نام پژوهشگر: نسرین مسعودی خراسانی

خنده و شکل دگرخندیدن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد 1369
  نسرین مسعودی خراسانی   حسین فاطمی

ابتدا در طی مقدمه ای تعریف خنده از نظر فلسفی و روانی بدست داده شده و سپس به ابعاد آن پرداخته شده است به این معنی که خنده انواع گوناگون دارد، یک نوع خنده حاکی از سرخوشی و بی خبری است ، خندهء دیگر نشان خوشبینی و خوش خلقی و انبساط خاطر طبیعی آدمی از ادراک لطف و زیبایی است . نوع دیگر خنده خنده ای عمیق است با انگییزه های مختلف که بدنبال طنز و هجو و هزل و گاه ناامیدی بوجود می آید، مشخصهء این نوع خنده "تناقض " است . شکل دیگر خندیدن، خندهء عارفانه است ، ناشی از حالات و مقامات مختلف سالک ، همچون رضا، توکل و انبساط و فرح و وصل فنا و بقا. از سوی دیگر تعبیرات گوناگون و اقوال در آفرینش جهان از دیدگاه فلسفهء ادیان و عرفان نظری، هستی را مجموعه ای در شور و تکاپو و جامع جمیع اضداد می داند که پیوسته در حال شکفتگی است ، اساطیر کهن و فلسفهء اسلامی و عرفان نظری، هستی را تجلی وجود مطلق خداوند می داند که با یک درخشش که از آن به شکفتگی، تبسم و خنده تعبیر شده است آغاز گردیده و به همان منبع فیاض سرمدی، باز می گردد از نگاه عرفان همهء اجزاء کائنات در کوشش و جوشش و شکوفایی است ، همه چیز از شور هستی در جنب و جوش است ، این نظر با نظریات علمی نیز انطباق دارد . چنان که فیزیک امروز رقص و حرکت اجزاء عالم وجود را تاءیید می کند. همان چییزی که با تعبیر لطیف و رمز گونهء "خنده" و "وجد و شور" از آن یاد شده است . نه خنده ای که از نوع بشر بروز می کند . خاص اوست ، بلکه خنده ای که همهء اجزاء وجود را در بر گرفته، و نه خنده ای معهود، بلکه "شکل دگرخندیدن". بدین ترتیب هدف از پرداختن این رساله، التفات از "خنده" به سوی "شکل دگر خندیدن" است ، خنده ای که همهء ذرات عالم را در بر می گیرد. برای دنبال کردن این اندیشه و توجیه و اثبات موضع، گذشته از اقوال فلاسفه و دانشمندان و روانشناسان، از شواهد ادبی بهره گرفته شده است . ادبیات فارسی از قرن ششم هجری به بعد، قلمرو عرفان و تصوف اسلامی که ریشه در تفکرات فلسفی و عرفانی مشرق زمین دارد، گردیده است . از زمانی که مقولهء عرفان به شعر راه یافته یا بهتر بگوییم شعر از چشمهء عرفان جوشیده، اندیشهء شاعر در این چشمه سار، شستشو کرده آنگاه نهال کلام او را بارور ساخته است .از این رو "خنده" در تاریخچهء ادب فارسی، بیش از هرجا در حیطهء عرفان، آنهم در کسوت شعر، و بیش از هر کسی از زبان خداوندگار معرفت ، مولانا، به بیان درآمده است . از میان شاعران عارف متاخر، بیش از دیگران، بیدل دهلوی، به افکار مولانا نزدیک می شود. به این جهت ، عمدتا" از مولانا و بیدل و ندرتا" از دیگران، مثال شعری آورده شده است . شاید بتوان گفت در میان شاعران فارسی گوی، تنها تعابیر شگرف مولوی است که دیدگاهی که در این رساله از خنده بدست داده شده است را توجیه می کند. اندیشه های پویا و بیان شیوا و جهان بینی خاص که ناشی از درک عمیق و والای او از مقولات فلسفه و عرفان است ، شاهدی بر این مدعا تواند بود.