نام پژوهشگر: سید حسن شرفی

کرامت انسانی در تفسیرهای حقوق بشر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم انسانی 1389
  سید حسن شرفی   مصطفی تقی زاده انصاری

در حقیقت حقوق بشر انعکاسی از اخلاق، ادبیات، ایدئولوژی و عملکرد سیاسی لیبرالیسم غربی است. حقوق بشر مانند حقوق داخلی در نظام های حقوقی کشورهای مختلف ظرفیت هایی دارد که موضوعات آن در این ظرفیت ها مطلوب تعدادی از انسان ها و جوامع بشری و منفور برخی دیگر است. طرفداران و مخالفینی دارد. برداشت های مختلفی را می توانم از حقوق بشر مورد نقد و بررسی قرار داد که یکی از آنها مولفه ی جهانی بودن حقوق بشر است که در این راستا این حقوق متعلق به کلیه ابناء بشر است و در زمره حقوق طبیعی کلیه انسانها قرار می گیرد و از شمول مسائل داخلی دولت ها خارج شده و جزو مسائل بین المللی و در حیطه حقوق بین الملل قرار می گیرد. به عبارت دیگر زمینه و بستری را برای تحت تأثیر قرار دادن عملکرد دولتها تشکیل می دهد. از این منظر سیاست بین المللی ناظر بر حقوق بشر در گستره ارتباطات جهانی و فعالیت های سازمان های بین المللی می تواند تحولات وسیعی را در امور داخلی و بین المللی به وجود آورد. امروزه تحولات و تعهداتی نیز با وصف بین المللی (erga omnes) به صورت هنجارهای بین المللی دلالت بر انسانی کردن نظم حقوق بین المللی حاکم بر روابط بین و در درون دولت ها و از سوی دیگر جهان شمولی حقوق بشر دارد. اما مولفه ی نسبی گرایی یا نسبیت فرهنگی دیدگاه دیگر طرفداران حقوق بشر است که به لحاظ تفاوت فرهنگ و تمدن هر کشوری با کشور دیگر مجموعه ی حداقل های به رسمیت شناخته شده جهانی حول محور «انسانیت» فراتر از عواملی چون فرهنگ، دین و قوم تحت تأثیر شکاف هایی در نظام بین الملل قرار دارد. این اختلاف فرهنگ ها می توانند آثاری بر اجرای قواعد حقوق بشر داشته باشند که حتی منجر به رفتارهای سبعانه و غیرانسانی دولت ها نسبت به انسانها گردند. چنانچه در جهان دوقطبی ایدئولوژیک دوران جنگ سرد، دنیای غرب فاصله جهان شرق را از معیارهای حقوق بشر بسیار زیاد ارزیابی می نمود و رژیم شرقی را رژیم خودکامه و خشن تلقی می کرد. به طور کلی حمایت از حقوق بشر و ارتقاء آن می تواند رافع بسیاری از نقیصه های رفتاری دولت ها با شهروندان گشته و بدون اینکه رنگ، نژاد، مرز جغرافیایی ملاک عمل قرار گیرد از آزادی جان و مال انسان ها در اقالیم مختلف در مقابل تعرضات دفاع نماید. مخاطبین حقوق بشر در اصل کل دنیای بشر است که این ایده در قرن هیجدهم مطرح شد و روز به روز بر غنای خود افزود و دایره مطالبات خود را توسعه داد. اندیشه حقوق بشر در تقابل فرد با دولت شکل گرفت. در دوران قدیم که پادشاه را ظل الله و سلطنت را عطیه خدا می دانستند آنچه برای مردم مطرح بود قدرت بی حد و حصر حاکمان و پادشاهان وقت بود که مردم تحت حاکمیت خود را به کرنش و اطاعت محض دعوت می کرد. تجربه تلخ جنگ جهانی این اندیشه را تغییر داد که باید چاره ای اندیشید تا زمینه تکرار آن خشونت ها از بین برود لذا منشور آتلانتیک مورخ 14 اوت سال 1941 میلادی در بحبوحه جنگ از سوی متفقین صادر شد و در اصل ششم خود رهایی انسان ها از «ترس و فقر» را نوید داد و سرانجام اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال 1948 میلادی شامل یک مقدمه و سی ماده انتشار یافت و حقوق و آزادی هایی را به رسمیت شناخت و با اندکی تغییرات در دو سند جداگانه به عنوان میثاق حقوق مدنی و سیاسی و میثاق حقوق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی تکرار شد. لیکن اجرای آنها تا سال 1976 میلادی به تأخیر افتاد که در صحنه بین المللی ارزش های خوبی را برای حقوق بشر و کرامت انسانی به همراه داشت و در این مرحله حقوق بشر شکل گرفت.