نام پژوهشگر: مهدی شام روشن
مهدی شام روشن فردوس آقاگل زاده
یکی از رویکردهای پیشرو در حوزه روایت شناسی، رویکرد رمزگان های رولان بارت است که از طریق پنج رمز ـ کنشی، هرمنوتیکی، دالی، نمادین و ارجاعی ـ به روایت شناسی و تفسیر متن می پردازد. در این تحقیق تلاش شده است با به کارگیری نظریه رمزگان های بارت به روایت شناسی برخی از داستان های معاصر فارسی ـ رمان های بوف کور، همسایه ها، شازده احتجاب، ملکوت، سمفونی مردگان، چراغ ها را من خاموش می کنم و اسفار کاتبان ـ پرداخته شده و نشان داده شود که متون داستانی فارسی تا چه اندازه کیفیتی باز و متکثر در تولید معانی مختلف دارند (متن نوشتنی) یا اینکه با ارائه متنی بسته خواننده را به مصرف کننده صرف معانی ثابت و قطعی تبدیل می کنند (متن خواندنی). تحقیق حاضر به روشی توصیفی ـ تحلیلی به بررسی حدود پانصد و پنجاه و چهار قطعه که به صورت آگاهانه از این داستان ها استخراج شده اند می پردازد و این کار را با دنبال کردن زنجیره پنج رمز کنشی، هرمنوتیکی، دالی، نمادین و ارجاعی به عنوان حوزه های تداعی گر، یعنی سازمانی فوق متنی متشکل از مفاهیمی که تصور خاصی از ساختار را به ذهن متبادر می کند و هم جنبه همنشینی متن و هم جنبه معنایی آن، یعنی نحوه ارتباط یافتن اجزای آن با هم و نحوه ارتباط آن ها با جهان بیرون، را در بر دارند محقق می سازد. در این تحقیق روایت شناسی به عنوان علم روایت معرفی و روند شکل گیری آن در سه دوره مختلف ماقبل ساختارگرایی، ساختارگرایی و پساکلاسیک مورد بررسی دقیق قرار گرفت. حوزه روایت شناسی که در مطالعات ادبی و زبان شناختی فارسی چندان شناخته شده و مورد توجه نبوده است ابعاد و رویکردهای مختلفی را شامل می شود که از این میان، در این تحقیق، به نظریه زبان شناختی رمزگان رولان بارت پرداخته شد. این نظریه در تلاش است تا نشان دهد چه شیوه های زبان شناختی و ایدئولوژیکی انواع گوناگون متن ـ متن خواندنی و متن نوشتنی ـ را تولید می کنند. و از این بین بارت به پنج رمزگان اصلی اشاره می کند که ساختمندی هر متنی نتیجه کارکرد این رمزگان است. و تکثر یا عدم تکثر، برگشت پذیری یا برگشت ناپذیری و در نهایت خواندنی یا نوشتنی بودن یک متن را به خوبی نشان می دهند. داده های به دست آمده از هفت رمان شاخص ادبیات فارسی که به محک این نظریه گذاشته شدند، همگی فرضیه نخست این تحقیق که: متون داستانی فارسی عمدتاً در رده متون خواندنی قرار می گیرند، را تأیید کرد. داده های ارائه شده در فصل چهارم، بخش 4-2، که به تفکیک رمان ها ارائه شده اند، این نتیجه گیری را تأئید می کنند. با دقت به این داده ها و رمزگان یافت شده در متن روایت داستان ها، به راحتی می توان سیطره بی چون و چرای دو رمزگان کنشی و هرمنوتیکی (معما)، که بارت آنها را مسئول برگشت ناپذیری، عدم تکثر و در نهایت قرار گرفتن یک متن در رده متون خواندنی می داند، قابل مشاهده است. خواندنی بودن این متون فرضیه دوم این تحقیق مبنی بر اینکه: در سنت رمان فارسی خواننده مصرف کننده ای صرف و مولف منشأ و مصدر معنا است را نیز تأیید می کند. چراکه متن خواندنی محصولی است که توسط خواننده مصرف می شود. و در نهایت، داده ها، فرضیه سوم این تحقیق مبنی بر اینکه: متون داستانی فارسی عمدتاً فاقد تکثر هستند، را نیز تأئید می کنند.