نام پژوهشگر: ام کلثوم میرزایی
ام کلثوم میرزایی داوود آزادفر
دی اکسید کربن اتمسفر در دهه های اخیر افزایش قابل توجهی داشته -است. جنگل ها به ویژه درختان شرایطی را برای کاهش غلظت دی اکسید کربن فراهم می آورند که طی آن کربن اضافی از طریق ذخیره در بیوماس گیاهی ترسیب می گردد. گونه های صنوبر امتیازات زیادی هم به عنوان یک ارگانیسم نمونه و هم به عنوان محصولی جهت ترسیب کربن دارند. به منظور بررسی مناسب ترین فاصله کاشت در میزان بیوماس و ترسیب کربن، تعداد 6 کلون از صنوبرهای جنگل کاری شده در جنگل آموزشی و پژوهشی شصت کلاته در فواصل کاشت 5×3 و 5×6 در سه تکرار به صورت کاملا تصادفی انتخاب و قطع شدند و پس از تبدیل، اندام-های مختلف از قبیل تنه، شاخه و برگ توزین گردیدند. جهت بررسی وضعیت ریشه ها، ریشه تمام درختان تا عمق دو متری جمع آوری و وزن کشی شدند و برای برآورد میزان ذخیره کربن به آزمایشگاه منتقل گردیدند. تجزیه و تحلیل داده ها به کمک آزمون f و مقایسه میانگین-ها به روش دانکن صورت گرفت. نتایج نشان داد که بین فواصل کاشت از نظر میزان بیوماس و ترسیب کربن اختلاف معنی داری در سطح یک درصد وجود دارد. رتبه بندی تولید بیوماس توسط اندام ها به صورت برگ< شاخه< ریشه< تنه برای تمامی کلون ها و فواصل کاشت بود. از نظر مقدار ترسیب کربن کل، در بین کلون ها تفاوت معنی داری وجود نداشت، اما با توجه به نتایج حاصل از بیوماس و ذخیره کربن در اندام های تولیدی می توان گونه اورامریکانا را به عنوان کلون برتر معرفی نمود. به طور کلی نتایج حاکی از آن بود که درختان در فاصله کاشت 5×6 میانگین بیشتری از نظر حجم، بیوماس و ذخیره کربن پایه ای در دوره دارند، ولی با توجه به تعداد پایه نهایی در هکتار، فاصله کاشت 5×3 متر با تولید 014/2 تن کربن در هکتار و در سال بیشترین متوسط سالانه ذخیره کربن را نسبت به فاصله کاشت 5×6( 282/1 تن در هکتار در سال) دارد.