نام پژوهشگر: حامد قناعتیان
حامد قناعتیان مهدی محمدی
تنوع ژنتیکی هامور معمولی، epinephelus coioides (hamilton, 1822)، که عمده پراکنش آن از آبسنگ های مرجانی غرب اقیانوس هند تا غرب اقیانوس آرام می باشد، در خلیج فارس از نظر 6 جایگاه میکروستلایتی پلی مورف مورد بررسی قرار گرفت. 5-3 گرم از بافت نرمِ هر کدام از 120 نمونه صید شده (هر ایستگاه 30 نمونه) تهیه گردید. نمونه های تهیه شده از 4 ایستگاه (خوزستان، بوشهر، دیر و بندرعباس) در اتانول خالص (96 درصد) فیکس شده، به آزمایشگاه انتقال یافت. نمونه برداری طی ماه های خرداد و تیر 1389 صورت گرفت. استخراج dna با استفاده از روش استاندارد استات آمونیوم انجام و کمیت و کیفیت آن با روش های اسپکتروفتومتری و الکتروفورز بر روی ژل آگارز 1 درصد بررسی شد. قطعات dna با استفاده از 6 آغازگر میکروستلایت در دستگاه pcr تکثیر شد. جهت جداسازی آلل ها، قطعات dna بر روی ژل پلی اکریلامید رانده شده، رنگ آمیزی با کمک نیترات نقره صورت گرفت. مطابق نتایج بدست آمده، میانگین تعداد آلل های واقعی برای تمامی لوکوس ها در هر جمعیت بین 667/4 (خوزستان) و 333/6 (بندرعباس) متغیر بود. بررسی های آماری نشان داد میانگین پارامترهای ژنتیکی شامل آلل های واقعی و موثر برای تمامی لوکوس ها و جمعیت ها ، به ترتیب 458/5 و 793/3، همچنین هتروزیگوسیتی مشاهده شده و قابل انتظار به ترتیب 500/0 و 649/0 می باشد. بررسی ها نشان داد تمامی جمعیت ها در تمامی لوکوس ها (به استثنای جمعیت خوزستان در لوکوس em-10) احتمالاً به دلیل هموزیگوسیتی بالا و یا جمعیت موثر کوچک، خارج از تعادل هاردی-واینبرگ هستند (05/0>p). آزمون amova بیشترین میزان fst، (086/0) و کمترین میزان جریان ژنی (652/2=nm) را بین دو جمعیت خوزستان و بوشهر، کمترین میزان fst، (034/0) و بیشرین میزان جریان ژنی (070/7=nm) را بین دو جمعیت دیر و بندرعباس نشان داد. نتایج بدست آمده، بیشترین فاصله (226/0) و کمترین شباهت ژنتیکی (798/0) را بر اساس معیار nei بین دو جمعیت خوزستان و بوشهر و کمترین فاصله (105/0) و بیشترین شباهت (900/0) را بین دو جمعیت دیر و بندرعباس نشان داد. بر اساس نتایج بدست آمده، جمعیت خوزستان جدایی نسبی را در قیاس با سایر جمعیت های مورد مطالعه نشان می دهد، بنابر این اعمال مدیریت شیلاتی جداگانه توصیه می شود. در نهایت نتایج نشان داد تمایز تنوع ژنتیکی قابل ملاحظه ای میان مناطق و جمعیت های مطالعه شده وجود ندارد (8 درصد) و بیشترین تمایز تنوع ژنتیکی مربوط به تمایزات درون جمعیتی است (92 درصد).
حامد قناعتیان هادی جعفری
ترکیب شیمیایی آب زیرزمینی متأثر از عوامل مختلفی نظیر آب و هوا، زمین شناسی، ویژگی های هیدروژئولوژیکی آبخوان و البته عوامل انسانی نظیر کشاورزی (آب برگشتی ناشی از آبیاری) می باشد. با توجه به توسعه کشاورزی در دشت مجن از توابع شهرستان شاهرود در استان سمنان و احتمال آلودگی آبخوان در اثر آن، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی کیفی آبخوان مجن با تکیه بر آلودگی های ناشی از کشاورزی انجام شده است. به منظور دستیابی به این هدف ابتدا هیدروژئولوژی و هیدروشیمی آبخوان با استفاده از داده های کمی و کیفی پیزومترهای موجود در دشت مورد مطالعه قرار گرفته است. همچنین در تیر ماه 91 از تعداد 17 حلقه چاه کشاورزی نمونه برداری شده است. پارامترهای ec، ph و دما در صحرا و غلظت آنیون ها و کاتیون های اصلی (+na، mg2+، ca2+، hco3-، so42+، cl-) و همچنین نیترات و فسفات که از آلاینده های اصلی کشاورزی می باشند، در آزمایشگاه تعیین شده است. بر اساس نقشه هم پتانسیل آبخوان جهت کلی جریان آب زیرزمینی از سمت غرب به شرق می باشد. منطقه تغذیه آبخوان شامل بخش های غربی و شمال غربی و منطقه تخلیه شامل بخش جنوب شرقی آبخوان می باشد. سطح آب زیرزمینی در تعدادی از پیزومترها که در محدوده زمین های کشاورزی قرار گرفته اند، به مرور زمان حدود 4 تا 7 متر افزایش یافته که این موضوع می تواند مرتبط با تغذیه آبخوان از طریق آب برگشتی ناشی از فعالیت های کشاورزی باشد. بر اساس داده های کیفی پیزومترها، تیپ آنیونی غالب آب زیرزمینی از نوع بیکربناته بوده که در شمال منطقه به دلیل حضور رسوبات شیل و مارنی و تبخیری به تیپ آنیونی کلروه و سولفاته تغییر می یابد. بالاترین میزان پارامترهای هدایت الکتریکی (1332 میکروزیمنس)، سولفات (2/387 میلیگرم بر لیتر)، کلر (5/143 میلیگرم بر لیتر) و سدیم (2/78 میلیگرم بر لیتر) در بخش های شمالی آبخوان مشاهده می شود. بررسی کیفی آبخوان در محدوده زمین های کشاورزی بیانگر افزایش غلظت نیترات و فسفات می باشد. ارتباط مشخصی بین هدایت الکتریکی و غلظت نیترات و همچنین بین غلظت نیترات و عمق چاه ها دیده می شود. بالا بودن غلظت نیترات (میانگین غلظت حدود 7/63 میلی گرم بر لیتر) و فسفات (میانگین غلظت حدود 26/0 میلی گرم بر لیتر) در چاه های با عمق کمتر از 175 متر بیانگر سطحی بودن منشأ آنها در آبهای زیرزمینی منطقه بوده و تاثیر تخریبی کشاورزی بر کیفیت آبخوان مجن را تایید می نماید