نام پژوهشگر: فریده سادات حسینی
فریده سادات حسینی احمد نظامی
در مناطق خشک و نیمه خشکی مانند ایران آبیاری تکمیلی عاملی مهم در رشد و نمو عدس می باشد. به منظور بررسی اثر آبیاری تکمیلی بر خصوصیات فنو مورفولوژیک، فیزیولوژیک، اجزاء عملکرد و عملکرد سه رقم عدس (lens culinaris medik.)، آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد به صورت اسپلیت بلوک در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار در سال زراعی 88-1387 انجام شد. در این آزمایش آبیاری تکمیلی (آبیاری در تمام مراحل فنولوژی گیاه، انجام یک بار آبیاری در هر کدام از مراحل شاخه دهی، گل دهی، غلاف دهی، پرشدن دانه ها و بدون آبیاری طی فصل رشد) به عنوان فاکتور اصلی (کرت نواری)، و سه رقم عدس (رباط، کالپوش و گچساران) به عنوان فاکتورهای فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج نشان داد انجام یک نوبت آبیاری تکمیلی در هر کدام از مراحل گلدهی، غلاف دهی و پر شدن دانه عدس در مقایسه با آبیاری تکمیلی در مرحله شاخه دهی، منجر به افزایش معنی دار (01/0p ?) دوره رشد زایشی گیاه شد. آبیاری کامل نیز کل دوره رشد گیاه را حدود 12 درصد نسبت به تیمار بدون آبیاری افزایش داد. در طول فصل رشد، تجمع ماده خشک، شاخص سطح برگ، سرعت رشد محصول، سرعت فتوسنتز خالص و سرعت رشد نسبی در رژیم آبیاری در مرحله گل دهی نسبت به سایر تیمارهای آبیاری تکمیلی بیشتر بود. آبیاری تکمیلی سبب بهبود معنی دار تعداد غلاف در بوته، وزن 100 دانه، عملکرد اقتصادی و عملکرد بیولوژیک شد. به طوری که تیمار آبیاری تکمیلی در مرحله گل دهی پس از تیمار آبیاری کامل، بالاترین مقدار این صفات (به استثنای وزن 100 دانه) را داشت. وزن 100 دانه در تیمارهای آبیاری در مرحله غلاف دهی و پر شدن دانه نسبت به آبیاری در مرحله گل دهی افزایش معنی داری داشت. آبیاری در مرحله گل دهی بیشترین عملکرد را در بین سطوح آبیاری تکمیلی داشت، به طوری که این افزایش عملکرد در ارقام رباط، کالپوش و گچساران به ترتیب 60، 60 و 39 درصد نسبت به تیمار بدون آبیاری بود. به نظر می رسد انجام آبیاری تکمیلی در مرحله گلدهی در بهبود خصوصیات رشدی و عملکرد عدس موثرتر از آبیاری در سایر مراحل بوده است. کلمات کلیدی: سرعت رشد محصول، شاخه، گل دهی، غلاف و ماده خشک.
احمد رستگار حسین زارع
چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای اهداف پیشرفت و هیجانات پیشرفت در میان ادراک از ساختار کلاس و درگیری تحصیلی در میان دانشجویان دوره های سنتی و مجازی به روش تحلیل مسیر انجام شده است. برای این منظور 580 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران(448 نفر دانشجوی دوره سنتی و 132نفر دانشجوی دوره مجازی) در مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد به روش نمونه گیری طبقه ای نسبی انتخاب شدند و به پرسشنامه ای خودگزارشی متشکل از خرده مقیاس های ادراک از ساختار کلاس، اهداف پیشرفت، هیجانات پیشرفت، تعلل ورزی تحصیلی و درگیری شناختی پاسخ دادند. نتایج پژوهش بطور کلی نشان داد که در هر دو گروه از دانشجویان دوره های سنتی و مجازی، مولفه های ادراک از ساختار کلاس(تکالیف انگیزشی، ارزشیابی تبحری و حمایت از خود مختاری) با واسطه گری اهداف پیشرفت و هیجانات پیشرفت(هیجانات مثبت و منفی) بر فرایندهای شناختی عمیق دارای اثر غیر مستقیم و مثبت و بر فرایندهای شناختی سطحی و تعلل ورزی تحصیلی دارای اثر غیر مستقیم و منفی می باشند. بر اساس نتایج بدست آمده در میان دانشجویان دوره های آموزش سنتی و مجازی بیشترین اثر غیر مستقیم بر هر سه متغیر فرایندهای شناختی سطحی، فرایندهای شناختی عمیق و تعلل ورزی به ترتیب مربوط به تکالیف انگیزشی و حمایت از خودمختاری یادگیرتده، می باشد. همچنین نتایج نشان داد که بیشترین اثر مستقیم در میان دانشجویان دوره های سنتی و مجازی بر فرایندهای شناختی سطحی مربوط به هیجانات منفی و بر فرایندهای شناختی عمیق مربوط به هیجانات مثبت می باشد. بیشترین اثر مستقیم بر تعلل ورزی تحصیلی در دوره سنتی نیز مربوط به اهداف اجتناب-عملکرد و هیجانات مثبت و در دوره های مجازی مربوط به اهداف اجتناب-عملکرد و هیجانات منفی است. همچنین نتایج نشان داد که بیشترین واریانس تبیین شده ابعاد درگیری تحصیلی(فرایندهای شناختی سطحی، فرایند های شناختی عمیق، تعلل ورزی) در مدل ارائه شده برای دانشجویان سنتی مربوط به فرایندهای شناختی عمیق و در مدل ارائه شده برای دانشجویان مجازی مربوط به تعلل ورزی تحصیلی است. کلیدواژه ها: ادراک از ساختار کلاس ، اهداف پیشرفت، هیجانات پیشرفت، درگیری تحصیلی، درگیری شناختی، تعلل ورزی تحصیلی.
زهرا سالاری فریده سادات حسینی
دو عامل طرحواره های ناسازگار اولیه و نقص در تنظیم هیجانی به صورت جداگانه، در چندین مدل آسیب شناسی روانی به منزله ی مولفه های کلیدی در اختلالات روانی خاص، در نظر گرفته شده اند. از آنجایی که اضطراب می تواند باعث بروز تعداد نامحدودی از اختلالات شود، شناخت عوامل زمینه ساز آن اهمیت زیادی دارد. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی نقش طرحواره های ناسازگار اولیه و نقص در در تنظیم هیجانی در بروز اضطراب در میان دانشجویان است. بدین منظور تعداد 300 (162دختر و 138 پسر) نفر از دانشجویان دانشکده های مختلف دانشگاه خلیج فارس که به روش نمونه گیری خوشه ایی تصادفی چند مرحله ایی انتخاب شده بودند، مقیاس دشواری در نظم بخشی هیجانی، فرم کوتاه پرسشنامه ی طرحواره و پرسشنامه ی اضطراب بک را تکمیل نمودند. برای آزمون فرضیه ها نیز از روش های آمار استنباطی شامل تحلیل رگرسیون به شیوه ی گام به گام، تحلیل واریانس و آزمون تی استفاده شد. بر اساس نتایج تحلیل رگرسیون به شیوه گام به گام در زمینه ی نقص درتنظیم هیجانی، مهم ترین متغیر راهبردهای محدود است و متغیرهای مهم دیگر به ترتیب نبود وضوح هیجانی و نپذیرفتن پاسخ های هیجانی است. نتایج این تحلیل در زمینه ی طرحواره های ناسازگار اولیه، به ترتیب طرحواره های آسیب پذیری نسبت به بیماری و رهاشدگی را استخراج می کند. نتایج این تحلیل در زمینه ی ارتباط بین طرحواره های ناسازگار اولیه و نقص در تنظیم هیجانی با اضطراب، به ترتیب نقش طرحواره ی ناسازگار آسیب پذیری نسبت به بیماری، طرحواره ی ناسازگار رهاشدگی و راهبردهای محدود را نشان می دهد. بر اساس یافته های پژوهش، نقش همزمان عوامل شناختی و عاطفی در بروز اضطراب در جمعیت دانشجویی شایان توجه است. یافته ها بر اساس نظریه های شناختی/ عاطفی از اضطراب تبیین شده-است. با توجه به ارتباط طرحواره های ناسازگار اولیه و نقص در تنظیم هیجانی با اضطراب، می توان به وسیله ی ارتقاء توانایی افراد بهنجار در تنظیم هیجانی و آگاه کردن آنها از وجود طرحواره ی ناسازگار اولیه ی احتمالی، در برابر اختلالات اضطرابی، اقدامات لازمی مانند مداخلات آموزشی انجام شود.
مریم رفیعی سید موسی گلستانه
هدف از انجام این پژوهش بررسی تأثیر آموزش مدیریت تعلل بر افزایش خودکارآمدی، اجتناب از شکست و راهبردهای یادگیری بود. جامعه آماری کلیه دانشجویان دختر مشغول به تحصیل در سال 92-93 دانشگاه بوشهر می باشد و از این جامعه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی تعداد 30 دانشجوی دختر انتخاب شد. طرح این پژوهش آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل محسوب می شود. ابزارهای تحقیق حاضر شامل پرسشنامه تعلل بروس و تاکمن (1991)، پرسشنامه انگیزشی- شناختی زوشو و بارنت (2011) و پرسشنامه خودکارآمدی مارتین (2007) بود. در تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چند متغیری و کوورایانس یک راهه استفاده شد. نتایج تحلیل کوراریانس چند متغیری نشان دادند که آموزش مدیریت تعلل موجب افزایش خودکارآمدی، کاهش اجتناب از شکست و بهبود راهبردهای شناختی و فراشناختی در گروه آزمایش نسبت به گروه گواه شد.
مریم رفیعی سید موسی گلستانه
هدف از انجام این پژوهش بررسی تأثیر آموزش مدیریت تعلل بر افزایش خودکارآمدی، اجتناب از شکست و راهبردهای یادگیری بود. جامعه آماری کلیه دانشجویان دختر مشغول به تحصیل در سال 92-93 دانشگاه بوشهر می باشد و از این جامعه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی تعداد 30 دانشجوی دختر انتخاب شد. طرح این پژوهش آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل محسوب می شود. ابزارهای تحقیق حاضر شامل پرسشنامه تعلل بروس و تاکمن (1991)، پرسشنامه انگیزشی- شناختی زوشو و بارنت (2011) و پرسشنامه خودکارآمدی مارتین (2007) بود. در تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چند متغیری و کوورایانس یک راهه استفاده شد. نتایج تحلیل کوراریانس چند متغیری نشان دادند که آموزش مدیریت تعلل موجب افزایش خودکارآمدی، کاهش اجتناب از شکست و بهبود راهبردهای شناختی و فراشناختی در گروه آزمایش نسبت به گروه گواه شد
کبری درویشی فریده سادات حسینی
هدف از انجام این پژوهش بررسی نقش ابعاد فرزندپروری خانواده و ویژگی های شخصیتی در خودخاموشی و خودنقدی نوجوانان است. بدین منظور تعداد 501 (250 دختر و 251 پسر) نفر از دانش آموزان مقاطع سوم راهنمایی و اول دبیرستان شهرستان دیر که به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای انتخاب شده بودند، پرسشنامه ی فرزندپروری، پرسشنامه ی شش عاملی شخصیت، مقیاس خودخاموشی و پرسشنامه-ی تجارب افسرده ساز را تکمیل نمودند. برای آزمون فرضیه ها نیز از روش های آمار استنباطی شامل ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون به شیوه ی همزمان و گام به گام و آزمون تی استفاده شد. بر اساس نتایج تحلیل رگرسیون به شیوه ی همزمان در زمینه ی ابعاد فرزندپروری مهم ترین متغیر برای پیش بینی خودنقدی و خودخاموشی به ترتیب نظارت و سخت گیری و گرمی و پذیرش است. در زمینه ی ویژگی های شخصیتی مهم ترین متغیر برای پیش بینی خودنقدی و خودخاموشی به ترتیب برون گرایی و سازگاری می-باشد
المیرا بساق علی پاکیزه
زمینه: در طول سالهای اخیر، سازه های روانشناختی از قبیل معنویت و خودتعالی موضوع تعداد زیادی از تحقیقات بوده¬اند. تعالی شخصیت، به عنوان سازمانی پویا از باورها، هیجانات و رفتارهای سازمان یافته براساس ارزشهای دینی، معنوی و اخلاقی، یکی از جدیدترین سازه ها در روانشناسی شخصیت است. هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه بین ابعاد تعالی شخصیت با صفات دو (تیپ a و b)، شش (براساس مدل hexaco) و شانزدهگانه (براساس مدل 16 عاملی کتل) شخصیت بود. روششناسی: روش پژوهش حاضر همبستگی از نوع پیشبین میباشد. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه خلیج فارس بوشهر بود و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه¬ای چند مرحله ای تعداد 528 نفر از آنها انتخاب شدند. ابزارهای تحقیق حاضر شامل مقیاس تعالی شخصیت، پرسشنامه تیپ شخصیتی a و b، پرسشنامه شش عاملی شخصیت (hexaco) و پرسشنامه 16 عاملی شخصیت کتل بودند. یافتهها: یافته ها نشان داد که دو تیپ شخصیتی a و b در نمره کلی تعالی شخصیت تفاوت معناداری ندارند. اما در ابعاد انضباط فردی، رفتارهای مذهبی، بلوغ هیجانی و درک اجتماعی، اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی از تعالی شخصیت تفاوت معناداری به نفع تیپ b وجود داشت. نمره کلی تعالی شخصیت با پنج صفت از شش صفت شخصیتی در مدل hexaco همبستگی مثبت معنادار و با صفت هیجان پذیری همبستگی منفی معناداری دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون حاکی از آن است که از بین ابعاد تعالی شخصیت قویترین پیشبین ها برای ویژگی های ششگانه شخصیت هگزاکو عبارتند از: اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی قویترین پیشبین های صداقت و تواضع؛ انضباط فردی و بلوغ هیجانی پیشبین های برونگرایی؛ اخلاق فردی و تجربه های روحانی پیشبین های سازگاری؛ انضباط فردی، اخلاق فردی، و رفتار مذهبی پیشبین های وظیفه¬شناسی؛ اخلاق فردی، تجربه های روحانی، و رفتار معنوی پیشبین های گشودگی به تجربه؛ و بلوغ هیجانی و باورهای مذهبی نیز پیش بین های معکوس تهییج پذیری می باشند. تعالی شخصیت به طور کلی با عوامل a، b، c، f، g، h و q3 از شانزده عامل شخصیت کتل همبستگی مثبت معنادار و با عوامل m، o، q1 و q4 همبستگی منفی معنادار دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان دادند که انضباط فردی پیش بین مثبت صفات a، c و q3 و پیش بین منفی عامل q4، باورهای مذهبی پیش بین مثبت عامل f شخصیت، بلوغ هیجانی پیش بین مثبت عوامل a، c، f و h شخصیت، رفتارهای معنوی پیش بین مثبت و مناسبی برای عامل q3، باورهای معنوی پیش¬بین منفی عوامل n و q1، و اخلاق فردی پیش¬بین مثبت عوامل b، c، g، q3 و پیش بین منفی عوامل e، l و o شخصیت است. نتیجه گیری: با توجه به رابطه مثبت ابعاد تعالی شخصیت با عوامل مثبت شخصیت و نیز رابطه معکوس تعالی شخصیت با ابعاد منفی شخصیت، پیشنهاد میشود پژوهش هایی در زمینه روشها و آموزشهای مورد نیاز جهت تعالی شخصیت در افراد انجام گیرد.
مریم محمدی فریده سادات حسینی
زمینه: صمیمیت یک مشخصه کلیدی و مهم روابط زناشویی و از ویژگی¬های بارز یک ازدواج موفق بشمار می آید. از نظر روانشناسان و خانواده درمانگران ویژگیهای شخصیتی زوجین و چگونگی تجارب کودکی و کیفیت روابط بین اعضای اصلی مهمترین عامل در موفقیت و عدم موفقیت روابط هر ازدواجی است. هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر پیش بینی صمیمیت زناشویی در دوران میانسالی براساس ویژگیهای شخصیتی و سبکهای دلبستگی است. روششناسی: بدین منظور تعداد 153 زوج میانسال از بین معلمان مدارس و زوجین معمولی که به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شده بودند، پرسشنامه صمیمیت زناشویی، ویژگیهای شخصیتی و سبکهای دلبستگی را تکمیل نمودند. داده¬ها با استفاده از تحلیل رگرسیون چند متغیره همزمان تحلیل شدند. یافتهها: بر اساس نتایج تحلیل رگرسیون به شیوه همزمان ، مهمترین عامل از میان ابعاد شخصیتی برای پیشبینی صمیمیت زناشویی در دوران میانسالی گشودگی نسبت به تجربه، توافق¬پذیری، روان-نژندی، وظیفه¬شناسی است. همچنین مهمترین عامل از میان ابعاد سبک¬های دلبستگی برای پیش¬بینی صمیمیت زناشویی در دوران میانسالی سبک دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا که به صورت منفی ابعاد صمیمیت زناشویی را در دوران میانسالی پیش بینی نمودند. نتیجه گیری: بنابراین مشاوران و خانواده درمانگران میتوانند با شناسایی و چالش سبکهای دلبستگی و ویژگیهای شخصیتی میزان صمیمیت در اوان بزرگسالی که مولفه مهمی در احساس رضایت از زندگی است را ارتقاء دهند.