نام پژوهشگر: سعیده قاسمی

بررسی سبک شناسانه معارف بهاءولد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1390
  سعیده قاسمی   محمدحسن حسن زاده نیری

معارف بهاءولد یکی از متون مهم عرفانی قرن ششم و اوایل قرن هفتم است که با توجه به شیوه نگارش آن که در بسیاری از مواضع، به طرز جریان سیال ذهن(سوررئالیسم) نوشته شده، از نظر زیبایی شناسی و زبانی و محتوایی حایز اهمیت فراوان و دارای ویژگی های منحصربه فردی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی سبک این کتاب است، که در سه فصل تنظیم شده است؛ فصل اول به سطح فکری اثر متوجه است، و بسامد افکار نویسنده و گرایش های مذهبی و عرفانی او را مد نظر دارد. فصل دوم به سطح ادبی اثر اختصاص دارد و هدف آن معرفی صنایع ادبی در حوزه بیان و بدیع معنوی و معانی است و به تحلیل این مسأله می پردازد که آیا کاربرد و بسامد این صنایع با شرایط فرهنگی و اجتماعی ای که نویسنده در آن پرورش یافته، سازگار است یا نه؟ و فصل سوم نیز به بررسی سطح زبانی اثر می پردازد که خود شامل سه بخش می شود: بخش اوّل به سبک شناسی آواها و موسیقی کلام اختصاص دارد؛ بخش دوم بر ویژگی های لغوی متن متمرکز است و کهن-گرایی (آرکائیک) در لغات، و کاربرد واژگان بیگانه... را در نظر دارد؛ و بخش سوم نیز به مختصات نحوی اثر و نوع جملات و افعال و ارکان جمله... پرداخته است. نثر کتاب به سبک ساده و مرسل و تأثیر گرفته از زبان محاوره بلخ است که البته برخی از ویژگی های آغاز تحول از سبک مرسل قدیم به سبک جدیدتر را نیز داراست. تأثیر زبان عصر نویسنده را، که نوشتن به شیوه مصنوع و متکلّف بوده، به استثنای استشهاد به آیات و احادیث و گاهی شعر فارسی یا عربی، در کتاب نمی بینیم. عامل موثر در سبک نویسنده شغل و شرایط اجتماعی و فرهنگی اوست و از تشبیهات نو و به ویژه تشبیه تمثیل و تصاویر آفاقی برای روشن-گری معانی دیریاب عرفانی بهره برده است. تشبیه، بسیار بیشتر از استعاره به کار رفته و همچنین جاندارانگاری و کنایه نیز در کتاب فراوان است. بهاءولد عارفی شادی گرا و مزه طلب است. شکایت از پای بندی به متعلقان را در یادداشت هایش بسیار زیاد می بینیم، او نسبت به زن، بدبین است. با سماع و موسیقی موافق است؛ امّا سماع رواج-یافته در تصوف را نمی پسندد. به ستیز با عقل و فلسفه می پردازد و به نوعی از عرفان جزءگرایانه (اتمیستیک) می اندیشد. مذهب او حنفی و به عقاید اشاعره پای بند است. البته در این زمینه میانه-روی دارد و گاهی عقاید معتزلی را صحیح می داند. پژوهش حاضر از شیوه توصیفی - تحلیلی پیروی می کند و روش کار، به صورت کتابخانه ای و فیش برداری از نکات کتاب دو جلدی معارف و مطالب کتب مربوط است و سپس طبقه بندی و مرتب سازی موضوعات و تحلیل داده ها صورت گرفته است.

تربیت اجتماعی زیبایی شناسانه، پارادایمی بدیل برای تربیت اجتماعی دگماتیستی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1396
  سعیده قاسمی   مهدی سجادی

یکی ازمعضلاتِ ریشه داری که منجر به مخدوش شدن تعامل های انسانی می شود، مسئله دگماتیسم است. دگماتیست نسبت به اندیشه اش به حدی از یقین می رسد که آنها را غیر قابل خدشه و همیشگی می پندارد و از طرفی نسبت به دیدگاه دیگری دارای روحیه لجاجت و حتی در پیش گرفتن رویه ای طرد گونه و تهاجمی، خواهد شد. اصول و روش هایی که دگماتیسم ها در تعاملاتشان به کار می گیرند به شرح زیر است: اصل اول برابر نبودن انسان ها با هم است و روش هایی که دگماتیست ها از رهگذر آن این اصل را در عمل به کار می-گیرند شامل، تبعیض،ایجاد روابط مرید و مرادی ، نقد اشخاص ورای افکار، یکسان سازی، برجسته کردن تمایزات، عدم یگانگی و حساسیت معکوس است. اصل دوم کشف کامل حقیقت است و روش هایی که به واسطه آنها این اصل در عمل پی ریزی می شود: شامل برخورد گزینشی و تغییر حقایق به تناسب موقعیت ( برخورد دو گانه) است. اصل سوم، سد کردن راه ورود اطلاعات است و روش هایی که به واسطه آن به سد اطلاعات پرداخته می شود شامل سانسور، تعبیر و تفسیر به زعم خود، تقلید و در نهایت خروج از تعادل است. راهِ رخنه در تفکر دگماتیستی، استفاده از راه های غیر مستقیم است. هنر با نفوذ به درون فرد، منجر به تحریک وی برای طی کردن فرایندی می شود که از گذر(قبل) آن شخص به کشف حقایق نائل می شود. کاراترین عرصه ای که هنر می تواند، بواسطه آن، این رسالت خود را ایفا کند نظام آموزشی است. به کارگیری تربیت زیبایی شناسانه در مدارس منجر به ایجاد روحیه انتقادی، شکوفایی و بروز طبیعتِ درون و در نهایت نزدیک شدن به فهم دیگری یعنی همان چیزی که، جامعه دگماتیستی به آن نیاز دارد، می شود. اولین اصلی که به واسطه آنها تربیت زیبایی شناسانه در جهت تعدیل تربیت دگماتیستی پیش می رود، داوری فارغ از تمنیات درونی است و روشی که به واسطه آن مربی به تقویت داوری صحیح می پردازد، روش پرسش و پاسخ است. اصل دوم، همراه شدن با خرد جمعی است و روشی که به واسطه آن مربی به تقویت حس مسولیت و احترام به دیگری می پردازد، روش مباحثه است. اصل بعدی ارتقاء حساسیت است، که به واسطه هماهنگی دو قوا ایجاد می شود. روش هایی که به واسطه آنها مربی ارتقاء حساسیت را در متربی ایجاد می کند شامل ارائه دروس در قالب های هنری و نیز مباحثه و تجربه است. اصل دیگر، دیالکتیک برونی است و روش های این اصل ، ایفای نقش و گردش در طبیعت است. اصلِ دوم دیالکتیک درونی است و روش هایی که به واسطه آن مربی، متربی را به گشودگی درونی، سوق می دهد شامل ایفای نقش، توجه به هارمونی آثار هنری و هدایت به سوی هارمونی طبیعت است.

سنتز و شناسایی هیبریدهای آلی-معدنی، مشتقاتی از ساختارهای کگین و داوسون با وانادیوم با برخی آمینواسیدها
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان خراسان رضوی - دانشکده علوم پایه 1390
  سعیده قاسمی   محمد حکیمی

یکی از شاخه های علم شیمی که در سالهای اخیر رشد چشمگیری داشته مطالعه کلاسترهای آنیونی است که از آنها تحت عنوان پلی اکسومتالات نام برده می شود و توجه بسیاری از گروههای تحقیقاتی را در سراسر دنیا به خود جلب کرده است و تعداد مقالات آن رو به افزایش است. پلی اکسومتالات ترکیباتی هستند که از واکنش تراکمی میان اکسوآنیون های ساده مانند تنگستانها مولیبیداتها و .. در محیط اسیدی ایجاد می شود. پلی اکسو متالات ها ترکیباتی هستند که به دلیل خواص فیزیکی و شیمیایی منحصر به فردشان باعث انجام کارهای تحقیقاتی در زمینه کاتالیزوری شیمی دارویی فتوشیمی و تکنولوژی و .... شده اند که در این میان هیبریدهای الی- معدنی پلی اکسیومتالات ها از اهمیت فوق العاده ای برخوردارند. استفاده از هترو اتم های مختلف لیگاندهای یک یا چند دندانه و فلزات واسطه و همچنین شرایط انجام واکنش باعث سنتز ترکیبات زیادی از این خانواده می گردد. در این پروژه با استفاده از امینواسیدهای مختلف هیبریدهای جدیدی تولید کرده که بررسی نتایج طیفی نشان دادسنتز ترکیبات هترو پلی انیون مینواسیدهای مورد استفاده با موفقیت انجام شده است.