نام پژوهشگر: مهراد مقدم دیزج هریک
مهراد مقدم دیزج هریک قاسم بولو
در دهه اخیر موفقیت و پایداری و فراتر از آن زندگی و میرائی بنگاه های اقتصادی به شکل قابل ملاحظه ای به میزان ارزش آفرینی بنگاه ها بستگی یافته است. شرکت ها هم اکنون نیازمند آن هستند که یک چارچوب جدید اقتصادی که بتواند ارزش و سودآوری را بهتر منعکس نماید را پیاده کنند. مولفه های ارزش از منظر حسابداری که تاکنون مورد استفاده قرار می گرفتند، ناکافی بوده و توانایی رویارویی با افزایش کارایی بازارها را نخواهند داشت. افزایش کارایی بازارها مستلزم آن است که تخصیص سرمایه میان شرکت ها از کارایی بیشتری برخوردار باشد. بنابراین تخصیص سرمایه در آینده، آنچنان که امروز انجام می شود امکان پذیر نخواهد بود. دلیل مذکور و ضرورت ارزش آفرینی برای همه ذینفعان و در محور آنها سهامداران، رویکرد اداره بنگاه بر مبنای ارزش آفرینی و یا مدیریت مبتنی بر ارزش (vbm) را در دستور کار همه بنگاه ها قرار داده است. vbm رویکردی مدیریتی است که ایجاد ارزش در بنگاه را به عنوان هدف اختیار نموده و مورد سنجش و اندازه گیری قرار می دهد. دو ابزار از چهار ابزاری که vbm در ارزیابی عملکرد مورد استفاده قرار می دهد عبارتست از ارزش افزوده اقتصادی و ارزش افزوده نقدی که به گفته مبدعین آنها نسبت به معیارهای سنتی ارزیابی عملکرد که مبتنی بر اطلاعات تاریخی هستند، ابزارهای مناسب تری جهت اندازه گیری ارزش شرکت می باشند. از طرفی شاخص q توبین یکی از شاخص های کلان اقتصادی است که ارزش بازار سهام را مبنای محاسبات خود قرار می دهد و به نوعی سازگار با ساز و کار بازار سرمایه است. وجود رابطه معنادار بین هر یک از دو معیار ارزش افزوده اقتصادی و ارزش افزوده نقدی با شاخص q می تواند حاکی از آن باشد که دو معیار vbm می توانند جایگزین مناسبی برای شاخص q توبین باشند و بالعکس. نمونه انتخابی مشتمل بر 80 شرکت طی سال های 1384 تا 1388 از میان شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. نتایج تحقیق حاضر که از نوع تحقیقات همبستگی و علٌی-مقایسه ای می باشد حاکی از آن است که رابطه معنادار بین هر یک از دو معیار ارزش افزوده اقتصادی و ارزش افزوده نقدی با شاخص q توبین وجود دارد؛ و ارزش افزوده اقتصادی از قدرت تبیینی بیشتری جهت برآورد q برخوردار است.