نام پژوهشگر: محمدحسین پناهی

بررسی رابطه ی شیوه های فرزندپروری با فرار دختران از خانه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی 1387
  سیما ضمیری   عذرا جاراللهی

موضوع تحقیق «بررسی رابطه ی شیوه های فرزندپروری با فرار دختران از خانه» است که به دنبال پاسخ به این سوال اصلی است که «آیا بین سبک های تربیتی والدین و فرار دختران از خانه رابطه وجود دارد؟» و هدف کلی آن بررسی سبک های تربیتی والدین و تأثیر آن بر روی فرار دختران از طریق مقایسه دو گروه دختران فراری و عادی است. برای تنظیم چارچوب نظری از نظریه ی شیوه ی فرزندپروری مک کوبی و مارتین استفاده شده است. فرضیه اصلی تحقیق عبارتست از «دخترانی که با سبک تربیتی مقتدرانه تربیت شده اند کمتر از دخترانی که با سبک تربیتی مستبدانه یا آزادمنشانه تربیت شده اند از خانه فرار می کنند». در این تحقیق شیوه ی فرزندپروری والدین شامل سه شیوه ی «مستبدانه، مقتدرانه و آزادمنشانه» متغیر مستقل و فرار دختران از خانه متغیر وابسته و تحصیلات فرد، وضعیت سرپرستی دختر، اعتیاد، خشونت بین والدین، پایگاه اجتماعی - اقتصادی، میزان دینداری فرد و میزان استفاده از ماهواره به عنوان متغیرهای کنترل انتخاب شده اند. لازم به ذکر است خشونت بین والدین و اعتیاد یکی از اعضای خانواده به عنوان متغیر مستقل جداگانه در نظر گرفته شده است.جامعه ی آماری شامل 128 نفر دختر 14 تا 18 سال حاضر در مرکز مداخله در بحران اجتماعی بهزیستی بوده که به دلیل کم بودن جامعه ی آماری تمام شماری شده اند و فقط 99نفر از دختران حاضر به پاسخگویی شدند. روش تحقیق پیمایشی (مقایسه ای - علی) و ابزار گرد آوری اطلاعات پرسشنامه است. جمعیت مورد مقایسه نیز 99 نفر دختران دبیرستانی بین 14 تا 18 سال هستند که با گروه مورد مطالعه همتاسازی شده اند.نتایج تحقیق نیز نشان می دهد رابطه ی فوق معنی دار است و در خانواده هایی که سبک تربیتی والدین، شیوه ی مقتدرانه است احتمال فرار فرزندان کمتر از سبک های آزادمنشانه و مستبدانه است.

بررسی رابطه هویت ملی با مشارکت سیاسی دانشجویان، مورد: دانشجویان دانشگاه قم
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1388
  ابوذر رحیمی رستم آبادی   محمدحسین پناهی

موضوع تحقیق حاضر بررسی رابطه هویت ملی با مشارکت سیاسی دانشجویان است. حجم نمونه این تحقیق 357 نفر از دانشجویان دانشگاه قم بوده که با روش نمونه گیری طبفه ای تصادفی ساده انتخاب شده و داده ها از آنها گردآوری شده است. در این پایان نامه ابتدا به بررسی مفهوم مشارکت، مشارکت سیاسی و انواع آن، مفهوم هویت و انواع آن پرداخته و سپس مدل سلسله مراتبی لستر میلبراث را به لحاظ کلی و مفید بودن آن جهت سنجش میزان مشارکت سیاسی، انتخاب کردیم. پس از بررسی نظریه های نظریه پردازان حوزه مشارکت سیاسی و هویت ملی و فرهنگ سیاسی در نهایت نظریه بحران های لوسین پای به عنوان چارچوب نظری مناسب این تحقیق انتخاب گردید، و بر اساس آن فرضیه های تحقیق مطرح شد. به علاوه، متغیرهای فرهنگ سیاسی، مشروعیت سیاسی، طبقه اجتماعی و رضایت از عملکرد نظام به عنوان متغیر کنترل انتخاب شدند تا تآثیر آن را بر رابطه بین هویت ملی و مشارکت سیاسی سنجیده شود. یافته های حاصل از تجزیه و تحلیل اطلاعات بیانگر این است که بین دو متغیر هویت ملی و مشارکت سیاسی رابطه معناداری وجود دارد و شدت آن در حد متوسط به بالا می باشد. برای هویت ملی ابعاد سرزمینی، اجتماعی، تاریخی، فرهنگی، سیاسی و دینی در نظر گرفته شد، و رابطه هر یک با مشارکت سیاسی، به عنوان فرضیات فرعی مورد آزمون قرار گرفت، که از بین آنها تنها ابعاد تاریخی و فرهنگی دارای رابطه معنی داری با مشارکت سیاسی نبودند. از بین متغیرهای کنترل، متغیرهای مشروعیت سیاسی و طبقه اجتماعی در رابطه بین و هویت ملی و مشارکت سیاسی تأثیر گذار بودند.

فرهنگ سیاسی و عوامل اجتماعی آن: مطالعه موردی استان گلستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1388
  حسین کردی   محمدحسین پناهی

فرهنگ سیاسی جنبه خاصی از فرهنگ عمومی را شامل می شود که عبارت است از : نظامی از ارزشها، نگرشها و دانش های سیاسی درباره نظام سیاسی کشور که مردم بر پایه آن به ارزیابی و داوری درباره امور سیاسی جامعه خویش می پردازند وفعالیت های سیاسی خود را براساس آن معنا می کنند . شناخت ویژگیهای فرهنگ سیاسی هر جامعه و عوامل موثر برآن روشنگر ماهیت بسیاری از تحولات سیاسی است. لذا مساله اصلی این پژوهش مطالعه ویژگیهای فرهنگ سیاسی جامعه مورد مطالعه وعوامل اجتماعی موثر برآن بود. برای توصیف و تبیین فرهنگ سیاسی با توجه به سنخ شناسی رایج از مفهوم مذکور، دسته بندی چهارگانه ای از انواع فرهنگ سیاسی براساس ابعاد آن شامل: بی تفاوتی، انقیادی، اصلاحی و انقلابی ارائه گردید و به منظور تبیین انواع فرهنگ سیاسی چارچوب نظری تلفیقی با محوریت دیدگاه رونالد اینگلهارت طراحی و تنظیم شد و فرضیه های پژوهش در قالب ارتباط بین عوامل اجتماعی (قومیت، مذهب، تحصیلات، احساس امنیت جامعه ای و... ) با فرهنگ سیاسی تدوین گردید. داده های تحقیق از نمونه آماری با حجم 562 نفر از مراکز شهرستانهای استان گلستان (دو روش کمی، کیفی) جمع آوری شده است، نتایج نشان میدهد: جامعه مورد مطالعه دارای تنوع فرهنگ سیاسی است، بالاترین رقم متعلق به فرهنگ سیاسی اصلاحی، سپس انقیادی و فرهنگ سیاسی انقلابی و بی تفاوتی به ترتیب رتبه بعدی را دارند .در تبیین تفاوتهای فرهنگ سیاسی پاسخگویان، میزان تحصیلات، امنیت جامعه ای، جنسیت، طبقه اجتماعی، مذهب و سرمایه اجتماعی و میزان استفاده از رسانه های جمعی نقش اساسی دارند . همچنین انجام تحلیل های چندگانه نشان داده است چهار عامل میزان تحصیلات، امنیت جامعه ای، مذهب، جنسیت بطور نسبی قدرت تبیین تغییرات وتفاوتهای فرهنگ سیاسی در جامعه مورد مطالعه را دارا می باشند . در نهایت اینکه مدل نظری انتخاب شده توانایی تبیین بخشی از تغییرات فرهنگ سیاسی را دارد . واژگان کلیدی: ارزشهای سیاسی، نگرشهای سیاسی، دانش های سیاسی، فرهنگ سیاسی، استان گلستان

نگرش جوانان نسبت به عشق و محبت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1388
  مهشید صفایی   محمدحسین پناهی

چکیده پژوهش حاضر به بررسی مفهوم عشق و محبت از دیدگاه جوانان می پردازد. در این پژوهش به پرسش هایی از قبیل نگرش افراد به عشق، شناخت رفتارهای مربوط به حوزه روابط عاشقانه و آسیب های ناشی از تجارب عاشقانه پاسخ داده خواهد شد و استراتژی های مورد استفاده جوانان مورد بررسی قرار خواهند گرفت. این تحقیق با استفاده از روش کیفی با رویکرد نظریه پردازی داده محور (نظریه مبنایی) و به کارگیری تکنیک مصاحبه نیمه ساخت یافته انجام شده است. همچنین از شیوه نمونه گیری هدفمند برای نمونه گیری از میان جوانان 19 تا 30 سال ساکن شهر تهران که به زعم خویش عشق را تجربه کرده اند، استفاده شده است. با استفاده از روش کدگذاری داده ها، مقوله هایی بدست آمد که با تحلیل آن ها از پدیده های حاکم بر نگرش جوانان شناختی حاصل شد. این پدیده ها «استحاله نسبت به مفهوم عشق» برای جوانان و «ریسک هدفمند» برای دختران نام گذاری شده اند. پدیده «استحاله نسبت به مفهوم عشق»، این گونه رخ می دهد که شرایط محیطی از یک سو با رواج زمینه های آرمانی از عشق و از سوی دیگر، با ایجاد محدودیت ها و بن بست های ارتباطی که عدم شناخت دوجنس را در طول جامعه پذیری موجب می شوند، تصوراتی ایده آلی از مفهوم عشق را در ذهن جوان پدید می آورد. وارد شدن به عرصه اجتماع و کسب تجربه، این تصاویر و مفهوم از عشق را دچار دگرگونی و نزول می سازد و «استحاله نسبت به مفهوم عشق» در ذهن جوان روی می دهد. پدیده «ریسک هدفمند» نیز بدین ترتیب بود که علیرغم تغییرات اجتماعی و به تبع آن، افزایش سن ازدواج، جامعه مدام بر اعتبار اجتماعی دختران از طریق ازدواج تاکید می کند و زمینه ساز ایجاد اضطراب ازدواج برای آنان می شود. به همین خاطر، آن ها مجبور به پذیرش ریسک ورود به روابط پیش از ازدواج با هدف رسیدن به نتیجه ازدواج می شوند و دست به ریسکی هدفمند می زنند.

عوامل موثر بر تفاوت نگرش مادران و دختران به ارزشهای مربوط به خانواده
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1388
  مینو صدیقی کسمایی   محمدحسین پناهی

مسئله اصلی در این تحقیق شناخت عوامل موثر بر تفاوت نگرش دختران و مادرانشان به ارزشهای مربوط به خانواده است. جهت پشتوانه تئوریک تحقیق از نظریات ارزشها و نگرشها و نظریات تاریخی نسلی مارگارت مید و کارل مانهایم استفاده شده است. بر این اساس چهار متغیر مستقل شامل تفاوت سنی مادر و دختر، تفاوت سطح تحصیلات آنها، تفاوت در میزان استفاده از رسانه های جهانی (اینترنت و ماهواره) و تفاوت در میزان دینداریشان در نظر گرفته شده اند. جامعه آماری در این تحقیق دختران دانشجوی دانشکده های مختلف دانشگاه علامه طباطبایی و مادرانشان بودند. حجم نمونه 260 دختر محاسبه شده و نمونه گیری به روش سهمیه ای از دانشکده های مختلف صورت گرفته بود. جهت اجرای تحقیق از روش پیمایش استفاده شده و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه بوده است و برای تحلیل داده ها در spss از کندال tau-b و tau-c استفاده شده است. اعتبار ابزار اندازه گیری صوری است و پایایی آن از طریق آزمون-آزمون مجدد ارزیابی شده است. از میان چهار متغیر مستقلی که اثرشان بر روی متغیر وابسته تفاوت نگرش مادران و دختران به ارزشهای مربوط به خانواده بررسی شد، تفاوت در سطح تحصیلات مادر و دختر، تفاوت در میزان استفاده از اینترنت و تفاوت در میزان دینداری رابطه معناداری را نشان دادند. به این ترتیب که هر چه تفاوت در سطح تحصیلات، میزان استفاده از رسانه های جهانی و میزان دینداری مادر و دختر بیشتر باشد، تفاوت نگرش آنها به ارزشهای مربوط به خانواده نیز افزایش می یابد. با بررسی اثر متغیر کنترل (پایگاه اقتصادی اجتماعی) بر روی رابطه تفاوت در میزان دینداری و تفاوت نگرش به ارزشهای مربوط به خانواده، این رابطه در پایگاه اقتصادی-اجتماعی متوسط و بالا هم چنان معنی دار باقی ماند.

مقایسه وضعیت مشارکت اجتماعی زنان دو نسل و عوامل اجتماعی موثر بر آن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی 1389
  مهدی نیاکانی فر   عذرا جاراللهی

این تحقیق جهت بررسی مقایسه ای وضعیت مشارکت اجتماعی زنان دو نسل و عوامل اجتماعی موثر بر آن انجام یافته است. متغیرهای مورد بررسی در دو سطح فردی و اجتماعی انتخاب شده اند که عبارتند از: «میزان تحصیلات»، «وضعیت تأهل»، «پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی»، «سن»، «میزان استفاده از رسانه ها»، «میزان اعتماد»، «نگرش نسبت به مشارکت اجتماعی زنان»، و در نهایت «میزان مشارکت» که متغیر وابسته این تحقیق می باشد. جامعه آماری این مطالعه شامل کلیه زنان 25 تا 35 سال (نسل دوم) و 45 تا 55 سال (نسل اول) شهر تهران می باشد که از این تعداد، طبق فرمول کوکران، تعداد 400 نفر مورد بررسی قرار گرفتند. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش، روش پیمایش و تکنیک جمع آوری داده ها، پرسشنامه است. برای آزمون فرضیه ها برحسب سطح سنجش متغیرها از آزمون t و آزمون متقارن آن uمان ویتنی، آزمون کندال c ، آزمون کای اسکویر و نیز مقایسه فراوانی ها و درصدها استفاده شده است. نتیجه کلی تحقیق نشان از آن دارد که میزان مشارکت اجتماعی زنان نسل دوم (که دارای سنی پایین تر بودند)، بالاتر از میزان مشارکت اجتماعی زنان نسل اول (که دارای سنی بالاتر بودند) می باشد. به طوری که بیش از 80 درصد از زنان نسل دوم دارای مشارکتی در حد متوسط و بالا بوده اند؛ حال آنکه تنها حدود 60 درصد از زنان نسل اول دارای مشارکتی از این دست بوده اند. مطابق نتایج این تحقیق، عواملی از جمله سطح تحصیلات، پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی، میزان استفاده از رسانه ها، و نیز نگرش مثبت نسبت به مشارکت، در افزایش مشارکت اجتماعی زنان نقش داشته است.

عوامل اجتماعی موثر بر ایجاد اختلافات خانوادگی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1389
  محسن اکبری   عذرا جارالهی

در سالهای اخیر ناسازگاری زوجین افزایش یافته و به تبع آن تحقیقات اجتماعی نیز برای شناخت و تحلیل عوامل ناسازگاری، گسترده شده است، بدین منظور که از طریق تبیین ناسازگاری ها راه حلی برای کنترل و جلوگیری از آسیب های آن بدست آید. در همین راستا پژوهش حاضر نیز با هدف تبیین عوامل اجتماعی اختلافات زنان مراجعه کننده به دادگاه به بررسی عوامل اجتماعی موثر بر ایجاد اختلافات خانوادگی پرداخته است. در این تحقیق، برای تبیین این عوامل از تئوری همسان همسری به عنوان چارچوب نظری استفاده شده است. طرفداران این نظریه، همسانی زوجین در ابعاد مختلف سنی، تحصیلی، پایگاه اجتماعی خانواد? پدری، میزان دینداری، قومیت، گون? خانواده مبدأ و شیوه های فرزندپروری را عامل اصلی رضایتمندی و سازگاری آنان، می دانند، بنابراین، تفاوت سنی، تفاوت تحصیلی، تفاوت در پایگاه اجتماعی خانواد? پدری، تفاوت در میزان دینداری، تفاوت قومی، تفاوت درگون? خانواده مبدأ و تفاوت در شیوه های فرزندپروری در خانواد? پدری زوجین به عنوان متغیر مستقل در نظر گرفته و تأثیر آنها بر روی متغیر وابسته (اختلافات خانوادگی ) اندازه گیری و آزمون شده است. روش تحقیق در این پژوهش، پیمایشی و جامع? آماری، زنان مراجعه کننده به دادگاه خانواده در شهر تهران است که براساس نمونه گیری غیر احتمالی و با استفاده از فرمول کوکران تعداد 200 نفر از بین جامع? آماری به عنوان نمونه انتخاب شده اند. پس از انتخاب نمونه با استفاده از تکنیک پرسشنامه، اطلاعات نمونه، جمع آوری و نهایتاً با استفاده از آماره های میانگین، نما، مد ، واریانس و انحراف معیار، نمون? مورد مطالعه توصیف شده و سپس با استفاده از آماره های استنباطی از جمله ضریب گاما، آزمون های کای اسکوئر و کندال داده های بدست آمده مورد تحلیل قرار گرفته است. بر اساس نتایج بدست آمده، مشخص شد تفاوت تحصیلی، تفاوت در پایگاه اجتماعی خانواد? پدری زوجین و تفاوت در دینداری با اختلافات خانوادگی رابطه دارند، بدین معنا که هر چه زوجین تفاوت بیشتری به لحاظ تحصیلی، پایگاه اجتماعی خانواد? پدری و میزان دینداری با یکدیگر داشته باشند، اختلافات بیشتری را تجربه می کنند.

موضوعات و روش های پایان نامه های جامعه شناسی و رابطه آنها: رویکردی انتقادی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1390
  امیرحسین خان دیزجی   محمدحسین پناهی

با توجه به افزایش دانشجویان کارشناسی ارشد کشور، و تحقیقات پایان نامه ای این دانشجویان، بررسی روندهای حاکم بر موضوعات و روشهای پایان نامه های کارشناسی ارشد ضرورت یافته است. بدین سبب تحقیق حاضر به بررسی موضوعات و روش های مورد استفاده در پایان نامه های جامعه شناسی پرداخته است. برای این منظور در این تحقیق از دو چارچوب مفهومی استفاده شده است: از نظریه «سطوح واقعیت اجتماعی» جورج ریتزر برای طبقه بندی و بررسی موضوعات، و از نظریه «دانش و منافع بشری» هابرماس برای بررسی روش های به کار رفته در پایان نامه های جامعه شناسی. برای جمع آوری داده ها، از نمونه گیری غیراحتمالی استفاده شده که طی آن پایان نامه های کارشناسی ارشد دو دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و دانشگاه علامه طباطبایی انتخاب و کلیه این پایان نامه ها مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج تحقیق بیانگر غلبه موضوعات ذهنی در هر دو دانشگاه نسبت به موضوعات عینی است. اما در خصوص خرد یا کلان بودن موضوعات، گرایش به موضوعات خرد در پایان نامه های دانشگاه علامه طباطبایی، و گرایش به موضوعات کلان در دانشگاه تهران مشهود است. در بخش روش ها، در پایان نامه های جامعه شناسی هر دو دانشگاه روش های تجربی- تحلیلی غلبه داشته و میزان استفاده از روش های انتقادی بسیار کم بوده است.

رابطه پایگاه اجتماعی - اقتصادی زنان با احساس امنیت آنان (مطالعه زنان متأهل شهر شیراز)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1391
  اشرف امینی   عذرا جاراللهی

چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه پایگاه اجتماعی - اقتصادی با احساس امنیت اجتماعی در بین زنان متأهل25تا50 ساله شهر شیراز صورت پذیرفته است. روش تحقیق در این پژوهش پیمایش می باشد. که از بین کلیه زنان متأهل25تا50 ساله شهر شیراز 400 نفر را با استفاده از فرمول کوکران از بین مناطق بلوار رحمت، دروازه کازرون، معالی آباد و گلدشت و چهارراه خلدبرن به عنوان نمونه انتخاب نمودیم. روش نمونه گیری در این پژوهش نمونه¬گیری خوشه¬ای چندمرحله¬ای بوده است. چارچوب نظری تحقیق نیز ملهم از نظریات فمنیستی، روان شناسی و جامعه شناسی می باشد. با استفاده از مدل نظری تحقیق فرضیاتی مطرح و مورد آزمون قرار گرفت که نتایج تحقیق نشان داد: بین پایگاه اجتماعی – اقتصادی و احساس امنیت مالی و امنیت جانی زنان متأهل شهر شیراز رابطه معکوس وجود دارد. همچنین بین پایگاه اجتماعی- اقتصادی و احساس امنیت فکری و روانی و امنیت جمعی زنان متأهل شهر شیراز رابطه وجود دارد. و اینکه بین پایگاه اقتصادی – اجتماعی و احساس امنیت اجتماعی زنان متأهل شهر شیراز رابطه وجود دارد، که این رابطه با کنترل میزان احساس امنیت در محل سکونت و مدت زمان سکونت در شهر شیراز نیز پابرجاست. اما این رابطه در بین گروه سنی زیر 30 سال حالت معکوسی دارد و در بین گروههای سنی31 تا 40 سال و 41 تا 50 سال رابطه ای دیده نمی شود. واژگان کلیدی: پایگاه اجتماعی – اقتصادی، احساس امنیت اجتماعی، امنیت مالی، امنیت جانی، امنیت فکری و روانی و امنیت جمعی.

بررسی رابطه سرمایه فرهنگی و سبک زندگی زنان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1391
  نجمه اسماعیلی   عذرا جاراللهی

پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سرمایه فرهنگی و سبک زندگی زنان شهر شیراز صورت گرفته است. روش تحقیق،پیمایش و تکنیک جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه بوده است. حجم نمونه ، 388 نفر از زنان متاهل25-50ساله شهر شیراز است که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شده است.چارچوب نظری تحقیق بر اساس نظریه بوردیو،تنظیم و بر اساس آن فرضیه هایی مطرح و مورد آزمون قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان دادهر یک از ابعاد سرمایه فرهنگی (ذهنی،عینی،نهادی) با سبک زندگی زنان متأهل شهر شیراز رابطه دارد. همچنین سرمایه فرهنگی با سبک زندگی زنان رابطه معنی داری داشته است.بدین معنی که هر چه سرمایه فرهنگی افزایش یابد، سبک زندگی زنان مدرن تر می شود. این رابطه با متغیرهای سن، وضعیت اشتغال و درآمد مورد کنترل قرار گرفت و نشان داد این رابطه (سرمایه فرهنگی و سبک زندگی)میان زنان شاغل،گروه سنی 41-50 و درآمد متوسط و پایین دیده نمی شود.بنابراین سرمایه فرهنگی نمی تواند در همه موقعیت ها و عرصه های زندگی زنان ، بر سبک زندگی شان تاثیرگذار باشد. واژگان کلیدی :سبک زندگی،سرمایه فرهنگی ، زنان ، مدیریت بدن ، اوقات فراغت ، رفتار مصرفی .

تحولات حوزه ی عمومی در ایران از مشروطه تا کنون
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1391
  لیلا صادقی تبار   ابراهیم موحدی

در مطالعه ی حاضر، سیر تحولات حوزه ی عمومی در بستر وقایع تاریخی صد ساله ی اخیر، از آغاز مشروطیت تا کنون مورد بررسی قرار گرفته است. تحولات حوزه ی عمومی با در نظر گرفتن ارتباط آن با رویدادهای تاریخی، در پنج دوره تاریخی تفکیک شده است. تفکیک دوره ها بر اساس چهار واقعه ی مهم در جنبش دموکراسی طلبانه ی مردم ایران است. روش مورد استفاده در این مطالعه، روش توصیفی-تاریخی است. در هر دوره وضعیت عناصر تاثیرگذار بر شکل-گیری حوزه ی عمومی و به ویژه ارتباط فضای سیاسی با حوزه ی عمومی مورد بررسی قرار گرفته است.در این بازه ی زمانی با توجه به فضای سیاسی خاص هر دوره، با تناوبی ازگشایش و انسداد فضای سیاسی و تاثیر آن بر فعالیت گروه های سیاسی، احزاب، مطبوعات و هم چنین جریان های روشنفکری روبه-رو هستیم. انقباض و انبساط پی درپی در تاریخ صدساله ی اخیر موجب تزلزل و تضعیف روند شکل گیری حوزه ی عمومی در ایران شده است، به طوریکه امروز نیز با این پرسش روبه رو هستیم:آیا می توان گفت حوزه ی عمومی به معنای واقعی آن و با کارکردهای تعریف شده برای آن در ایران وجود دارد یا خیر؟

بررسی هویت ملی در پایان نامه ها
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1391
  محسن نبی زاده   حمید احمدی

موضوع اصلی پژوهش حاضر بررسی چگونگی مطالعه هویت ملی ایران توسط پایان نامه های دانشجویی و نتایج حاصل از این مطالعات می باشد، از آنجا که اتفاقات چند دهه اخیر در سطح جهانی، منطقه ای و داخلی موجب افزایش حجم مطالعات در این حوزه شده است، این افزایش حجم مطالعات در کنار اهمیت بحث هویت ملی و پیامد های آن ، موضوع چگونگی مطالعه هویت ملی را به مساله تبدیل نموده است. برای رسیدن به هدف این پژوهش که همانا بررسی و شناخت چگونگی مطالعه هویت ملی در فضای دانشگاهی کشور می باشد از میان جامعه آماری که عبارت از پایان نامه های چهار دانشگاه تهران، علامه طباطبایی، تربیت مدرس و آزاد شهر تهران در فاصله زمانی سالهای 1370-1391 می باشد با روش نمونه گیری هدفمند 88عنوان را به عنوان جامعه نمونه انتخاب و با استفاده از روش تحلیل محتوای مضمونی آنها را از حیث رویکرد روش شناختی، پارادایم های تحقیق،رویکرد مطالعه هویت ملی در ایران و همچنین جهتگیری یافته های پایان نامه نسبت به هویت ملی ایرانی مورد مطالعه قرار دادیم. مهمترین نتایج بدست آمده حاکی از آنست که بیشتر پایان نامه ها با استفاده از روش کیفی و از نوع هرمنوتیکی تاریخی در قالب پارادایم واقعیت اجتماعی و با توسل به رویکرد و نظریات مدرن مطالعه هویت ملی به مطالعه پرداخته اند و بیشتر جهتگیری یافته ها ی آنان نیز نسبت به هویت ملی ایرانی منفی بوده است، همچنین مشخص شدکه هرگاه از رویکرد جامعه شناسی تاریخی استفاده شده است و به عبارتی هویت ملی به شکلی بومی وبا توجه به ویژگی های خاص وتاریخی ایران مورد مطالعه قرار گرفته است جهتگیری یافته ها نسبت به هویت ملی ایرانی مثبت بوده است اما با توجه به آنکه بیشتر مطالعات انجام شده بارویکردهایی غیر از جامعه شناسی تاریخی و مطالعه بومی انجام شده است، می توان گفت که اکثریت پایان نامه های انجام شده در حوزه هویت ملی ایران دچار نظریه زدگی بوده و بیش از آنکه کیس مورد مطالعه و ویژگی های آن، مورد نظر قرار گیرد پیش فرضهای نظری (برآمده از مطالعاتی با خواستگاه کشورهایی که به لحاظ تاریخی، تمدنی و... تفاوت های اساسی با ایران دارند) راهنمای مطالعات بوده است.

تحلیل جامعه شناختی فراز و فرود گروههای استراتژیک پیش از مشروطیت تاکنون مورد مطالعه: منطقه بیرم لارستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1391
  محمدرضا تهمک   محمدابراهیم موحدی

منطقه ی تاریخی بیرم، از مناطق حاکم نشین لارستان در جنوب ایالت فارس بوده است. وقتی گذشته تاریخی منطقه را بررسی می کنیم، هم در سطح منطقه و هم روستاهای زیر مجموعه آن گروه های استراتژیک حکام محلی ای حاکم بوده اند. اکنون نیز، در سطح شهرها و روستاهای این محدوده تاریخی، در سطح شوراهای اسلامی شهری و روستایی و تصمیم گیری های مدیریتی آنها با افرادی مواجه می شویم که مورد حمایت گروه خویشاوندان خود بوده، و کنش گران اجتماعی ـ سیاسی فعال در این سطح اند. وقتی عقبه ی تاریخی آنها را پی می گیریم، تبار خانوادگی بسیاری از آنها به حکام محلی گذشته و گروه های استراتژیک دوره پیشادولت مدرن ایران می رسد. چگونگی و عوامل تداوم این گروه ها علیرغم تغییر و تحولات صورت گرفته در جامعه پس از پیدایش ساز و کار و مناسبات قدرت و تحولات اجتماعی ـ فرهنگی ناشی از آمدن دولت مدرن در ایران، پرسشی بود که ما را به انجام پژوهش پیرامون وضعیت این گروه ها و فراز و فرودشان راغب ساخت. این تحقیق که با مبنای نظری رویکرد منحصر به فرد نگری به پدیده اجتماعی ـ تاریخی در معنای خاص بودگی تاریخی اش، و با روش ترکیبی تاریخ شفاهی و نظریه مبنایی در بستر اجتماعی ـ تاریخی تطور آن صورت گرفت، نشان می دهد، با پیدایش دولت مدرن تمرکزگرای قدرت در ایران سطح منطقه ای حاکمیت محلی به کلی برچیده شده و برای همیشه کنار رفته است. اما سطح روستایی به عنوان عرصه قدرت حکام محلی تا سال 1354 خورشیدی همچنان رسمیت داشته است، و برخی حکام محلی سطح منطقه ای نیز به این سطح عقب نشسته، و از این طریق تداوم یافته اند. پس از انقلاب اسلامی نیز، این گروه ها همچنان در شهرها و روستاهای منطقه فعال بوده و توانسته اند در قالب شورا های شهری و روستایی فعالیت کرده و تداوم یابند. نتایج این تحقیق که به کشف و مفهوم سازی از پدیده های تا کنون مورد غفلت واقع شده "گروه های استراتژیک خویشاوند ـ مبنا"، "جمهوری نهادهای خویشاوندی"، "فدرالیسم درون منطقه ای روستایی" در عرصه مطالعات جامعه شناسی سیاسی مربوط به ایران پیشادولت مدرن و نظریه مبنایی "تداوم گروه های استراتژیک خویشاوند مبنای حکام محلی به درون سازمان دولت مدرن در ایران (منطقه بیرم)" انجامیده است، نشان می دهد سه عامل 1) امکانات و منافذ ساختار سیاسی دولت مدرن، 2) تداوم روابط و مناسبات قدرت نسبتاً متوازن و حاکمیت (حکمروایی) اجماعی و شورایی میان گروه های استراتژیک خویشاوند ـ مبنا در قالب جمهوری نهادهای خویشاوندی مبتنی بر فدرالیسم درون منطقه ای روستایی در دوره پیشادولت مدرن در سطح روستاها و شهرهای منطقه و تداوم این روابط و حکمروایی و مدیریت شورایی در دوره دولت مدرن، و 3) کنش همسازانه گروه های استراتژیک با نظام های حاکمیت نوپدید در کشور، در مجموع به پدید آمدن برساختی انجامیده که سبب تداوم حیات سیاسی ـ اجتماعی این گروه ها در منطقه بیرم پیش از مشروطیت تا کنون، علیرغم کاهش حوزه قدرت و اختیارشان و قدرت گیری گروه های استراتژیک نوپدید خویشاوند ـ مبنا در کنار آنان شده است؛ و شیرازه اصلی این نوع تداوم، شکل گیری پدیده های مکشوفه و مفهوم سازی شده و نوع مناسبات قدرت و روابط سیاسی میان گروه های استراتژیک در این منطقه مشارکت سیاسی در سطح بالا در جامعه روستایی ایران (محدوده مکانی پژوهش: منطقه بیرم) در قالب نهادهای خویشاوندی، حاکمیت و کدخدایی روستایی و حاکمیت منطقه ای بوده است.

گونه شناسی فرهنگ سیاسی نخبگان دوران مشروطه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1392
  صابر جعفری کافی آباد   محمدحسین پناهی

در هر جامعه فرهنگ های سیاسی مختلفی در بین توده مردم و نخبگان وجود دارد، که نوع نگرش مردم و نخبگان سیاسی را نسبت به نظام سیاسی و نهادها و فرایندهای آن نشان می دهد. این مطالعه درصدد شناسایی انواع فرهنگ سیاسی نخبگان دوران مشروطه می باشد. برای تدوین چارچوب مفهومی این پژوهش از الگویی ترکیبی با اقتباس از الگوی آلموند و پاول استفاده شده است، ولی از دستاوردهای مطالعات صاحب نظرانی چون وربا، لوسین پای، رونالد اینگلهارت، و دیگران نیز بهره برده شده است. این چارچوب مفهومی زمینه ی ارزیابی مولفه های ارزشی، شناختی و احساسیِ مفهوم فرهنگ سیاسی را نسبت به ابعاد چهارگانه ی کلیت نظام سیاسی، نخبگان سیاسی، سیاست ها و برنامه ها، و وضعیت سیاسی مردم فراهم کرده است. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش تحلیل محتوای مضمونی می باشد. نمونه ی مورد بررسی 14 اثر مکتوب (رساله، کتاب، مجموعه روزنامه) متعلق به نخبگان دوران مشروطه است که به صورت هدفمند، از میان پنج جریان عمده ی سیاسیِ شناسایی شده در میان نخبگان دوران مشروطه، انتخاب گردیده اند. نتایج حاکی از آن است که پنج گونه ی عمده ی فرهنگ سیاسی، متناظر با جریان های سیاسی موجود در میان نخبگان دوران مشروطه، قابل تشخیص است: در یک دسته بندی کلی، فرهنگ سیاسی «علمای سنتی» و «علمای مشروعه خواه» هردو «اقتداری-انحصارگرا-اعتراضی» می باشد. فرهنگ سیاسی «علمای مشروطه خواه»، «مشارکتی-اصول گرا-اعتراضی»؛ فرهنگ سیاسی «روشنفکران سازگار»، «مشارکتی-مصلحت اندیش-اعتراضی»؛ و فرهنگ سیاسی «روشنفکران ناسازگار»، «مشارکتی-عرفی-اعتراضی» می باشد. مولفه ی مشترک میان تمامی انواع فرهنگ سیاسی نخبگان دوران مشروطه «اعتراضی بودن» آن هاست که حاکی از نارضایتی همه نخبگان از وضع نظام سیاسی موجود است؛ با این تفاوت که با توجه به «خاستگاه ارزشی اعتراضات»، «تفسیر و درک معترض از وضعیت سیاسی» و «چشم انداز عملی اعتراض» در فرهنگ های سیاسیِ مختلف، می توان «استراتژی های عملیِ» مختلفی را در درون این فرهنگ ها مورد شناسایی قرار داد. «علمای سنتی» استراتژیِ اعتراضی «واپس گرایانه»، «علمای مشروعه خواه» استراتژیِ اعتراضی «بازاندیشانه (بیرونی)»، «علمای مشروطه خواه» استراتژیِ اعتراضی «بازاندیشانه (درونی)»، «روشنفکران سازگار» استراتژیِ اعتراضی «توجیه گرایانه» و «روشنفکران ناسازگار» استراتژیِ اعتراضی «رادیکال» را اتخاذ کرده اند.

بررسی تحول گفتمان های دموکراسی خواهی در انقلاب اسلامی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1393
  احمدعلی حسابی   جعفر هزار جریبی

هدف اصلی رساله حاضر بررسی تحول گفتمان های دموکراسی خواهی پس از انقلاب اسلامی است. برای تحقق این هدف، ویژگی گفتمان نیروهای سیاسی گفتمان ساز، مطالعه شد. نوع و میزان تحول این گفتمان در اول انقلاب تا سال 1363، دولت جنگ تا سال 1368یعنی دوران حیات امام، دولت سازندگی و اصلاحات و آغاز دولت نهم مشخص گردیده است. در تبیین دموکراسی خواهی به عنوان متغیر وابسته، از نظریات پیرامون دموکراسی و نظریات مرتبط با این مفهوم استفاده شد. از نظریه لاکلاو و موف به عنوان چهارچوب مفهومی، برای تبیین تحول گفتمان دموکراسی خواهی و از روش تحلیل گفتمان انتقادی به عنوان روش تحقیق بهره گرفته شد. داده ها، از مرام نامه ها، پاره ای از بیانیه ها و برخی از رسانه های مرتبط با آنها از سال 1357 تا سال1384به دست آمد. یافته‏ها حاکی از آن است که، در مفصل بندی این گفتمان ها، تا سال 1363، وحدت در بین نیروهای اسلامگرا دیده می شود، جمهوری اسلامی با محوریت امام(ره) دال مرکزی است و اغیار گفتمانی، نیروهای سیاسی سکولار بودند؛ بتابراین سیطره گفتمان امام به عنوان گفتمان کلان انقلاب اسلامی دیده می شود. اما با انشعاب در کنشگران سیاسی اسلامگرا، گفتمان نیروهای سیاسی راست(اصول گرایان) و چپ(اصلاح طلبان)، از سال 1367 تا سال1384 تحولاتی رخ داده است. در مفصل بندی گفتمان چپ سنتی پیش از رحلت امام و در دوره جنگ، جمهوری اسلامی با محوریت امام دال برتر، و سایر عناصر گفتمانی از قبیل؛ عدالت اقتصادی، اقتصاد دولتی، صدور انقلاب، ارزش‏های انقلابی، فقه پویا، دال‏های شناوری هستند که پیرامون دال مرکزی مفصل بندی می شوند. در گفتمان راست سنتی، دال مرکزی جمهوری اسلامی با محوریت اسلام سنتی قرار دارد، اما بر اقتصاد آزاد، تنش زدایی در سیاست خارجی، دولت حداقلی به عنوان دال های شناور تاکید می کنند. در تحولات گفتمانی، گفتمان راست مدرن به دو خرده گفتمان، اصولگرایان میانه و رادیکال تحول پیدا کرد. دال مرکزی راست میانه جمهوری اسلامی با محوریت ولایت مطلقه فقیه است. نقش مردم، انتخابات محدود، ارزش های اسلامی، اقتصاد آزاد، تهاجم فرهنگی، تقدم عدالت به آزادی، دین حداکثری، فقه و دال های شناور این گفتمان هستند، با تاکیدشان بر روحانیت، می توان آنها را جزء حامیان مردم سالاری دینی نخبه گرا طبقه بندی کرد(مثل جامعه روحانیت). اما راست های رادیکال بر نقش مردم در کنار دین تاکید می کنند، بر عدالت اقتصادی، مبارزه با فساد، پاک دستی، حمایت از محرومین و ارزش های انقلاب همانند چپ های سنتی تاکید می کنند، بی آنکه به قانون گرایی تاکید کنند لذا می توان آنها را جزء حامیان دموکراسی پوپولیستی طبقه بندی نمود(نظیر آبادگران حامی احمدی نژاد). در گفتمان چپ نیز دو خرده گفتمان، دیده می شود. در مرکز گفتمان اصلاح طلبان میانه، جمهوری اسلامی با محوریت مردم دال مرکزی است. آزادی های مدنی، مشارکت مردمی، جامعه مدنی، ارزش های واقع گرایانه، انتخابات آزاد، اقتصاد آزاد، حقوق شهروندی، قانون، دال های شناور هستند، با تاکیدی که بر روحانیت دارند، می توان آنها را جزء حامیان دموکراسی نخبه گرا دسته بندی نمود(مثل مجمع روحانیون مبارز). اما در گفتمان رادیکال ها؛ دموکراسی ناب لیبرالی دال برتر است و سایر عناصر گفتمانی پیرامون آن مفصل بندی می شوند، لذا با دموکراسی لیبرالی انطباق دارند(مثل بخشی از اعضای تحکیم وحدت، حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی). همچنین برای تبیین تحول گفتمان های دموکراسی خواهی عوامل داخلی نظیر؛ سطح تحصیلات، رشد طبقه متوسط، تحول در پنداشت دینی، رشد رسانه‏ های جمعی، رشد نهادهای مدنی، رشد فردگرایی و عوامل بیرونی نظیر تداوم اموج دموکراسی لیبرالی، مورد توجه قرار گرفت.

نظام اخلاقی نخبگان علمی و عوامل جامعه شناختی موثر بر آن
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1392
  لطیف عیوضی   حسین کچویان

هر جهان اجتماعی سه لای? معنایی، نهادی و فردی دارد. با پیوند لایه های معنایی و فردی، طیّ فرایندهای دگرسازی، دیالکتیک بیرونی جهان اجتماعی برقرار می شود. فرد نیز سه لای? هویتیِ دانشی، خواهشی و توانشی دارد. با پیوند نظر و عمل افراد، طیّ فرایندهای خودسازی، دیالکتیک درونی جهان اجتماعی برقرار می شود. با دیالکتیک بیرونی و درونی جهان اجتماعی، «نهادها» و «نظام های اخلاقی» شکل می گیرند. جهان های اجتماعی گوناگون بنا به هویتشان، اتّکای یکسانی بر نظم نهادی و نظم اخلاقی ندارند. تاکنون متلائم ترین نظم اخلاقی، در جهان های اجتماعی دینی رخ نمود، و کارامدترین نظم نهادی به مدد علم تجربی در جهان دنیویِ تجدد، سربرآورد. نخبگان علمی جامع? ما بیش از همه، از فرایندهای تربیتی علم تجربی، متأثر می شوند که انتظار می رود، آثار اخلاقی آن را بروز دهند. توزیع نظام های اخلاقی قدسی و دنیوی در میان نخبگان علمی کشور، نشانگر نقش علم تجربی در بازتولید جهان های دینی و دنیوی است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد؛ نخبگان علمی، بیشتر در میان? طیف نظام های اخلاقی قدسی ـ دنیوی قرار می گیرند و پایبندی عملی آنها به ارزش های اخلاقی پایین ارزیابی می شود و متغیرهایی چون تعلّق خانوادگی و جهان شناسی دینی همراه آن در اجتماعی شدن اولیه و تعلق صنفی ـ تخصصی و جهان شناسی علمی همراه آن در اجتماعی شدن ثانویه، نظام اخلاقی آنها را توضیح می دهد.

احساس عدالت و رابطه آن با گرایش های سیاسی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1392
  رزیتا لطفی   محمدحسین پناهی

همین اساس، مطالعه گرایش ها برای مجریان و دست اندرکاران برنامه ریزی اجتماعی اهمیت و فایده چشمگیری دارد. روش تحقیق در این پژوهش ترکیبی است از روش های کمی و کیفی. بر اساس یافته های حاصل از پژوهش می توان گرایش های سیاسی را به صورت یک طیف در نظر گرفت که در یک سوی آن گرایش سیاسی محافظه کار و در مقابلش گرایش سیاسی رادیکال قرار دارد. در میان دو سر طیف نیز گرایش سیاسی اصلاح طلبی وجود دارد. در حالی که گرایش سیاسی محافظه کار با مولفه های دینداری و رضایتمندی سیاسی بالا مشخصه سازی می شود. گرایش سیاسی رادیکال با عدم مناسک گرایی، کاهش احساس عدالت سیاسی و رضایتمندی سیاسی شناخته می شود.

بررسی نقش تحصیلات درمشارکت سیاسی زنان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1391
  مریم حاجی مرادی   محمدحسین پناهی

این پایان نامه به برسی نقش تحصیلات بر مشارکت سیاسی زنان پرداخته است .مشارکت سیاسی به بررسی شرکت افراد در فعالیتهای سیاسی جوامع آنان می پردازد و دارای سطوح مختلف می باشد که فعالان سیاسی و رای دهندگان رادر بر می گیرد.زنان به عنوان نیمی از اجتماع دراین مشارکت نقش دارند و براساس میزان تحصیلات و دیگر طبقه بندیهای اجتماعی دراین امردخیل هستند.دراین پایان نامه با درنظرگرفتن متغیر سطح تحصیلات زنان به بررسی میزان مشارکت سیاسی آنان پرداخته ایم.

بررسی جامعه شناختی تمایزپذیری سازمان های نظامی از نهاد سیاسی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1386
  محمدجواد نصرالله زاده ماسوله   محمدحسین پناهی

چکیده ندارد.

نابرابری و ستم جنسی در خانواده از دیدگاه اسلام و فمینیسم
thesis موسسه پژوهشی حوزه و دانشگاه 1379
  حسین بستان نجفی   محمدحسین پناهی

معیار فضیلت نزد خداوند متعال تقوی و پرهیزگاری است و این معیار بر همه فرزندان آدم و حوا علیهماالسلام چه مرد و چه زن بطور یکسان منطبق است. اما واقعیات جامعه و تاریخ بگونه ای دیگر رقم خورده است. ارزش و جایگاه اجتماعی زنان و مردان همواره به صورت نابرابر تحقق یافته و این نابرابری تقریبا در همه موارد به نفع مردان شکل گرفته است. مردان در راستای تقویت و تداوم برتری خود در بسیاری از موارد از حدود و حقوق خود تجاوز کرده و ستمهای فراوانی بر زنان وارد کرده اند و این اوضاع و احوال ستم آلود و تبعیض آمیز هر چند در شکلها و پوششهای جدید تا زمان حاضر استمرار یافته است. جنبش فمینیسم به عنوان مهمترین داعیه دار طرفداری از حقوق زنان در دوران معاصر، تلاش گسترده ای را در ابعاد مختلف برای معرفی نابرابریها و ستمهای جنسی و تبیین و ریشه یابی آنها و همچنین ارائه راهکارهایی برای رفع نابرابری و ستم جنسی در خانواده بطور خاص و در محیط اجتماعی بطور عام سامان داده است. این نوشتار ضمن مروری بر تلاشهای نظری فمینیستی در زمینه های یاد شده، با معرفی دیدگاه اسلام در همین زمینه ها، مقایسه ای بین دیدگاه اسلام و دیدگاههای فمینیستی را در اختیار خوانندگان قرار خواهد داد.