نام پژوهشگر: آزاده بصیری
آزاده بصیری فاطمه کاتب
معماری، علم و هنر شکل بخشی به فضای زیست است و مجسمه سازی هنر هم گذاری یا شکل دهی به اشیاء، و ممکن است در هر اندازه یا با هر سازمایه ای (مصالحی) انجام گیرد. می توان گفت رابطه ی فرم و فضا مفهوم کلی مجسمه سازی و معماری است. تبلور ایده های یک معمار و یک مجسمه ساز با حجم، عینیت می یابد و بیان می شود، لذا چنانچه خاستگاه-های این ایده ها نیز از سرچشمه های واحدی نشأت بگیرد، بی گمان به نتایجی شبیه به هم منجر خواهد شد. پیکره سازان و معماران هر دو با فرم و فضا سرو کار دارند. هر چند این فرم ها در محیط فیزیکی، مقیاس های متفاوتی داشته باشند، آن ها می توانند از تجربیات یکدیگر استفاده کنند. اگرچه مجسمه به وسیله ی فضا محدود شده و معماری، فضا را محدود می سازد، اما زبان مشترکی با هم دارند. دو هنر معماری و مجسمه سازی در دوران های مختلف و به شیوه های مختلف با هم تعامل داشته اند. در دوران مدرن با کشف و استفاده از مواد و تکنیک های جدید و حذف تزئینات، تحولاتی درمعماری و مجسمه سازی روی داد که این تحولات مانند اهمیت یافتن فرم در معماری به کمک مواد دارای قابلیت های مجسمه سازانه و فاصله گرفتن معماری از کارکردگرایی محض و از سوی دیگر به کار گیری فضا در پیکره سازی و نگرش به پیکره به منزله ی محاط کننده ی فضا، سبب پیوند هر چه بیشتر معماری و مجسمه سازی شد. هدف این پژوهش، کاوش علمی درنسبت میان مجسمه سازی و معماری است تا از این رهگذر وجوه افتراق و فصول مشترک آن دو را تبیین سازد و بر استقرار هرچه بیشتر تحقیقات بینامتنی در فضای آکادمیک هنر یاری رساند.