نام پژوهشگر: فهیمه خراسانی
فهیمه خراسانی غلامحسین غلامحسین زاده
چکیده یکی از مهمترین مباحثی که خصوصًا در قرن بیستم، توجه جدی به آن مبذول شده ؛ مبحث روایت است. روایت در معنای عام آن گذر از وضعیتی اولیه به وضعیتی ثانویه است که این بر مبنای کنش کنشگران صورت می-گیرد. مکتب نشانه معناشناسی پاریس که مهترین نظریه پرداز آن آلژیرداس ژولین گرمس است، به بررسی شرایط تولید و دریافت معنا در نظام های گفتمانی روایی می پردازد. نظام های گفتمانی یا مبتنی بر کنش هستند که نظام های گفتمانی شناختی را می سازند و یا مبتنی بر شوِش هستند که نظام های گفتمانی احساسی را می سازند. ادبیات فارسی دارای گنجینه روایی درخشانی است که از این منظر قابل بررسی است. برای نمونه در این تحقیق، داستان سیاوش به دلیل منطق روایی حاکم بر آن، برگزیده و تحلیل شده است. در این بررسی، ابتدا نظریات نشانه شناسان و روایت شناسان معرفی گردیده، سپس به معرفی انواع نظام های گفتمانی پرداخته شده و در پایان داستان سیاوش بر این مبنا بررسی گردیده است و در ضمن آن نشان داده شده که فردوسی چگونه در پردازش این داستان، به زیبایی و مهارت هرچه تمامتر از ظرفیت های روایی، برای ایجاد جذابیت و تنش زایی در این روایت بهره برده است.
فهیمه خراسانی غلامحسین غلامحسین زاده
در ادبیات فارسی، سبک خراسانی، محصول گفتمانی است که وجه غالب آن وفور اندیشه های فلسفی و خصوصا خردگرایی است. این پژوهش بر آن است که رابطه بین تفکر و ادبیات را در سبک خراسانی بررسی کند. تفکر حاکم بر دوران مذکور تفکر مشائی است.رویکردی که برای بررسی متون این دوره انتخاب شده، بر اساس مبانی سبک شناسی گفتمانی است. برای تبیین این مهم، از روش سبک شناسی لایه ای استفاده شده است. به این صورت که آثار منتخب این دوره، در چهار لایه واژگانی، نحوی، بلاغی و ایدئولوژیک مورد مداقه قرار گرفته اند تا از این طریق، تأثیر گفتمان غالب آن دوران که عمدتا تفکرات مشائی است، نشان داده شود.