نام پژوهشگر: جواد افشارکهن
محمد علی سلیمانپور جواد افشارکهن
این پژوهش به بررسی و مطالعه وضعیت عرفی شدن آگاهی دانشجویان و عوامل موثر بر آن در میان دانشجویان دانشگاه بوعلی در سال 1388 می پردازد. عرفی شدن با ابعاد بینشی، رفتاری، اهمیت نهادهای دینی، گزینش گری و مدارای دینی در حوزه فرهنگ و کار سنجیده شده است.روش تحقیق در این پژوهش از نوع پیمایش و تکنیک جمع آوری داده ها از طریق پرسشنامه است. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است. نتایج این تحقیق از یک نمونه 376 نفری، به صورت نمونه گیری ساده و از طریق فرمول کوکران از جامعه آماری 10714 نفری دانشجویان دختر و پسر مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد به دست آمده است.
حامد میهمی علی محمد قدسی
چکیده پژوهش حاضر به بررسی عوامل اجتماعی موثر بر فرسودگی شغلی معلمان شهر قروه می پردازد. هدف تعیین نقش عوامل اجتماعی در فرسودگی شغلی است. این پژوهش با استفاده از روش پیمایش انجام گرفته و ابزارگردآوری اطلاعات پرسشنامه بوده است. جامعه ی آماری تحقیق شامل کلیه معلمان(????) مقاطع سه گانه شهرستان قروه در سال ???? اعم از زن و مرد می باشد، که تعداد ??? نفر از آنان به شیوه ی نمونه گیری طبفه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. در این مطالعه فرسودگی دارای سه بعد خستگی عاطفی، مسخ شخصیت و کاهش کارایی(موفقیت) می باشد. براساس نتایج تحقیق، اندازه ی شبکه اجتماعی تاثیری در میزان فرسودگی شغلی ندارد، اما بین تنوع شبکه اجتماعی و فرسودگی شغلی(خستگی عاطفی و کاهش کارایی) رابطه ی معکوس و معنادار وجود دارد. مشارکت ذهنی با ابعاد خستگی عاطفی و مسخ شخصیت و مشارکت عینی با بعد عدم موفقیت دارای رابطه می باشد. بین متغیر حمایت سازمانی و فرسودگی(خستگی عاطفی و مسخ شخصیت) همبستگی معنادار و معکوس وجود دارد. متغیرهای عدالت سازمانی و محرومیت نسبی با بعد خستگی عاطفی دارای همبستگی معنادار و معکوس هستند و متغیر پایگاه اجتماعی با هر سه بعد فرسودگی شغلی دارای رابطه ی معکوس و معنادار می باشد. همچنین در مورد متغیرهای زمینه ای نتایج این تحقیق حاکی از این است که میزان فرسودگی(کاهش کارایی) معلمان ابتدایی از راهنمایی و دبیرستان کمتر می باشد و نمره ی مسخ شخصیت معلمان دارای مدرک سیکل از مدارک دیگر بیشتر است، سابقه خدمت با فرسودگی(کاهش کارایی)رابطه ی معکوس معنادار دارد، و میانگین فرسودگی شغلی معلمان زن و مرد تفاوتی با هم ندارد.
سید محمد تقی صادقی جواد افشارکهن
این پژوهش با بهره گیری از نظریه «استفاده و رضامندی»، به بررسی رابطه بین سرمایه اجتماعی شبکه و مصرف رسانه ای می پردازد. سرمایه اجتماعی شبکه شامل میزان شبکه های اجتماعی (روابط اجتماعی رو در رو) و کارکرد آن یعنی حمایت اجتماعی می باشد. مصرف رسانه ای نیز شامل میزان استفاده و انگیزه های جبرانی در استفاده از رسانه های جمعی (تلویزیون، رادیو و اینترنت) می شود. با توجه به افزایش استفاده از رسانه های جمعی به ویژه در بین جوانان در جوامع جدید از یک سو و تغییر الگوی روابط اجتماعی از سوی دیگر، این پژوهش در پی بررسی تأثیر میزان روابط اجتماعی بر انگیزه های استفاده از رسانه های جمعی می باشد. جمعیت نمونه این پژوهش، 384 نفر از جوانان 15 تا 29 ساله شهر تبریز می باشند که این تعداد با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، از کل جمعیت جوان این شهر در سال 1390 به دست آمده است. طبق نتایج به دست آمده، بین «میزان سرمایه اجتماعی شبکه» با دو متغیر «انگیزه کسب اطلاع و اخبار» و «میزان استفاده» از این رسانه های جمعی رابطه معنی داری وجود ندارد. اما بین میزان سرمایه اجتماعی شبکه با سه متغیر «انگیزه هویت یابی»، «انگیزه همدم یابی» و «انگیزه گذراندن اوقات فراغت و از روی عادت» در استفاده از رسانه های جمعی رابطه معنی دار و البته منفی به دست آمده است، یعنی افرادی که دارای سرمایه اجتماعی شبکه (روابط اجتماعی) کمتری هستند برای جبران این کمبود به استفاده از رسانه های جمعی با انگیزه های ذکر شده روی می آورند و این رسانه ها جایگزین سرمایه اجتماعی شبکه و کارکرد آن ها می شود ولی افرادی که دارای سرمایه اجتماعی شبکه بیشتری هستند کمتر با انگیزه های جبرانی به سراغ این رسانه ها می روند.
زینب سلطانی سلیمان پاکسرشت
???????????جامعه پذیری سیاسی موضوعی است که از دیرباز مورد توجه فلاسفه و رهبران سیاسی در جوامع مختلف بوده است. پیش تر، فیلسوفان پروسه ی یادگیری های سیاسی را جامعه پذیری سیاسی نمی خواندند و با عباراتی چون آموزش مدنی، درس هایی در میهن پرستی، یادگیری شهروندی یا یادگیری شخصیتی، مطالب خود را بیان می کردند. دلیلی که امروزه ما ترجیح می دهیم این پروسه ی یادگیری را جامعه پذیری سیاسی و نه آموزش مدنی بنامیم، این است که جنبه ی یادگیری های ضمنی و غیرمستقیم نیز نشان داده شود؛ چرا که بیشترین یادگیری های سیاسی و درونی کردن هنجارها به صورت ناآگاهانه و اتفاقی صورت می گیرد. یادگیری های سیاسی و شکل گیری افکار و عقاید سیاسی محدود به دوران کودکی نمی شود و تا پایان عمر ادامه می یابد. در حالیکه مطالعه بر روی سنین بزرگسالی تنها به صورت مطالعات بر روی فرهنگ سیاسی از قبیل مشارکت سیاسی انجام گرفته است، می توان گفت که فرایند جامعه-پذیری سیاسی در بزرگسالی موضوع بدیعی به شمار می آید. دانشگاه نیز به عنوان یکی از مهمترین کارگزاران جامعه پذیری سیاسی است که تاکنون مورد توجه جدی قرار نگرفته است. تحقیق حاضر می خواهد با استفاده از روش کیفی، فرایندهای جامعه پذیری سیاسی را در دانشگاه تحلیل نماید. بنابراین از مهمترین اهداف این تحقیق بررسی و شناسایی الگوهای فرهنگ سیاسی و فرایندهای جامعه پذیری سیاسی و تحلیل نقش دانشگاه در جامعه پذیری سیاسی دانشجویان است. از آنجا که چنین تحلیلی بدون توجه به فرایند جامعه پذیری سیاسی در پیش از ورود به دانشگاه و عمدتاً در محیط خانواده، نتایج دقیقی به بار نمی آورد، بررسی جامعه پذیری سیاسی قبل از ورود به دانشگاه نیز مورد توجه محقق قرار گرفته است. روش انجام این تحقیق نظریه ی مبنایی است که از طریق مصاحبه ی عمیق در بین دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا صورت پذیرفته است.
حیدر بابایی اسداله نقدی
رشد شهری در قرن بیستم سهم جمعیت شهرنشین را به شدت افزایش داد و موجب کاهش سرانه برخورداری از بسیاری امکانات اجتماعی و اقتصادی شده و از این طریق پیامدهای آن به صورت کاهش سطح کیفیت زندگی در عرصه های مختلف شهری نمایان شد. از این رو سنجش شاخص کیفیت زندگی در سالیان اخیر به عنوان یکی از نماگرهای توسعه در مطالعات شهری و توسعه رایج شده است. لذا نگاه کالبدی - کارکردی به شهر بدون توجه به ارزش ها و اهداف اجتماعی و اقتصادی مترتب بر آن، فلسفه وجودی شهرها، به عنوان محلی برای زندگی را با تردیدهای جدی مواجه کرد، به گونه ای که عمده انتقادات علیه این نوع برنامه ریزی متوجه اهداف و ارزش های متمرکز شده بود. رواج این نوع تفکر، لزوم قابل زیست بودن شهر اجتماعی و کیفی و به عبارتی تجدیدنظر اساسی در اهداف و روش های برنامه ریزی و چاره اندیشی برای مقابله با این پدیده را به ضرورتی مبرم مبدل ساخته است. کیفیت زندگی شهری معمولاً از طریق شاخص های ذهنی حاصل از پیمایش و ارزیابی ادراکات و رضایت شهروندان از زندگی شهری و یا با استفاده از شاخص های عینی حاصل از داده های ثانویه و به ندرت با استفاده از هر دو نوع شاخصه ها اندازه گیری می شود. هدف این پژوهش سنجش کیفیت زندگی شهری از طریق استفاده هم زمان از ابعاد عینی و ذهنی و نیز اولویت بندی نیازهای ساکنین و تعیین فاکتورهای تاثیرگذار بر کیفیت زندگی شهری می باشد. رویکرد اصلی این پژوهش بر مبنای سنجش کیفیت زندگی شهری در در شهر همدان با استفاده از تلفیق و مقایسه شاخص های عینی و شاخص های ذهنی بوده است. ابعاد در نظر گرفته شده در این پژوهش عبارتند از: کیفیت حمل و نقل و ارتباطات، شرایط اقتصادی، شرایط اجتماعی، شرایط کالاهای اجتماعی و شرایط محیط فیزیکی. روش تحقیق این پژوهش پیمایشی می باشد و جامعه آماری آن خانوارهای ساکن در شهر همدان بوده که در این بین تعداد 400 خانوار از طریق روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شده اند و با استفاده از پرسش نامه، داده های مورد نیاز از طریق پاسخ های افراد جمع آوری و با استفاده از نرم افزار spss پردازش شدند. نتایج این مطالعه نشان می دهد که بین متغیرهای وضعیت اشتغال، پایگاه اجتماعی اقتصادی و نوع محله با متغیر وابسته یعنی کیفیت زندگی شهری رابطه معنادار وجود دارد. هم چنین مقایسه نتایج ابعاد عینی و ذهنی کیفیت زندگی نشان می دهد که 8/31 درصد خانوارها در حالت بهزیستی و 7/11 درصد آن ها در حالت محرومیت قرار دارند؛ در حالی که 1/54 درصد آن ها در حالت ناهماهنگی و 02/0 درصد در حالت انطباق قرار گرفته اند.
فاطمه ناجی مهر جواد افشارکهن
در جهان امروز شهروندی یکی از اساسی ترین مفاهیم در حوزه مسائل شهری تعریف می شود؛ به گونه ای که بررسی عوامل موثر بر تحقق و یا موانع عدم تحقق این مفهوم در سطوح محلی و شهری مورد توجه بسیاری از محققان و پژوهشگران امر می باشد. جوامع شهری، جهت بقای خود نیازمند حضور شهروندانی هستند که تنها به صرف حضور فیزیکی در شهر، خود را شهروند تلقَی ننمایند و با آگاهی از حقوق شهروندی و متعهَد بودن به وظایف و مسئولیت های اجتماعی خود نقش فعَال و موثری در اجتماع داشته باشند. لازمه تحقّق چنین امری تقویت احساس شهروندی افراد می باشد که به عنوان اصلی ترین مولفه در عمل به شهروندی تلقَی می شود. از دیگر سوی سرمایه اجتماعی به عنوان کلید استقرار جامعه مدنی، عاملی موثر در تقویت احساس شهروندی افراد محسوب می شود. سرمایه اجتماعی مجموعه شبکه های مشارکت اجتماعی، اعتماد و همیاری است که شکل گیری آن در جامعه زمینه های افزایش آگاهی اجتماعی و پرورش روحیه جمعی افراد را فراهم آورده و بدین ترتیب به تقویت احساس شهروندی افراد منجر می شود. هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر ابعاد ساختاری (شبکه های مشارکت اجتماعی) و شناختی (اعتماد، اطلاعات و همیاری) سرمایه اجتماعی بر احساس شهروندی افراد می باشد. روش تحقیق این پژوهش پیمایشی می باشد؛ و جامعه آماری آن ساکنین مناطق 13 گانه شهر مشهد می باشد که 415 نفر آن از طریق نمونه گیری چند مرحله ای به عنون نمونه انتخاب شدند. بااستفاده از پرسش نامه، داده های مورد نیاز، جمع آوری و با استفاده از نرم افزار spss و amos پردازش شدند. نتایج این مطالعه نشان می دهد که بین سرمایه اجتماعی و احساس شهروندی در تمامی مناطق رابطه معنی دار وجود دارد. هم چنین رابطه مثبت و معنی دار بین بعد ساختاری سرمایه اجتماعی با احساس شهروندی افراد در تمامی مناطق 13 گانه مشهد به جز مناطق 1 و 5 تأیید شد. سرمایه اجتماعی شناختی نیز از رابطه مثبت و معنی داری با احساس شهروندی در تمامی مناطق، به جز منطقه 4 برخوردار می باشد. هم چنین نتایج دقیق نشان داد که بین متغیرهای سن، جنسیت و پایگاه اجتماعی- اقتصادیبا متغیر وابسته یعنی احساس شهروندی رابطه معنادار وجود دارد.
سعید حسینی جواد افشارکهن
چکیده ندارد.