نام پژوهشگر: محمدجعفر پاک سرشت
نصرت حاتمی آلوقره محمدرضا سرمدی
موضوع اصلی این رساله رشد اخلاقی از نظر ژان ژاک روسو و ژان پیاژه می باشد . هدف از تحقیق بررسی تطبیقی آراء روسو وپیاژه در زمینه رشد اخلاقی و بیان تشابهات و تفاوتهای آراء آنها در زمینه موضوع فوق می باشد . با توجه به اینکه هدف پژوهشگر تحلیل وجوه شباهت ها و تفاوتهای آرای این مربیان در رابطه با مقوله های مربوط با رشد اخلاقی می باشد، پس از بررسی و مطالعه اسناد ومدارک وجمع آوری داده ها به روش توصیفی – تحلیلی به بررسی و مقایسه و تجزیه و تحلیل آراء این مربیان پرداختیم. با بررسی اندیشه های تربیتی روسو و پیاژه متوجه شدیم که روسو معتقد است که آدمی فطرتاً پاک و بی عیب است و اگر بدی در وی دیده می شود ناشی از بدآموزی دیگران و دستاوردهای جامعه متمدن است که بنابر همین اعتقاد وی روش تربیت منفی را برای کودکان مناسب می داند .یکی از روانشناسانی که در زمینه تحقیقات خود از اندیشه های روسو الهام گرفته است ژان پیاژه ( 1932) می باشد وی معتقد است : همانطور که روسو می گفت دوران کودکی در تکوین شخصیت آدمی دورانی مهم و سازنده است که باید از آمادگیهای آن در پرورش کودک و تعالی او بهره گرفت . وجه تمایز آراء روسو و پیاژه در این است که 1- روسو روش تربیت منفی و دور بودن کودک از اجتماع را در سالهای اولیه برای رشد کودکان و سالم ماندن فطرت پاک انسانی از زنگارهای جامعه مناسب می داند در حالیکه پیاژه روش تعاملی را در تربیت اجتماعی واخلاقی توصیه می کند 2- روسو عامل برتری انسان بر دیگر جانداران را دروجدان می داند در حالی که پیاژه عقل را عامل برتری می داند.
شقایق نیک نشان حسنعلی بختیار نصرآبادی
بسیاری از اندیشمندان تعلیم و تربیت، بر این نکته توافق دارند که توجه به جریان های تربیتی، فارغ از تحلیل جریان های سیاسی و ایدئولوژیک نوعی سطحی نگری است، از این رو، لازم است برای فهم جریان های تربیتی با تامل بیشتری به جریان های اجتماعی و سیاسی اثر گذار در تعلیم و تربیت، نگریسته شود، البته این نکته ای است که با وجود اهمیت فراوان، در پژوهش های انجام شده در کشور ما، تا حدود زیادی مغفول مانده است. برای تحقق هدف فوق، رسالهی حاضر، تلاش نموده است تا با بررسی تاریخ تعلیم و تربیت، ماهیت ایدئولوژیک، آن چه «آموزش و پرورش» می خوانیم را روشن نماید و با آگاهی تحلیلی – انتقادی، چگونگی حضور ایدئولوژی در آموزش و پرورش را مشخصتر سازد و البته اثرات این پدیده را بر هویت سازی فراگیران مورد واکاوی قرار دهد، از این منظر، پژوهش حاضر در صدد برآمد تا با کالبد شکافی تعلیم و تربیت به عنوان امری سیاسی و اجتماعی، به سهم خود، نگرش عقلانی را به حوزهی تعلیم و تربیت باز گرداند. لذا، میتوان گفت، قابلیت بالقوهی این پژوهش اصلاح اولویت جاری مدارس و کشف مفروضات پنهان و آشکار سیاست ها و برنامه های تربیتی با رویکردی انتقادی است. در راستای تحقق اهداف فوق، ما بررسی خود را با مروری تاریخی بر مفهوم ایدئولوژی و ارتباط آن با تعلیم و تربیت آغاز نمودیم و در گام بعد تمرکز خود را بر بازشناسی پیامدهای ایدئولوژیهای (ناسیونالیسم، محافظه کاری، لیبرالیسم و تک حزبی) بر آموزش و پرورش قرار داده و نقاط مثبت و منفی این ایدئولوژیها را بر اساس هویت هایی که برای دانش آموزان میآفرینند، مورد تحلیل قرار دادیم؛ در ادامهی این پژوهش، نحوهی تأثیر ایدئولوژیهای سیاسی و مذهبی بر نهاد آموزش و پرورش در کشور ایران، طی سه دورهی (مشروطه، پهلوی و انقلاب اسلامی) با شیوهای تحلیلی مورد بررسی قرار گرفت. به علاوه در این رساله نشان داده شد که اگر چه آموزش و پرورش، طی تاریخ خود همواره دارای بار ایدئولوژیک بوده است و لذا نمی توان از آموزش و پرورش کاملاً خنثی سخن گفت، اما با تاکید بر مولفه های «عدالت محوری»، «تاکید بر تعلیم و تربیت انتقادی» و «توجه به تمام ابعاد هویت فردی» می توان با باز گرداندن خود گردانی نسبی به تعلیم و تربیت، آثار منفی ایدئولوژی ها را تا حدودی کاهش داد. کلید واژه ها: ایدئولوژی، هژمونی، باز تولید فرهنگی.
لیلا بهمئی محمدجعفر پاک سرشت
هدف این رساله بررسی تحلیلی نظریه بازسازی اجتماعی و استلزامات تربیتی آن برای نظام آموزشی ایران است. روش این تحقیق، روش تحلیلی- سندی می باشد که با بررسی و تحلیل آرا بازسازی گرایان از طریق منابع و اسناد مربوط به این نظریه و همچنین تحلیل اسناد مربوط به نظام آموزشی ایران، اطلاعات لازم برای پاسخ به سوالات تحقیق گردآوری شد. همچنین روش انتقادی نیز در بخش هایی به کار رفته است. بازسازی گرایان با مطرح کردن معضلات اجتماعی جوامع در قرن بیستم ضمن برشمردن علل متعدد برای این مشکلات، مهمترین عامل ایجاد این بحران ها را عدم سنخیت و همخوانی فرهنگ سنتی و ساختار اجتماعی با دستاوردهای علمی و تکنولوژی دانسته و راه نجات از این بحران ها را بازسازی فرهنگی از طریق ترکیب جنبه های پویا و مثبت فرهنگ سنتی با فرهنگ جدید می دانند. از نظر بازسازی گرایان ابزار این کار، مدارس و برنامه های درسی انتقادی آنهاست، که با آگاهی دادن در زمینه واقعیت های زندگی اجتماعی، آن ها را مورد تحلیل، نقد و اصلاح قرار دهند. بررسی عوامل زمینه ساز، مبانی فلسفی و استلزامات تربیتی این نظریه، همچنین بررسی تغییرات اجتماعی و مشخصه های نظام آموزشی کشورمان و مقایسه این دو نظریه با هم نشان می دهد که به کارگیری برخی اصول و استلزامات این نظریه از قبیل: اهمیت دادن به نقش واقعی مدارس در بازسازی جامعه، تفکر انتقادی، ارتباط دروس با زندگی واقعی، بالا بردن توان تحلیل و حل مساله، فرهنگ تعامل و دوری از خشونت و داشتن نگرشی ملی و جهانی از سوی معلمان و دانش آموزان می تواند راهگشای برخی مشکلات نظام آموزشی ما باشد. اما این نظریه به دلایلی چون: عدم اطمینان کامل از توان مدارس برای این کار، تلقین در مدارس و انتظارات زیاد از معلمان مورد انتقاد بوده و در برخی موارد با نظام آموزشی ما نیز تفاوت هایی دارد. در نهایت بر اساس ارزیابی و تحلیل اطلاعات به دست آمده، این نتیجه حاصل شد که ما در بسیاری موارد نیازمند نگرش بازسازی گرایانه هستیم و برخی ارزش های بنیادی ارائه شده، قابلیت استفاده در نظام آموزشی ما را دارند و بر این اساس پیشنهاداتی در این زمینه ارائه گردید.
جهانبخش اورک محمدجعفر پاک سرشت
هدف اصلی این پژوهش تبیین و تحلیل مفهوم عدالت آموزشی و استنباط دلالت های تربیتی آن است. برای دستیابی به این هدف از روش تحلیلی _استنتاجی استفاده شده است. مفهوم عدالت آموزشی درگذر زمان در فرهنگ های مختلف دارای تعاریف و بار معنایی متفاوت و دلالت های تربیتی مختلفی بوده است. هرکدام از این فرهنگ ها به وجهی از عدالت آموزشی پرداخته اند؛ همین مسئله تحقق عدالت در آموزش وپرورش را به موضوعی چالشی تبدیل کرده است؛ رفع این مشکل نیازمند ارائه تعریفی از عدالت است که با مفهوم تربیت تعارض نداشته باشد؛ یعنی برداشتی از عدالت در مفهوم ترکیبی «عدالت آموزشی» مدنظر باشد که به ارزش های تربیتی، عقلانیت، استدلال، نقد، بی طرفی، احترام نهادن به دیگران و آزادی متعهد باشد. در این رساله به برخی از رویکردها نسبت به عدالت آموزشی اشاره شده و بر اساس معیارهای پیش گفته موردبررسی قرارگرفته اند و درنهایت، رویکرد مناسب برای عدالت آموزشی ارائه شده است. بر این اساس عدالت آموزشی عبارت است از؛ فرآیند عقلانی توزیع منظم منابع، امکانات و ابزارها برای دستیابی به تعلیم وتربیت ارزشمند و مستقل، فارغ از هر نوع تبعیض (فرهنگی، قومی، نژادی، دینی و اقتصادی) برای همه افراد جامعه جهت شکوفایی استعدادها و اندیشه های خلاق و خودگردانی آنان. این امر معمولاً از طریق آموزش تفکر خلاق و انتقادی، ایجاد فرصت های آموزشی برابر و کافی متناسب با ویژگی های فردی و اجتماعی، توجه به تکثر فرهنگی، توجه به آزادی، کشف و پرورش استعدادها و با به کارگیری روش های آموزشی؛ گفتگو، یادگیری مشارکتی، بحث گروهی، امکان تحقق می یابد.
مسعود اخلاقی بناری محمدجعفر پاک سرشت
این پژوهش با هدف تحلیل پرسشگری در تعلیم و تربیت انجام شده است. پرسشگری از ویژگی های انسان است که در شرایط طبیعی و اجتماعی پویا در جهت شناخت دنیای بیرون و شناخت خویشتن اصیل خود تحقق می یابد. موضوع و مبنای پرسشگری در مراحل مختلف رشد و در اندیشه های گوناگون به انحاء مختلفی مورد توجه قرار گرفته است. اندیشه پرسشگری از یونان باستان تا کنون معمولاً در ارتباط با موضوع یا موضوعات خاصی از دنیای پیرامون و یا بر اساس بعدی از ابعاد وجود آدمی بوده است. لذا خویشتن اصیل انسان کمتر مورد پرسش بوده است. از این رو در این پژوهش با روش تحلیلی- نقدی، ضمن تحلیل و نقد اندیشه های مختلف در باب پرسشگری و خویشتن انسان، چگونگی تحقق پرسش انسان از خویشتن اصیل خود مورد تحلیل قرار گرفته است. بر اساس این پژوهش پرسش انسان از خویشتن اصیل خود بعد از طی مراحل اولیه رشد (کودکی و نوجوانی) و در شرایط طبیعی – اجتماعی پویا تحقق می یابد. در شرایط اجتماعی و طبیعی پویا است که انسان ضمن قرابت با دنیای پیرامون نسبت به جدایی خود از آن آگاهی می یابد. بر اساس چنین رابطه ای انسان علاوه بر اینکه نسبت به دنیای پیرامون دچار پرسش می گردد از خویشتن اصیل خود نیز می پرسد و رابطه پرسشگرانه و خلاقانه او با دنیای پیرامون در جهت شناخت خویشتن خود تحقق می یابد. از این رو تعلیم و تربیت فرایندی پرسشگرانه است که با ایجاد شرایط واقعی، متعلم را در ارتباط تعاملی پرسشگرانه با نیازهای اصیل و در رأس آن شناخت خویشتن اصیل خود قرار می دهد. بنابراین فرایند آموزش و یادگیری خود جوش و همراه با نشاط و شادابی خواهد بود. بر اساس پیشنهادهای این پژوهش تحقق پرسشگری و خلاقیت در نظام تعلیم وتربیت ایران مستلزم توجه به شرایط واقعی تربیت(اجتماعی و طبیعی) و در نظر گرفته شدن نیازهای اصیل متعلمان در انتخاب اهداف آموزشی، محتوا، روش، فضا، شیوه ارزشیابی و...،می باشد. از این لحاظ انجام تحقیقات جامع و دقیقی ضرورت دارد.
رضا میرزاپور محمدجعفر پاک سرشت
اصول تعلیم و تربیت مفاهیم، تکیه گاهها، دستورالعملهای کلی اساسی، جهت دهنده ای است که می توانند راهنمای عمل تربیتی معلمان، شاگردان، والدین و کلیه دست اندرکاران تعلیم و تربیت در رسیدن به اهداف آموزش و پرورش قرار گیرند. روش مورد استفاده در این پایان نامه، توصیفی - تحلیلی است . هدف از این تحقیق شامل استنباط و استخراج اصول تعلیم و تربیت از کتاب مثنوی معنوی مولوی به منظور استفاده دست اندرکاران تعلیم و تربیت کشور است . پس از طرح کلیات و توضیح وتبیین اصول تعلیم و تربیت به طور کلی ومعرفی مثنوی و خالق آن یعنی مولوی، نکات برجسته و مباحث کلی و اساسی مثنوی در مورد انسان و شئونات مهم حیات مادی و معنوی او در چهار فصل به بحث و بررسی گذاشته شد . اصول مبتنی بر آنها استنباط و استخراج گردید، که خلاصه آن به شرح زیر است : انسان ماهیت از اویی و به سوی اویی دارد، خلقتش هدفمند است ، درگیر دو دعوت الهی و شیطانی است و در نظام شاهد و مشهودی و جهان هدفمند زندگی می کند، او تربیت پذیر، کمال جو، ارزشمند، مختار و مسئول است و به همین دلیل قادر است در میان دو بی نهایت سیر کند که یکی به اعلی علیین و دیگری به اسفل السافلین منتهی می گردد. انسان در طی طریق کمال از شش مرحله یا مرتبه عبور می کند - جمادی، نباتی، حیوانی، آدمی، فرشته ای، و ابرفرشته اب - که سه مرجله اول مادی و اجباری و مربوط به جسم است و سه مرحله دومی اختیاری و معنوی و مربوط به روح او می باشد و مهمترین وظیفه تعلیم و تربیت این است که انسان را به سلمت از سه مرحله دوم عبور دهد. انسان علاوه بر بعد فردی از بعد اجتماعی و هویت جمعی نیز برخوردار است ، لذا هم می تواند بر اجتماع تاثیر گذارد و هم استعداد این را دارد که از اجتماع تاثیر بپذیرد. انسان از دو بعد جسمانی و روحانی برخوردار است که هر یک تمایلات و رغبتهای خاصی دارد. هر دو بلرای موجودیت و حیات مادی و معنوی اولازمند ولی ارجحیت و اصالت از ان بعد معنوی و روحانی و تمایلات و رغبتهای آن است . او نفسی دارد که دارای مراتب مختلفی همچون اماره، لوامه و مطمئنه است . مرتبه اول برای او خطرناک و در مرتبه دیگر می تواند نجات بخش او باشند، لذا مبارزه با نفس اماره و حمایت و تقویت نفوس لوامه و مطمئنه باید کاری همیشگی باشد. دل انسان کانون تجلی حق و مطمئن ترین وسیله کسب معرفت است که همواره باید در تزکیه و تجلیه آن کوشید.