نام پژوهشگر: زهرا اخوان
زهرا اخوان محمد جواد غلامرضا کاشی
چکیده مقوله سنت و نوع برقراری ارتباط با آن و حدود آن در زمینه ساماندهی امور جمعی، از ارکان مهم گفتار سیاسی در ایران معاصراست. سنت به خودی خود، پیش از آنکه یک مفهوم مستقیم سیاسی باشد یک سازه معنایی در ساختار ذهنیت اجتماعی است. با توجه به آنکه ادبیات به ویژه در دوره مدرن از مهم ترین دریچه های ورود به ساختار ذهنیت اجتماعی است، دراین تحقیق با بازکاوی مفهوم سنت در ادبیات معاصر و تحول آن طی نیم قرن اخیر، بازتاب آن را در گفتار سیاسی ایران و تحول آن مورد مطالعه قرار خواهیم داد. در این تحقیق نشان خواهیم داد که مفهوم سنت پیش از انقلاب اسلامی سال 1357 در چارچوب خواست انسان برای تحقق آزادی خویش است که این امر با مفهوم کربلای حسینی و زینب به نمایش گذاشته می شود اما این به معنای بازگشت به گذشته نیست بلکه رهایی از غیرخویشتن و بازگشت به ورای زمان و مکان است که این موارد مستقیما در جوهر گفتار سیاسی بسیج کننده دوران انقلاب نیز انعکاس یافته است. همین امر با بحث در زمینه تحول معنایی سنت در ادبیات پس از انقلاب نیز واجد ویژگی هایی از قبیل دریدگی (گسیختگی) و مبنازدایی و بی پناه شدن سنت شناخته شد که در ساختار گفتار سیاسی پس از انقلاب منعکس شده است. همان طور که از ماهیت موضوع برمی آید روش اتخاذ شده در این پژوهش تحلیل گفتمانی است. براین اساس با تکیه بر برخی رمان های اثرگذار معاصر و انتخاب شخصیتی شاخص از دو دوره قبل از انقلاب و بعد از آن که معرف گفتمان عصر خویش است به تحلیل محتوای رمان ها و بیانات افراد می پردازیم تا در پرتو این تحلیل مفهوم سنت را در دو گفتمان متفاوت بشناسیم و با مقایسه شباهت ها و تفاوت های این دو گفتمان چرخش معنایی مفهوم سنت را دریابیم بدین ترتیب با مروری بر گفتارهای سیاسی دو دوره، الگوهای گفتاری زیر در حول مفهوم سنت استخراج شد که به شرح زیر می باشد. • سنت به عنوان تقدیر، سرنوشت، پیشانی نوشت، تعطیلی فکر و به تدریج زمینی کردن آن • سنت به عنوان تعهد، اخلاق، اصالت • سنت به عنوان محاسبه، آزادی، سودشخصی