نام پژوهشگر: ایمان چاپلاق پریدری

مقایسه کارایی نشانگرهای ریخت شناسی و مولکولی (its و trnh-psba) در تفکیک گونه های جنس ممرز در جنگل های هیرکانی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی 1390
  ایمان چاپلاق پریدری   علی سنبلی

هدف این مطالعه ارزیابی صفات ریخت شناسی در تفکیک گونه های ممرز (carpinus betulus) و به کارگیری نشانگرهای مولکولی برای اثبات یافته ها بوده است. برای این منظور، از نمونه های جمع آوری شده رویشگاه های جنگلی شهرستان نوشهر (مناطق کدیر، کجور، سی سنگان) و قائم شهر و نیز نمونه های هرباریومی باغ اکولوژیک نوشهر استفاده شد. نتایج ریخت-شناسی نشان داد که صفات ابعاد روزنه و کرک در گونه ممرز بزرگ ترین، لور کوچک ترین و کچف حالت بینابینی بوده است. همانند صفات کیفی برگ (روزنه و کرک)، تجزیه به مولفه های اصلی (principal component analysis) و آنالیز تشخیص (discriminate analysis) نتوانست سه گونه ممرز (c .betulus)، کچف (c. schuschaensis) و لور (c .orientalis) مورد مطالعه در این جنگل ها را به طور کامل از هم تفکیک کند. نتایج فنوتیپ های مختلف بذر و براکته گونه ممرز با استفاده از 26 صفت بذر و براکته نشان داد که صفاتی که در ارتباط با طول لوب های براکته بوده و نیز صفات مرتبط با عرض لوب وسط در طول های مختلف آن بیشترین تأثیر در اختلاف بین گروه ها داشته اند. همچنین 5 مو رفو تیپ بذر و براکته شناسایی شده در گونه ممرز به 4 واریته موجود گونه ممرز نسبت داده شد که بارزترین این ها واریتهc. betulus l. var. parava radde-fomin می باشد که به لحاظ داشتن براکته دندانه دار و لوب-های جانبی بسیار کوچک و تحلیل رفته از دیگر نمونه های گونه ممرز تمیز داده شد. گونه های لور و کچف از لحاظ پهنای براکته و نسبت طول به عرض بذر که صفاتی متأثر از شرایط محیطی هستند از هم قابل تفکیک می باشند. مطالعات گرده شناسی نیز دو گروه متفاوت گرده (گرده هایی چهار و پنج حفره ای) را برای جنس ممرز معرفی کرد اما قادر به رده بندی این گونه ها نبود. بی شک، مطالعات مولکولی برای اثبات ادعاها لازم بود اما نشانگر trnh-psba در مورد جنس ممرز کارا نبود. بررسی توالی نوکلئوتید قطعه its و ساختار هلیکس ها (ساختار ثانویه نشانگر its2) در نمونه های مورد بررسی سه گروه متفاوت را از هم تفکیک کرد. گروه اول شامل لور و کچف، که ممکن است اظهار شود این دو، یک گونه مترادف (synonymous) می باشند و شاید بتوان تنوع زیاد بین جمعیتی لور را عامل اصلی این ابهام قلمداد کرد. در گروه دوم، گونه ممرز جنگل های مورد مطالعه به تنهایی در گروهی جداگانه و به همراه دو گونه لور و کچف درون یک کلاد قرار گرفتند. گروه سوم، نمونه ای از گونه ممرز جنگل های ارسباران است که با فاصله ژنتیکی زیاد در یک کلاد جداگانه نسبت به دیگر نمونه ها قرار گرفته و دارای براکته دندانه دار و لوب های جانبی بسیار کوچک و تحلیل رفته با فرم رویشی درختچه ای است. با توجه به فاصله ژنتیکی نسب تا زیاد و انزوای جغرافیایی جنگل های ارسباران از جنگل های شمال کشور، لذا انتساب واریته c. betulus l. var . parava radde-fomin به این نمونه در تردید است و شاید با مطالعات تکمیلی بتوان آن را گونه ای جدید معرفی کرد. در پایان، پیشنهاد می شود تا از طریق نمونه برداری کامل از کلیه رویشگاه های جنس ممرز در ایران، به ویژه جنگل های ارسباران، و با استفاده از صفات ریختی براکته و مار کر its، مطالعات جامع در خصوص شناسایی گونه های محتمل این جنس صورت گیرد.