گردید و خطای میانگین 0.5 درصد در خلوص محصولات و 2.5 درصد در بار حرارتی را نشان داد. شبیه سازی دینامیکی در دو حالت انجام شد و که فشار بالای برج و دمای برج در حالت اول به ترتیب توسط میزان بار حرارتی جوش آور و شدت جریان جریان برگشتی، و در حالت دوم توسط بار حرارتی چگالنده و بار حرارتی جوش آور کنترل گردید. این دو حالت دینامیکی در معرض اغتشاش قرار گرفت و حالت دوم در محدود? بیشتری قابل کنترل بود.
علی مرادی احمدآباد سهیلا سلحشور کردستانی
داربستها در مهندسی بافت از اجزای اصلی مورد استفاده جهت ترمیم و بازسازی بافتهای آسیب دیده هستند. این داربستها باید دارای خصوصیات شیمیایی، مورفولوژیکی، بیولوژیکی ویژه ای باشند، تا عملکرد مطلوب داشته باشند. در راستای نزدیک شدن به ساختار طبیعی پوست، محققین به ساخت داربستهایی از پلیمرهای کایتوسان و ژلاتین روی آورده اند. هدف از انجام این پروژه، بررسی امکان استفاده از ترکیب بیومتریالهای ژلاتین- کایتوسان- کوندرویتین-6- سولفات برای ساخت داربستها در مهندسی بافت پوست بود. در این پروژه، داربستهای متخلخل مرکب از کایتوسان و ژلاتین با روشهای فریز و فریزدرایینگ ساخته شدند. آزمایش سمیت سلولی جهت بررسی عدم وجود سمیت در نمونه ها به کار گرفته شد. جهت مقایسه رشد و چسبندگی سلولها، آزمایش کشت سلولی در شرایط خارج بطنی با سلولهای فیبروبلاست l929 بر روی نمونه ها انجام شد. ما توانستیم نرخ تکثیر سلولها را با جایگزین کردن 20 درصد مخلوط کایتوسان- ژلاتین با محلول 025/0 گرم به ازای میلی لیتر از کوندرویتین-6- سولفات افزایش دهیم. جهت ارزیابی رشد و چسبندگی سلولها بر روی داربستها، تصاویرsem از نمونه ها تهیه شد. نتایج نشان دادند که داربستها با نسبتهای وزنی 4، 4و 2 به ترتیب از کایتوسان، ژلاتین، کوندرویتین-6- سولفات منجر به بهترین نتیجه رشد وچسبندگی سلولی می شوند. جهت ارزیابی خواص مکانیکی داربستها، استحکام مکانیکی نمونه ها اندازه گیری شد. داده های آزمایشات به عمل آمده، نشان می دهند که افزودن کوندرویتین-6- سولفات به داربستهای کایتوسان - ژلاتین می تواند تاثیر قابل ملاحظه ای بر رشد و چسبندگی سلولها داشته باشد. در تکمیل کارهای انجام گرفته، تاثیر درصدهای مختلف گلوتارآلدیید در کراس لینک داربستهای کایتوسان - ژلاتین بر سمیت سلولی و خواص مکانیکی این داربستها نیز مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان دادند که نمونه ها تا حدود 8/0 درصد گلوتارآلدیید با روش به کارگرفته شده فاقد سمیت سلولی بودند. در عین حال در کراس لینک با بیش از 2/0 درصد گلوتارآلدیید، نمونه ها دچار تردی شده و انعطاف پذیری خود را از دست می دهند.
علی صمدی محمد حسین نوید فامیلی
به منظور پیش بینی اتلاف انرژی غلتشی آمیزه های رویه ی تایر، مدلی جامع برای رفتار ویسکوالاستیک غیر خطی لاستیک های پرشده ارائه شد و بر مبنای آن مدل ریاضی متناظر توسعه داده شد. در این مدل، برهمکنش های پلیمر-پلیمر در فاز میانی بین پلیمر و پرکننده و/یا محبوس بین خوشه های پرکننده، پلیمر-پرکننده در سطح مشترک و پرکننده-پرکننده در شبکه ی مستقیم خوشه های پرکننده، نقش متفاوتی بر رفتار ویسکوالاستیک غیرخطی در سامانه های مختلف کامپوزیتی دارند. نقش هر یک از این برهمکنش ها در لاستیک استایرن بوتادی ان آمیزه کاری شده با روش های اختلاط محلولی و مذاب، پخت نشده و پخت شده با سامانه ی پخت گوگردی بررسی شد. برای اندازه گیری اتلاف انرژی غلتشی لاستیک، دستگاهی ابداع شد. اتلاف انرژی غلتشی اندازه گیری شده، با اتلاف انرژی غلتشی محاسبه شده از جایگذاری خواص ویسکوالاستیک خطی در معادله ی مشخصه ی خطی، خواص ویسکوالاستیک غیر خطی در معادله ی مشخصهی خطی و مدل سازی رفتار ویسکوالاستیک غیر خطی در معادله ی مشخصه ی غیر خطی، مقایسه شد. نشان داده شد که دینامیک زنجیرهای لاستیک در فاز میانی و محبوس بین خوشه های نانوسیلیکا و برهمکنش زنجیرهای لاستیک در سطح مشترک با نانوسیلیکا، نقش موثری بر رفتار ویسکوالاستیک غیر خطی و اتلاف انرژی غلتشی لاستیک های پرشده دارند که متاثر از خواص و رفتار پرکننده های تقویتی همچون سیلیکا است. برهمکنش زنجیرهای لاستیک در سطح مشترک با اندازه های مختلف خوشه های نانوسیلیکا متفاوت بود و ثابت شد که پایداری اتصالات حاصله در سطح مشترک نسبت به زمینه ی لاستیکی، نقش مهمی بر رفتار ویسکوالاستیک غیرخطی دارند. ایجاد اتصالات پایدار شیمیایی سیلان دوعامله در سطح مشترک زنجیرهای لاستیکی با نانوسیلیکا، رفتار ویسکوالاستیک غیرخطی و اتلاف انرژی غلتشی را کاهش داد. توزیع دوگانه ی اندازه ی خوشه های نانوسیلیکا در لاستیک، موجب بروز رفتار ویسکوالاستیک غیرخطی دوگانه شد. تجمع های بزرگتر و کوچکتر از 100 نانومتر خوشه های نانوسیلیکا در لاستیک، به ترتیب اتلاف انرژی دینامیک در دامنه ی کرنش های کمتر و بیشتر از 15 درصد را افزایش دادند. استفاده از مدل سازی رفتار ویسکوالاستیک غیرخطی در معادله ی غیرخطی، اتلاف انرژی غلتشی را دقیق تر از روش های خطی پیش بینی کرد.
علی صمدی رسول قربانی
تعادل فضایی در پراکنش خدمات شهری و نحوه دسترسی شهروندان به خدمات عمومی یکی از معیارهای مهم در برنامه¬ریزی و مدیریت شهری به شمار می¬رود. بی شک امکان ایجاد همه نوع خدمات در قالب محلات شهر امکان¬پذیر نمی¬باشد، اما می¬توان با رعایت اصول منطقه¬بندی و تدقیق در مقیاس¬های متفاوت خدمات شهری، به بالاترین سطح تعادل فضایی در سطوح متفاوت شهر دست یافت. شهر تاریخی مراغه یکی از شهرهای میانه اندام استان آذربایجان¬شرقی می¬باشد که به دلیل تفاوت تاریخی و کالبدی نواحی آن و بالتبع نوع پراکنش خدمات در سطح نواحی، مشکلاتی ا در زندگی روزمره شهروندان ایجاد کرده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی و تحلیل سطح برخورداری از خدمات عمومی و دسترسی به آن در نواحی شهر مراغه می¬باشد. نوع تحقیق کاربردی و روش تحقیق این پژوهش توصیفی- تحلیلی است. یافته¬های پژوهش حاکی از آن است که شهر مراغه دوره¬ای از شتاب زدگی را در گسترش فضایی بافت جدید طی نموده که نتیجه آن نابرابری در پخش فضایی نیازهای خدماتی شهروندان می-باشد. به گونه¬ای که ایجاد و ارائه خدمات ناحیه¬ای بویژه در بافت نوساز شهر مراغه با روند توسعه شهری و همچنین دسترسی به خدمات عمومی در نواحی شهر، هماهنگ و متناسب نبوده است.
علی صمدی مهدی رزاقی کاشانی
بلادرهای پخت تایر، کیسه های لاستیکی از جنس بیوتیل هستند که نقش قالب داخلی تایر را در فرآیند پخت تایر دارند. بلادرهای پخت تایر در طول کاربری خود، در معرض فشار و دمای بالا قرار می-گیرند و کرنش های کششی بر آنها اعمال می شود. مهمترین عامل ازکارافتادگی بلادرها، ازدیاد طول برگشت ناپذیر است. برای مطالعه اثر نانوخاک رس بر روی خواص فیزیکی مکانیکی آمیزه بلادرهای پخت تایر، جهت افزایش عمر مفید آن، از مونتموریلونیت اصلاح شده استفاده شده است. بدین منظور پنج نوع مونتموریلونیت اصلاح شده تجاری و یک نوع مونتموریلونیت اصلاح نشده تجاری و یک نوع مونتموریلونیت اصلاح شده آزمایشگاهی (اصلاح شده با عامل پیوند دهنده سیلان)، بکار رفته است و برای ساخت نانوکامپوزیت، روش اختلاط مذاب بکار رفت. برای بررسی اثر اصلاح کننده بر روی سازگاری پلیمر با مونتموریلونیت از آزمون های تفرق اشعه ایکس و آزمون دینامیکی مکانیکی حرارتی و آزمون کشش یکطرفه استفاده شد. نتایج آزمون تفرق اشعه ایکس، تشکیل ساختار درمیان لایه ای را برای همه نانوکامپوزیت ها نشان داد. بیشترین میزان نفوذ بین لایه ای در مونتموریلونیت اصلاح شده با آمین نوع چهارم، دی متیل بنزیل هیدروژنیتد تالو، مشاهده شد. خواص ویسکو الاستیک مطالعه شده با آزمون دینامیکی مکانیکی حرارتی نیز بیشترین میزان سازگاری پلیمر- مونتموریلونیت را در حضور این نوع اصلاح کننده نشان داد و مونتموریلونیت اصلاح شده با این آمین نوع چهارم به عنوان مونتموریلونیت منتخب جهت کاربرد در آمیزه بلادر، جهت افزایش عمر کاربری آن انتخاب گردید. نتایج آزمون کشش یکطرفه مقادیر مختلف تقویت شدگی را در حضور اصلاح کننده های مختلف نشان داد. با استفاده از phr 4 از مونتموریلونیت اصلاح شده منتخب، نمونه هایی حاوی 45 و phr55 دوده ساخته شد و از آزمون های مختلف، جهت بررسی اثر دوده- مونتموریلونیت در آمیزه بلادر استفاده شد. آزمون کشش یکطرفه، بیشترین میزان تقویت شدگی phr 4 مونتموریلونیت را در حضور phr 45 دوده نشان داد. نتایج آزمون تفرق اشعه ایکس نشان داد میزان نفوذ بین لایه ای در حضور دوده کاهش پیدا کرده است و بیشترین میزان نفوذ بین لایه ای در حضور phr 45 دوده مشاهده شد. بیشترین میزان سازگاری مونتموریلونیت با بستر لاستیکی در آمیزه حاوی مونتموریلونیت- phr 45 دوده مشاهده شد. خواص بازگشت پذیری بوسیله آزمون های بازگشت پذیری کششی و بازگشت پذیری فشاری بررسی شد و نتایج نشان داد بیشترین میزان بازگشت پذیری را، آمیزه حاوی مونتموریلونیت در حضور phr 45 دوده دارد. خواص پیری، بوسیله پیرکردن اجباری نمونه های کشش یکطرفه و نمونه های بازگشت پذیری کششی و بازگشت پذیری فشاری بررسی شد و بیشترین مقاومت در مقابل پیری در نمونه حاوی مونتموریلونیت-phr45 دوده مشاهده شد. آزمون حرارتزایی، کمترین میزان حرارتزایی را در نمونه حاوی مونتموریلونیت- phr 45 دوده نشان داد که نشاندهنده بیشترین میزان خواص الاستیک و بیشترین میزان سازگاری مونتمورلونیت با آمیزه بلادر در این آمیزه است. بنابراین آمیزه حاوی phr 4 مونتموریلونیت انتخاب شده و phr 45 دوده، به عنوان آمیزه پیشنهادی جهت ساخت بلادرهای پخت تایر و افزایش عمر مفید آن معرفی شد.