نام پژوهشگر: امین تریان سیوکی
امین تریان سیوکی مجتبی خلیفه
جریان تاریخ نگاری در ایران که از روزگار ساسانیان و با نگارش آثاری چون خدای نامه و کارنامه اردشیر بابکان آغاز شد، تا دوره قاجار نیز ساختمان و شاکله ی اصلی خود را حفظ کرد. در عین حال در این دوران طولانی، نگارش و نگرش آن از زمینه و زمانه ی تاریخی تاثیر پذیرفت. اما با چشم پوشی از تغییرات کوچک می توان آن را جریانی پیوسته و بدون تحول در نظر گرفت. تغییر اساسی در تاریخ نگاری ایران تنها از روزگار افشاریه آغاز شد. هنگامی که میرزا مهدی خان استرآبادی به عنوان آغازگر «بازگشت ادبی» در زمینه ی تاریخ نگاری از نگارش مرسوم زمان خود روی گرداند. پس از وی، محمدکاظم مروی و میرزا خلیل مرعشی به ضرورت ساده نویسی پی بردند و در این راه کوشیدند. حتی مرعشی که به همراه گلستانه در هند به سر می بردند کوشیدند تا عنصر تحلیل و تبیین را وارد تاریخ نگاری کنند. در زمان قاجاریه و به دنبال ارتباط تنگاتنگ با اروپا و هند اقدامات و رویدادهایی چون خرید و ترجمه کتاب های تاریخی، اعزام محصل به فرنگ، ورود صنعت چاپ، راه اندازی روزنامه ها و مدارس سبک جدید، اکتشافات باستان شناسی، خواندن سنگ نوشته ها و کتاب های پهلوی و انتقاد روشنفکران و مورخان از جریان تاریخ نگاری کهن، باعث تغییر در نگارش و نگرش تاریخی شد. در آغاز میرزا فضل الله خاوری شیرازی به انتقاد از تاریخ نگاری سنتی پرداخت. سپس سپهر با بهره گیری از منابع نو چون منابع اروپایی، روزنامه ها و متون نو زرشتی کوشید تا تاریخی جهانی بنویسد. جلال الدین میرزای قاجار و تا حدودی رضاقلی خان هدایت نیز با بهره گیری گسترده از متون نو زرتشتی به نگارش تاریخ ناسیونالیستی روی آوردند. محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، مورخ مشهور عصر ناصری، ضمن بهره گیری از منابع نو و شیوه هایی چون سکه شناسی و خطوط باستانی و دانش هایی چون باستان شناسی و جغرافیا و با تشکیل «مجلس علمی» و فعالیت های باستان شناسی به رونق و توسعه ی تاریخ نگاری یاری رساند. در پایان این دوره میرزا آقاخان کرمانی با انتقاد کوبنده از تاریخ-نگاری کهن، بهره گیری از منابع نو و شیوه هایی چون سکه شناسی و «تحلیل زبان» و اسطوره ها کوشید تاریخی تحلیلی بنویسد و از آن در راستای به جنبش درآوردن مردم برای رهایی از استبداد خودی و استعمار بیگانه بهره بگیرد. بدین ترتیب از نظر نگارش، ساده نویسی رواج یافت. از نظر تاریخ نگری هم تحولاتی بروز کرد: نخست این که افق دید مورخان از محدوده ی ایران و سرزمین های هم جوار فراتر رفت و به قلمرو تاریخ جهان گسترش یافت. دوم این که علاقه و توجه ویژه ای نسبت به تاریخ ایران باستان پیدا شد و دیگر نگارش تاریخ باستان، تکرار مکررات گذشتگان نبود. سوم این که در مفهوم تاریخ و تاریخ نگاری دگرگونی به وجود آمد و به کاستی های تاریخ نگاری سنتی پی بردند. چهارم این که عنصر تحلیل هم برای نخستین به تاریخ نگاری ایرانی وارد شد. پنجم نگارش تاریخ تا حدودی از دست وابستگان به دربار خارج شد. ششم بهره گیری از شیوه های نوین چون سکه شناسی و خطوط باستانی و نیز دانش هایی چون جغرافیا و باستان شناسی در تاریخ نگاری گسترش یافت. به این سان زمینه های بروز تحول در تاریخ نگاری ایران در دوران مظفرالدین شاه و مشروطه مهیا گردید. به این ترتیب، این رساله در پی بررسی عوامل تغییر در تاریخ نگاری ایران و نمودهای تغییر در تاریخ-نگاری از دوره ی افشاریه تا پایان عصر ناصری مورد بررسی قرار گیرد.