نام پژوهشگر: علیرضا ازغندی
رضا باقری چشمقان منصور میراحمدی
چکیده ندارد.
ابوذر دلاور علیرضا ازغندی
چکیده ندارد.
مسعود آریایی نیا ملک یحیی صلاحی
چکیده ندارد.
صابر کرمی علیرضا ازغندی
چکیده ندارد.
محسن حسینی محمود سریع القلم
چکیده ندارد.
مریم محمودیان امیرمحمد حاجی یوسفی
چکیده ندارد.
حمیدرضا حاجی محمدجواد خشکه علیرضا ازغندی
چکیده ندارد.
محمد فاطمی کیا امیرمحمد حاجی یوسفی
چکیده ندارد.
غلامرضا حداد علیرضا ازغندی
چکیده ندارد.
محمود علیپورگرجی علیرضا ازغندی
جامعه مدنی و جامعه دینی دو رویکرد ناسازگارند و نمی توان از جامعه مدنی دینی سخن گفت . منتهی باید توجه داشت که با بازتفسیر جامعه مدنی، می توان از آن در جامعه دینی استفاده نمود، خصوصا" اینکه برخی کارکرد و کارویژه های جامعه مدنی در جامعه دینی امروزی، ضروری به نظر می رسد.
قاسم خرمی علیرضا ازغندی
رویکرد اصلی این رساله متوجه بررسی علل ناکارآمدی و شکست احزاب و گروه های سیاسی ایران از منظر فرهنگی و به طور مشخص توسعه نیافتگی فرهنگ سیاسی است . برای این منظور ابتدا سعی شده است تا با ارائه ی یک متدولوژی مبتنی بر رهیافتها و الگوهای متفاوت مطالعاتی ضمن بررسی علل و عوامل تاثیرگذار بر فرهنگ سیاسی ایران ابعادی از توسعه نیافتگی آن را بازشناسد. سپس با تقسیم فرهنگ سیاسی ایران (با معیارهای تاریخی و جامعه شناسی) به دو دوره سنتی و مدرن، عوامل موثر بر توسعه نیافتگی آن در هر دوره برسی شده است . نتیجه این بررسی حاکی از آن است که در دوران گذشته عوامل محیطی، شرایط تاریخی، دین و باورهای دینی و بویژه ساختار قدرت سیاسی زمینه های توسعه یافتگی فرهنگ سیاسی ایران را مهیا نموده و در دوران جدید هم بواسطه برخی از عوامل نظیر تقابل سنت و مدرنیسم و کیفیت جامعه پذیری سیاسی این توسعه نیافتگی تقویت گشته و استمعار یافته است . در نهایت از میان شاخصه های متنوع فرهنگ سیاسی توسعه نیافته سه شاخصه مهم فرهنگی شامل خشونت سیاسی، عدم رقابت سیاسی، و انفعال سیاسی در خصوص ناکارآمدی احزاب سیاسی و نگرش و رفتار شهروندان سیاسی، به ترتیب در سه سطح حکومتگران، نخبگان و توده های مردم ایران ارزیابی، تبیین و تحلیل گشته است . در اثبات این فرضیه به فراخور از مصادیق تاریخی نیز استفاده شده است .
علی اصغر نظامی علیرضا ازغندی
ماهیت قدرت در سیاست خارجی ج. ا. ا از 57 تا 68 (دوره بحران و آرمانگرایی) تحت الشعاع مولفه هایی چون استراتژی نه شرقی نه غربی، تحریم همه جانبه سیاسی، اقتصادی و نظامی از سوی جامعه جهانی، تئوری ام القری جهان اسلام، ارتباط صرف بادارالسلام و طرد دارالحرب و درالکفر، علیرغم بهره مندی از منابع متغییر و ثابت راهبردی محیطی و طبیعی موثر در فرآیند قدرتبخشی سیاست خارجی، بجای تفسیر موسع و همه جانبه از منافع ملی (اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی) تنها ماهیت فرهنگی قدرت تقویت شد و از این منظر منافع ملی و امنیت ملی تعقیب می شد. در این دوره طبق بررسیهای بعمل آمده حدود 63/5 درصد راهبردها و خط مشی ها با صبعه فرهنگی است ، 25 درصد و 11/5 درصد خدماتی. از سال 68 به بعد (دوره بحث و واقعگرایی) شاهد تغییر روند اساسی در راهبردهای صرف فرهنگی و جهتگیری عقلانی تری در سیاست خارجی هستیم که سیاست نگاه به شرق و گسترش روابط اقتصادی تجاری بادنیای صنعتی بهمراه عقب نشینی آشکار نسبت به آنچه که حساسیت غرب را برمی انگیخت ، صدق مدعاست و مشخصه هایی چون پایان جنگ تحمیلی، ارتحال حضرت امام (ره)، ضرورت باسازی و سازندگی و توسعه اقتصادی و در بعد خارجی، فروپاشی نظام دو قطبی، نظم نوین جهان، نیاز کشور به تکنولوژی خارجی، ضرورت فرآیند تشنج زدایی، همگرایی و ارتباط باسه قطب دارلحرب ، درالفکر و دارالاسلام بمنظور تاین نیازمندیهای سیاسی، اقتصادی، صنعتی و تجاری در پی تحول عمده در منافع ملی با تکیه بر منابع راهبردی ایجاب می نمود تا ج. ا. ا تحت الشعاع شمول مفهوم منافع ملی رهیافتهای اقتصادی تجاری را در دو بعد داخلی و خارجی دنبال کند. در این دوره میزان تجارت و مبادلات اقتصادی ج . ا. ا با اتحادیه اروپا از جمله آلمان و فرانسه 56 درصد روسیه 18 درصد کشورهای آسیای جنوب شرقی و ژاپن و چین 26 درصد بوده و حال اینکه در دوره نخست این رقم در پائین ترین حد خود قرارداشت . بنابراین ج. ا. ا با تکیه بر دیدگاه اقتصادی توسعه، ایجاد روابط حسنه با همه کشورهای جهان به علت نیاز تکنولوژی پیشرفته و رشد صادرات غیر نفتی برای چندگانه ساختن منابع اقتصادی و تامین منافع ملی ج. ا. ا در بلند مدت در بعد اقتصادی و نیز پاسخگویی به تقاضای فزاینده مصرف داخلی را سر لوحه اهداف و خط مشی ها در ابعاد ملی، منطقه ای و بین المللی قرارداد، چرا که توفیق نظام در برآوردن این نیازها ارتباط مستقیم با دسترسی به بازارهای خارجی تکنولوژی و دانش تولید و سرمایه گذاریهای خارجی دارد که در عمل بدون پیوندهای سیاسی خارجی و سازگاری بین المللی با اهداف و خط مشی ها و اجماع داخلی، استمرار این راهبردها میسور نخواهد بود.
مریم نظری علی آبادی علیرضا ازغندی
این رساله حاضر پژوهشی است پیرامون علل تنوع گرایشهای سیاسی روشنفکران در دهه چهل و پنجاه. اینکه از لحاظ نظری و عملی تنوع گرایشهای سیاسی در میان روشنفکران از چه منبع و عللی سرچشمه می گیرد از جمله مسائل مهم هر جامعه ای است . تمامی تحولات مهم و انقلابها در دنیا به دنبال یک تحول فکری - فرهنگی در میان مردم پدید آمده است و دلیل این امر نیز آن است که تا تغییری دراندیشه، روحیه و اخلاق مردم صورت نگیرد تغییری در مناسبات اجتماعی و فرهنگی آنان بوجود نخواهد آمد. روشنفکران ایران طی دروه های مختلف در بارور نمودن تفکر انقلابی و ایجاد تحول عمده در زندگی سیاسی - اجتماعی نقش بسزایی ایفا کرده اند که البته نمودهای آن در زمانهای مختلف متفاوت بوده است . مثلا عملکرد آنان در دهه های قبل با عملکرد آنان در دهه چهل و پنجاه قابل مقایسه نمی باشد بی آنکه تصور کنیم مطلقا هیچ تاثیری از تحولات قبلی جامعه نپذیرفته اند. گروه روشنفکران در ایران در اثر یکسری تحولات در قرن نوزدهم میلادی شکل گرفتند و سپس در اواخر دهه پنجاه (1357) یکی از بارزترین نمونه های انسجام سیاسی خود را به نمایش گزاردند. اینکه چه گرایشهای سیاسی - اجتماعی عمده ای در میان گروههای روشنفکری در مقطع مورد نظر ما شکل گرفته و علائق طبقاتی آنان چه نقشی در این زمینه ایفا کرده، و اینکه چه شرایط و امکاناتی برای تحرک اجتماعی آنان در جامعه ایران وجود داشته و فرهنگ و ساختار سیاسی حاکم بر جامعه تا چه حد اجازه مشارکت سیاسی به طبقه روشنفکر را می داده است ، همه از جمله سوالاتی است که این رساله قصد دارد به آنها بپردازد.
علی خالقی علیرضا ازغندی
پس از ظهور تمدن جدید غرب و نفوذ و گسترش آن در جوامع شرقی از جمله ایران، چگونگی برخورد با آن به یکی از مسائل مهم آنان تبدیل شد و آنان را بر سر دوراهی انتخابی دشوار قرار داد، زیرا که آنان از یک سو خود را نیازمند دانش و تجربه غرب می دیدند از سوی دیگر از سلطه استعماری آن گریزان بودند. ایرانیان نیز که پس از شکست از روسیه بطور جدی به ضعف خود و برتری غرب پی بردند فکر چاره جویی افتادند. پس در حالیکه برخی از آنها در این راه جویی مرعوب غرب شده و نسبت به هر آنچه خودی بود دچار تردید گردیده و پذیرفتند که راهی جز پیوند همه جانبه با غرب بدون هیچ دخل و تصرفی ندارند، عده ای دیگر به داعیه جلوگیری از اضمحلال هویت دینی و ملی و مقابله با سلطه استعماری غرب به مقابله با هر آنچه غربی بود پرداخته و بستن همه درها را به روی آنچه غربی بود توصیه کردند. اما در این میان کسانی نیز بودند که راه میان را مطرح ساختند و ضمن تاکید بر هویت دینی و بومی، وجوه مثبت تمدن جدید غرب را قا بل اقتباس دانستند. امام خمینی (ره) بعنوان معمار نظام جمهوری اسلامی از جمله کسانی بودند که بر اثر شناخت وجوه مختلف تمدن جدید غرب و همچنین اصول مترفی اسلام، گفتمانی را در این مواجهه ساماندهی کردند که در آن: -1 اصول نواندیشی تمدن جدید غرب در زمینه انسان شناسی، فردگرایی، لیبرالیسم (آزادی خواهی) دموکراسی و ... با نقد و گزینش پذیرفته می شود. -2 علم و فن آوری بعنوان ابزار و میراث بشری، به شرطی که موجب وابستگی ملل شرقی، خوباختگی و رکود آنان نشود قابل اقتباس تلقی می شود. -3 هر گونه سلطه جویی استعماری غرب مورد طرد و نفی قرار می گیرد. راهکار علمی ایشان در این مواجهه احیاء اصول و ارزشهای ثابت دینی است که به اعتقاد امام سازگار با هر نوع زندگی مترقی و پیشرفته بوده و قادر است تمامی جنبه های زندگی مسلمانان را اداره نموده و آنها را از عقب ماندگی و سلطه جویی های غرب رها سازد.