نام پژوهشگر: سمیرا روزبهانی
سمیرا روزبهانی سیروس قنبری
موضوع تعارض شغلی در حرفه مدیریت از اهمیت ویژه ای برخوردار است و از این رو، مدیران مدارس باید چگونگی مدیریت تعارض را به طور اثر بخشی فرا بگیرند. توسعه مهارتها و توانایی های مرتبط با هوش هیجانی و دانستن چگونگی مدیریت تعارض برای هم? مدیران ضروری است. میزان هوش هیجانی مدیران می تواند عامل مهمی در شناسایی تعارضات و اتخاذ راهبرد مناسب برای مدیریت تعارض در سازمان باشد. در این پژوهش رابطه هوش هیجانی با راهبردهای مدیریت تعارض مدیران بررسی شده است. جامعه آماری این پژوهش کلیه مدیران مدارس دولتی شهر کرج بود که با استفاده از شیوه نمونه گیری طبقه ای نسبی تعداد 97 نفر(55 نفر زن و 42 مرد) از مدیران دبیرستانهای دولتی شهر کرج در پژوهش شرکت کردند و از آنها خواسته شد به پرسشنامه هوش هیجانی سیبریا شرینگ و پرسشنامه راهبردهای مدیریت تعارض رابینز پاسخ دهند. روایی ابزارها از طریق روایی محتوایی و پایایی آنها از طریق آلفای کرونباخ تعیین شد که میزان پایایی پرسشنامه هوش هیجانی 84/0 و همچنین پایایی پرسشنامه راهبردهای مدیریت تعارض رابینز 79/0 مشخص شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. برای تحلیل داده ها از فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار و ضریب همبستگی پیرسون، آزمون tو تحلیل واریانس یکطرفه استفاده شد. یافته ها نشان داد هوش هیجانی همبستگی مثبت و معناداری با راهبرد راه حل گرایی (r=0/373) دارد .رابطه هوش هیجانی و راهبرد عدم مقابله معنادار نبود. بین هیچ یک از زیر مقیاس های هوش هیجانی مدیران و سبک تعارض عدم مقابله آنان نیز رابطه معناداری مشاهده نشد. همچنین بین هیچ یک از زیرمقیاس های هوش هیجانی مدیران و سبک تعارض کنترل آنان رابطه معناداری مشاهده نشد .بین میزان هوش هیجانی مدیران به لحاظ متغیرهای دموگرافیک (جنسیت، سن، مدرک تحصیلی) تفاوت معناداری مشاهده نشد. همچنین بین راهبردهای مدیریت تعارض مدیران مورد مطالعه به لحاظ سن، جنس و میزان تحصیلات تنها در سبک راه حل گرایی، مدیران زن بیشتر از مدیران مرد از سبک راه حل گرایی استفاده می کردند و مدیران گروه سنی بین 31 تا 40 بیشتر از سایر گروه های سنی دارای سبک راه حل گرایی بالاتری بودند، در سایر موارد تفاوت معناداری مشاهده نشد.
سمیرا روزبهانی محمدجعفر تارخ
تمایل ارگان ها برای یکپارچه سازی و توانایی زنجیره ی تأمینشان در کاهش هزینه ها ، قدرت سرویس دهی بهتر به مشتریان و کاهش فشارهای عمومی به سازمان ، روند های جدیدی را در کسب و کار ایجاد کرده است. این گرایش ها، فرصتی جهانی در جهت برآورده کردن انتظارات محیطی دولت و مشتریان از طریق زنجیره ی تأمین سبز فراهم کرده است. افزایش فشارهای دولتی بر صنایع به منظور کاهش تأثیرات مخرب کسب و کار بر محیط، از یک سو و نیاز به بهبود کارایی سازمان،کاهش ضایعات، کاهش ریسک های زنجیره تأمین و دستیابی به مزیت رقابتی از سویی دیگر، سازمان ها را به سمت موضوعات مرتبط با محیط طبیعی می کشاند. یکی از فرآیند های اساسی در زنجیره تأمین سبز ،لجستیک معکوس است. این پژوهش با توجه به موارد گفته شده و نیز اهمیت هزینه های لجستیکی مانند هزینه جمع آوری محصولات قابل بازگشت و هزینه های محیط زیستی مرتبط مانند آلودگی هوا ناشی از حمل و نقل ، به بررسی این موارد و ارائه مدلی جهت کاهش این هزینه ها می پردازد. در واقع هدف این پروژه ارائه مدلی برای لجستیک معکوس در زنجیره تأمین سبز است که در آن به دنبال کاهش هزینه های مربوط به مدیریت لجستیک معکوس و محیط زیست هستیم. به منظور دستیابی به این هدف ابتدا با مرور ادبیات لجستیک معکوس ، زنجیره تأمین سبز ، کار های انجام گرفته و بررسی مدل های ارائه شده در این زمینه چهارچوب مسأله را تعر یف کرده و با استفاده از مدل ریاضیاتی مسأله فرموله سازی خواهد گردید و در نهایت با روش فراابتکاری ) الگوریتم ژنتیک( به حل آن اقدام خواهد شد.