نام پژوهشگر: عبدالله فیروزیان
عبدالله فیروزیان زینب خانجانی
تحقیقات اخیر درزمینه سوء استفاده کننده گان جنسی نشان می دهد که عواملی چون تحریفات شناختی ،نقص درمهارت های ارتباطی ،نقص درصمیمیت ،وجود مشکل درهمدلی باقربانی،عزت نفس پایین همگی درایجادوحفظ سوء استفاده جنسی دخالت دارند)وارد،کینن وهیدوسون ، (1999معتقدند مشکلات سوء استفاده کننده گان جنسی ناشی از نقص در نظریه ذهن آنها می باشد. نظریه ذهن به توانایی دریافت وضعیت روانی دیگران اطلاق می گرد.به عبارت دیگرنظریه ذهن به توانایی اسناد وضعیت های روانی به خود ودیگران درتلاش برای فهم وتوضیح رفتار دلالت می کند)گوپینک وملتزوف1997 به نقل ازوارد وکینن 1999 ).وضعیت های روانی دامنه ای از تمایلات ،نیات،باورها ،هیجانات وادراکات را در بر می گیرد که بروز نقص دردریافت تمایلات ونیات دیگران منجر به نقایص همدلی وظهورنقص در دریافت باورهای دیگران منتهی به تحریفات شناختی می گردد(همان منبع قبلی). ولمن (نقل ازواردوکینن 1999)با تمایزوجود دونقص در سطح آسیب های عام وخاص وبا سیر مراحل رشدی نظریه ذهن در افراد بیان داشت که نظریه ذهن در سیرتحول خود ازمرحله نظریه ذهن کپی بردارنده عبور کرده وبه مرحله نظریه ذهن بازنمایی کننده می رسد.درمرحله اول هنوز باور شکل نگرفته ونظریه فرد استوار بر تمایل است یعنی عامل زیربنایی رفتار افراد ، تمایل خاص آنها به رویدادها وکنشهاست.ساختار جهان به نحوی است که ما را وادارمی کند که چیزها را آنگونه که هست ببینیم بطوریکه مجال وفرصتی برای سوءتفسیر نیست اگر چیزی مطلوب است همه بدان گرایش پیدا می کنیم ،اگر چیزی درست است همه به آن معتقد می شویم اما با ورود به مرحله جدید نظریه ذهن فرد استوار بر باور –تمایل شده ودر می یابد که ذهن موقعیت ها را تفسیر کرده وافراد موقعیت یکسان رابگونه ای متفاوت از هم بازنمایی می کنند به این معنا که ذهن بجای کپی منفعلانه موقعیت های محیط پیرامون ،به تفسیر فعالانه آن می پردازد وافراد با وجود دسترسی به اطلاعات یکسان باورهاوتمایلات کاملا متفاوتی ساخته و مفهوم منحصربفردی از موقعیت وافراد ارائه می دهند که منعکس کننده واقعیت آنطور که هست ،نیست .بعبارت دیگر افراد پی به این نکته می برند که آنها وسایر افراد بر طبق باورهایشان عمل می کنند هرچندباورشان کاذب بوده ومنطبق برواقعیت نباشد.بنابراین با ورودبه سطح تحول جدید در نظریه ذهن ،افراد تلقی ابزار بازنمایی کننده از ذهن یافته وبه نظریه ذهن بازنمایی کننده دست پیدا می کنند)کارپندال وچاندرلز به نقل از واردوکینن1999)درسال 1999وارد از اصطلاح نقص درچهارچوب نظریه ذهن سوء استفاده گان جنسی در توانایی درک وضعیت روانی دیگران استفاده کرد.وی اظهارداشت که سوء استفاده کننده گان جنسی قادر به تجسم یابازنمایی وضعیت روان شناختی دیگران نیستند که این ناتوانی به عدم درک تصورات ،تمایلات ،باورهای دیگران منجر شده وباعث وقوع سوء استفاده جنسی می شود چرا که این افراد قادر به فهم تفاوت میان آنچه آنها بدان تمایل دارندبا آنچه قربانی بدان گرایش دارد نیستند)واردوکینن،(1999. واردوهمکاران(1999)همچنین اظهارداشتند که نقص در نظریه عام ذهن سوء استفاده کننده گان جنسی )مشکل دردیدگاه گیری وهمدلی) تنها شیوه ای نیست که نقص در توانایی ادراک وضعیت روانی دیگران از طریق آن ظهور وبروز یابد بلکه امکان شکل گیری نقص درنظریه خاص ذهن )تحریفات شناختی( وجود داردکه خود رابه شکل نظریات ضمنی آشکار می سازند. پولاسچک وارد (2003)استدلال می کنند که سوء استفاده کننده گان جنسی در دریافت وضعیت روانی و رفتاری فعلی قربانی ودر پیش بینی وضعیت روانی ورفتاری او در آینده ازاین تحریفات شناختی (نظریات ضمنی)استفاده می کنند. نظریات ضمنی سوء استفاده کننده گان جنسی از کودک عبارتنداز:1.کودکان موضوعات جنسی اند.2.کودکان در تجربه جنسی با بزرگترها آسیب نمی بیند 3.جهان خطرناک وتهدیدکننده است وتنها کودکان منبع مطمئن دوستی وایمنی اند 4.افراد نمی توانندبرتمایل جنسی خود کنترل درونی داشته باشند5.باورها وتمایلات کودکان مهم نیست وآنها هر کاری که خواستند می توانند با کودکان انجام دهند. نظریات ضمنی سوء استفاده کننده گان جنسی از زنان عبارتند از:1.باورها وتمایلات زنان مبهم وناشناخته هستند2.زنان اساسا موضوعات جنسی اند3.تمایلات جنسی مردان قابل کنترل نیست4.مردان حق تنبیه ،تسلط وتجاوزبه زنان را دارند5. جهان خطرناک است)مک موران وجیمزمک موری، 2005). باتوجه به مطالب فوق الذکر هدف اساسی این پژوهش ،بررسی نقص نظریه عام وخاص ذهن در سوء استفاده گان جنسی از زنان وکودکان است .