نام پژوهشگر: صغری اکبری

مطالعه تحلیلی - استنباطی اصول و رویکرد های ارزشیابی آموزشی بر مبنای آموزه های انسان شناسی اسلامی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم انسانی 1389
  صغری اکبری   حسن کرمعلیان

نظام تعلیم وتربیت دارای عناصر و ارکانی نظیراصول، هدف،روش،شاگرد،برنامه ریزی وارزشیابی ‏است. درمیان این عناصر ارزشیابی از اهمیت ویژه ای برخوردار است و بدون ارزشیابی فرایند ‏آموزش ناقص خواهد بود. این عناصر و از جمله ارزشیابی تحت تاثیر مبانی نظری مکاتب ‏فلسفی است وانسان شناسی از هر مکتب است .چگونگی شکل ‏گیری عناصر،اصول وروش های تربیتی را تحت تاثیر قرار می دهد. هدف این پژوهش استنتاج آموزه ‏های انسان شناسی اسلامی در ارزشیابی آموزشی است. عناصر نظام تعلیم و تربیت و به خصوص ‏ارزشیابی آموزشی به شدت تحت تاثیر ابعاد وجودی انسان است . به عبارت دیگر کم وکیف ‏ارزشیابی آموزشی وابسته و منوط به آموزه های انسان شناسی اسلامی است.بدین ترتیب شناخت ‏ارزشیابی آموزشی بدون شناخت تاثیر آموزه های انسان شناسی اسلامی برآن ممکن نیست. ‏در پژوهش حاضر با استفاده از ‏روش تحلیلی-اسنادی در حوزه انسان شناسی اسلامی به تدوین مولفه ها و ‏آموزه های آن ، تحلیل و بررسی نسبتا جامعی را از مبانی انسان شناسی این مکتب و اشارات تربیتی ‏مستخرج از آن مبانی در حوزه ارزشیابی فراهم ساخت . سپس با تحلیل الگوهای ارزشیابی در دو ‏طیف اثبات گرایی - پدیدار شناسی میزان تطابق اصول ورویکردهای ارزشیابی متداول با مبانی و ‏آموزه های انسان شناسی مورد بررسی و تحلیل قرارگرفت. درنهایت ارزشیابی کیفی و ‏شیوه های متناسب با آن می تواند ضمن همنوایی با دلالت های تربیتی آموزه های انسان شناسی ‏اسلامی در نظام ارزشیابی آموزشی ، موجب تحقق اهداف متعالی نظام تعلیم و تربیت اسلامی نیز ‏گردد.‏ مهم ترین نتایج این پژوهش عبارتنداز: 1.تنظیم وتدوین چارچوبی از آموزه های انسان شناسی اسلامی است که بتواند در فعالیت ها و برنامه ریزی ها در ارزشیابی آموزشی و پژوهش های موجود در آموزش و پرورش ، اثر هدایت آفرین و الهام بخش داشته باشد. 2.فراهم آوردن صورت بندی مشخصی از مبانی انسان شناسی اسلامی در ارزشیابی آموزشی. 3. استنتاج دلالت های تربیتی آموزه های انسان شناسی اسلامی در ارتباط با آموزش و پرورش و اصول و رویکرد های ارزشیابی آموزشی . 4. با تحلیل ونقد و بررسی الگوهای رایج در حوزه ارزشیابی آموزشی ، می توان گفت که ارزشیابی همسو با تربیت اسلامی می توان از شیوه های کیفی و کمی ، روان سنجی و مسئولیت سنجی ، رویکرد های خودسنجی ، سنجش های اجتماعی ، ارزشیابی تکوینی و پایانی به صورت مکمل استفاده کرد .اما به کار گیری در شیوه های کیفی چون مسئولیت سنجی ، خود سنجی ،که در گروه الگو های پدیدارشناسی قرار دارند و از سه ویژگی برجسته کل گرایی ، طبیعت گرایی و استقرایی بودن برخوردارند ، در تربیت اسلامی توجیه پذیرتر است.

بررسی مقایسه ای عیسی در انجیل مرقس و انجیل یوحنا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید مدنی آذربایجان - دانشکده الهیات 1393
  صغری اکبری   مظاهر احمدتوبی

در دین مسیحیت حضرت عیسی (ع) شخصیّتی محوری است. اطلاع از احوال، اندیشه های او برای فهم تاریخ تفکر مسیحی بسیار مهم است. تنها منبع برای بررسی این موضوع، اناجیل چهارگانه است که چهار کتاب نخست از عهد جدید را تشکیل می دهند. سه انجیل نخست، از لحاظ محتوایی شبیه به هم هستند؛ به همین دلیل این سه انجیل را اناجیل هم دید می نامند. انجیل یوحنا از لحاظ محتوا و سبک نگارش متفاوت از آن هاست. در بین اناجیل، انجیل مرقس قدیمی ترین انجیل است. در انجیل مرقس و انجیل یوحنا حضرت عیسی (ع) ازجایگاه ویژه ای برخوردار است. هر یک از این دو انجیل از دیدگاه خاص خود سعی در تبیین جایگاه حضرت عیسی (ع) دارند. از این حیث، این دو انجیل دارای وجوه افتراق و اشتراک با یکدیگر هستند. انجیل مرقس بیشتر به شرح زندگانی حضرت عیسی (ع) پرداخته و به الوهیت او توجهی نداشته؛ نام پسر خدا برای حضرت عیسی (ع) به ندرت و واژه ی پسر انسان بار ها و بار ها مورد استفاده قرار می گیرد و او را با القابی همچون پیامبر و استاد یاد می کند. در این انجیل، پیام اصلی حضرت عیسی (ع) بشارت ملکوت خدا است. برخلاف انجیل مرقس، انجیل یوحنا رویکرد متفاوتی را دنبال می کند. در این انجیل به وضوح از الوهیت حضرت عیسی (ع) سخن به میان آمده است. براساس گزارش انجیل یوحنا حضرت عیسی (ع) لوگوس الهی است که از ازل همراه خداوند بوده است. شاید بتوان گفت که در انجیل یوحنا، مفهوم حیات جاویدان جانشین مفهوم ملکوت خدا در انجیل مرقس می شود. به هر روی، انجیل مرقس بیشتر به اعمال و معجزات حضرت عیسی (ع) توجه دارد و تعلیم حضرت عیسی (ع) را بیشتر در قالب تمثیل بیان می کند و او را به عنوان یک معجزه گر و بیرون کننده ی ارواح ناپاک معرفی می کند. اما در انجیل یوحنا، حضرت عیسی (ع) بیشتر به شخصیت خود اهمیت می دهد و در معرفی خود از گفتار "من هستم" استفاده می کند. این دو انجیل در ترتیب و نظم رویداد ها نیز در مواردی اختلاف دارند. جالب توجه است که انجیل یوحنا به تاریخ رویداد ها کمتر اهمیت می دهد و در این انجیل عناصر الهیاتی و عرفانی غلبه دارد. گذشته از وجوه اختلاف، شباهت هایی در این دو انجیل پیرامون حضرت عیسی (ع) به چشم می خورد. بدین ترتیب که هر دو انجیل گزارشی یکسان در مورد موعظه و فعالیت های حضرت عیسی (ع) و در نهایت مرگ و رستاخیز او ارائه می دهند. هر دو انجیل علت محاکمه و مصلوب شدن حضرت عیسی (ع) را بشارت ملکوت خدا توسط او تفسیر می کنند. افزون بر این، هر دو انجیل کوچک ترین اشاره ای به گذشته ی حضرت عیسی (ع) و شجرنامه ی وی نمی کنند. درنهایت، در هر دو انجیل مهم ترین نشانه و دلیل هویت آسمانی حضرت عیسی (ع) و مسیح بودن او، معجزاتی است که به او نسبت می دهند. در این پژوهش سعی بر آن است به شیوه ای مقایسه ای احوال، افکار و اعمال حضرت عیسی (ع) در انجیل مرقس و انجیل یوحنا بحث و بررسی شود. واژه های کلیدی: حضرت عیسی (ع)، انجیل مرقس، انجیل یوحنا، پسر انسان، پسر خدا