نام پژوهشگر: حنیف رحیمی پردنجانی
حنیف رحیمی پردنجانی مرضیه پیراوی ونک
با استفاده از نظریات باختین و هابرماس، این پژوهش سعی داشت با یکسان سازی و تبدیل انواع مختلف حکومت و مکاتب نقاشی دوره ی قاجار در ایران و اروپا، به دو نوع حکومت یا نقاشی «تک صدا» و یا «چند صدا»، امکان تطبیق و مقایسه ی آن دو را فراهم سازد و پاسخی منطقی به پرسش هایی از این دست دهد که آیا بین نوع حکومت و نوع نقاشی همزمان با آن نسبتی وجود دارد؟ اگر هست، این نسبت چگونه است؟ همچنین آیا بین تحوّلات اجتماعی (انقلاب) و نوع نقاشی ارتباطی وجود دارد؟ پژوهش حاضر، در پی پاسخ به سوالات مطروحه، سعی در برقراری نسبتی میان فلسفه ی سیاسی و هنر داشت و همچنین ضمن نگاهی نو به تاریخ نقاشی قاجار و فرانسه، تلاش داشت زمینه ای برای درک و تبیین ارتباط سیاست و هنر در زمان کنونی برقرار سازد. در این راستا فرض شد که «صدا»های موجود در آثار نقاشی با نوع حکومت، رابطه ای مستقیم دارد؛ یعنی حکومتِ «تک صدا»، نقاشی «تک صدا» و حکومتِ «چندصدا»، نقاشی «چندصدا» به دنبال دارد. همچنین در پی تحولات سیاسی ـ اجتماعی، با افزایش صداهای مردم در حکومت، صداهای موجود در نقاشی ها افزایش می یابد. روش این پژوهش از نظر هدف توسعه ای و از نظر روش، تاریخی است و در تجزیه و تحلیل از روش باختین بهره جسته است و در نهایت با توجه به پیکره ی مطالعاتی خود این نتایج حاصل شد که حکومت تک صدا، نقاشی تک صدا در پی دارد اما، با قاطعیت نمی توان گفت که حکومت چندصدا، نقاشی چندصدا به دنبال دارد. همچنین در پی تحوّلات اجتماعی، تقریباً عکس فرض پژوهش حاصل شد؛ یعنی با افزایش صداهای مردم در حکومت، نقاشی تمایل به تک-صدایی دارد.
علی اکبر حاتمی جلیل جوکار
این پژوهش با عنوان «جامعه شناسی تاریخی هنر نگارگری عصر شاه تهماسب صفوی» در پی پاسخ به این مسأله بود که هنر نگارگری به عنوان یک پدیده ی تاریخی اجتماعی، با ساختارهای اقتصادی، سیاسی، دینی، فرهنگی، اجتماعی و فردی عصر شاه تهماسب صفوی چه پیوندی دارد؟ در این راستا پژوهشگر با استفاده از روش جامعه ـ شناسی تاریخی خرد، به تبیین روابط علت و معلولی بین این ساختارها و جریانات نگارگری عصر شاه تهماسب صفوی پرداخته است. روش این پژوهش در اجرا از نوع توصیفی-تحلیلی است و در چارچوب تحقیقات بنیادیِ نظری قرار می گیرد. به طور کلی با بررسی جریانات نگارگری این دوره با استفاده از روش جامعه شناسی تاریخی و تبیین ساختارهای بنیادین و تأثیر آنها بر جریانات نگارگری این دوره ی زمانی، پژوهشگر به نتایج زیر دست یافته: اثبات تغییر رویکرد شاه تهماسب در بستر زمان در قبال هنر نگارگری، ارتقا جایگاه اجتماعی نگارگران، استقلال نسبی نگارگری از ادبیات، ایجاد نهادها و طبقات جدید حمایتی علاوه بر دربار، رواج مضامین مذهبی در آثار، مهاجرت هنرمندان و در نهایت انتقال سنت نگارگری از سطح هنری درباری به سطح جامعه.