نام پژوهشگر: داود حسینی
حمید حسنی رضا اکبریان
خودگرایی اخلاقی نظریه ای در حوزه ی اخلاق هنجاری است که می گوید: هر فرد باید منحصرا به دنبال منافع خودش باشد؛ نظریه ای که در مقابل اخلاق نوع دوستی قرار می گیرد. آین رند، یکی از نظریه پردازان خودگرایی اخلاقی، این نظریه را بر مبانی معرفت شناختی و وجودشناختی خاصی مبتنی می داند. وی این مبانی را عینیت گرایی یا آبجکتیویسم می نامد و معتقد است عینیت گرایی در متافیزیک، به خودگرایی در اخلاق می انجامد. بنابراین از طریق مبانی متافیزیکی مرتبط با بحث می توان به نقد خودگرایی پرداخت. مباحث متافیزیکی غنی ملاصدرا، به دلیل برخی رویکرد های مشترک به اخلاق بین ملاصدرا و رند،از جمله نسبت به رابطه ی متافیزیک و اخلاق، و نیز مشابهت هایی در برخی مباحث متافیزیکی، می تواند با دیدگاه های رند مقایسه گردد. گاهی رند در نظریهی خودگرایی اخلاقی خود به اصالت فرد ملاصدرا در اخلاق نزدیک می شود. ملاصدرا کمال جامعه را در کمال افراد جستجو می کند. نهایتا، با بررسی یکی از استدلال های مهم خودگرایی اخلاقی )استدلال از طریق فردگرایی متافیزیکی(، می توان نقد مشخصی از سوی فلسفه ملاصدرا به مبانی متافیزیکی خودگرایی اخلاقی، و به افراد به عنوان زمینه » تشخص « همین سان، خود نظریه خودگرایی اخلاقی، وارد ساخت. در این استدلال، از ای برای توجیه برخورد متفاوت با خود از دیگران استفاده می شود. در حالی که بر اساس مبانی اصالت وجودی و تشکیک وجودی و، بهویژه، وحدت وجودی ملاصدرا، تشخص افراد نمی تواند دلیل مناسبی برایرفتار متفاوت تلقی گردد. نظریهی عرفانی اخلاقی ملاصدرا مبتنی بر تقریری از وحدت وجود مختص به خودش است. همچنین، دیدگاه صدرا راجع به تشخص می تواند مقدمه ای برای فلسفه اخلاقی تلقی گردد که میان منافع خود و دیگران تعادل را برقرار می سازد. کلمات کلیدی: خودگرایی اخلاقی، رند، ملاصدرا، تشخص، فردگرایی متافیزکی، اصالت وجود، تشکیک وجود
محسن شعبانی صمغ آبادی لطف الله نبوی
جزء و کل مفاهیم بسیار آشنایی در زندگی روزمره هستند که فرد از نخستین سال های زندگی قادر به شناسایی و کاربرد آنها است. متافیزیک دانان از دیرباز به بحث هایی چون انواع کل ها، رابطه جزء و کل و ... پرداخته اند. لیکن بحث نظام مند درباب جزء و کل در اواخر قرن نوزدهم در نوشته های فرانتس برنتانو پدیدار شد. تلاش های برنتانو توسط شاگردان وی اشتومپف ، تفاردوفسکی و هوسرل پی گرفته شد. رویکرد منطقی به مباحث جزء و کل که منجر به ایجاد نظریه پارشناسی امروزین گشت، حاصل تفکرات استانیسواف لشنیفسکی ریاضی دان و منطق دان لهستانی است. در نوشتار حاضر نخست به ساختار نحوی نظریه های امروزین پارشناسی می پردازیم. تقریری که در این نوشتار مد نظر بوده توسط آکیله ورزی ارائه شده است و نظریه ای است که در منطق محمولات مرتبه اول به علاوه این همانی صورت بندی شده است. زان پس به ساختار معنایی (نظریه مدل) نظریه های پارشناسی را مورد ملاحظه قرار داده ایم که عمدتا تاکید روی مشابهت های ساختاری نظریه های پارشناسی و نظریه مجموعه ها و جبر بولی است. برخی چالش ها و برخی ملاحظات فلسفی همچون مصداق مندی رابطه جزئیت و رابطه کل با اجزاء موضوعات فصل چهارم هستند. در فصل پنجم اجزاء در گذر زمان از دیدگاه نظریه های سه بعد گرایانه و چهار بهد گرایانه را مطالعه خواهد نمود و فصل ششم به تز ذات گرایی پارشناختی که درباره وضعیت ضروری بودن یا نبودن اجزاء یک کل است اختصاص دارد. فصل هفتم هم ارزیابی رویکرد متافیزیکی در بحث جزء و کل است و هم سعی دارد با به کار گیری حداقلی ابزارهای پارشناختی پاسخ های نظام مند تری به برخی چالش های مطرح شده در ادبیات بحث را فراهم کند.
داود حسینی فریدون مقدس نژاد
در طول سال ها با افزایش حجم و بار محور های عبوری در راه ها، ضخامت روسازی ها افزایش یافته و تلاش شده است پتانسیل ایجاد ترک ها ی خستگی در لایه ی آسفالتی به حداقل برسد. اما تحقیقات میدانی نشان می دهند در بسیاری از موارد بخصوص در روسازی های ضخیم تر، ترک های بالا به پایین از عوامل مهم خرابی روسازی است. عوامل محیطی و سطح تماس چرخ و روسازی به عنوان عوامل موثر در ترک های بالا – پایین شناخته می شوند. از این رو در تحقیق حاضر تلاش شده است تا حد ممکن سطح تماس چرخ و روسازی به واقعیت نزدیک و همه ی مولفه ی تنش های سطحی در نظر گرفته شوند. در گام ابتدایی به وسیله ی نرم افزار تحلیل عددی abaqus تایر به عنوان انتقال دهنده ی نیرو از وسیله ی نقلیه به روسازی مدل شده است و پاسخ ها در سطح تماس تایر و یک صفحه ی صلب مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان می دهند تطابق خوبی بین تنش های سطحی در مدل و نتایج آزمایشگاهی وجود دارد و همچنین تنش های نرمال در سطح به شدت غیریکنواخت بوده و در بسیاری از نقاط بزرگتر از فشار باد داخلی تایر است. در گام دوم تایر بر سطح روسازی انتقال یافته و تحت بارگذاری استاتیکی قرار می گیرد. این نوع بارگذاری باعث می شود همه ی مولفه های نرمال، طولی و عرضی تنش به سطح روسازی اعمال شوند. نتایج نشان می دهد پاسخ های حاصل از این نوع بارگذاری بزرگتر از بارگذاری مرسوم دایره ای یکنواخت است. همچنین تنش های برشی در زیر آج ها و تنش های کششی در لبه ی تایر مقادیر قابل توجهی داشته و می توانند عوامل اصلی ترک های بالا پایین باشند.
امیرحسین زادیوسفی داود حسینی
چکیده اگر p اولی باشد آنگاه p صادق است. آیا شرطی فوق برقرار است؟ مسئله ای که در این تحقیق مورد بررسی قرار خواهیم داد این است که چگونه می توان از اولی بودن قضیه ای صدق آن را نتیجه گرفت. در این پژوهش به بررسی دو نظریه در میان فلاسفه اسلامی معاصر راجع به مسئله فوق می پردازیم. یکی نظریه «مبتنی بر علم حضوری» که مبدع آن محمدتقی مصباح یزدی است و دیگری نظریه «مبتنی بر حکایت ذاتی» که مبدع آن غلامرضا فیاضی است. محمدتقی مصباح یزدی سعی دارد با استفاده از «علم حضوری» به مسئله فوق پاسخ دهد و غلامرضا فیاضی بر این است که با استفاده از «حکایت ذاتی» این کار را انجام دهد. در این پژوهش ابتدا نظریه محمدتقی مصباح یزدی را تشریح می کنیم. وی قائل است صدق قضایای اولی، مبتنی بر علم حضوری است از این¬رو در این قضایا خطا راه ندارد. سپس به نقدهای وارده بر این تئوری می پردازیم و در نهایت برای برخی از نقدها راه حل هایی را پیشنهاد می کنیم. در مورد نظریه «مبتنی بر علم حضوری» نتیجه این خواهد شد که این نظریه در بهترین شرایط تنها قادر است برای صدق برخی از قضایای اولی راه حل قابل قبولی باشد. پس از بررسی نظریه نخست به نظریه غلامرضا فیاضی خواهیم پرداخت. وی قائل است صدق قضایای اولی مبتنی بر حکایت ذاتی است و از آنجا که در حکایت ذاتی خطا راه ندارد صدق قضایای اولی تضمین شده است. این نظریه را نیز ابتدا تبیین نموده و سپس به نقدهای وارد بر آن می پردازیم و برای برخی از نقدها راه حل هایی پیشنهاد می کنیم. در مورد نظریه «مبتنی بر حکایت ذاتی» نتیجه این خواهد شد که این تئوری را نمی توان راه حل قابل قبولی برای مسئله صدق در اولیات دانست. واژه های کلیدی
بهناز باقری غلام رضا ذکیانی
در این پایان نامه ابتدا به بررسی تئوری مطابقت و سپس اشکالات آن پرداخته و آن گاه نظریات «نفس الامر» و «صادق ساز» را در پرتو تئوری مطابقت مورد بررسی قرار داده ام. پس از معرفی این دو نظریه، به بحث چگونگی صدق انواع گزاره های سالبه، موجه، کلی و زمانی به واسطه ی این دو تئوری پرداخته ام و به انواع راه حل هایی که این دو تئوری برای پشتیبانی صدق این گزاره ها آوردند، اشاره کرده ام و در پایان ایده هایی برای مقایسه این دو نظریه آورده ام.
نعمت الله حاجی حسینی حسین کارآمد
در این تحقیق، عوامل موثر بر شکل گیری و تقویت عزّت نفس از دیدگاه اسلام بررسی شده است. در رابطه با پیشینه ی تحقیق حاضر تا آنجاکه نگارنده اطّلاع دارد تحقیق مستقلّ و جامعی صورت نگرفته است. از آن جا که عزّت نفس یکی از نیازهای اساسی انسان و لازمه ی مهمّ زندگی موفقیّت آمیز است، باید آن را در جامعه پرورش داده و تقویت نمود و این مهمّ جز با شناخت عوامل عزّت نفس حاصل نخواهد شد؛ از این رو ضرورت دارد تحقیقی جامع درباره ی آن انجام شود که رساله ی حاضر این مسئولیت را پذیرفته است و هدف آن، بررسی سوالات اصلی و فرعی تحقیق و پاسخ دادن به آن ها است. در این تحقیق از روش توصیفی – تحلیلی استفاده شده است؛ یعنی با مراجعه به منابع و گردآوری مطالب به دسته بندی آن ها پرداخته و سپس تحلیل و تبیین می شود. همچنین جمع آوری مطالب به روش اسنادی انجام شده است. که البتّه تحقیق در این راستا با محدودیت های تحت کنترل و خارج از کنترل مواجه بوده است. پس از ارائه ی بحث کلّیات که شامل بیان مسأله، سوالات تحقیق، پیشینه ی تحقیق، اهداف تحقیق، روش تحقیق، و محدودیت های تحقیق می باشد، مباحثی چون ماهیّت عزّت نفس، مولفه های عزّت نفس، اهمیّت و آثار عزّت نفس، اقسام و مراتب عزّت نفس مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامه، محقّق، عوامل درونی عزّت نفس را به بحث گذاشته و به مباحثی چون: وراثت، فطرت، ایمان، تقوا، نیّت، عبادت، دعا، تفکّر، توکّل، صبر، علم و حسن خلق پرداخته است. پس از آن، نقش عوامل بیرونی مورد بررسی قرار گرفته که مشتمل است بر عوامل فرا طبیعی مانند: نقش خداوند متعال، فرشتگان و الهامات غیبی در ایجاد و تقویت عزّت نفس، عوامل طبیعی، مانند: آب، غذا، مسکن، و عوامل انسانی مانند: خانواده، مدرسه، و جامعه، و در پایان نتیجه گیری انجام شده و پیشنهادهای ارائه شده است.
هادی مرادی گلین قشلاقی داود حسینی
یک تار مو کسی را از تاس بودن در نمی آورد و کاشتن یک تار مو بر سر کسی که تاس است او را غیر تاس نمی کند، پس فرد غیر تاسی وجود ندارد. زبان طبیعی مملو از محمول هایی مشابه تاس است. مهمترین ویژگی این عبارات داشتن مورد حاشیه ای است یعنی مواردی وجود دارد که نه تاس بر آن ها صادق است و نه غیر تاس. به چنین کلماتی مبهم گفته می شود. ویلیامسون نظریه ای شناختی برای کلمات مبهم ارائه می کند که مبتنی بر دو امر اساسی است: (1) استدلال وی برای دفاع از معناشناسی دو ارزشی (2) سعی در توضیح ابهام از با استفاده از نظریه ی دانش نا دقیق خود. ویلیامسون ادعا می کند در موارد دانش نادقیق حاشیه برای خطایی برای دانستن لازم است و صورتبندی از حاشیه برای خطا ارائه می کند. گومز تورنته با پیش کشیدن گزاره های شفاف این صورتبندی از حاشیه برای خطا را مورد نقد قرار می دهد. ویلیامسون در دفاع از معرفت گرایی به ارائه ی نوع جدیدی از اصل حاشیه برای خطا می پردازد و مدعی است که نوع جدید نیز برای دفاع از معرفت گرایی بسنده است. نوع جدید نیز بنا به ادعای گومز تورنته دچار مشکلاتی از قبیل مغالطه ای بر مبنای عدم تمایز بین "دانستن" و "قابل دانستن" صورتبندی شده است. فارا گرف با تعمیم نتایج گومز تورنته بر مبنای مدل های معرفت گرا گزینه های موجود بر سر راه معرفت گرا را بر می شمرد و معتقد است که هیچ یک بدون دردسر نخواهند بود. ویلیامسون در مقام پاسخ به نقدهای مطرح شده آن ها را بیشتر مربوط به ساختار یک نظریه ی خوب برای ابهام می داند که این نقدها قابل ترجمه به تمام نظریه های دیگر ابهام نیز هستند و دیدگاه شناختی هیچ جایگاه بدتری نسبت به دیگر نظریه های ابهام ندارد.
وحید خادم زاده محمد سعیدی مهر
استعاره در دیدگاه سنتی نوعی آرایه ی ادبی محسوب می شود. توصیه ارسطو و حکمای مسلمان این است که کاربرد استعاره باید منحصر در متون ادبی باقی بماند. لیکاف و جانسون با نقد این دیدگاه بیان می دارند که استعاره بخش جدایی ناپذیری از فرایند تفکر در انسان است. اندیشه ی استعاری امری اجتناب ناپذیر، فراگیر و معمولا ناآگاهانه است. استعاره مفهومی عبارت است از نگاشت نظام مند بین حوزه های مفهومی: یک حوزه از تجربه بشر که ملموس و عینی است ـ حوزه مبدأ ـ بر روی حوزه دیگری که معمولا انتزاعی تر است ـ حوزه مقصد ـ نگاشت می شود. استعاره های زبانی در اکثر اوقات بازتاب استعاره های مفهومی در زبان هستند. لیکاف و جانسون به بررسی و معرفی استعاره های مفهومی در حوزه های گوناگون و از جمله فلسفه پرداخته اند. به زعم آنها، هر فیلسوفی نظام فلسفی خویش را مبتنی بر یک یا چند استعاره محوری پایه گذاری کرده است. در این رساله، ابتدا نظریه شناختی استعاره را تبیین کرده و نقاط تمایز این نظریه را از نظریه سنتی ارسطو برجسته می سازیم. با ارائه مثال های فراوان از زبان متعارف و زبان فلسفی تصویر کامل تری از نظریه مذکور ترسیم می کنیم. استعاره های محوری حاکم بر فلسفه یونانی بویژه فلسفه افلاطونی و ارسطویی را از زبان لیکاف و جانسون تقریر کرده و سپس به بررسی استعاره های بنیادین فلاسفه مسلمان با محوریت ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا در حوزه وجود شناسی می پردازیم. وجود شناسی صدرایی مبتنی بر استعاره های «ذات وجود است»، «وجود سیال است» و «وجود نور است» شکل گرفته است. در نهایت نیز با تقریر نگاه لیکاف و جانسون در باب علیت، استعاره های مفهومی حاکم بر نظریه علیت در فلسفه اسلامی را استخراج و مورد تحلیل قرار می دهیم. علیت در فلسفه ابن سینا با محوریت استعاره «علیت انتقال دارایی ها است» و در فلسفه ملاصدرا با محوریت استعاره «علیت حرکت به سمت خارج است» مفهوم سازی می شود.
داود حسینی یعقوب مهارتی
کارآفرینان دارای یک سری ویژگی¬های روانشناختی خاصی می¬باشند که باعث وجه تمایز آن ها با غیرکارآفرینان می-گردد. هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر ویژگی های شخصیتی کارآفرینان فرهنگی بر اثر بخشی درک شده دوره های آموزشی زبان فارسی دانشگاه فردوسی مشهد در لبنان است. این تحقیق کاربردی و از لحاظ نحوه گردآوری اطلاعات، توصیفی است و از نظر روش اجرا پیمایشی است. جامعه اول در این تحقیق شامل متولیان برگزاری دوره های آموزش زبان فارسی و جامعه دوم تحقیق از بین فارسی آموزان دوره های آموزشی انتخاب شدند. در این پژوهش برای بررسی روایی صوری در پرسشنامه، از اساتید راهنما و مشاور و همچنین خبرگان علمی استفاده گردید و از تحلیل عاملی برای روایی سازه استفاده گردید. برای اندازه¬گیری پایایی از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده و پایایی مورد تایید قرار گرفت. در جهت تحقق هدف محوری، شش فرضیه مطرح شد. جهت آزمون فرضیه ها از مقدار احتمال (t-value) حاصل از برازش مدل در حالت معنی داری پارامترها استفاده شد. مناسبت (برازندگی) مدل پیشنهادی با تبیین فرضیه ها در حالت تخمین استاندارد و معنی داری پارامترها با استفاده از نرم افزار smartpls بررسی گردید. به کمک آزمون تحلیل مسیر روابط بین مولفه های مدل مورد تایید واقع شد و بر اساس مدل برازش داده شده نتایج نشان داد: ویژگی های شخصیتی مورد مطالعه از جمله ریسک پذیری، نیازبه توفیق طلبی، تحمل ابهام، مرکز کنترل، خلاقیت ونوآوری متولیان دوره های آموزش زبان فارسی بر اثربخشی دوره ها تاثیر مثبت ومعنی داری دارد. در حالی که بین نگرش فرهنگ محور متولیان دوره های آموزش زبان فارسی و اثربخشی دوره ها، رابطه معنی داری وجود ندارد. ضمن اینکه سطح تمامی ابعاد کارآفرینی فرهنگی درمتولیان دوره های آموزش زبان فارسی مناسب بوده و اثربخشی دوره های آموزش زبان فارسی از دیدگاه فراگیران نیز مناسب و درنتیجه اثربخش می باشد.
حاتم معلم داود حسینی
همانطور که از نام این پایان نامه پیداست، تلاش شده است برنامه هیلبرت، که از معروف ترین و موثرترن برنامه های پی گیری شده ی ریاضیات در قرون اخیر است، یعنی صورتگرایی متناهی گرایانه معرفی شده، و فرجام کار آن که در قضایای ناتمامیت گودل نمود می یابند معرفی، اثبات و توجیه شوند. برنامه هیلبرت در پی برنامه هایی همچون منطق گرایی و شهودگرایی و به منظور نشان دادن برائت ریاضیات از هرگونه شک و تردیدی بود. در این پایان نامه نخست فضای ریاضیات پیش از شروع برنامه هیلبرت توصیف شده، سپس شرحی از زندگی و کارهای هیلبرت و بعد از آن برنامه صورتگرایی و متناهی گرایی به تفصیل، اما با دوری از ورود به جزئیات صوری شرح داده شده است. در نهایت با تدوین یک نظام صوری متناهی گرایانه که تمام انتظارات هیلبرت را برمی آورد آغاز و سپس قضایای ناتمیت گودل در این نظام اثبات شده است. همچنین بخشی جهت شرح روند اثباتی که در بخش نخست فصل آمده است آورده شده که به خواننده کمک می کند بدون درگیری با قضایای پیچیده و اثبات های پیچیده تر آن ها فرآیند رسیدن به قضایای ناتمامیت را دنبال کند.
عامر آمیخته لطف الله نبوی
در پی توسعه ی منطق جدید، «منطق کلاسیک» در مقوله هایی چون «ضرورت»، «زمان»، «معرفت»، «تکلیف» و ... گسترش پیدا کرده است. با پرداختن به مقوله ی «خواست»، الگو از «منطق های نیمه کلاسیک» بالاخص «منطق تکلیف» و به کمک «منطق ترجیح»، گسترشی نو از منطق کلاسیک را برساختیم. این گسترش، در حوزه های «موجهات نرمال»، «موجهات غیرنرمال»، «محمولات»، «عوامل»، «شرط» و «مقدار خواستن» بسط داده شده است. با تاکید بر تکنیک های ریاضی منطق جدید، کمی فلسفیدن و اشاراتی بر روانشناسی به تحلیل مفهوم «خواستن» و تاسیس «منطق های خواست» پرداختیم. به علاوه سیستم هایی با محوریت مفاهیم «تمایل» و «ترجیح» را معرفی کردیم. و در مورد ارتباط بین «خواستن» و «ترجیح دادن» نیز نظام هایی را پیشنهاد دادیم. در میان منطق ها به طور مستقیم یا غیرمستقیم از «منطق موجهات محمولی»، «منطق زمان»، «منطق معرفت»، «منطق تکلیف شرطی»، «منطق ترجیح»، «منطق ترجیح موجهاتی»، «منطق ربط» و «منطق شرطی» استفاده کرده ایم. در بیان ساختار معنایی «منطق های خواست نرمال» نیز از ایده ی «جهان های ممکن تکلیفی» در دلالت شناسی کریپکیایی «منطق تکلیف» بهره برده ایم.
داود حسینی داریوش سوری
بررسی طیف جذبی و گاف نوری در ترکیب مرد نظر و اثبات آمورف بودن ترکیب