نام پژوهشگر: زینب آموزگاری
زینب آموزگاری صفیه مرادخانی
درمیان ملل و اقوام مختلف و حتی بین افراد یک جامعه، معیارهای زیبایی با هم تفاوت دارد. ارسطو داشتن نظم واندازه را زیبایی می داند. فلوطین زیبایی هر چیزی را تناسب درونی آن چیز بر می شمرد. افلاطون زیبایی را نظم و قاعده ای خاص می داند و آن را از دیدگاه سودمندی بررسی می کند. سقراط سودمندی را نتیجه و معلول زیبایی می داند نه خود آن و می گوید: زیبایی نمی تواند تناسب باشد گر چه مفهوم تناسب و تقارن و توازن نکته های مهمی در زیبا شناسی هستند. کانت زیبایی را وابسته به ذوق و سلیقه می داند. نوافلاطونیان تناسب واعتدال را زیبایی می دانند و معتقدند زیبایی بر دو نوع مادی ومعنوی است. در دیدگاه سعدی در ارائه معیار زیبایی نیز تناسب، حسن اعتدال وموزون بودن مطرح است. سعدی زیبایی را دو گونه می داند: یکی زیبایی معنوی که درآن عالم جلوه گاه حضرت حق است و جلوه جمال او در همه پدیده ها ساری و جاری است. در این نوع زیبایی، عالم ومنشأ همه زیبایی ها؛ یعنی همان زیبای مطلق مورد بحث قرار می گیرد. نوع دوم، زیبایی ظاهری است که در این نوع زیبایی معشوق زمینی و انسانی بسترتجلی جمال حضرت حق می شود. او در زیبایی ظاهری تناسب و اعتدال را شرط لازم و اصلی معرفی می کند. و به هنگام توصیف معشوق به هر ترفند مادی و محسوسی دست می یازد تا جلوه معشوق را بیشتر نمایان سازد. سعدی در زیبایی ظاهری با توجه به معیارهایی که از معشوق به دست مخاطب می سپارد از جمله قدّ سرو، موی بلند، چشم بادام، لب سرخ، چاه زنخدان، ابروی کمان و... سعی می کند که معیار زیبایی و جمال معشوق رادر زمان خود، به تصویربکشد.