نام پژوهشگر: میرعباس عزیزی فر
میرعباس عزیزی فر ناصر نیکوبخت
قصّه های عامیانه فارسی دارای ظرفیت ها و توان مندی های بالقوه پژوهشی فراوانی است. به رغم تنوع، و وسعت این قصّه ها، تاکنون به صورت جامع به طبقه بندی و تحلیل کارکردی عناصر این قصّه ها از جمله «تیپ»های گوناگون قهرمانان قصّه های عامیانه مکتوب منثور ایرانی، درجایی اشاره نشده است. قصّه ها نیز همچون هر داستان، حکایت و روایتی قهرمان می خواهد، اما این قهرمان با تصوری که از قهرمان در نزد عامه وجود دارد، همخوان نیست. این تحقیق در پی پاسخ دادن به این مسائل است که چه تفاوت هایی بین قهرمانان قصه های عامیانه با شخصیت های کُنش گر داستان ها و رُمان های معاصر دیده می شود، از این گذشته مبانی شناخت تیپ در قصه ها چیست و این اشخاص در چه دسته و طبقه ای از طبقه بندی اجتماعی قرار می گیرند؟ در زمینه قصه های عامیانه تاکنون تحقیقات فراوانی به انجام رسیده است و افرادی همچون فخرالدین علی صفی در کتاب«لطایف الطوایف»، ولادیمیر پراپ در کتاب«ریخت شناسی قصه های پریان»، آرنه- تامپسون درکتاب«گونه های قصه های جهان» و اولریش مارزلف در کتاب«طبقه بندی قصه های ایرانی» هر یک به این بحث پرداخته اند. دراین تحقیق با بررسی نظریات صاحب نظرانی همچون پراپ، آرنه تامپسون و مارزلف، به طبقه بندی تیپ های کُنش گر اهّم قصه های عامیانه فارسی پرداختیم و برای هر تیپ کُدی اختصاص دادیم. هدف این پژوهش تیپ شناسی اهم قصّه های عامیانه مکتوب منثورایرانی است؛ شامل هفت قصّه ی: سمک عیار، ابومسلم نامه، داراب نامه طرسوسی، اسکندر نامه، حمزه نامه، حسین کرد شبستری و امیر ارسلان نامدار. به دلیل شهرت، طیف وسیع خوانندگان، اقبال عمومی بسیار و حجم وسیع این قصه ها، از میان قصه های گوناگون فارسی، به این هفت قصه پرداخته شده است. پس از بررسی این قصه ها دریافتیم که علاوه بر تکرار حوادث، که سازنده ی پیرنگ قصه است، تکرار قهرمانان نیز دیده می شود، کُنش ها نیزتکراری و قابل پیش بینی اند، درونمایه درحضور تیپ ها و بسامد آنان تأثیرگذار است و بنا به اقتضای درونمایه، تیپ های خاصی محور قصه قرارمی گیرند، درباریان حضورپر رنگی نسبت به دیگر تیپ ها دارند.