نام پژوهشگر: محمد صالح زارعپور
محمد صالح زارع پور محمد سعیدی مهر
راه حلی که فیلسوف یسوعی اسپانیای در قرن شانزدهم میلادی برای مسئله ی ناسازگاری علم پیشین الهی و اختیار انسان (جبرگرایی الهیاتی) ارائه کرده بود، در فلسفه ی دین معاصر احیا شده و به طور وسیعی مورد توجه فیبسوفان دین قرار گرفته است. این راه حل احیا شده که به مولینیسم شهرت یافته است از نظریه ای موسوم به نظریه ی علم میانی خداوند استفاده می کند تا با ارائه ی مدل ممکنی نشان دهد که مختار بودن انسان ها و علم پیشین داشتن خداوند به اعمال مختارانه ی آ ن ها تعارضی با یکدیگر ندارند؛ و می توان شرایطی را متصور شد که در آن شرایط هم انسان ها مختار باشند و هم خداوند از پیش به آن چه آن ها در موقعیت های مختلف انجام خواهند داد، علم داشته باشد. در این پایان نامه ابتدا پاسخ های مختلفی که تا کنون به جبرگرایی الهیاتی داده شده است را بررسی می کنیم. سپس با تبیین پیش فرض های اساسی مولینیسم راه حل این نظریه برای مسئله ی ناسازگاری علم پیشین الهی و اختیار انسان را مورد بررسی قرار می دهیم و ربط و نسبت آن با سایر پاسخ های داده شده به این مسئله را می سنجیم. در این بخش به وجوه شباهت و اختلاف پاسخ مولینیسم با سایر پاسخ ها اشاره می کنیم و در نهایت با بررسی انتقادات وارد بر مولینیسم میزان ضعف و قوت پاسخ مولینیسم به مسئله ی مذکور را ارزیابی می کنیم. نتیجه گیری نهایی این پایان نامه این است که یا اساساً گزاره های مربوط به اعمال اختیاری انسان در آینده (ممکنات استقبالی مربوط به اعمال اختیاری انسان) ارزش صدق ندارند و یا اگر دارند مولینیسم می تواند با ارائه ی مدلی نشان دهد که علم پیشین خداوند به این گزاره ها با مختار بودن انسان در تعارض نیست. به بیان دیگر پاسخ نهایی ما به مسئله ی ناسازگاری علم پیشین الهی و اختیار انسان منفصله ی "یا خداگرایی گشوده یا مولینیسم" است.