نام پژوهشگر: عاتکه محمدی
عاتکه محمدی محمدعلی حسینی زاده
چکیده : جنبش مشروطیت در دو کشور ایران و افغانستان به تبع جنبش های مشروطه خواهی در جهان در صدد محدود کردن قدرت مطلقه شاهی و مشروطه کردن حکومت و دست یافتن به آزادی های فردی و اجتماعی و رشد و ترقی کشور بود. مشروطه خواهی در این دو کشور با یک هدف مشترک اما با دو چهره متفاوت ظاهر شد. در ایران ایده مشروطیت توانست در میان اقشار مختلف جامعه نفوذ کند از این رو لایه های میانی جامعه نیز در جریان مشروطه خواهی قرار گرفته بودند. اما در افغانستان این جنبش نتوانست در میان لایه های میانی و زیرین جامعه گسترش پیدا کند. از منظر ساختار و کارگزار تفاوت بین ساختارها و کارگزاران مشروطه در ایران و افغانستان سبب پیامد های متفاوتی در جنبش مشروطه دو کشور شده است. در ایران ضعف ساختار سیاسی دولت قاجار و اقتدار اجتماعی علما و حضور فعال آنان در جنبش و حمایت از مشروطه با توجه به ساختار فرهنگی ایران، فرصتی برای بسط ایده مشروطیت در میان لایه های مختلف جامعه بود، اما در افغانستان ایده مشروطیت با موانعی چون قدرت ساختار های سنتی، ضعف اقتدار اجتماعی رهبران و عدم حمایت جدی علما از مشروطه روبرو بود. از این رو نتوانست در میان اقشار مختلف مردم گسترش پیدا کند. اگرچه نحوه شکل گیری جنبش در دو کشور متفاوت بود اما هردو به یک سرانجام ختم شد، چرا که رهبران مشروطه در هردو کشور ایران و افغانستان به دلیل فراهم نبودن زمینه های ساختاری استقرار نظام مشروطه نتوانستند پارامترهای نظام مشروطه را با ویژگی های جامعه سنتی خود تطبیق دهند. از این رو نظام مشروطه در هردو کشور نظام با ثباتی نبود و در نهایت به استبداد ختم شد.